یادداشت| امام رضا (ع) را در «ضامن آهو» خلاصه نکنیم
رضا اسماعیلی، شاعر آیینی و پژوهشگر، در یادداشتی به اولین زمزمههای شعر رضوی در ادب فارسی و عربی اشاره کرد و به ویژگیهای این سرودهها پس از انقلاب پرداخته است.
خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:
مروری بر کارنامه «شعر رضوی»
شعر رضوی، شجره طیبهای است که ریشه در حقایق و معارف ناب اسلامی و قرآنی دارد و از چشمه فیاض «حقیقت» و «بصیرت» آب میخورد. شاعران رضوی نیز سینه خود را کشتزار محبت و معرفت آل الله(علیهم السلام) قرار دادهاند و همواره در طول تاریخ رسالتی پیامبرگونه برای خود قائل بودهاند. رسالت این شاعران: بیان حقایق و معارف دینی، مبارزه با مظاهر کفر و شرک و نفاق، مقابله با جهل و خرافه و تحریف و بدعت، افشای مظالم و مفاسد حکومتهای غاصب و نامشروع، به تصویر کشیدن مظلومیت خاندان رسالت و ذکر مصائب آنان، مدح و منقبت بزرگان دینی، و در یک کلام «بیدارگری» بوده است.
اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکلگیری ادبیات فارسی تا به امروز، اکثر شاعران مسلمان با افتخار و مباهات اشعاری را به ساحت ملکوتی عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تقدیم کردهاند.
اولین شاعران رضوی در ادب عرب
در مورد پیشینه شعر رضوی در ادبیات عرب، پیش و بیش از هر شاعر دیگری، باید از شاعر نامدار شیعی مذهب دعبل خزاعی (148-246ق، کوفه) نام برد. شاعر مجاهد، انقلابی و دار بر دوشی که همنفس و همنشین چهار امام معصوم بوده است. شهرت دعبل اما بیشتر به خاطر قصیده بلند «تائیه» یا «مدارس آیات» است که یکی از شاهکارهای ادب شیعی است و در 130 بیت – و به روایت علامه مجلسی در 124 بیت – سامان یافته است. علت شهرت این قصیده به «مدارس آیات» بیت زیر است:
مدارسُ آیاتٍ خَلَت مِن تلاوهٍ
و منزلُ وحیٍ مَقفَر العرصاتِ
«ترجمه: جایگاه تلاوت آیات (قرآن) را مییابم که دیگر خالی است و منزلهای وحی را میبینم که هواداری ندارد.»
هنگامی که دعبل خزاعى در محضر مبارک امام رضا(ع) بیت زیر از قصیده «تائیه» را که درباره مزار امام موسی کاظم(ع) بود، خواند:
و قبر ببغداد لنفس زکی
ضمّنها الرّحمن فی الغرفات
امام رضا (ع) با تأثر فرمود: میخواهی دو بیت به قصیدهات بیفزایم تا کامل گردد؟
دعبل با افتخار خطاب به امام فرمود: یا ابن رسول اللّه بفرمایید. و حضرت دو بیت زیر را به قصیده دعبل افزود:
و قبر بطوس یا لها من مصیبة
توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلى الحشر حتّى یبعث اللّه قائما
یفرّج عنّا الهمّ و الکربات
«ترجمه: و قبر دیگر در طوس خواهد بود که حسرتها از آن مصیبت، دلها را شعلهور مىکند تا به روز قیامت. تا آن که حق تعالى، قائم(عج) را برانگیزد و او با ظهورش، غم و حزن ما را برطرف سازد.»
دعبل بعد از قرائت این قصیده، مورد ستایش علیبنموسی الرضا(ع) قرار گرفت و صلهای شایسته دریافت کرد. همچنان که اشاره شد، دعبل شاعری دار بر دوش بود و سرانجام نیز به خاطر دوستی خاندان رسالت و دشمنی با بنی عباس توسط «مالک بن طوق» که در آن روزگار فرماندار دمشق بود، به شهادت رسید.
