امیرخانی: تمام حرف من یک کلمه است: «آموزش»/ جای خالی هنر در کشور ما احساس میشود
غلامحسین امیرخانی هنرمند شناخته شده رشته خوشنویسی میگوید که جایگاه هنر بهویژه خوشنویسی آنگونه که باید در سرفصلهای درسی تببین و توسط سازمان آموزش و پرورش جدی گرفته نشده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اواخر تیرماه 1399 بود که وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در نامهای به استانداران تهران و قزوین با اعلام ثبت عنوان استاد غلامحسین امیرخانی،گنجینه زنده بشری در خط نستعلیقدر فهرست«نادرهکاران میراثفرهنگی ناملموس»، هرگونه اقدام که موجب حفظ و احیای این میراث شود را مورد تأکید قرار داد. کمی پس از این اتفاق، تازهترین نمایشگاه آثار خوشنویسی استاد امیرخانی در گالری طراحی هنر برپا شد و هماکنون نیز در حال برگزاری است. به همین بهانه به سراغ این چهره شناخته شده هنر خوشنویسی کشور رفتیم و با او به گفتوگو نشستیم.
در ادامه، متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
آخرین نمایشگاه آثار خوشنویسی شما با عنوان «نستعلیق میراث ملی« این روزها در حال برگزاری است؛ مهمترین تمایز این نمایشگاه با نمایشگاههای پیشینتان را چه میدانید؟
نمایشگاه حاضر، حاصل دوران مختلف کاری من است و با نگاهی به تاریخ آنها، حالتی متنوع و گاه متفاوتی را در کیفیت آثار شاهدیم؛ شاید شاخصه این نمایشگاه این باشد که بهواسطه آن بهتر بتوانیم درباره موضوع خوشنویسی، جنبههای فنی، هنری و تحقیقی آن صحبت کنیم و شیوه اجرای آثار در ادوار مختلف را با دقت بیشتری ببینیم.
در این سالها، آثار شما در چه محیط، زمان، حالت و شرایط خاصی خلق شدهاند؟
از این حیث بین تمام رشتههای هنری تفاوتی وجود ندارد و باید در آفریننده رشته هنری اعم از ادبیات، موسیقی، شعر و... حالتی به وجود بیاید که آن حالت عبارت از تمرکز و مجموع شدن تمام وجوه وجود انسان همراه با تعادل جسم و سیستم عصبی است؛ شانس ویژه خوشنویس این است که میتواند با ادبیات و شعر همراه شود؛ بیشتر خوشنویسهای ما در طول تاریخ برای رسیدن به نقطه هماهنگ شدن نیروهای وجودیشان به شعر نزدیک شده و از طریق آن به مقام توجه و تمرکز رسیدهاند.
همه پدیدههایی که در عالم وجود دارند نیز میتوانند کمککننده باشند؛ بالأخره ذهن انسان هنرمند به آن حالت نزدیک میشود. برخی تشنگی، علاقه، موضوع و اندیشهای که در شعر وجود دارد را موجب ایجاد حس تمایل قلبی و خلوص میدانند و برخی موسیقی را عامل قلمداد میکنند؛ ما خوشنویسها به میزان زیادی مدیون اساتید بزرگ موسیقی ازجمله استاد شجریان هستیم؛ هنگامی که آن صدای ملکوتی و آسمانی با اشعار عمیق و عالی انسانی همراه و بیان میشود، برانگیختگی و توجه مضاعفی به وجود میآورد؛ یک سخن، یک فیلم، یک صحنه خوب از هر چیزی، چه دیداری چه توصیفی در طبیعت و دنیا میتواند ذهن و شخصیت آفریننده هنر را به اوج برساند؛ البته که صرف زمان، توانایی و حُسننیتی که هرکس در شخصیت خود پرورش داده و خویشتن را به مقامی رسانده نیز شرط است؛ این مقام، بهتدریج، هنرمندِ مقدماتِ هنری طی کرده را به نقطه کمال نزدیک میکند؛ این هنرمند خود را جزئی از کل و سهیم و دخیل در پدیدهها میبیند؛ احساس یگانگی و محبت دارد و میتواند با یک درخت، پرنده و نسیم ملایمی که به شاخه بیدی میوزد همراه شود، سخن بگوید و بیافریند.
