یادداشت| قصهگویی در جهان مدرن
در جهان مدرن، قصهگویی از هنری فراگیر و پراقبال به هنری آرشیوی و جانبی بدل شد و عملاً زیرمجموعه و جزو کوچکی از هنرهای دیگر همچون نمایش و هنرهای نمایشی یا صنایع دستی و هنرهای بومی، هنر اقوام، فولکلور و ... تلقی شد.
خبرگزاری تسنیم، سیدعلی کاشفی خوانساری:
قصهگویی از سنن و مظاهر جهان پیشامدرن بوده است. در جوامع کهن قصهگویی و قصهگویان نقشهای مختلف اجتماعی همچون سرگرمی، آموزش، پرورش، ساماندهی اجتماعی، کهانت، درمان و ... را بهعهده داشتهاند. در نظامهای سنتی قصهگویان در اقوام و فرهنگهای مختلف جهان بهعنوان گروه اجتماعی و کسب و کار تعریف شدهای به ایفای نقش میپرداختند و هزینههای خود را از مردم (مخاطبان) تأمین میکردند. همچنین در طول تاریخ در فرهنگهای مختلف گهگاه قصهگویان پیوندهای محکمی با حاکمان، عالمان دینی، پیشوایان معنوی، اصناف دیگر و ... هم داشتهاند.
با وورد جهان به عصر مدرن، قصهگویی یکی از جلوههای فرهنگی بود که از ساحت زندگی رخت بربست. در تفکر مدرن با تأکید بر علم و پیشرفت، قصهگویی مظهر جهل، خرافه، سنتگرایی، کهنگی، اتلاف وقت و جمود تلقی میشد. برای همین رسانههای جدیدی چون کتاب و مطبوعات ایفاگر نقشهای سنتی قصهگویی همچون اطلاعرسانی، سرگرمی و آموزش شدند.
جهان مدرن نسبت به جهان سنتی دو دسته تحولات عمده داشت: مدرنیته و مدرانیزاسیون، مدرنیته به تغییر اندیشه و نظام نرمافزاری ارزشها به بینش انسانها و مناسبات ایشان مربوط بود و مدرانیزاسیون به دنبال تولید، صنعتی شدن، رفاه و تغییرات سختافزاری در زندگی بشر بود.
با شکلگیری جوامع مدرن، نقش و جایگاه جدید و متفاوتی برای هنر قصهگویی تعریف شد. مهمترین کار ویژههای قصهگویی در جوامع مدرن از این دستاند:
1ـ نقش موزهای، آنتیک و نوستالژیک:
قصهگویان اینبار یک گروه یا صنف مستقل اجتماعی نبودند، بلکه هنرمندانی که قصهگویی شغل ایشان نبود، به نمایش قصهگویی بهعنوان سنتی کهن پرداختند. مثلاً قصهگویانی که کارمند و مورد حمایت سازمان میراث فرهنگی، اداره نمایش و یا سایر نهادهای عمومی بودند در مناسبتها و رویدادهای خاص، به اجرای قصهگویی به عنوان هنری قدیمی و ملی میپرداختند تا خاطره قصهگویی در میان نسلهای پیش و اقوام بومی و سنتی را زنده نگه دارند: مثلاً در برنامه جشن هنر شیراز اجرای تعزیه، نقالی، پردهخوانی و ... پیشبینی شد و یا تلویزیون در مناسبتهای ملی به نمایش چنین برنامههایی پرداخت.
2ـ نقش تاریخی و قابل پژوهش:
قصهگویی به عنوان سنت و فرهنگی قدیمی و متروک موضوع پژوهش و مطالعات مردمشناختی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، ادبی و ... قرار گرفت عدهای به جمعآوری قصههای عامیانه پرداختند، ارزشهای ادبی آن را سنجیدند و برشمردند، به مقایسه قصهای در مناطق جغرافیایی مختلف برآمدند، سنتهای جانبی قصهگویی را مثبوت کردند و ...
از مهمترین چهرههای شاخص این رویکرد در جهان شارل پرو و برادران گریم و در ایران صادق هدایت، انجوی شیرازی و کوهیکرمانی بودند.
