نهادهای رسمی تبلیغ ادغام شوند/ نباید تبلیغ سنتی را رها کنیم
مدیرکل مطالعات راهبردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم گفت: هرگز نباید تبلیغ سنتی را رها کنیم؛ تبلیغ سنتی بُعد هویتی برای حوزه دارد، ارتباط مستقیم مبلغ (در عرصه سنتی) با مردم نورانیت و معنویت را به دنبال دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هر مکتب و مذهبی برای دوام خود، حفظ پیروان و جذب دیگران، نیاز مبرم به شناساندن اصول، مبانی و آموزههای خود دارد و بدون عنصر تبلیغ و بیان، نمیتواند از آنها پاسداری کرده و حراست کند و با تبیین و تبلیغِ جهانبینی و ایدئولوژی هر دین و مذهبی، میتوان از مشتبه شدن حق و باطل و ارزشها و ضد ارزشها به یکدیگر در عرصههای مختلف جلوگیری کرده و زمینه را برای گسترش آموزههای آن دین فراهم کرد.
در این راستا با حجتالاسلام سیدمحمدحسین هاشمیان مدیرکل مطالعات راهبردی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و عضو شورای پژوهش پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی (باقرالعلوم علیهالسلام) گفتوگویی را دربارۀ مسأله تبلیغ ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* براساس تجربه تبلیغی که دارید نظر جنابعالی در خصوص همگرایی و واگرایی نهادهای تبلیغی چیست؟ به عبارتی دیگر، از نظر شما سازمانها و نهادهای تبلیغی کشور به چه میزان همگرایی ویا حتی واگرایی دارند و نتیجه آن در عرصه تبلیغ دین در کشور ما به چه صورتی بوده است؟
تجربه تبلیغی من در دو حوزه، عملیات تبلیغی (مبلّغ بودن) و مدیریت تبلیغی عملیات (همکاری با نهادهای تبلیغی) است که با توجه به این تجربه، پاسخم در خصوص همکاری و هماهنگی مجموعههای تبلیغی منفی است. ما با وضع مطلوب خیلی فاصله داریم یعنی یک الگوی همکاری و هماهنگی مطلوبی در عرصه نهادهای فعال در تبلیغ دین نداریم و از این ناحیه هم لطمات خیلی زیادی را متحمل شدهایم. البته در سالهای اخیر تلاشهای زیادی (از جمله شورای عالی معاونت تبلیغ) برای هماهنگی این مجموعهها صورت گرفته اما آنطور که باید مفید نبوده است.
به نظرم نهادهای تبلیغی (جز در حوزههایی مثل اعزام مبلغ) واگرا هستند و این واگرایی هم بر میگردد به عدم راهبردی مدوّن در عرصه تبلیغ دین. ما در این عرصه، به شدت نیازمند نگاهی از بالا هستیم که توپوگرافی کرده و مأموریت هر یک از حوزهها را تعریف کند؛ تا به آرایشی یک پارچه از جبهه تبلیغ دین در مقابل دشمن برسیم.
* منظورتان این است که برای حل مشکل ابتدا باید فکرها را یکی کنیم؟
بله! ما باید ابتدا در سطح راهبردی به وحدت برسیم تا بتوانیم در حوزه ساختاری همکاری داشته باشیم. به عبارتی دیگر، باید ابتدا در راهبردهای (به معنای تحلیل موقعیت و میدان و تعیین آرایش فرهنگی رسانهای) عرصه تبلیغ به فکر واحد برسیم و پس از آن بنشینیم تقسیم کار کرده و الگوی هماهنگی و همکار تشکیل بدهیم.
* بنابراین شما یکی از موانع اصلی همگرایی مجموعههای تبلیغی را تشطت و تکثر خود این نهادها میدانید؟ میتوانید مثال بزنید؟
بله! فرض کنید شما 10 نفرید که میخواهید یک جلسه را هماهنگ کنید؛ طبیعتاً کارتان خیلی دشوارتر از وقتی خواهد بود که سه نفرید. سه نفر تصمیمگیرنده خیلی راحتتر میتوانند به جمعبندی برسند تا 10 نفر. 10 نفر کارشان سریعتر به نتیجه میرسد تا صد نفر و همینطور هرچه تعداد تصمیمگیرندگان کمتر باشد حصول نتیجه سریعتر خواهد بود. حالا همین مسأله را در موضع بحث نگاه کنید؛ ما چند نهاد داریم که در عرصه تبلیغ دین مستقیم وارد شدهاند؟ اگر بخواهیم نهادهایی را که غیر مستقیم وارد عرصه تبلیغ شدهاند نیز احصا و اثرشان را محاسبه کنیم که خیلی زیاد میشود.
