آقای شیرعلینیا! تاریخ علم تحقیق است؛ خیّاطی نیست!
آقای جعفر شیرعلینیا در مطلب اخیرشان نکات و پرسشهایی راجع به مذاکرات هستهای مطرح کرده است؛ این نوشته به بررسی محتوای مطلب ایشان میپردازد.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ عبدالله عبداللهی: جناب آقای جعفر شیرعلینیا محقق محترم تاریخ در مطلبی که اخیراً در کانال نکتههای تاریخی منتشر کرده، ضمن نقل قطعهای از کتاب «گذری در تاریخ» جناب علیاکبر صالحی، پرسشهای جهتداری را درباره مذاکرات محرمانه هستهای که سالهای 91 و 92 در مسقط عمان برگزار شد مطرح کرده است. آقای شیرعلینیا معمولاً درباره تاریخ دفاع مقدس مینویسد و برخی کارشناسان منتقد او در این حوزه معتقدند که ایشان با تکّهبرداریهای هدفمند، بهدنبال ارائه روایت کلانی از دفاع مقدس است که چندان با واقعیت سازگار نیست. پیشتر هم در تسنیم نوشتیم که در چند سال گذشته و بهویژه هفته دفاع مقدس امسال امیدوار بودیم آقای شیرعلینیا با مصاحبه و دیالوگ دراینباره با خبرنگار تسنیم موافقت کند تا بهجای مونولوگگوییهایی که برخی معتقدند کلانروایت ناصحیحی میسازد، گفتگوی منطقی شکل بگیرد، بااینحال ایشان در آن چند سال که موافقت نکردند، نهایتاً نیز گفتند برای یک مصاحبه 10 میلیون تومان پول میگیرند و بعد هم مطلبی از روی ناراحتی در کانال شخصیشان راجع به گزارش تسنیم منتشر کردند که هدفش احتمالاً بستن باب دیالوگ بود.
بااینحال، توجه به مطلب اخیر ایشان درباره مذاکرات محرمانه هستهای، شاید بتواند محکی برای داوری درباره برخی نوشتههایشان درباره دفاع مقدس هم به دست بدهد، هرچند این دو موضوع از یکدیگر جدا هستند اما سبک و سیاق نویسندهاش را شاید بتوان تا حدی در همین مطلب هم جست؛
مثلاً در این مطلب اخیر آقای شیرعلینیا ابتدا به مطلبی از آقای صالحی در کتاب گذری در تاریخ اشاره میکند که میگوید ایشان (مقام معظم رهبری) فرمودند: "اگر (مذاکره) برای اتمام حجت است، اشکال ندارد و من مخالفت نمیکنم" اما با این شروط 4گانه.
و سپس شروط 4گانه آیتالله خامنهای در مواجهه با اصرارهای آقای علیاکبر صالحی برای مذاکره مستقیم با آمریکاییها در موضوع هستهای را روایت میکند که در صفحه 477 کتاب ایشان آمده است. شرط دوم این است که مذاکره برای مذاکره نباشد که "دائم بروید مذاکره کنید و آن هم به سرنوشت 1+5 دچار بشود؛ اگر دیدید در یکی دو جلسه به جایی نمیرسید فوراً مذاکرات را قطع کنید یا در جلسه اول و دوم یک امتیازی مثل حق غنیسازی را بگیرید" (متن 4 شرط رهبر انقلاب در پایین مطلب آمده است).
