پروژه خلعسلاح شدن در ایران مدیون برخورد لاجوردی است/ عدهای به سازمان مجاهدین وجوهات میدادند اما نظر لاجوردی، نظر امام بود
محسن اسلامزاده، کارگردان «آقای دادستان» از شهید لاجوردی سخن گفت؛ از متهم اعدامی که توبه کرد و لاجوردی او را بخشید تا رکبزدن به ترفند سازمان مجاهدین برای توبههای سوری. او میگوید هم دوستان و هم مخالفین لاجوردی از بیان دلیل شهادت او پاپس میکشند
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مستند «آقای دادستان» به کارگردانی محسن اسلامزاده روایتی متفاوت از شهید اسدالله لاجوردی است. در توضیح این شخصیت باید گفت: لاجوردی قبل از انقلاب در زندان بوده است، او تا سال 1363 دادستان کشور است و در سال 1368 به عنوان رئیس سازمان زندانها برمیگردد و اقدامات اجتماعی زیادی در زندان انجام میدهد.
به مناسبت سالروز شهادت شهید لاجوردی گفتوگوی متفاوتی با اسلامزاده داریم، او از ناگفتههای مبارزاتی شهید لاجوردی سخن گفته و روایتی از شخصیت این شهید داشته است.
متن این گفتوگو در زیر از منظر شما میگذرد:
به نظر میرسد ساخت مستند از چهره متفاوتی همچون شهید لاجوردی امری سخت و دشوار باشد، به ویژه اینکه روایتهای متفاوتی از موافقان و مخالفان او وجود دارد. با این حال شما در بخش مهمی از این فیلم سراغ گروهی رفتید که به نوعی زیر نظر شهید لاجوردی زندانی بودند و عمده حرفهای مهم فیلم هم از زبان آنان بیان میشود. پیدا کردن این افراد و شنیدن روایتهایشان چگونه پیش رفت؟
مهمترین نقطه کارنامه شهید لاجوردی مواجههاش با سازمان مجاهدین خلق است
ساخت مستند درباره خیلی از شخصیتهای معاصر شاید سخت باشد، به ویژه شهید لاجوردی که موافقان و مخالفان زیادی دارد. از ابتدا فکر نمیکردیم که ساخت چنین مستندی این قدر سخت باشد؛ رمز و رازها و حرف و حدیثهای زیادی در زندگی شهید لاجوردی وجود دارد که مرتبط با مقاطع مختلف زندگی ایشان است. شاید بتوان گفت مهمترین مسئله، مواجهه ایشان با سازمان مجاهدین خلق است، برخی معتقدند که ایشان در برخورد با آنان دچار تندرویهایی شده و برخی دیگر چنین نظری ندارند.
ماجرای اعدامی که توبه کرد و شهید لاجوردی او را بخشید
در تولید این مستند میتوانستیم خیلی راحت با دوستان ایشان مصاحبه بگیریم اما به دنبال گفتوگوی مستقیم با کسانی بودیم که زیرنظر ایشان زندانی بودند. تلاش بسیاری کردیم و بعد از 8-9 ماه توانستیم حلقهای را پیدا کنیم که مستقیما زیرنظر شهید لاجوردی زندانی بودند. با این توضیح که همهشان از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. نکته قابل توجهی که وجود دارد این است که دو نفر از آنان حکم اعدام داشتند و من با یکی از آنان مصاحبه گرفتم. او به دلیل فعالیتهایش محکوم به اعدام بوده اما شاکی خصوصی نداشته است، 10 دقیقه قبل از لحظه اعدام، شهید لاجوردی وصیتنامه او را پیدا میکند در حالی که در آن وصیتنامه خطاب به خانواده خود گفته بود که «اگر اعدام شوم مقصرش خودم هستم و پس از من علیه نظام نشوید.» پس از این اتفاق، شهید لاجوردی پیش او میرود و میگوید سوره توبه را بخوان که توبهات پذیرفته است. با این اتفاق او از مرگ نجات پیدا میکند، تا اوایل سال 1367 در زندان بوده و حالا هم کسب و کاری دارد. نکته جالب اینجاست که در جلسات ماهانهای که این زندانیان داشتند، چند نفر از زندانبانها که حالا بازنشسته شدهاند هم حضور داشتند که این خود پیام روشنی از ارتباط زندانی و زندانبان داشت.
حرفهای آن زندانی از اعدام نجات یافته چه بود؟
وقتی شهید لاجوردی از دادستانی برکنار شد، امور تربیتی در زندان هم تعطیل شد
او میگفت وقتی در سال 1363 شهید لاجوردی از دادستانی برکنار شد، امور تربیتی در زندان تعطیل شد. در آن زمان کسانی که روی حرفشان میایستادند در اقلیت بودند و با رفتن شهید لاجوردی افراد جبهه مقابل جانی گرفتند، فضای زندان به دستشان افتاد و آرام آرام با عراق ارتباط برقرار کردند. این ارتباط به قدری گسترده شد که قصد انجام اقدام مسلحانه همزمان با حمله منافقین به مرزهای کشور را داشتند. اینجا بود که نظام مجبور به مجازات کسانی شد که هنوز هم سر موضع شان بودند.
