گزارش|رویای "شورای ملی مقاومت" چگونه بنیصدر را به بنبست کشاند؟
بنیصدر و رجوی با تشکیل شورای ملی مقاومت تلاش داشتند، نظام را سرنگون و قدرت را به دست بگیرند؛ اما بنیصدر پس از مدتی فهمید که بازی خورده و نه سازمان توان براندازی دارد و نه قدرتهای خارجی تمایل دارند.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی چند روز پس از اعلام تشکیل شورای ملی مقاومت از کشور فرار کردند. سیام تیر ماه سال 60 و یک ماه پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، آنان با گردهم آوردن گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران (اپوزیسیون) همچون حزب دموکرات کردستان ایران اقدام به تشکیل شورای ملی مقاومت ایران کردند.
در این شورا ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور و مسعود رجوی فردِ اولِ سازمان مجاهدین خلق نخستوزیر (رئیس دولت) بود.
همراهی بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق از مدتها پیش آغاز شده بود. سازمان هرچند نقشی در پیروزی بنیصدر در انتخابات ریاستجمهوری نداشت، اما پس از به قدرت رسیدن بنیصدر، بتدریج و آرام آرام به او نزدیک شد. این نزدیکی در حالی صورت گرفت که سازمان مجاهدین خلق با متن قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرده بود و رئیسجمهور پاسدار قانون اساسی بود!
مجاهدین خلق (منافقین) و بنیصدر تا روز 31 خرداد (برکناری بنیصدر از ریاستجمهوری) خدمات متقابلی به یکدیگر داشتند. اعضای سازمان مجاهدین خلق جای خالی مردم را در تجمعات ریاستجمهوری پُر کردند. بنیصدر نیز از آنان حمایت کرد و به آنها پر و بال داد.
نتیجه این همراهی و کیش شخصیتی که بنیصدر داشت، موجب شد تا رئیسجمهور معزولِ کشور فکر کند که با همکاری مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق میتواند، نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون و شورای ملی مقاومت را که خود و رجوی در راس آن بودند، به قدرت برساند.
شاید با همین نگاه هم بود که بنیصدر در روز چهاردهم اسفند ماه سال 59 و در مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق حملاتی را که علیه نیروهای انقلابی و از سخنرانی روز 17 شهریور همان سال آغاز کرده بود، به اوج رساند و دانشگاه تهران را به صحنه زد و خورد تبدیل کرد. (بنیصدر در روز 17 شهریور 59 علیه رجایی نخستوزیر وقت سخنرانی کرد.)
به هر حال آرزوی سقوط نظام جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن در ایران، سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر را به هم رساند. این آرزو به قدری مهم بود که سازمان به مارکسیسم پشت پا زد و به فردی که تفکرات لیبرالی داشت، نزدیک شد. این نزدیکی به حدی بود که دختر بنیصدر (فیروزه بنیصدر) همسر مسعود رجوی شد.
** اختلاف و شکست در درون شورا
مدتی پس از تشکیل شورای ملی مقاومت، ماهعسلِ رجوی و بنیصدر به پایان رسید. بهانه این اختلاف نیز ملاقات رجوی با طارق عزیز وزیر امور خارجه رژیم بعث عراق در دی ماه سال 61 بود.
در ظاهر برای بنیصدر قابل تحمل نبود که نخستوزیر شورای ملی مقاومت با وزیر کشوری دیدار کند که یک روز در مقام فرمانده کل قوای مسلح ایران در برابر ارتش متجاوز آن کشور ایستاده بود. اما به نظر میرسد یک اتفاق دیگر بنیصدر را آشفته و او را از خواب و خیالی که آرزویش بود، بیدار کرد.
رجوی پس از بازگشت از عراق و دیدار با طارق عزیز، در جلسه شورای ملی مقاومت مورد اعتراض بنیصدر قرار گرفت. مهدی خانبابا تهرانی عضو شورای ملی مقاومت گفته است: «رجوی که خود را برای چنین اعتراضی آماده کرده بود در جلسه بعدی شورا چنین عکسالعملی نشان داد: «اعضای شورا میتوانند تمام گفتوگوی میان او و هیات نمایندگی دولت عراق را که ضبط شده است گوش کنند. سپس رو به مهدی ابریشمچی کرد و گفت: نوارها را بیاورید و پخش کنید. متن نوارهایی که ما گوش دادیم چیز عجیب و غریبی نبود. مقداری همهمه خبرنگاران و سپس سخنرانی کوتاه طارق عزیز به زبان انگلیسی بود که در آن گفته بود: امیدوارم در آینده نزدیک دوست عزیزم مسعود رجوی را در پست ریاستجمهوری یا نخستوزیری ایران ملاقات کنم.... به خاطر دارم وقتی این جمله از نوار پخش میشد، رجوی چندین بار به مهدی ابریشمچی گفت: این قسمت از نوار روشن نیست، لطفا دوباره آن را پخش کن؛ و این قسمت از نوار سه بار تکرار شد.»