پیرو آن، جناب شیرعلینیا در پرسشهایی که سوگیرانه و برای تخطئه ذهنیت حاکمیت برای مذاکره مطرح شده است میگوید: "اتمام حجت با مردم چهمعنایی میدهد؟ در صورت موفقیت مذاکرات، تکلیف اتمام حجت چگونه میشود؟ موفقیت مذاکرات نقض غرض نمیشود؟"
و پس از آن نیز گفته است: "اینکه مذاکره برای مذاکره نباشد، ملاحظهای بسیار درست است، اما آیا میتوان در یکی دو جلسه به نتیجهای دقیق دربارهی سرنوشت مذاکرات رسید و امتیازهایی بسیار مهم گرفت؟" و در سومین پرسش خود میگوید: "مذاکرات در ردههای پایینتر از وزیر خارجه، با توجه به محدودیتها و ملاحظات سیاسی و نیاز هماهنگی آنها با وزیر و بعد هماهنگی وزیر با رییسجمهور و رهبری، کار را بسیار سخت میکند. آیا میتوان از مذاکراتی در این سطح انتظار داشت که در یکی دو جلسه به نتیجه برسد، یا امتیازهایی مهم ردوبدل شود؟
اگر کسی تحقیق اندکی در تاریخ مذاکرات هستهای داشته باشد و یا حتی همین کتاب «گذری در تاریخ» جناب صالحی را خوانده باشد، متوجه میشود که این نوع مواجهه جناب شیرعلینیا با مطالب مطرح در آن، صادقانه و تحقیقی نیست بلکه محصول دوختودوزی است که نتیجهاش را از پیش برای خود مشخص کرده و فقط دنبال دکمه و نخ و سوزن و پارچهاش بوده است و احتمالاً ایشان از مخاطب خود تصور تحقیرآمیزی هم دارد مبنی بر اینکه "بالاخره مخاطب خیلی اهل مطالعه و تحقیق نیست و همین را که من میگویم باور میکند"!
اینکه چرا آیتالله خامنهای تأکید میکند برای اتمام حجت با این مذاکرات موافقت میکند، مشخص است و بارها در سخنرانیهای مختلف توضیح داده است. مبنای این حرف، عدم خوشبینی ایشان به وفای به عهد آمریکاییها و اعتقاد حقیقی آنها به مذاکره و گفتگوست. آمریکاییها بهدنبال دیکتهکردن مطالباتشان به طرف مقابلند و اگر عهدی هم کنند زیر آن میزنند. آیتالله خامنهای بارها این موضوع را در بیش از 50ــ60 سخنرانی، تبیین و توضیح دادهاند. از قضا این روزها بیش از پیش مشخص شده است که این عدم خوشبینی ایشان به آمریکا، نه از روی قضاوتهای ایدئولوژیک و تعصبآمیز، بلکه محصول شناخت دقیق از آمریکا و تجارب مختلف کشور در مواجهه با آنهاست. اما اینکه "چرا آقای شیرعلینیا این پرسش را همینطور رها مطرح میکند و اشارهای به تبیینهای متعدد آیتالله خامنهای نمیکند؟" پاسخ روشن است؛ ایشان فقط همین یک جمله را بهمثاب یک ۀدکمه میخواهد تا با آن کت دلخواه خود را بدوزد؛ والّا ظاهراً کاری به تحقیق و پژوهش ندارد.
یا در موضوعی مهمتر؛ ایشان با موضع بخصوصی و از سر استفهام انکاری میپرسد که؛ آیا میتوان در یکی دو جلسه به نتیجهای دقیق درباره سرنوشت مذاکرات رسید؟
مشکل بزرگ آقای شیرعلینیا این است که یا خودش کاری به اطراف و اکناف ماجراها ندارد و مقطعخوانی میکند و یا مخاطب را خیلی حساب نمیکند؛ والّا آقای صالحی در همین کتاب و در بخشهای مختلف اشاره میکند که آمریکاییها در پیامهای کتبی و شفاهی بهواسطه «سالم اسماعیلی» مشاور سلطان قابوس و واسطه عمانی به خود آقای صالحی و یا پیامهای شفاهی و همچنین نامههای کتبی از طریق سلطان قابوس به مقام معظم رهبری بارها وعده داده بودند که هم حق غنیسازی را میپذیرند و هم تحریمها را بهسرعت برمیدارند.
آیتالله خامنهای در واقع به آقای صالحی میگوید که "در همان یکی دو جلسه اوّل این مسائلی را که در وعدهها و قولهای مشخص آمریکاییها آمده است تعیین تکلیف کنید و اجازه ندهید که آمریکاییها مذاکره برای مذاکره کنند و وقت تلف کنند".
آقای شیرعلینیا باقی موارد مندرج در همین کتاب را یا نمیخواند یا ترجیح میدهد که آنها را نقل نکند! مثلاً از روایت آقای صالحی در صفحه 480 همین کتاب میتوان فهمید که آمریکاییها بهخلاف قولهایشان در مذاکره اول، بهخلاف همۀ آن وعدههای پیشین عمل کردند، ایشان مینویسد: "بار اولی که آقایان به مسقط رفتند، هیئت آمریکایی (جک سالیوان و ویلیام برنز از اعضای هیئت آمریکایی بودند) گفته بود: ما فقط آمدهایم ببینیم شما راست میگویید یا نه؟ چون چند ماه است که منتظر شما هستیم".