علاوه بر دعبل، از ابونواس اهوازی، شاعر ایرانی تبار عرب(133–196ق)، ابراهیم بن عباس الصُّولی(176- 243 ق)، و «یَعْقوب بن اِسْحاق دورَقی اَهْوازی» معروف به اِبْنسِکّیت (186ق – 244ق) نیز به عنوان اولین شاعرانی که در مدح و منقبت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شعر گفته اند، باید نام برد.
پیشینه شعر رضوی در ادب پارسی
تاریخ تولد شعر دینی و آیینی در ادب پارسی به اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، یعنی دوران حاکمیت دولتهای علویان طبرستان، آلبویه(دیلمیان) – اولین حکومت مقتدر شیعی که بر عراق و مناطق مرکزی، غربی و جنوبی ایران حکومت میکردند – فاطمیان و آلحمدان در ایران بر میگردد. آل بویه دارای نژاد اصیل ایرانی و از مُحبان خاندان رسالت بودند که در منطقه دیلمان ایران(گیلان) سکونت داشتند. یافتن شعری در مدح و منقبت خاندان رسالت پیش از این تاریخ – دوران حاکمیت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان – کاری بسیار دشوار است.
قلههای شعر و ادب پارسی نیز به خاطر محبت و معرفتی که نسبت به خاندان رسالت داشته اند، همواره بیان فضائل آل الله را افتخاری بزرگ برای خود می دانسته و بر این اعتقاد و باور بودهاند که: «مادح خورشید، مداح خود است». اما در حوزه شعر و ادب پارسی، باید گفت که متأسفانه تا زمان تیموریان و پیش از صفویه(قرنهای نهم تا دوازدهم) شعر آیینی درخشش چندانی ندارد. در عصر صفویان است که با رسمیت یافتن مذهب تشیع، شعر آیینی – بخصوص شعر رضوی – قد می کشد و به بلوغ و بالندگی میرسد.
این اشعار مدایح ثبت شدهای هستند که میتوان به دو گونه آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت میکنند. بخش دیگری از شاعران نیز در سرودههای خود به بیان فضائل رضوی، سجایای اخلاقی، کرامتهای الهی و انسانی عالم آلمحمد(ص) پرداختهاند.
از خیل شاعران متقدمی که زبان به مدح و منقبت شمس خراسان گشودهاند، نام شاعرانی چون: سنایی غزنوی، خاقانی، ابن یمین، ابن حسام، جامی، بابا فغانی شیرازی، طالب آملی و وصال شیرازی از برجستگی بیشتری برخوردار است. اما حکیم «سنایی» که یکی از قلههای شعر و ادب پارسی در قرن ششم است، در عرصه شعر رضوی نسبت به دیگر شاعر ان حق تقدم دارد. به نظر میرسد که پیش از او کسی گام در این وادی ننهاده و اگر هم شاعری در باره فضایل امام رضا شعری سروده در کتابی ثبت نشده است. چکامه فاخر و استوار سنایی در بیان فضایل امام رضا(ع) که با مطلع «دین را حرمی است در خراسان» آغاز میشود، قصیدهای به تمام و کمال رضوی است و لحن و لهجهای آمیخته با حکمت و معرفت دارد. ابیاتی از این قصیده 38 بیتی را با هم زمزمه میکنیم:
دین را حرمی است در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزههای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
بی نام رضا، همیشه بی نام
بی شأن رضا، همیشه بی شان
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان…
سنایی در ابیاتی از این چکامه فاخر و استوار به حدیث معروف «سلسلة الذهب» امام رضا(ع) و شرط توحید که «امامت و ولایت» است، اشاره میکند و با صراحت تمام میگوید:
از جمله شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان
برخی از تذکرهنویسان این چکامه را مُلهم از قصیده رضوی «محمد ابن حبیب ضبّی» - از شاعران شیعی قرن سوم و چهارم هجری میدانند. قصیده ابن حبیب با مطلع زیر آغاز میشود:
«قبر بطوس به اقام امام