از ابتدای حضور شما در انجمن خوشنویسان ایران تاکنون، تفاوت محسوسی در میزان اقبال و استقبال هنرجویان از هنر خوشنویسی پدید آمده است؟
در این راستا آمار میتواند توضیح دقیقتری را ارائه دهد؛ البته دهه 60 و70 استقبال فوقالعاده زیادی از سوی تمامی اقشار ملت، اعم از پیر و جوان و زن و مرد نسبت به هنر خوشنویسی وجود داشت؛ چراکه اکثر رشتههای هنری محدود و گاه ممنوع شده بودند؛ مثلاً محدودیت موسیقی باعث شد که توجه ویژهای به سمت خوشنویسی معطوف و انجمن خوشنویسان مورد اعتماد و احترام خاص خانوادهها واقع شود؛ از دهه 70 به بعد، سلایق هنری تقسیم شد و آمار از شدتی که در گذشته رو به گسترش بود، به حالت تعادل رسید اما هماکنون نیز بهجهت علاقه عموم به شعر و ادبیات، با حدود 340 شعبه در سراسر کشور جزو گستردهترین تشکیلات هستیم و تقریباً در شهرستانهای کوچک هم نمایندگی و کلاس داریم؛ علاوه بر این در 12 کشور خارجی نیز شعباتی را دایر کردهایم.
در گذشته، تذهیب یا نقاشی به زیبایی خط کمک زیادی میکرد؛ در دوران معاصر شاهد بهکارگیری انواع رنگ و رسم الخطها، نقاشیخطها، بازی با حروف و ظهور طرحهای گرافیکی در خطاطی هستیم. این تغییر و تحولات را برای خوشنویسی آسیبزا میدانید یا اینکه آنها را در گامی در راستای پیشرفت این هنر تلقی میکنید؟
هر هنری در حد خود نقشآفرین است و من موافق آسیبرسانی نیستم؛ مثلاً نقاشیخط، حاصل ذهن تنوعطلب و نوعخواه هنرمند است که به آن سو کشیده میشود و درحد بضاعتش اثری را میآفریند که در چند دهه معاصر بین آن آثار هم، آثار هنری برجستهای وجود دارد؛ اما نکته اینجا است که باید هر هنری را در جای خود مورد دقت و ملاحظه قرار دهیم، تحلیل کنیم و تعریف درست و دقیقی از آن بهدست آوریم.
کیفیت و مراتب هنری از تمامی جنبهها باید در یک اثر هنری وجود داشته باشد که البته کار بسیار دشواری است؛ در هنرهای کلاسیک و یا هنرهای ملی، ریشهها و اسطورهها در پدید آمدن رشتههای هنری کمککننده و به گونهای نقشآفرین بودند؛ در خط، آثار ادبی و فلسفی، اندیشه و ذوق انسان و موجودیت و رشدی که حاصل تجربههای چندصدساله تاریخ تمدن است، باید نقش داشته باشند و بنیه و پایه اثر هنری را به وجود بیاورند.
چهبسیار آثاری که صرفاً بهواسطه اندیشه و سابقه ذهنی هنرمند و مردم انتخاب میشوند؛ خوشنویس و هنرمند برجسته احتمالاً موضوع را انتخاب میکند؛ نه کلمات یا فرم کلمات را؛ سپس هنر و توانایی خود را در راستای تبدیل آن اندیشه به فرمی زیبا و بدیع بهکار میبندد. ما علاقهمندیم که فرم و طراحیهای جدیدی را ببینیم.