این نحو رفتار آمریکاییها در همان جلسه اول، آقای خاجی رئیس تیم ایرانی حاضر در مذاکره را هم عصبانی میکند و ایشان میگویند: "یعنی چه که فقط آمدهاید ببینید راست است یا نه؟" (گذری در تاریخ، صفحه 480) و از روایت آقای صالحی در همین صفحه و صفحات بعدی هم بهوضوح برمیآید که خلف وعدۀ آمریکاییها نسبت به وعدهها و پیامهای پیشینیشان از طریق سالم اسماعیلی و سلطان قابوس و نامههای اوباما و... بهنحوی بود که مسئله در جلسه دوم بالا میگیرد و دو طرف در مسقط با قطع مذاکرات به سلطان قابوس مراجعه میکنند! این ماجرا را بهنحو مفصلتری ویلیام برنز از دیدگاه خود در کتاب کانال پشتپرده (Back Channel) بازگو کرده است.
این کدها و اشارات، چیزهایی است که هم ثابت میکند رهبر انقلاب حق داشته خوشبین نباشد و هم اینکه حق داشته بگوید "در همان یکی دو جلسه اول تکلیف قولهای آمریکاییها را مشخص کنید والّا مثل ماجرای مذاکرات 1+5، مذاکره برای مذاکره میشود و وقتکشی است."، اما اشاره به این جزییات خیلی بهنفع آن روایتی که آقای شیرعلینیا میخواهد بسازد نیست، لذا اصلاً به آنها التفاتی نمیکند!
یا ایشان در بخش دیگری از همین نوشتهشان به دردسرهای تیم آقای صالحی برای رفتن به مذاکرات و مخفی ماندن آن اشاره میکند، بهنوعی که احتمالاً القا شود اولاً فقط تیم ایرانی این دردسرها را داشته است و آمریکاییها خیلی شیک و مجلسی به مذاکرات میآمدند و ثانیاً این دردسرها محصول دستاندازی حاکمیت است، درحالی که اینچنین نیست؛ اولاً این مشکلات محصول ناهماهنگیها در خود دولت و بهقول خود آقای صالحی پایینتر از سطح اول کشور بوده و ربطی به رهبر انقلاب ندارد و مهمتر اینکه آمریکاییها که بیش از ایرانیان بهدنبال مخفی کردن مذاکرات بودند، دردسرهای بسیار بیشتری هم داشتند. این عبارت که آقای شیرعلینیا نقل میکند: "[آقای صالحی] توضیح داده که چگونه برای مخفیانه ماندن مذاکرات ایرانیها و آمریکاییها، با پروازهای پیچدرپیچ، از مسیر کشورهای مختلف، خودشان را پای میز مذاکره در عمان میرساندند" بهزعم روایت آقای شیرعلینیا ظاهراً فقط برای تیم ایرانی است؛ اما در واقع آقای شیرعلینیا آنچه را آقای صالحی از پیچیدگیهای رفتن تیم ایرانی به مسقط و همچنین خاطرات هیلاری کلینتون ازچگونگی رفتن تیم آمریکایی به همین مذاکرات نقل کرده است با هم مخلوط میکند و همه را یکجا برای ایران فاکتور میکند!
در صفحه 479 این کتاب آقای صالحی میگوید: "خانم کلینتون در خاطرات خود نوشته است که چطور هواپیمای حامل گروه برای رد گم کردن از یک کشور به کشور دیگر میرفت، یا چگونه هواپیمایشان را عوض میکردند و به یک کشور دیگر میرفتند؛ یعنی وقتی آقای ویلیام برنز میخواست به عمان بیاید یک جوری میآمد که کسی نتواند ردپای او را متوجه شود!"