حتم الیه زیاره و لمام»
(عیون اخبار رضا، ج2، ص500)
سنایی در چکامه دیگری نیز با مطلع «جهان پر درد میبینم، دوا کو» از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) یاد میکند که چون تنها بیتی از آن به امام رضا (ع) اختصاص دارد، در شمار قصاید رضوی قرار نمیگیرد. بیت مورد اشاره چنین است:
سراسر جمله عالم پر امام است
امامی چون علی موسی الرضا کو؟
خاقانی شروانی (520 ق، شَروان – 595 ق، تبریز) از نامآورترین قصیدهسرایان ادب پارسی، از دیگر شاعرانی است که سیمای روشن امام رضا (ع) را در دو قصیده به تصویر کشیده است. وی در یکی از این قصیدهها اشتیاق خود برای زیارت امام هشتم را این چنین روایت کرده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم، به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چون من مرغی
مرغم، آوخ! سوی بستان شدنم نگذارند
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند…
«عبدالرحمن جامی»(817 – 898 ق) شاعر و نویسندۀ سنی مذهب قرن نهم هجری که او را خاتمالشعرای شعر پارسی نامیدهاند، با الهام از مضمون زیارت آل یاسین با شعری به ساحت مقدس آن امام همام اینچنین عرض ادب و ارادت کرده است:
سلامٌ علی آل طه و یاسین
سلامٌ علی آلِ خَیْر النبیّین
سلامٌ علی روضةٍ حلَّ فیها
امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ والدّین …
ترجمه:«سلام بر خاندان طه و یاسین، سلام بر خاندان بهترین پیمبران، سلام بر روضه ای که مسکن گرفت در آن، امامی که افتخار کند بدان مُلک و دین.»
اشعار فاخر شاعران اهل تسنن در بیان حقانیت و فضائل خاندان رسالت گویای این حقیقت روشن است که گوهر محبت و معرفت «آل الله» همه قلبها را به تسخیر خود در آورده و در این عرصه فرقی بین شیعه و سنی نیست.
مهدوی دامغانی در باره اهمیت سرودههای آیینی جامی میگوید: «با توجه و بررسی این قصیده و قصیده دیگر جامی در فاتحهالشباب و با توجه به ترجمه بسیار شیوای جامی از قصیده میمیه فرزدق در ستایش امام سجاد(ع) و ملمع زیبای او در ستایش امام رضا (ع) با مطلع« سلامٌ عَلی آلِ طه و یاسین/ سلامٌ عَلی آلِ خَیر النّبیین» که پیش از توسعه حرم مطهر رضوی، زینتبخش دیوار کفشکن صحن عتیق (انقلاب اسلامی) بود، میتوان به گرایش بسیار آمیخته با مهرورزی و احترام جامی به پیشوایان گرانقدر تشیع پی برد.» (مهدوی دامغانی، محمود،«نگاهی به قصیده عبدالرحمان جامی در ستایش امیرالمومنین»، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه)
از نسل شاعران نیمایی نیز شاعران نامآوری چون اخوان ثالث با ارادت و معرفت تمام زبان به ستایش هشتمین خورشید پر فروغ آسمان رسالت گشودهاند. اخوان در شعری نیمایی سیمای پر فروغ خورشید بام خراسان و جهان را با نگاهی ارجمند به تصویر کشیده است:
ای علی موسی الرّضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده
من تو را بیدار میدانم
زندهتر، روشنتر از خورشید عالم تاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک
رفتهای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار میدانم…
شعر رضوی بعد از انقلاب
کارنامه شعر رضوی بعد از انقلاب نیز کارنامه قابل تأمل و پرباری است. در این میان شاعرانی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، و قیصر امینپور کسوت پیشتازی و پیشکسوتی دارند و در زمره شاعرانی هستند که در حوزه شعر رضوی دست به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ماندگار زدهاند.