3ـ تحدید مخاطبان به کودکان:
در نظام سنتی مخاطبان قصهها عموم مردم بودند و بزرگسالان و کودکان هرکدام مطابق ذائقه و کشش خود از آن بهره میبردند، اما در جوامع مدرن عملاً مخاطبان قصهها و قصهگویی به خردسالان، کودکان و نوجوانان محدود شد یا لااقل ایشان بهعنوان مخاطب اصلی و عمده چنین رویدادهایی تلقی میشدند.
بر این اساس مدارس، مهدهای کودک و کتابخانهها به مراکز اصلی قصهگویی بدل شدند و در چنین مراکزی سعی شد از ظرفیتهای قصهگویی در پرورش و تربیت کودکان استفاده شود.
همچنین بازنویسی قصههای عامیانه، شفاهی و کلاسیک در قالب کتابهای کودکان باب شد. مشهورترین چهره این رویکرد در غرب هانس کریستن اندرسن و در ایران افرادی چون صبحی مهتدی و مهدی آذریزدی بودند.
4ـ تبدیل شدن به رسانه گروههای خاص:
در جوامع مدرن برخی گروههای اجتماعی موقعیت و جولانگاه سنتی خود را از دست دادند. این گروهها از رسانهها و سرگرمیهای مدرن جایگزین قصهگویی سهمی نداشتند. برای همین با رویکردی دوباره به قصهگویی، آن را به رسانه و هنر اختصاصی خود بدل کردند. سخنوران، ذاکران و مداحان مذهبی از این دست بودند. در حقیقت گرچه در جوامع مدرن اشکالی از قصهگویی سنتی منسوخ و متروک شد، اما قصهگویی مذهبی در کلیساها، مساجد، خانقاهها و هیاتها و حسینیهها به حیات خود ادامه داد. مرحوم کافی و مرحوم شریعتی و شهرت و اقبال فراوان این دو شاهدی بر این مدعا در ایران دوره پهلوی است.
5ـ تلاش برای استفاده از رسانههای جدید:
سخنوران مذهبی، مداحان، قصهگویان دورهگرد و معرکهگیران خیلی زود از امکانات مدرنی چون میکروفن و بلندگو در برنامههای خود استقبال کردند. گرچه مطبوعات، رادیو و تلویزیون رقیبانی بودند که قصهگویی را از رونق انداخته بودند اما تلاشهایی برای حضور قصهگویی در این رسانهها انجام شد. قصهگویی صبحی مهتدی و پس از او مولود عاطفی، حمید عاملی و رضا رهگذر از جمله نمونههای بهرهمند شدن قصهگویی از رسانه جدید رادیو (و البته برای مخاطبان کودک) بود.
همچنین پاورقینویسی که به یکی از سنتهای مهم مطبوعات در جهان و ایران بدل شد، کاملاً وامدار و برگرفته از سنت قصهگویی بود. قصهگویی سنتی برای بزرگسالان توسط سخنوران و خوانندگانی چون مرحوم راشد، مرحوم ذبیحی و مرحوم شیرخدا در رادیو زنده ماند و با برنامههایی چون قصه شب، قصه ظهر جمعه و ... توانست با تغییر شکلهایی خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. همچنین نوار کاست به عنوان مدیای رایج برای قصهگویی سنتی مورد اقبال قرار گرفت و شنیدن سخنرانی، مداحی و روضهخوانی از طریق نوار کاست در جوامع سنتی ایران، ترکیه، هند و پاکستان به سنتی فراگیر بدل شد و تا دورافتادهترین روستاها راه گشود.
در جهان مدرن، قصهگویی از هنری فراگیر و پراقبال به هنری آرشیوی و جانبی بدل شد و عملاً زیرمجموعه و جزو کوچکی از هنرهای دیگر همچون نمایش و هنرهای نمایشی و یا صنایع دستی و هنرهای بومی، هنر اقوام، فولکلور و ... تلقی شد.
گرچه قصهگویی در جهان مدرن بسیاری از قابلیتهای خود را از دست داد، با این حال از اواخر قرن بیستم و با ورود به قرن بیستویکم و با عمومیت یافتن جلوههای تفکر و هنر پست مدرن در فرهنگ و جوامع جهانی، قصهگویی مجال و حیاتی دوباره یافت و مجدداً به هنری عمومی، پیشرو و پرطرفدار بدل شد. تحولات قصهگویی در جهان پسامدرن خود میتواند موضوع یادداشت جداگانهای قرار گیرد.
انتهای پیام/