یا آقای شیرعلینیا بهنوعی این قطعه از کتاب آقای صالحی را مطرح میکند "از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و گفتند فعلاً برای جلسه بعدی عجله نکنید و بگذارید دولت بعدی این کار را پیش ببرد، که شاید مخاطب به اشتباه بیفتد و بپندارد که آیتالله خامنهای مذاکرات را نیمهتمام گذاشته است در حالی که دو نکته این میان هست که جناب شیرعلینیا یا نمیداند و یا اشارهای به آن نمیکند: نخست آنکه پیش از این برهه، در یک مقطع، یعنی بین مذاکره اول در بهار 91 و مذاکره اواخر سال 91، این آمریکاییها هستند که مذاکرات را متوقف میکنند. آقای صالحی در این باره میگوید: "وقتی بعد از ماهها تلاش برای رفتن به دور دوم مذاکرات آماده میشدیم به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برخوردیم و آنها (آمریکاییها) پیام دادند که تا بعد از انتخابات ریاستجمهوری صبر کنید". (گذری در تاریخ، صفحه 481)، لذا در این برهه بهدرخواست آمریکاییها و بهواسطه پیش بودن انتخابات، مذاکرات قطع میشود. و نکته دوم و مهمتر اینکه احتمالاً آقای شیرعلینیا نمیداند که بعد از انتخابات و در دولت آقای روحانی مذاکرات محرمانه مسقط ادامه پیدا کرد و این بار آقایان عراقچی و تختروانچی نزدیک به 6 دور با آمریکاییها بهصورت محرمانه ملاقات و مذاکره کردند که نهایتاً به سند ژنو در سال 92 و پس از آن توافق نهایی برجام در تیر 94 انجامید که جزئیات آن مفصل است! لذا این مذاکرات توسط آیتالله خامنهای متوقف نشده است.
در پایان این یادداشت آقای شیرعلینیا پرسیده است که "آیا میتوان به مذاکراتی حتی بالاتر از سطح وزارت خارجه با حضور نمایندهای با اختیارات کافی از سوی رهبری اندیشید؟" که این هم پرسشی گرانبار از مغالطه و به این معناست که در مذاکرات پیشین، مذاکرهکنندگان اختیار کافی از سوی رهبری نداشتند! دراینباره باید بهنحو مفصلی نوشت؛ هرچند پیشتر هم بارها درباره آن صحبت شده است.
اما غرض از ذکر این نکات نسبتاً مختصر در مطلب پیشِرو آن بود که بررسی شود متدولوژی پرداخت آقای شیرعلینیا به برخی مباحث تاریخی چگونه است، بریده بریده گفتن ماجراها و استنتاجهای از پیش تعیینشده برای آن، کاری است که بیشتر با مهارت شریف خیّاطی جور درمیآید و نسبتی با مواجهه صادقانه و محققانه با تاریخ ندارد!
موارد فراوانی درباره مطالب مطرحشده در همین نوشته کوتاه جناب آقای شیرعلینیا میتوان مطرح کرد که احتمالاً از حوصله یک متن خارج است. اما اگر آقای شیرعلینیا از مسائلی مانند شرط عجیب 10 میلیون تومان برای گفتگو که نشانهای از انسداد مسیر دیالوگ است فاصله بگیرند، میتوان در قالب گفتگوی مستقیم و بدون مناقشههای غیرضرور، به روایت درست و صادقانهای از روند مذاکرات هستهای دست یافت.
پانوشت: 4 شرط رهبر انقلاب که در کتاب آقای صالحی به آن اشاره شده به این شرح است:
1 ــ مذاکره در سطح وزیر خارجه انجام نگیرد؛ یعنی نماینده ما در حد وزیر آنجا نرود و پایینتر از وزیر باشد. آنموقع خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا بود و آقای جان کری هنوز وزیر نشده بود و سناتور بود؛ اما از طرف اوباما بهعنوان مسئول اصلی پیگیری این پرونده تعیین شده بود.
2 ــ مذاکره برای مذاکره نباشد که دائم بروید مذاکره کنید و آن هم دچار سرنوشت 1+5 بشود. اگر دیدید در یکی دو جلسه به جایی نمیرسید فوراً مذاکرات را قطع کنید یا در جلسه اول و دوم یک امتیازی مثل حق غنیسازی را بگیرید.
3 ــ مذاکرات فقط در ارتباط با موضوع هستهای باشد و راجع به روابط سیاسی و مسائل دیگر مذاکره نکنید.
4 ــ رئیسجمهور هماهنگکننده این دو مسیر باشد، مسیر اول 1+5 و نیز مسیر دوم که همان مذاکره محرمانه با آمریکا است.
انتهای پیام/+