شکوه غمانگیز شهر ضحاک/ نشانههای تاریخی شاهنامه در افغانستان در حال نابودی است+ عکس
شهر ضحاک ولایت بامیان از نشانههای تاریخی شاهنامه است. دیدن این بنای شگفت، هم سبب تفاخر و هم مایه شرمساری آدم میشود؛ تفاخر در شکوه گذشته و شرمساری از دیدن وضعیت اسفبار کنونی این بنای تاریخی که از آن فقط مشتی مخروبه به جای مانده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدحیدر احمدی، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی و شاعر و نویسنده افغانستانی، در یادداشتی به وضعیت شهر ضحاک در ولایت بامیان پرداخته و در اینباره نوشته است:
شکوه غمانگیز!
شهر ضحاک ولایت بامیان از نشانههای تاریخی شاهنامه است. دیدن این بنای شگفت، هم سبب تفاخر و هم مایه شرمساری آدم میشود؛ تفاخر در شکوه گذشته و شرمساری از دیدن وضعیت اسفبار کنونی این بنای تاریخی که از آن فقط مشتی مخروبه به جای مانده است.
شهر ضحاک که به نام شهر سرخ نیز شناخته میشود، مجموعه وسیعی از ویرانه بناهای تاریخی است که بر تپه سرخ رنگی مشرف به نقطه استراتژیک، در محل ورودی شرقی وادی بامیان و در قسمت جنوب غربی ششپل واقع شده است. ارتفاع این شهر مستحکم و دیدنی که در وسط دریاهای پایموری، ششپل و دره آهنگران موقعیت دارد، از همواریهای جلگه ششپل تا بخش بالای شهر حدود 100 تا 170 متر تخمین میشود.
روزگاری شهرضحاک، چهار راه ارتباطی دنیای قدیم بود و راههای تجاری در گذشته از این محل میگذشتند، جنوب را به هندوستان، شرق را به ایران و شمال را به سلسله کوههای هندوکش و دریای آمو متصل میکرد.
از دیوارهای این شهر، برجهای متعدد و راههای پیچ و خم آن که تا هنوز قابل مشاهده است، فهمیده میشود که در زمان آبادی خویش از شکوه، رونق و استحکامات دفاعی مهمی برخوردار بوده است.
در بعضی قسمتهای باقی مانده شهر، آثار برخی از دورههای تاریخی زیر به چشم میخورند: ترکهای یفتلی یاهونهای سفید از قرنهای چهارم تا نهم میلادی، سدههای اولیه اسلامی از قرنهای دهم تاسیزدهم میلادی و تیموریها از قرن پانزدهم تا شانزدهم میلادی.
اصل نام این شهر در نخستین سالها مشخص نیست؛ هرچند افسانه شاه ماردوش، به نام ضحاک در ادبیات فارسی آمده و مردم عوام نیز عقیده دارند که اینجا پایتخت ضحاک ماردوش بوده چون او این شهر را ساخته است.
مرحوم استاد کهزاد در کتاب «افغانستان در شاهنامه» نوشته است: «در اثر حفریات، کوزههایی با مارک صورت برخی از ترکشاهان غربی هم پدیدار شده که مقارن ساسانیها از ماورای آمو به خاکهای باختر سرازیر شدهاند».
از طرفی هم افواهات و قصههای عامیانه در بین مردم بامیان وجود دارد که بنیانگذار این شهر یکی از شاهان مقتدر افسانهای ترکها، بنام ضحاک ماردوش بوده است. اما این که شهر ضحاک در کدام دوره و زمان بنا شده است، کسی دقیقاً چیزی نمیداند؛ ولی بعضی از پژوهشگران تخریب شدن آن را به حمله مسلمانان در زمان صفاریان پیوند میدهند. در بعضی از کتب تاریخی آمده است: «چنگیز خان تنها حصار بامیان را که شهر غلغله امروزی است، به ویرانه تبدیل کرد. در زمان یورش او هیچ نام از این شهر در تاریخ ذکر نشده است؛ پس احتمال زیاد وجود دارد که این شهر قبل از آن خراب شده باشد».