یکی از نقاط عطف ما همین ماجرا بود و بعد از این مصاحبه تصمیم گرفتم که با جریان مقابل یعنی نزدیکان آیتالله منتظری، مجید انصاری، سازمان مجاهدین انقلاب و ... مصاحبه کنیم تا ببینیم اصل حاشیهها چه بوده و حرفها یکطرفه نباشد. آنان حاضر به مصاحبه نشدند و به همین دلیل مجبور شدیم بخشهای مهمی از مصاحبه یاران شهید را حذف کنیم چرا که نمیخواستم روایت یک طرفه باشد.
چرا میخواستید با آنان (مخالفان شهید لاجوردی) مصاحبه بگیرید؟
نمیخواستم روایت یک سویه ارائه دهم/ حرفهای چه کسانی از مستند حذف شد؟
بالاخره یاران شهید لاجوردی حرفهایی میزدند و نمیشد روایت یک سویه باشد. اگر میخواستیم آن حرفها را در فیلم بیاوریم باید افراد جریان مقابل هم شنیده و منتشر میشد. از آنجا که گروه مقابل یعنی تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگران حاضر به مصاحبه نشدند مجبور شدیم صحبتهای یاران شهید لاجوردی را از داخل مستند حذف کنیم. چندین ماه پیگیرشان بودیم که جلوی دوربین بیایند و رایزنیهای زیادی داشتیم اما این فرصت فراهم نشد.
به بخش اصلی برگردیم، روایت زندانیهایی که زیرنظر شهید لاجوردی بودند از او چه بود؟
من به عنوان یک جستجوگر برای شناخت دنیای شهید لاجوردی وارد میدان شدم. برهمین اساس سراغ کسانی رفتم که روزگاری زندانی شهید لاجوردی بودند. انصافا به عنوان یک مستندساز که دنبال حقیقت است سراغشان رفتم تا روایتشان از شهید لاجوردی را بشنوم. میتوانم بگویم همهشان از شهید لاجوردی تعریف میکردند. این موضوع خیلی مهم است. نمیدانم چرا بعضیها اظهارنظرهای غیرحقیقی میکنند؟ مثلا میگویند اتاقکی را کشف کردیم که شهید لاجوردی بچههای زندانیان را در آنجا نگهداری میکرده است. در پاسخ باید گفت اگر میخواست فرزند کسی را نگه دارد، فرزند رجوی را نگه میداشت.
شهید لاجوردی پایهگذار ستاد دیه است که مسبب آزادی این همه زندانی شده است، او پایهگذار ملاقات شرعی است که ارتباط زندانیها با همسرانشان را ایجاد میکند. او پایهگذار کارگاههای مختلف نجاری، خیاطی و ... در زندانهاست تا آنان را به فکر کار کردن بیندازد.
ارتباط شهید لاجوردی با اعضای سازمان مجاهدین خلق در زندانهای قبل از انقلاب چگونه بوده است؟
عدهای به سازمان مجاهدین وجوهات میدادند اما نظر لاجوردی، نظر امام بود
البته ناگفته نماند که شهید لاجوردی قبل از همه درباره اعضای سازمان مجاهدین خلق میگوید آنان نفاق دارند. این حرف را در مصاحبه با امیرلشگری، از کسانی که در اواخر دهه 40 همراه با شهید لاجوردی زندانی بوده است شنیدیم. امیر لشگری نظرش برای من بسیار مهم است چون بعد از انقلاب دنبال کار و کاسبی بوده و پستی نگرفته و شخصیتی مستقل دارد. این حرف او (شهید لاجوردی) دقیقا مانند حرف امام است. در حقیقت پس از مدتی که با آنان همسلولی بوده و رفتارشان را دیده است، میگوید حرفهایشان عجیب و غریب است و انحراف دارند. دقت کنید این حرف او در زمانی است که عدهای میگفتند بخشی از وجوهات شرعی را باید به سازمان مجاهدین بدهیم. بگذارید مثال دیگری بزنم؛ در زمانی که شهید لاجوردی همراه با مرحوم عسگر اولادی در زندان مشهد بوده است، عسگر اولادی به او میگوید در رفتار با اعضای سازمان تندروی میکنی اما چند وقت بعد، بحثی را با سران سازمان که زندانی بودند به راه انداخته و به عسگر اولادی اثبات میکند که افکارشان منحرف است.
هم توبهپذیر بود هم توبهناپذیر!