سیدعلی موسوی گرمارودی که یکی از شاعران نامآور شیعی روزگار ماست، و با شاهکارهایی چون «خط خون» و «در سایه سار نخل ولایت» بر نام بلند خود در عرصه شعر آیینی رنگ جاودانگی زده است، منظومه رضوی خود را با ادب و ارادتی قابل ستایش می آغازد:
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
اگر از سایهساران درود می پذیری
و با سطرهایی آمیخته با معرفت و بصیرت شیعی، به زیبایی به پایان میبرد:
تاریخ چون به تو میرسد
طواف میکند
عرفان در ایستگاه حَرَمت
پیاده میشود
و کلمه
چون به تو میرسد
به دربانی درگاهت
به پاسداری میایستد!
شعر من نیز
که هزار سال راه پیموده
هنوز
بیرون بارگاه تو مانده است
(موسوی گرمارودی، علی، گوشواره عرش)
«طاهره صفارزاده» بانوی شاعری که جوهره شعرش «اندیشه و بیداری» است، در کتاب «دیدار صبح» شعر بلندی با عنوان «زیارتنامه» دارد که به ساحت مقدس امام رضا(ع) تقدیم شده است. این شعر رضوی با سطرهای درخشان زیر آغاز میشود:
«این خانه خواب ندارد
این بارگاهِ داد
یکسره بیدار است
تعطیل و فصل ندارد
…
طبیب این همه بیمار
گرهگشای این همه مشکل
هرگز غریب نیست
غریب ما هستیم
که در دیار خودیم
و در محاصره محرمان بیگانه…
(صفارزاده، طاهره، دیدار صبح)
«قیصر امینپور» نیز که از طلایهداران و نامآوران شعر انقلاب اسلامی است، با غزل معروف زیر نام خود را در شمار معرفتآموزان مکتب انسان ساز عالم آل محمد(ص) تا همیشه به ثبت رسانده است:
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور با موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند...
در میان نسل جوان شاعران انقلاب نیز باید از «حمیدرضا برقعی»، «سید محمدجواد شرافت» و «محمدحسین انصارینژاد» یاد کرد که در حوزه شعر آیینی و رضوی کارنامهای درخشان و پر و پیمان دارند.
وصف حال و حدیث ارادتمندی «حمیدرضا برقعی» با امام رئوف در غزل زیر شنیدنی است:
ای راهب کلیسا! دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدا را، نقاره میزند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مُرده را جان
جانی دوباره بردار، با ما بیا به پابوس
آنجا که خادمیناش، از روی زائریناش
گرد سفر بگیرند، با بال ناز طاووس
نجوای عاشقانه «سید محمدجواد شرافت»از شاعران جوان و خوش آتیه انقلاب نیز با وارث اسم اعظم، مُفسر «بسم الله النور» و عالم آل محمد(ص) شوق برانگیز و دلنشین است:
نه دعبلم، نه فرزدق، که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم …
همیشه سفره مهماننوازیات باز است
اجازه می دهیام گاه زائرت باشم؟
محمدحسین انصارینژاد نیز که از سلسله شاعران روحانی است، با چهار غزل، پنج قصیده و یک ترکیب بند، از پرکارترین شاعران روزگار ما در حوزه شعر رضوی است. وی در غزلی رضوی و با لهجهای ستایشآمیز، ارادت مؤمنانه خود را به «دعبل خزاعی» که از عالمان و شاعران نام آور شیعی عصر امام رضا (ع) است به زیبایی روایت کرده است:
بخوان قصیده، بخوان دعبل، کنار پنجره فولاد
بچرخ تا به سماع آیند، کبوتران حرم در باد
بخوان نفس نفس اینجا تا، گلاب گریه بیفشانم
که بر ضریح تماشایت، ستاره دست تکان میداد
بخوان «مدارس آیاتت» که قطعه قطعه در اندازد
هزار ولوله در مشهد، هزار زلزله در بغداد
پر از جراحت تاریخی، به خون حادثه گلپوشی
دلت شقایق آتش نوش، بهار حنجرهات فریاد
بخوان بخوان که نفسهایت، غزل کند کلماتم را
در اقتدای گلوی تو، به سبک لهجه توفان زاد
بچرخ، همهمه بر پا کن، و رقص نور تماشا کن
بخوان قصیده بخوان دعبل، کنار پنجره فولاد
«طرحی نو» در اندازیم
با تأکید بر این نکته که در حوزه شعر رضوی بعد از انقلاب، زایشها و رویشهای خوبی داشتهایم، و آثار فاخر و ارجمند در این حوزه قابل تأمل است، اشاره به نکته را نیز ضروری میدانم که بگویم با وجود گامهای نسبتاً بلندی که در این عرصه برداشتهایم، هنوز تا رسیدن به قله و رسیدن به وضعیت مطلوب راه زیادی داریم.