تحمل شنیدن این جمله برای بنیصدر بسیار سخت بود. او پی برد که رجوی و سازمان مجاهدین خلق به دنبال کنار زدن او هستند. در واقع بنیصدر فهمید که همراهی سازمان با او از دوران ریاستجمهوری یک همراهی تاکتیکی و نه استراتژیک بوده است.
ضمن اینکه ممکن است بنیصدر پی برده باشد که قدرتهای خارجی تلاشی برای به قدرت رسیدن شورای ملی مقاومت در ایران ندارند و تنها میخواهند از شورا برای عامل فشاری علیه ایران استفاده کنند. موضوع انتقال سازمان به عراق نیز، طرد شدن از سوی این کشورها باشد. ممکن است پی بردن به این موضوع نیز بنیصدر را آشفته و خشمگین کرده باشد که هم از سوی رجوی و هم از سوی قدرتهای خارجی بازی خورده است.
به هرحال پشیمانی بنیصدر از همراهی با سازمان مجاهدین خلق فایدهای نداشت و او تنها کاری که میتوانست انجام بدهد، جدایی از شورای ملی مقاومت بود. افشاگریهای دختر بنیصدر علیه همسر سابقش نیز کارساز نشد و تنها بخشی از خشم دختر و پدر را تسکین بخشید.
هرچند عمر سیاسی بنیصدر با برکناری از ریاستجمهوری به پایان رسید، اما او خوشخیال بود که با تشکیل شورای ملی مقاومت و همراهی سازمان مجاهدین خلق و مسعود رجوی میتواند با کودتا یا اقدام نظامی، نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند و به قدرت برسد؛ اما دیدار رجوی با طارقعزیز با هدف انتقال سازمان به عراق و اتفاقاتی همچون کشته شدن موسی خیابانی که در دو سال پیش از آن در ایران رخ داد، به او نشان داد که سازمان توان ساقط کردن نظام را ندارد و او آنها را خیلی جدی گرفته بود. ضمن اینکه فهمید سازمان به دنبال کنار زدن او است و رجوی فردی جاهطلبتر از خودش است.
در نتیجه او راهکار را در این دانست که از همراهی با رجوی و سازمان منصرف شود و با وجود ورشکستی سیاسی و کلاهی که سازمان بر سرش گذاشت، حداقل این سوال را که آیا بنیصدر در جنگ خیانت کرد یا نکرد؟ را برای برخی از افراد بیجواب بگذارد و کارنامه خود را بیش از این خرابتر نکند.
بنیصدر در چند دهه گذشته تلاش داشته با طرح مباحثی همچون دفاع از ایران در برابر دشمن بعثی، بازی خوردن از سازمان را پوشش بدهد. بازی که از مدتها پیش طراحی شده و بسیاری از اعضای سازمان از آن اطلاع داشتند، اما بنیصدر زمانی متوجه شد که دیگر کار از کار گذشته بود.
مریم سنجابی عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق در کتاب خاطرات خود با عنوان "سراب آزادی" در خصوص هدف سازمان برای انحصاری کردن شورا عنوان کرده است: «مجاهدین در فاز سیاسی به دنبال تشکیل یک ائتلاف سیاسی با نیروهای مخالف حکومت ایران بوده و به این ترتیب قصد داشتند که جبهه بزرگتری که ریاست آن را مجاهدین داشته باشند تشکیل داده و هر چقدر میتوانند گروهها و شخصیتهای سیاسی مخالف را به سمت خود بکشانند.»
بدین ترتیب بنیصدر که در فرانسه خود را به کاروان انقلاب رسانده بود، در همان جا بر تمام آرزوهایش خط کشید و سعی کرد خشم خود از رجوی و قدرتهای خارجی و اشتباه بزرگ خود را با سخنان گاه و بیگاه علیه نظام تخلیه سازد.
شورای ملی مقاومت نیز با خروج یک به یک اعضای آن تنها به محل حضور اعضای سازمان مجاهدین تبدیل شد. پس از خروج بنیصدر از شورا، حزب دموکرات کردستان ایران و دیگر گروهها نیز از آن خارج شدند. این خروج به دلیل خوی انحصارگرایانه و جاهطلبانه مسعود رجوی انجام شد. شورای مقاومتی هم که این روزها تشکیل میشود، تنها محل حضور اعضای همان سازمان است و دیگر گروههای اپوزیسیون در آن نقشی ندارند.
انتهای پیام/