رسانه لبنانی بررسی کرد: تقابل اوهام آمریکا در خاورمیانه و واقعیتهای میدانی
استراتژی و سیاستهایی که ایالات متحده با هدف تغییر خاورمیانه در پیش گرفته نشان میدهد که این کشور واقعیتها و تحولات میدانی امروز نسبت به یک دهه گذشته را فراموش کرده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم٬ آمریکا از طریق آنچه با جنگ ویرانگر علیه سوریه و محور مقاومت٬ آن را «بهار عربی» نامید تلاش کرد تا خاورمیانه را طبق نقشههای استراتژیک جدید خود تغییر داده و در این راه هر مانعی را از پیش رو بردارد. موانعی که آمریکا برای رسیدن به این هدف در مقابل خود میدید٬ کشورهای عربی حوزه خلیج فارس٬ همپیمانانی که بر تصمیمهای آن تسلط دارند مانند اروپا٬ یک رقیب جدی بینالمللی مانند روسیه٬ یک رقیب اقتصادی بزرگ همچون چین و تهدیدات نظامی ایران و سوریه بود.
اما نقشهای که آمریکا در این راه برنامهریزی کرده این بود که پس از تکمیل روند عادیسازی رژیم صهیونیستی با همه کشورهای عربی و قرار دادن کشورهای منطقه در دوراهی سازش با اسرائیل و تسلیم شدن در برابر خواستههای آمریکا یا پذیرش محاصره و تحریم و فروپاشی داخلی٬ صهیونیستها را بر خاورمیانه مسلط کند.
آمریکا هیچ دیدگاه مخالفی با خواستههای خودش را نمی پذیرد؛ چرا که مدعی است تسلط آن بر جهان یک حق الهی است؛ همانطور که جرج بوش پسر٬ رئیس جمهور اسبق ایالات متحده در ادعایی مضحک گفته بود: «خداوند مرا برای نجات جهان فرستاده است و این لطف خداست که آمریکا را رهبر جهان قرار داده است».
پس از یک دهه کشتار و فاجعه و خونریزی و آوارگی مردم بیگناه خاورمیانه در اثر جنگهای تروریستی آمریکا از تونس و لیبی تا سوریه و عراق و یمن٬ ایالات متحده گمان میکند که به آنچه می خواسته رسیده و دشمن خود را خسته و نابود کرده و میتواند به نتایجی که نقشه آن را عملی میکند برسد. اما واشنگتن در این زمینه ارزیابیهای اشتباهی دارد که اگر قبل از دیرشدن متوجه اشتباه خود نشود٬ جهان وارد یک مرحله خونین وخطرناکتر از یک دهه گذشته میشود که پیامدهای آن برای آمریکا غیرقابل تصور است.
از آنجایی که آمریکا معتقد است یا گمان میکند که جنگ هایش با اعراب نتیجه داده٬ ابتدای سال جاری علنا از طرح ضد فلسطینی «معامله قرن» رونمایی و مسیر عادیسازی روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی را هموار کرده و ایران را تهدید به تحریمهای جدید کرد.
ایالات متحده میخواهد پس از توافق دو کشور عربی با تلآویو عادیسازی با اشغالگران صهیونیست را به همه کشورهای عربی تحمیل کند و گفته که 6 کشور عربی به زودی به قطار سازش با اسرائیل میپیوندند.
واشنگتن در ادامه برنامههای خود برای تغییر ساختار و مسیر خاورمیانه٬ در رابطه با دشمنان خاص خود یعنی ایران و سوریه و لبنان٬ سیاست سنتی تحریم و فشارهای بیشتر را در پیش گرفته تا به تصور خودش آنها را وادار به تسلیم کند. این نه تنها یک ارزیابی اشتباه که یک اشتباه بزرگ استراتژیک برای آمریکاست.
واشنگتن تصور میکند که فشارها ضد ایران و حزبالله آنها را وادار به یک واکنش نظامی میکند تا نمایشهای نظامی ایالات متحده ضد این دو طرف تحت عنوان عملیاتهای دفاعی توجیه شود و این امر موجب میشود تا «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا با هر موشکی که ارتش این کشور ضد دشمنانش پرتاب میکند٬ یک رای بیشتر در انتخابات کسب کند. «مایک پامپئو» وزیرخارجه ایالات متحده و سایر جمهوریخواهان ترامپ را قانع کردهاند که کوتاهترین راه برای پیروزی در انتخابات٬ آغاز یک جنگ محدود با ایران و حزبالله است.
