معجزات نبوی |برکت یافتن شگفتانگیزِ آب و غذا با معجزۀ پیامبر(ص)
نقل است در جنگ احزاب، اصحاب پیامبر(ص) از کمبود مواد غذایى، خیلى در مضیقه بودند. حضرت فرمود روى غذا را بپوشانید، بعد دعا کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، معجزه، از مصدر «اعجاز» به معناى درماندگى، ناتوانى و نیز پایان هر چیز است. (معجم مقاییس اللّغة، ج 2، ص221) اعجاز، به معناى ناتوان کردن یا ناتوان یافتن دیگرى است. بنابراین در اصطلاح، عملی است که از سوی برگزیدگان الهی صادر میشود، به گونهای که سایرین از انجام چنین عملی عاجزند. از این روی زندگانی پیامبر(ص) و اهلبیت وحی علیهمالسلام نیز سرشار از معجزات و کرامات است. این بزرگواران منطبق بر رویدادهای عصر خویش به اذنالله معجزاتی بروز میدادند که هر فرد عاقل و پذیرای حق را به تحسین و تعجب وا میداشت و بر کوردلی و سختدلیِ منافقان و دشمنان میافزود؛ معجزاتی که مردم تا قبل از آن، صرفاً در تاریخ انبیای گذشته خوانده بودند، اما اکنون پس از گذشت سالها از عروج آخرین پیامبر یعنی عیسای نبی (ع) به آسمانها، فراتر از آن معجزات را از سوی برترینِ خلفا و برگزیدگان الهی شاهدند.
نقل است در جنگ احزاب، اصحاب پیامبر(ص) از کمبود مواد غذایى، خیلى در مضیقه بودند. شخصى غذاى یکى- دو نفر را تهیه و از پیامبر دعوت کرد و گفت: هرکه را مىخواهى با خود بیاور. یعنى یک نفر را مىتوانى بیاورى. حضرت تمام مردم را صدا کرد و با خود آورد و فرمود: روى غذا را بپوشانید، بعد دعا کرد، غذا برکت پیدا کرد و همه خوردند و سیر شدند و غذا به همان حال اول بود و چیزى از آن کم نشده بود؛ أَنَّ أَصْحَابَهُ یَوْمَ الْأَحْزَابِ صَارُوا بِمَعْرَضِ الْعَطَبِ لِفَنَاءِ الْأَزْوَادِ فَهَیَّأَ رَجُلٌ قُوتَ رَجُلٍ أَوْ رَجُلَیْنِ لَا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ وَ دَعَا النَّبِیُّ ص فَانْقَلَبَ الْقَوْمُ وَ هُمْ أُلُوفٌ مَعَهُ فَدَخَلَ فَقَالَ غَطُّوا إِنَاءَکُمْ فَغَطَّوْهُ ثُمَّ دَعَا وَ بَرَّکَ عَلَیْهِ فَأَکَلُوا جَمِیعاً وَ شَبِعُوا وَ الطَّعَامُ بِهَیْئَتِه (الخرائج و الجرائح، ج1، ص27)
همچنین در یکى از نبردهای پیامبر(ص) ، آب تمام شد، فقط مقدار کمى مانده بود که حتى یک نفر را هم سیراب نمىکرد و مردم همه تشنه بودند. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله تیرى را کشید و دستور داد که آن را در مشک آب فرو کنند. در این هنگام آب فوران کرد و به دهانه مشک رسید. تمام لشکر از آن آب نوشیدند و سیراب شدند. اما منافقین، دچار حیرت شده بودند. أَنَّهُ وَرَدَ فِی غَزَاتِهِ هَذِهِ عَلَى مَاءٍ قَلِیلٍ لَا یَبُلُّ حَلْقَ وَاحِدٍ مِنَ الْقَوْمِ وَ هُمْ عِطَاشٌ فَشَکَوْا ذَلِکَ إِلَیْهِ فَأَخَذَ سَهْماً مِنْ کِنَانَتِهِ فَأَمَرَ بِغَرْزِهِ فِی أَسْفَلِ الرَّکِیِّ فَإِذَا غَرَزُوا فَفَارَ الْمَاءُ إِلَى أَعْلَى الرَّکِیِّ فَارْتَوَوْا لِلْمُقَامِ وَ اسْتَقَوْا لِلظَّعْنِ وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً وَ رِجَالٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ حُضُورٌ مُتَحَیِّرِین (الخرائج و الجرائح، ج1، ص27)
انتهایپیام/