شهید لاجوردی با اعضای خیلی از گروهکها قبل از انقلاب در زندان همسلولی یا همبندی بوده و به همین دلیل آن را کاملا میشناخته است. برهمین اساس به راحتی توبهشان پس از انقلاب را قبول نمیکرده است. جالب است بدانید سیاست سازمان مجاهدین خلق در مقطعی این بود که کسانی که دستگیر میشدند بگویند توبه کردیم و نادم هستیم. شهید لاجوردی در پاسخ به این اظهارات آنان میگفت که اگر نادم هستی باید مصاحبه کنی، همکاری کنی و خانه تیمیها را لو بدهی. حتی شهید لاجوردی برای مبارزه با سازمان مجاهدین طرحی به نام «مالک و مستاجر» را اجرایی میکند. در این طرح هر کسی که مستاجری داشت باید نام و عنوانش را به دادستانی اعلام میکرد. همین کار او باعث شد بسیاری از خانه تیمیها لو برود و فرار کنند.
تمام این صحبتهایم در این زمینه بود که بگویم شهید لاجوردی توبه اعضای سازمان را به راحتی هم نمیپذیرفت اما اگر میفهمید کسی واقعا توبه کرده است سعی میکرد به او کمک کند. بگذارید خاطره جالبی از شهید لاجوردی را برایتان تعریف کنم؛ یکی از کسانی که با ما مصاحبه کرد تعریف میکرد یکی از اعضای سازمان قبل از اعدام به شهید لاجوردی میگوید خودروی پیکانی که از من تصاحب کردید برای سازمان نبوده و شخصی است، شهید لاجوردی بعد از اعدام او پرونده قطوری باز میکند و با نامهنگاری آن ماشین را پس گرفته و به خانوادهاش برمیگرداند. دقت کنید با چنین آدمی طرف هستیم. شهید لاجوردی بعضی از توابها را به خانه خود میآورد و اسلحهاش را روی طاقچه میگذاشت تا بیبند آیا او این سلاح را برمیدارد یا نه؟
بزرگترین گناه لاجوردی توصیهناپذیریاش بود
به نظرم بزرگترین گناه لاجوردی که باعث شده روایتهای مغرضانهای علیه او شکل بگیرد این بود که بین فرزندان و وابستگان مسئولین که عضو سازمان بودند با افراد عادی فرق قائل نمیشد. برای مثال قبول نمیکرد کسی را به این دلیل که منصوب به فلان شخصیت است مجازات نکند. میگفت اگر توبه کرده حکمی اجرا نمیشود اما اگر توبه نکرد حکم را اجرا میکنم و ذرهای کوتاه نمیآیم. به نظرم این روحیه توانسته انقلاب را نجات بدهد و همین روحیه امروز برای مبارزه با مفاسد اقتصادی لازم است.
پروژه خلعسلاح شدن در ایران مدیون برخورد لاجوردی است
اصل دشمنی که با شهید لاجوردی میشود سر این است که او توصیهپذیر نبوده است. همان شخصی که مثال زدم و گفتم 10 دقیقه قبل از اعدام نجات پیدا میکند فردی عادی بوده و هیچ سفارشی هم نداشته است اما واقعا توبه کرده بود و هنوز هم پای توبهاش ایستاده است. باید این چنین در برابر کسانی که 17 هزار ترور مرتکب شدند ایستاده میشد. پروژه خلع سلاح شدن در ایران بعد از انقلاب مدیون برخورد شهید لاجوردی و افرادی مثل ایشان است و کشورهایی مثل لیبی که بعد از انقلابشان موفق به خلع سلاح مسلحین نشدند جلوی چشم ما هستند و بعد از قریب به یک دهه از انقلاب شان هنوز مردم از شر مسلحین راحت نشدهاند و امنیت و ثباتی در این کشور وجود ندارد.
جالب است بدانید بخشی از فیلمهایی که منتشر نکردیم مربوط به خانواده قربانیان بود. برای مثال شخصی کارمند بانک ملت بوده و در نماز جمعه ترور شده است یا کسی بوده که به او در برابر چشمان خانوادهاش تیر خلاص زده بودند یا بچههای کمیته که دستشان را بسته و زنده به گورشان کرده بودند.