* با این تفاصیل پیشنهاد شما برای حل یا کم شدن مشکلات عرصه تبلیغ دین، چیست؟
در این مسأله ما باید به سمت استراتژی ادغام برویم؛ باید بیاییم و نهادهای رسمی تبلیغ را با یکدیگر ادغام کنیم؛ چراکه تکثر نهادی در عرصه حاکمیت موجب وزر و وَبال میشود. به عبارتی دیگر، هر نهاد تبلیغی از یک بخش ستاد و یک بخش صف تشکیل شده است که ستاد کار پشتیبانی را به عهده دارد و صف، بخش عملیات را اجرا میکند. حال شما میبینید که بیشترین بودجهها در این مجموعهها خرج ستاد میشود و هیچ مابهازای ملموسی هم ندارد. بنابراین؛ باتوجه به محدودیت بودجهای که گریبانگیر عرصه فرهنگ جامعه است، ادغام نهادها موجب میشود بودجهها خرج کسی شود که در کف میدان در حال عملیات تبلیغی است.
البته این را هم عرض کنم که تکثر، در سطح عمومی نهادهای کوچک (مانند گروههای تبلیغی و جهادی مختلف) هم خوب است و هم مفید؛ زیرا این تکثر دقیقاً در بخش صف است که مستقیم با مردم و جامعه تعامل دارد.
* از نظر شما کنشگران عرصه تبلیغ (افراد و گروههای تبلیغی) تا چه میزان موفق عمل کردهاند؟ و اینکه این موفقیت تا چه اندازه وابسته به پشتیبانی نهادهای تبلیغی بوده است؟
عرصه عمومی تبلیغ به نسبت نظام و سازمان تبلیغ هرچه جلوتر میرویم موفقیتش بیشتر میشود. عمده دلیل این موفقیت، شبکهای و اطلاعاتی شدن جامعه است. موضوعی که در رشد اقبال به شبکههای مجازی قابل رؤیت است. این رشد به اندازهای سریع و دقیق است که در برخی موارد حتی رقیب جدی صداوسیماست و این موفقیت نه تنها وابسته به نهادهای تبلیغی نیست؛ بلکه وجود برخی خطوط قرمز موجب شده این نهادها از فناوری عقب بمانند و از مسائل و چالشهای مهم در عرصه تبلیغ غفلت کنند. متأسفانه حضور مبلغان فرهنگی در این میدانهای جدید با نقطه مطلوب فاصله جدی دارد. به نحوی که میدانداری به سلبیریتیهای هنری و رسانهای واگذار شده است. به عبارت دیگر در جامعه شبکهای و اطلاعاتی، ما یک چرخش از ساختارهای کلان به سمت نیروهای خرد اثرگذار اجتماعی داریم لذا امروز یکی از مهمترین مأموریتهای نهادهای تبلیغی، هدایت و راهبری این نیروهای اجتماعی است. نیروهای اجتماعی میدانی که در مقایسه با نهادها و سازمانهای فرهنگی، یک صدم بودجه حاکمیت را مصرف نمیکنند اما از حیث گستره و نفوذ فرهنگیشان در جامعه هدف، چندین برابر موفقترند.
* به نظر شما باید چکار کرد؟
ما باید تورم نهادیمان را کم کنیم. این کار از جمیع جهات به نفع عرصه تبلیغ دین است؛ چراکه هم هماهنگی و همکاری را آسان میکند و هم از هدررفت هزینهها جلوگیری میکند. به این صورت که همه این مجموعههایی که هرکدامشان جداگانه معاونت مالی، معاونت برنامه و... دارد تبدیل به یک مجموعه بشوند و در نتیجه این امر بودجه ستادهای متورم فرهنگی در عرصه عملیات تبلیغ مصرف بشود.
البته این را هم باید توجه داشت که ادغام این مجموعهها، باید تدریجاً انجام شود. این کار فرصت و بستر مناسب خود را میخواهد اما اینطور هم نباشد که محافظه کار بشویم؛ هر وقت شرایط لازم وجود داشت باید دو سازمان را با یکدیگر ادغام کرد و نباید ترسید.
* با توجه به پیشرفت فناوری و مدرن شدن جهان، فکر نمیکنید که بهتر باشد عرصه تبلیغ سنتی را رها کرده و عملیات تبلیغی را در بستر فناوریهای جدیدی چون اینستاگرام و توییتر پیشببریم؟
ابداً! ما هرگز نباید تبلیغ سنتی را رها کنیم؛ تبلیغ سنتی بُعد هویتی برای حوزه دارد، این باید حفظ شود. منتها اثبات شئ نفی ماعَدا نمیکند؛ کسی منکر این نیست که ما باید در میدانهای تبلیغی دیگر هم با قدرت وارد شویم اما این ورود به معنای تعطیلی عرصه سنتی تبلیغ نیست؛ چراکه خود منبر رفتن و روضهخوانی امام حسین علیهالسلام برکت و نورانیت خاصی دارد که جایی دیگر یافت نمیشود. از آن گذشته ارتباط مستقیم مبلغ (در عرصه سنتی) با مردم نورانیت و معنویت را به دنبال دارد.