این ارزیابی آمریکا بسیار سطحی و سادهلوحانه است و به نظر میرسد آمریکاییها فراموش کردهاند متغیرات بینالمللی در سال 2020 با سال 2010 متفاوت است.
اما اروپا پس از دهه گذشته و عملیات نظامی آن در خارج از چارچوب منطقهای٬ دریافت که میان منافع آن با آمریکا به ویژه در خاورمیانه تفاوت زیادی وجود دارد. بنابراین کشورهای اروپایی تصمیم گرفتند تا سیاست خود را در منطقه از ایالات متحده جدا کرده و در جنگهای آمریکا شرکت نکنند. موضع اروپا در شورای امنیت در برابر درخواست آمریکا برای از سرگیری تحریمها ضد ایران بیانگر همین امر است.
اما درباره روسیه٬ آمریکا شرایط وخیم و پیچیدهای دارد. قبل از تحولات جهان عرب موسوم به بهار عربی٬ روسیه یک دولت داخلی قدرتمند به دور از تاثیرات جهانی داشت؛ اما اکنون تبدیل به یکی از ارکان اصلی در نظام بینالمللی و تاثیرگذارترین بازیگر منطقهای شده که حضور و تاثیر آن تنها منحصر به سوریه نیست٬ بلکه این نقش روسیه به آفریقا (لیبی) نیز کشیده شده و در حال حاضر درباره بحران یمن هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. به این ترتیب تجاوزات آمریکا ضد منطقه به معنای یک کارت دعوت برای روسیه بود تا از انزوا خارج شد و به عنوان یک رقیب بزرگ بینالمللی در برابر ایالات متحده قد علم کند.
درباره مانع بعدی آمریکا یعنی چین نیز واشنگتن نتوانست کاری از پیش ببرد و صراحتا اقتصاد چین در جهان از آمریکا پیشی گرفته و هیچ یک از تدابیر تروریستی و محاصرههای اقتصادی ایالات متحده جوابگوی آن نبود. علاوه بر آن پکن در زمینه درگیری با واشنگتن نیز با اعلام آمادگی برای متوسل شدن به زور در راستای دفاع از خود در صورت نیاز و نیز آمادگی برای بی نیاز شدن از دلار٬ آمریکاییها را شوکه کرد.
اما در خصوص ایران که ترامپ تصور میکند میتواند با اقدامات خود ضد این کشور٬ آراء انتخاباتیش را بهبود ببخشد و حضور خود را برای 4 سال دیگر در کاخ سفید تمدید کند٬ این سیاست تنها موجب شده تا ایران تواناییهای نظامی خود را روز به روز تقویت کند که مانورهای نظامی اخیر این کشور برای نشان دادن تواناییهایش در همین زمینه بود.
در روسیه نیز میبینیم هرآنچه به دنبال آن بود در حال محو شدن از تاریخ است و پرونده منطقه ادلب و الجزیره سوریه در ماه های آینده بسته میشود٬ به شکلی که اشغالگریهای آمریکا و ترکیه در این مناطق به پایان رسیده و همه آن تحت حاکمیت دولت سوریه قرار بگیرد.
در پایان و درباره لبنان توطئههای آمریکا برای حذف مقاومت و محاصره لبنان و تحت فشار قرار دادن این کشور برای مذاکره مستقیم با رژیم صهیونیستی و تسلیم کردن مناطق اشغالی لبنان و مزارع شبعا به صهیونیستها و گذشتن از حقوق لبنانیها در پرونده ترسیم مرزهای دریایی هیچ یک نتیجه نداده و حزبالله تحت هیچ شرایطی از نمایندگی خود در دولت لبنان کنارهگیری نمیکند.
بنابراین میتوان گفت جهان درواقعیت آنگونه که آمریکا میبیند نیست و عادیسازی دو کشور مرتجع عربی با صهیونیستها نمی تواند به معنای موفقیت معامله قرن باشد و قطعا حضور 800 نظامی آمریکا در سوریه و 3000 نیروی آن در عراق به این معنا نیست که این کشورها گروگان آمریکا هستند. همچنین دستور آمریکا برای از سرگیری تحریمهای سازمان ملل علیه ایران به معنای پیروی جهان از این دستور نیست.
آمریکا زمانی که تصور میکند پیروز شده و جهان را تحت اراده خود درآورده است درواقع خودش را فریب میدهد. این رویای آمریکا نابود میشود و آمریکای امروز آمریکای 1990 نیست و زمان طمعورزیهای آن در جهان به پایان رسیده است.
منبع: روزنامه البناء
انتهای پیام/