شهید لاجوردی در بخش دیگری از فعالیت کاری خود رئیس سازمان زندانها میشود؛ او در آن مقطع چه اقداماتی داشت؟
لاجوردی، موسس ستاد دیه و ملاقات شرعی
از آنجا که او خودش زندان کشیده بوده است درد زندانی را کامل متوجه بوده است. برای مثال یکی از کارهایی که میکند این است که ساختمان اداری را به نهادی دیگر میدهد و امور اداری سازمان زندانها را داخل زندان میبرد و دستور میدهد غذای زندانی و زندانبان و نیروی اداری و حتی رئیس که خودش بود یکی باشد. او اتاقها را حذف کرده و کل نیروهای اداری را در یک سالن میآورد و تنها یک اتاق شیشهای برای ملاقاتهای محرمانه درست میکند. کشوها را از میزها حذف میکند و میگوید هر کس هر کاری که دارد باید تا آخر همان روز تمامش کند؛ همه دورتادور سالن نشستهاند و میز خودش هم ابتدای سالن است. با کسی که بخواهد با زندانی یا خانواده او رفتار بدی بکند به شدت برخورد میکند؛ بازدیدهای سرزده از زندانهای شهرستانها زیاد داشته و اگر کسی به ناحق به زندانی توهین میکرده با او برخورد میکرده است. ستاد دیه و ملاقات شرعی متهمین را به راه میاندازد و... به نظرم او یک الگو بوده است.
نکته مهمی که خوب است اشاره کنم این است که یکی از تصورات غلط من این بود که آقای عزت شاهی به دلیل تندرویهای آقای لاجوردی کنار رفته است در صورتی که برعکس بوده و او هم خیلی از کارهای شهید لاجوردی را تایید میکرد و به دلیل این که میدید دخالتهای بیجایی صورت میگیرد کنار میکشد.
از نظر شما دلیل برکناری لاجوردی چیست؟
جریان جدیدی در دهه 70 وارد زندان شد و لاجوردی را برکنار کرد
شاید به دلیل توصیهناپذیری او باشد. البته در اواسط دهه 70 زمانی که رئیس سازمان زندانها بوده است با جریان جدیدی که در کشور روی کار آمده بودند مواجه میشود و به رئیس قوه قضاییه فشارهایی میآمده که او را عوض کنند و بالاخره برکنار شده است. البته در این موضوع هم حرف و حدیث زیاد است. پس از این اتفاق او به زیرزمین خانهاش برمیگردد، کارگاهش در آنجا را احیا میکند و مانند مردم عادی به مغازه روسری فروشی در بازار میرود. البته همسر او تعریف میکرد که در این مقطع بسیار ناراحت و گوشهگیر شده بود، شاید به این دلیل که ایدههای زیادی داشت اما عملی نشد، او کارهای زیادی میتوانست انجام دهد که نشد و ... دختر او میگفتند خیلی اهل این نبود که بگوید شهید میشوم اما یکبار یکی از فرزندانش خوابی دید و پس از آن گفت دیگر نوبت من است و بهزودی شهید میشوم.
شهادت شهید لاجوردی چگونه است؟
هم دوستان و هم مخالفین لاجوردی از بیان دلیل شهادت او پاپس میکشند
شهادت او بسیار مشکوک است. او با ماشین ضدگلوله جابهجا نمیشده بلکه با دوچرخه رفت و آمد میکرده است. مسیر تردد او هم مشخص بوده و معلوم نیست به چه دلیلی در بازار و در مکانی شلوغ و پرازدحام او را به شهادت میرسانند. بنابراین حرف و حدیث زیاد بوده ولی چون به نتیجه خاصی نرسیدم نمیتوانم درباره آن صحبت کنم. در مورد شهادت او کمتر سندی وجود دارد و بیشتر حدسیات است اما نمیتوان برپایه حدس و گمان حرف زد. خیلی از طرفین در ماجرای شهادت شهید لاجوردی اظهارنظر درست نمیکنند و پایشان را پس میکشند، هم دوستان او و هم جناح مقابلش. من فیلمهای دادگاه قاتل را هم دیدم، یک جوان روستایی که ناگهان میآید و شهید لاجوردی را با تیر مورد اصابت قرار میدهد؛ آن هم در جایی شلوغ که مشخص بوده دستگیر میشود و ... همه اینها سوالهایی است که امیدوارم روزی روشن شود.
به نظرتان مستند «آقای دادستان» به اندازهای که سوژه حساس و پربحثی داشت، دیده شد؟
این مستند درباره یک شهید بوده و با مستند ژورنالیستی فرق دارد. من خوشحالم وقتی که این فیلم در جشنواره سینماحقیقت پخش شد، یکی از کسانی که از نظر سیاسی در جناح مقابل است فیلم را دید و گفت منصفانه است. حتی یاران شهید لاجوردی و خانواده او هم راضی بودند. خیلیها دوست داشتند این فیلم تندتر باشد و من هم می خواستم جسورتر باشد اما باید جانب انصاف را رعایت میکردم و همه کسانی که در این ماجرا دخیل بودند حرف میزدند تا بتوانم جسارت کار را بالا ببرم. وقتی سند ندارم نمیتوانم برپایه حدس و گمان کسی را متهم به موضوعی بکنم. به همین دلیل وارد خیلی از اتفاقات نشدم.
انتهای پیام/