اجازه بدهید بیپرده بگویم دقیقهای که در حوزه شعر آیینی و رضوی همچنان مغفول مانده، بیتوجهی به «سیرت» و «درونه» دین – موضع - و پرداختن افراطی به «صورت» و ظاهر دین – موضوع – است. پرداختن به «تجلیل» که افراط در آن همیشه به «تحریف» میانجامد و فاصله گرفتن از «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» که نیاز هنوز و همیشه ماست. به «صورت» پرداختن یعنی خلاصه کردن شعر رضوی در نمادهایی همچون: صحن و بارگاه و گنبد و گلدسته و کبوتر و پنجره فولاد ، و بازتعریف و بازسازی حریصانه داستان هایی چون «ضامن آهو» و ... به راستی تا کی باید در این منزل متوقف بمانیم و حرفهای تکراری بزنیم؟! باور کنید این دور و تسلسل تصویری ما را به جایی نمیرساند. برای برآمدن و اوج گرفتن «شعر رضوی» باید از پیله رخوت و عادت بیرون بزنیم و «طرحی نو» در اندازیم. امروز باید امام رضا (ع) را از نو بشناسیم و سیمای روشن آن «اسوه حسنه» را که به راستی مصداق «انسان کامل» است، از زوایای دیگری به تماشا بنشینیم.
امام رضا را در «ضامن آهو» خلاصه نکنیم
باید فروتنانه بپذیریم که شعر رضوی تنها صحن و حرم و گنبد و گلدسته نیست، و امام رضا (ع) نیز فقط در داستان «ضامن آهو» خلاصه نمیشود. حضرت علی بن موسی الرضا(ع) اسوه حسنه، عالم آل محمد(ص) و اقیانوس کرانه ناپدید حکمت و معرفت است. آیا تا کنون امام را از این زاویه دیدهایم؟ تا کی میخواهیم به امام تنها و تنها به چشم گنج «توسل» و واسطه «شفاعت» نگاه کنیم و معجزات و کرامات ماورایی او را در قاب شعر رضوی به تماشا بگذاریم؟ گاهی میترسم حکایت امروز ما و امام رضا (ع)، مثل حکایت دیروز امام علی(ع) و امت غافلی باشد که به جای پرسش از چیستی و هستی عالم آفرینش، در مقابل قرآن ناطق و گنجینه اسرار عالم هستی از موهای سر و ریش خود آمارگیری میکنند!! آنجا که امام خطاب به مردم با سخاوت تمام میگوید: «از من بپرسید پیش از آن که مرا بجویید و نیابید، چرا که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم. به خدا سوگند درباره هر گروهی که جمعی را گمراه و جمعی را هدایت می کند از من نمی پرسید؛ مگر این که من به شما خبر می دهم از ناعق وسائق آن( زمامدار و دنباله رو) آن را معرّفی میکنم و از تمام جزئیّات آن شما را آگاه میسازم». میگویند در این هنگام مردی از جا برخاست و گفت: «اَخْبِرنِی کَمْ فِی رَأسِی وَ لِحْیَتِی مِنْ طاقَةِ شَعْرٍ». بگو در سر و ریش من چند عدد تار مو هست؟!
از آنجا که پیدا بود این سؤال از روی بغض نسبت به امام(ع) است، امام(ع) فرمود:
«به خدا قسم خلیلم- رسول خدا –به من خبر داده که در پای هر مویی از موهای سرت مَلِکی است که تو را لعنت میکند و در پای هر موی ریشت شیطانی است که تو را اغوا میکند و در خانهات بزغاله یا گوسالهای داری که قاتل پسر پیغمبر خواهد شد».