* اگر درست متوجه شده باشم، نظر شما این است که علاقهمندان به تبلیغ سنتی به آن شیوه مشغول باشند و کسانی هم که علاقه و استعداد فعالیت در فضای مجازی را دارند تبلیغ مدرن را پیش ببرند!
این درست است، اما آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که مخاطبشناسی بشود و بسته به دیدگاهشان، ایمانشان (به دین، شریعت، اخلاق و...)، نگاهشان به آموزههای دینی، شبهاتشان و... راههای تأثیر، ابزار تبلیغ را انتخاب کنیم. ممکن است شما به میدانهایی ورود کنید که هیچ وقت فکرش را هم نمیکردید؛ اما به دلیل نجات غریق این جبر را میپذیرید. به همین خاطر؛ من فکر میکنم ابزار و فناوری تبلیغ، تابع میدان است.
* یکی از تقسیمات رایج بین طلاب در موضوع تبلیغ، تقسیم آن به فردی و گروهی است. از نظر شما این دو قسم با یکدیگر تقابل دارند؟ اگر آری، بنا به اوضاع فعلی تبلیغ در کشور، کدامیک از این دو قسم اولویت دارد؟
به نظر من این دو قسم، با یکدیگر تقابل ندارند نگاه فردی یا گروهی به تبلیغ بسته به میدان است. باید دید در چه میدانی حضور داریم. در یک میدان است که به انواع و طیفی از فعالیتها، افراد و تخصصها نیازمندیم و در یک میدان باید فردی ورود کرد.
این اختلافات، برخاسته از نوع نگاه به تبلیع است. اگر شما نگاه پدیدارشناسانه به تبلیغ داشته باشید و تبلیغ را صرفاً ابلاغ پیام ندانید بلکه تبلیغ را تربیت بدانید نتیجه این میشود که مانند انبیاء و اولیاء وارد جامعه هدف میشوید، در اجتماع آنها زندگی میکنید و بر اساس میدان، فردی یا گروهی عمل میکنید. به عنوان مثال ممکن است در جایی طیفی از افراد را ببرید و در مسائل بهداشت و درمان وارد میدان عمل شوید (مانند مسیحیها که خدمات اجتماعی و کارهای عام المنفعه ارائه میدهند) در جایی دیگر به صورت دیگر. البته باید به این توجه داشت که هرچه میگذرد، وزن گروههای تبلیغی بیشتر میشود اما قطعاً تبلیغ فردی و گروهی جایگزین یکدیگر نیستند؛ دو حیث جدا از هماند، اصلاً بعضیها ممکن است روحیه کار جمعی را نداشته باشند اما مبلّغ توانمندی هستند از این مبلغان باید در جای خود استفاده کرد.
* اگر بخواهیم تطورات روندهای تبلیغ دینی در کشور را دورهبندی کنیم به نظر حضرتعالی دست کم در مورد دوران معاصر (مثلاً از شکلگیری انقلاب تا پس از پیروزی و تاکنون) چه دورهبندی را میتوانیم عرضه کنیم و آیا آنچه که در حال حاضر میگذرد متناسب با نیازهای زمانه ما است و چه نارساییهایی دارد؟
به نظرم دوره انقلاب دوره خوبی بود؛ شاهد موفقیت آن هم ظرفیت بسیجی بود که اتفاق افتاد و منجر به سرنگونی شاه و بعد مدیریت جنگ شد.
* آن زمان که نهادهای تبلیغی مثل الان فعال نبودند؟!
اتفاقاً مسأله اینجاست که اینها در آن زمان نهادهای فعالی بودند و پای کار؛ اما الان سازماناند، ادارهاند ادراههایی که درگیر مسائل اداریاند. عملیات اقتصادی دارند. بنابراین؛ من فکر میکنم آن دوره، دوره طلایی است.
* اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، شما مشکل اصلی تبلیغ کشور را در چه چیزی میبینید؟
در کثرت مجموعههای متصدی امر تبلیغ که باید در مواردی آنها را ارتقا داد و در برخی موارد اگر میتوانیم و این مراکز را با یکدیگر ادغام کنیم؛ مثلاً به صورت هیئت امناء مشترک. شما سازمان دیانت ترکیه را نگاه کنید، خیلی چیزها را متمرکز کردهاند در یک سازمان که پاسخگویی را بالا برده است. چرا که تمرکز در مسئولیت، تمرکز در پاسخگویی را هم به دنبال میآورد. همچنین این کار صرفهجویی در منابع را (در پاسخگویی و هم در هماهنگی بین نهادهای مختلف) برای ما به ارمغان میآورد.
انتهای پیام/