مسألهای که در خوشنویسی وجود دارد این است که اگر هنرمند نتواند تمامی مسائل مقتضی از فرهنگ گرفته تا تاریخ و... را در اثر خود تجلی بخشد کارآمد نیست؛ چشمی که بتواند خوب ببیند و ذهنی که بتواند بهخوبی تشخیص دهد، باید بصیر، پخته و کارآمد باشد؛ ماندگاری هر اثر هنری به این بازمیگردد که صاحب اثر تا چه اندازه توانسته از تلفیق همه ظرفیتهایی که در شخصیت متفکری به نام انسان تجمیع شده است، استفاده کند؛ هرچه یک اثر از این حیث قوی و خلاقتر باشد، دارای ماندگاری و ارزش بیشتری است.
اهمیت و جایگاه خوشنویسی در مقاطع مختلف تحصیلی نظام آموزشی ما را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا جایگاه این هنر اصیل و قدیمی آنگونه که باید مورد اهتمام و تأکید نظام تعلیم و پرورش ما قرار گرفته است؟
نظام آموزشی ما ماجراهایی بسیار عمیقتر از این مسائل دارد که خط یک بخش آن است؛ خط میتواند در عمل، تعادل را به دانشآموز و نوجوان ما نشان دهد؛ آن زمان که با دستان خود از روی الگوها، کلمات را به شکلی منظم به نقطه اعتدال نزدیک میکند، در شخصیتش هم قدم به قدم سلوکی رخ میدهد و زیبایی و کمالجویی را تجربه میکند؛ همین امر درباره دروس هم صادق است؛ مثلاً ببینید چه مسائلی در کتابهای درسی ما درج شده است؟ چه داستانهایی؟ چه حکمتهایی؟ چه اسطورههایی؟ چه تاریخی؟ چه شهامتها و انسانیتهایی که باید مطرح میشد تا به بنمایه شخصیت او بدل شود و نقش مؤثر خود را ایفا کند؟
این نوجوان در الگوپذیرترین زمان سنی درحال شکلگیری و تکمیل شخصیت خود است و میتواند از همه این مسائل استفاده کند؛ آیا این مسائل آنگونه که باید در کتابهای ما آمده است؟ اگر آمده بود، اکنون شرایط جامعه ما اینگونه نبود.
آموزش و پرورش ما باید خیلی سریعتر و عمیقتر از اینها برنامههای متناسب را تنظیم کند که البته امکانات و پشتیبانی میخواهد؛ معلمان ما با تقبل زحمت و حقوق ناچیز، با سرمایهها و مدیران آینده کشورمان که لازم است عاطفه، شخصیت و مناعتشان تقویت شود، روبهرو میشوند؛ نوجوان عملاً از رفتار و گفتار اطرافیانش بهویژه معلم، والدین و خانواده تأثیر میپذیرد؛ از معلمی که صبح تا ظهر در کلاس است و بعدازظهر هم مسافرکشی میکند چه توقعی میتوان داشت؟
توجه به الگوهای بسیار ارزشمند ملی و جهانی برای نوجوانی که مرتب به دنبال الگو است، گامی تأثیرگذار است؛ این مراتب تمامی ندارد و در سنین بالاتر تغییر میکند که از این بابت رشتهای چون جامعهشناسی میتواند کمککننده باشد؛ البته تمامی این مسائل باید عملی باشد نه صرفاً توصیفی و انتقادی؛ متأسفانه ما این مراتب را در کشورمان نداریم.