بخش بالای برجهای شهر ضحاک که در تپههای شمالی شهر به جای ماندهاند، دوباره تعمیر شدهاند. به نظر میرسد که شهر یک مرتبه به کلی ویران شده بوده و قرنها مخروبه مانده و در اثر ریزش مداوم برف و باران بخشی از دیوار برجها ساییدگی یافته و آب ریخته شده، سپس بر روی بقایای دیوار برجها، دیوارهای جدیدی ساخته شده است.
محمد صالح کنبولاهوری نوشته است: زمانی که نظر محمد خان، پادشاه ازبک، در ماه رمضان 1037 هـ ق به بامیان حمله کرد، حاکم بامیان از طرف سلطنت بابری هند، شخصی به نام خنجرخان ترکمنی بوده که مقر حکومت آن شهر ضحاک بوده است و خنجر خان در قلعه ضحاک به مقاومت پرداخت.
در برخی منابع تاریخی نیز آمده است: «نادر شاه افشار برای آخرینبار فرزندش نصرالله میرزا را با 20 هزار نفر جهت تسخیر هزارهجات و قلعه ضحاک ماردوش فرستاد؛ تا آنان را به اطاعت دراوردند».
با وجود اینکه شهر به کلی ویران شده است، اما تا هنوز هم توانسته جذابیتش را برای توریستان و جهانگردان حفظ کند. از آثار دیدنی آن، باقی مانده ویرانه برجهای دیدبانی، دیوارهای منقش، چندین مغاره، راه پلکانی که از یک تونل میگذرد و یک تونل پلکانی زیرزمینی است.
تونل پلکانی زیرزمینی در نزد مردم محل به نام «راه آبدوزدک» یاد میشود که عبارت از تونل خمیده و مارپیچ و پلهپله است که از وسط شهر ضحاک، از تپه پایینی به سوی زیرزمین حفر شده است و به حوض آبی که اینک خشکیده است، وصل میشود.
ضحاک ماردوش که بود؟
«ضحاک» به معنی خوشخنده یا خندان، پدرش ماهدوش از پادشاههان قدرتمند افسانهای مملکت بوری یا غوری بود که سالها علیه جمشید، پادشاه افسانهای بلخ جنگید و «ارنواز» و «شهرناز»، دختران او را به نکاح خویش درآورد و سرانجام توسط کاوه آهنگر سرنگون شد.
افسانهای نیز وجود دارد که ضحاک را به این دلیل ماردوش میگفتند که دو مار خطرناک از دوشهای او آویزان بوده است. روزانه خوراک آن دو مار مغز سر یک آدم بوده است. اگر غذا به آنها نمیرسید، ممکن بود مغز سر خود ضحاک را بخورند.
در کنار شهر ضحاک قصه و داستان «کاوه آهنگر» نیز وجود دارد که در «دره آهنگران» در سمت غرب شهر بامیان وجود داشته است. گفته میشود که بقایای آثار و دکانهای آهنگری او تا هنوز قابل رؤیت است. کاوه آهنگر یکی از سرداران و شخص مورد اعتماد ضحاک بود که برای سپاهیان او سلاح میساخت. وی روزی به بهانه این که به مارهای بالای دوش ضحاک غذا میدهد، با تیغ به سر ضحاک میزند و به زندگی آن پادشاه افسانهای و مارهایش خاتمه میدهد.
با وجود اینکه شهر ضحاک یکی از هشت بنای تاریخی ولایت بامیان بهعنوان میراث فرهنگی جهان در یونسکو ثبت شده، اما وضعیت آن بسیار غمانگیز و اسفبار است؛ به طوری که این شهر هم اکنون در حال محو شدن است؛ چون حوادث طبیعی هر روز ویرانههای باقی مانده این آبده تاریخی را ویرانتر میسازد.
انتهای پیام/