مصاحبه خواندنی فرزندان سید حسن نصرالله درباره برادر شهیدشان
دختر و پس دبیرکل حزبالله لبنان به مناسبت بیست و سومین سالگرد شهادت برادرشان هادی٬ با شبکه خبری المیادین گفتگو کردند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، زینب و جواد نصرالله فرزندان « سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان در بیست و سومین سالگرد شهادت هادی نصرالله فرزند حسن نصرالله با المیادین گفتوگو کردند.
زینب دختر سید حسن نصرالله درخصوص برادر شهیدش میگوید که هادی از خاطر ما نخواهد رفت. من در حال کمک به مادرم بودم و زنی آمد و به مادرم گفت: تو در مسائل اسلامی زن مومنی هستی و این زن مادرم را برای خبر شهادت برادرم آماده کرد.
سید جواد٬ برادر هادی گفت: در راه بازگشت به منزل بودم، پیرزنی با ناراحتی جلوی من را گرفت و گفت اسمت چیست گفتم جواد. سپس شروع کرد به زدن روی دستش و گفت لا حول و لا قوه الا بالله. احساس کردم اتفاقی برای هادی افتاده، مسیرم را سمت منزل ادامه دادم و زنگ خانه را زدم،خواهرم زینب با چشمانی اشک آلود در خانه را باز کرد، مطمئن شدم چیزی شده است،وارد که شدم ، پدرم به تنهایی در دفترش بود و یک آرامش عجیبی داشت.در این لحظه من با حالت گریان در بالکن خانه ایستادم و به مرگ فکر کردم و به برادرم به خاطر شهادتش تبریک گفتم و در آن لحظه « حاج عماد مغنیه» فرمانده شاخه نظامی حزب الله مرا در آغوش گرفت و از من خواست که کنار پدرم بمانم.
جواد در ادامه افزود که وقتی وارد دفتر پدرم شدم، او آرام و صبور و با چشمانی اشکآلود بود. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم و کنار وی بر روی زمین نشستم و از پدر پرسیدم که آیا پیکر هادی را آورده اند یا هنوز در دست رژیم صهیونیستی است. پدر در پاسخ با لحنی آرام گفت که پیکر او را گرفتم. سپس خانواده خود را برای ادای احترام به شهید هادی نصرالله که مصادف با یادواره شهدای 13 سپتامبر بود، آماده کرد.
زینب اظهار داشت : پدر در زمان مراسم برادرم، در جمع سخنرانی کرد و ما نیز همانند تمام ملت سخنان او را شنیدیم و از وی تاثیر گرفتیم.
جواد و زینب در مورد مادرشان صحبت کردند که چگونه در تمام این مدت با صلابت و طمانینه صبوری کرد. با گذشت چندین سال از شهادت برادرم وقتی وارد خانه میشوم مادرم را تنها در مقابل عکس برادرم میبینم و از برادرم هرگز شکایت و گلهای نمیکند؛ بلکه او مشتاقانه با پسرش صحبت میکند.
جواد نصرالله خاطرنشان کرد: از خاطراتی که قلبم را می سوزاند این بود که بعد از مراسم برادرم، پدرم وارد اتاق من و هادی شد و جعبهای را آورد و وسایل هادی را جمع کردیم و داخل آن گذاشتیم و نامش را بر روی آن نوشتیم. پدرم مانند کوهی استوار بود.
زینب نصرالله در ادامه سخنان برادرش گفت: پدرم در زمان شهادت برادرم با من و برادرم علی که شش سال داشت، بسیار مهربان بود. هادی با مادرم رابطه محکمی داشت و هرگز مادرم را آزرده نمیکرد و به او تعلق خاطر داشت.
زینب در ادامه گفت که وقتی پیکر برادرم را در کفن دیدم بسیار متاثر شدم. هادی به طرز عجیبی از مادرم خداحافظی کرد به گونهای که لحظه رفتنش درب منزل ایستاده بود و مدتها به مادرم نگاه میکرد؛ گویی که میدانست آخرین خداحافظیاش است.
سید جواد میگوید لحظه رفتن به او نزدیک شدم و او را بغل کردم و از او پرسیدم که چه زمانی برمیگردد؟ این لحظه خداحافظی میان من و برادرم بود.
جواد در زمان تشییع پیکر برادرش میگوید: زمانی که پدرم از من خواست که از پیکر هادی دور شوم تا زنان از وی خداحافظی کنند، انگشتری را که در دست هادی بود به من داد و هنوز هم آن انگشتر را دارم و وسایل دیگر هادی را به برادرانم علی و مهدی دادم و اما لباس وی را به مادرم دادم و تا به امروز آن را بو میکند.
درپایان سید جواد اعلام کرد که هر شهیدی ما را یاد هادی میاندازد و همه شهدای عزیز در قلب ما هستند و هادی نیز مانند همه شهدای دیگر است و ما قبل از شهادت هادی و بعد از شهادتش تحت تاثیر داستانهای شهدا بودهایم و هستیم.
22 شهریور ماه سال 1376 مطابق با سپتامبر سال 1997 میلادی بود که گروهی از نیروهای حزب الله لبنان در حملهای به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در قله موسوم به «جبل الرفیع» در ارتفاعات «اقلیمالتفاح» جنوب لبنان توانستند ضرباتی به نیروهای دشمن وارد کنند.هنگام عقبنشینی از موقعیت تحت اشغال دشمن، چهار نفر از رزمندگان مقاومت اسلامی زیر آتش شدید نیروهای صهیونیست که در نزدیکی جبل الرفیع حضور داشتند، قرار گرفتند که به جز یک نفر، همگی به شهادت رسیدند و پیکر هر سه آنان به دست نیروهای ارتش رژیم اشغالگر قدس افتاد.
نظامیان صهیونیست هر سه پیکر را با خود به سرزمینهای اشغالی منتقل کردند و بدونِ داشتن اطلاع از هویت آنان، تصاویر هر سه پیکر را در تلویزیون رژیم صهیونیستی نمایش دادند. مدت کوتاهی از پخش این تصاویر نمیگذشت که مشخص شد یکی از این سه رزمنده شهید، «سید محمدهادی نصرالله» فرزند ارشد سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان است.
انتهای پیام/