(به نقل از: نهج البلاغه خطبه 189،غررالحکم، 5635،عیون الحکم و المواعظ 285/5145.)
مراجعه به منابع مستند و موثق
امروز یکی از بزرگترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کردهاست، آفت «مناسبتی سرودن و سطحینگری» است. بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلا است و لهجهای صرفاً احساسی و توصیفی دارد. با کمال تأسف باید اعتراف کرد که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین – به ویژه توحید – غافل ماندهایم. برای پرهیز از فرو افتادن در دامچالههای «صورت زدگی» و «سطحینگری» صرف، شایسته است برای ترسیم سیمای اصیل و واقعی امام به منابع مستند و موثق مراجعه کنیم.
مطالعه روایات و احادیث رضوی – به خصوص تأمل در خطبههای آن امام همام – و همچنین واکاوی سنت و سیره رضوی برای نیل به این مقصود، بهترین راهکار است که میتواند ما را به سرمنزل مقصود - شناخت عالم آل محمد – برساند. برای مثال توجه به حدیث سلسلة الذهب و تفسیر عالمانه و شاعرانه آن میتواند یکی از مصادیق «طرحی نو» در انداختن در شعر رضوی باشد که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است: «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.»
ترجمه:«خداوند جل جلاله میفرماید: کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه محکم من است، پس هر کس این ذکر را بگوید، وارد قلعه من شده، و هر کس وارد قلعه من شود، از عذابم در امان است.» و امام رضا در تفسیر آن گفت: «گفتن لااله الا الله [البته] با شرایطش، و من جزو شرایط آنم.» (شیخ صدوق، التوحید، 1389ق،ص 25.)
با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیقتر و اصیلتر از دین و برای اینکه شعر آیینی ما از چنبره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد، زمان آن رسیده است که با بهرهگیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و ... در حوزه شعر آیینی از منزل صورت(مدح و منقبت) به منزل سیرت (معارف و حقایق دینی) هجرت کنیم. چنانکه مقام معظم رهبری نیز در دیداری که در سال 92 با شاعران داشتند با تأکید بر همین نکته فرمودند: «نکته بعد این است که مناجات هم جزو شعر آیینی است. شعر آیینی فقط مسئله مدح و مرثیه نیست؛ مناجات هم جزو شعر آیینی است. برای اینکه مضمون مناجات را درست پیدا کنیم، بهترین مرجع، دعاهاست. دوستان با صحیفه سجادیه انس پید اکنید. شما میتوانید مضامین دعای عرفه سیدالشهداء (سلاما...علیه) را به شعر بیاورید... معارف بلند اسلامی و قرآنی را از خود قرآن و از نهجالبلاغه و از بعضی از روایات اهل بیت – روایات اصول کافی در بخشهایى – اخذ کنید. با این منابع، انس پیدا کنید... شعر آیینی را باید متکی و مستند کنید به این معارف حقه الهیه...».
رسالت امروز ما
امروز رسالت ما به عنوان شاعران آیینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افقهای جامعتری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسانساز توحیدی باشد. امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت(علیهمالسلام) و آموزههای انسانساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند تحریف و آلوده شدن به آفت خرافه و گزافه حفظ کنیم.
زمان آن رسیده است که با بهرهگیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم(ص) – قرآن و عترت –از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیامرسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم.
شعر آیینی ما باید پلی برای عبور از منزلگاه خاک به عالم افلاک باشد. مکتبی برای انسانسازی و جامعهسازی؛ زیرا از منظر اسلام، شعر فاخر پرتویی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری، صنعتگری، خیالپردازی و ارزشهای هنری و احساسی محدود نمیشود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، و توحید و اخلاق اسلامی است.
با کنکاش در زندگی اهل بیت(علیهمالسلام) میتوان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و ... به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر رسالت اصلی شاعران آیینی روز و روزگار ماست – این چنین باد.
انتهای پیام/