با توجه به این اوصاف، بهمنظور بهبود وضعیت موجود و حرکت در راستای وضعیت مطلوب، توصیه شما به مسئولین و متصدیان عرصه فرهنگ و هنر کشور چیست؟
بنده از این بابت خود را در مقامی نمیبینم که بخواهم نصیحتی کنم اما به عنوان شاگرد مشتاق هنر عرض میکنم که در کشور ما جای خالی هنر احساس میشود؛ هنر به آن معنا که وقتی انسانی در نقطهای از جهان وارد موزهای شده و سپس از آن خارج میشود، تبدیل به انسان دیگری شده است. تحقق این مطلوب مقدماتی لازم دارد که اگر این مقدمات در تربیت و شخصیت انسان فراهم شده باشد، آن انسان میتواند با مشاهده یک اثر هنری، لایههای درونی، دوم و سوم اثر را هم بخواند؛ میتواند در اثری تاریخی، زیبایی را ببیند؛ زیبایی که به عنوان یک حس در وجود ما خیلی کمککننده است؛ زیبایی در کلام، زیبایی در حرکت، زیبایی در رفتار، رعایت ادب در هر اندازهای که دقیق و عالیتر باشد؛ آن زیبایی به جان ما و به الگوپذیری ما کمک میکند؛ گویی انسان تشنهای بوده که بهدنبال محبوبش میگشته است.
متأسفانه اکنون در آموزش و پرورش ما جای هنر خالی و جایگاه آن در میان خانوادههایمان کمرنگ شده است؛ اکنون در خانوادهها چه اندازه از آثار طراز اول فرهنگی و پرورشدهنده شخصیت بچهها استفاده میکنیم؟ چطور میتوانیم آمار کتابخوانی و سرانه مطالعه خودمان را که عبارت از چند دقیقه و نیم صفحه کتاب است، با کشوری که آمار مطالعهاش بالای 50 کتاب است، مقایسه کنیم؟ شما 10 کشور درجه اول دنیا را براساس آمارهای دقیق بنگاههای جهانی از لحاظ آب و هوا، پاکیزگی، خیرخواهی و... با آمار و شرایط ما مقایسه کنید؛ ما به جای حرف زدن و شعار دادن بیاییم به خودمان با دقت نمره دهیم و ببینیم که آیا این مراتب را در موضوعات اجتماعی و اداریمان لحاظ میکنیم؟ آیا اولویت و جایگاه را به مقام اصلح میسپاریم یا پارتیبازی کار میکند؟!
دنیا کسانی مثل «آلبرت شواریتزر» داشته که آبرومند و بزرگ بود و از مردمان پولدار اروپا که به او اعتماد داشتند، پول جمع میکرد و کَشتی کَشتی دارو میخرید و به آفریقا میفرستاد یا آن قاضی که برای اولین بار بردهداری را ممنوع اعلام کرد و... همه کسانی که در جهان نقشآفرین بودند باید کتابهای درسی ما را پر کنند؛ ما باید قهرمانهای بزرگ انسانیت را در هر لباس، مقام، فرهنگ و در هر جغرافیایی بشناسیم؛ آنوقت جهانبینی ما به جایی میرسد که به عنوان یک انسان تکلیف خود را با دنیا خواهیم دانست.
یکی از مشکلات جدی ما در دوران صفویه و قاجار، بهخصوص پس از وقوع رنسانس، ضعف جهانبینی بزرگانمان بود؛ آنها از جهان پیرامون خود غافل بودند و همین باعث میشد که فریب بخوردند. ما در شطرنج تنها بلد بودیم که سربازها را عقب و جلو کنیم؛ در حالیکه غربیها در دوران رنسانس آگاه به هزار قاعده شطرنج بودند؛ در چنین شرایطی در دو طرف یک میز نشستیم؛ پس تکلیف مشخص است؛ دیگر چرا گله میکنیم؟ باید از خودمان گله کنیم. توصیه و حرف من یک کلمه است: آموزش.
لازم به ذکر است که علاقهمندان برای بازدید از آخرین نمایشگاه خوشنویسی استاد امیرخانی با عنوان «استاد امیرخانی/نستعلیق میراث ملی«میتوانند تا 20 مرداد ماه جاری از ساعت10 تا 20 به نشانی: خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به زعفرانیه، پلاک 2880، گالری طراحی هنر مراجعه کنند.
انتهای پیام/