یادداشت| اخلاص به چاک پیرهن نیست
اسدالله بقایی در یادداشتی درباره شیوه مدیریتی محسن مؤمنی شریف مینویسد: هیچگاه از منظر عناوین اداری سخن نمیگفت. اسیر جایگاه اداری نبود. هر چه میگفت و حتی اجرای آن را میخواست از موضع یک تحلیل گر و طلبه دین و البته انقلابی بود.
خبرگزاری تسنیم، اسدالله بقایی:
قلم را که به دست گرفتم نثر مصنوع دره نادره و تاریخ جهانگشای جوینی و کلیله و دمنه نصرالله منشی و امثالهم را مرور کردم. هیچکدام سرمشق مناسبی برای ذکر جمیل حضرت مؤمنی شریف نبود. آخر مگر میشود این همه سادگی و آرامی و صمیمیت را در قالب خشک و مصنوع نثر کهن ریخت.
وصف مؤمنی شریف قالبی میطلبد مثل آب زلال، مثل آسمان آبی، مثل گل سرخ که در کمین تابش نور خورشید است. کمی فکر کردم، چقدر شیرین است از او گفتن و در عین حال چقدر سخت است اینکه مکنونات قلبیات را آنطور که حس میکنی به کاغذ بریزی.
اول از همه معنای راستین این بیت را در تبیین صفات او یافتم:
اخلاص به چاک پیرهن نیست
اینجا تن پاره میپسندد
ذهنم درگیر صفات انسانی او بود. ایمان، تعهد، صفا، اعتقاد، انقلاب، رهبری، فرهنگ و زبان فارسی. هر وقت فرصت دیدار دست میداد از دغدغه خود به هجمهای که به زبان و ادب و فرهنگ میشود، سخن میگفت؛ از تلخیص متون کهن پارسی و عرضه به جوانان مشتاق حمایت میکرد.
گاه در فرصتی به بیت یا حتی کلمهای از شعر حافظ میپرداخت و الحق مشتاقانه تحلیل آن را پی میگرفت. لوح فشرده حافظ خوانی استاد موسوی گرمارودی را به عنوان هدیه نورزی به من سپرد که بارها به شنیدن تمامی آن تحریص گشتم. در دیدارهای بعدی از ویژگیهای آن میپرسید مثل یک طلبه مشتاق. با خلوص و سادگی بیهمتا.
شیوه مدیریت او نیز خاص خود او بود. هیچگاه از منظر عناوین اداری سخن نمیگفت. اسیر جایگاه اداری نبود. هر چه میگفت و حتی اجرای آن را میخواست از موضع یک تحلیل گر و طلبه دین و البته انقلابی بود. با این همه در پی این آرامش و سادگی ظاهری طوفانی از دغدغه رسیدن به اهداف فرهنگی و انقلابی غوغا میکرد. نگاه او به اطرافیان و همکاران و کارکنان پیرامونش نگاه یک مصلح و همدرس حوزوی بود.
هیچگاه به شیوه مدیران روشنفکرنمای بعضاً مرسوم به محیط کاری خود نگاه نمیکرد. همهاش سادگی و اخلاص و مهربانی بود. در عین حال در اصول نفوذناپذیر و استوار و مقاوم بود. در بیان مکنونات خود بیپروا بود. حق را به راحتی بیان میکرد و بر آن پای میفشرد.
از دیگر صفات متمایز و حمیده جناب مؤمنی سبک زندگی او بود. او در هر شرایط و هر منصب و هر زمان و مکان سبک زندگی متعارف خویش را تا حد امکان رعایت میکرد.
پرداختن به آداب دین، مطالعه، ادامه تحصیل و هر آنچه در سبک زندگی یک انسان پویا و معتقد به مبانی دینی و انقلابی ضرورت داشت در او میبینم. گاه از فرصت کم مطالعه فلان کتاب شکوه میکرد و زمانی پیش از اوقات اداری گوشهای را در خلوت پیدا میکرده تا قدری از این خسران مطالعه را جبران کند. کاری که برای اطرافیان الگو بود و سبک و روشی خوب زیستن و خوب بودن را تصویر میکرد. بارها کتابهایی به دوستان هدیه میکرد که از نگاهش میخواندم انگار کبوتری را از قفس حبس آزاد کرده است.
از صفات دیگر جناب مؤمنی صراحت لهجه او بود و هست. در مسائل فرهنگی و انقلابی و دینی و در یک کلمه در اصول سریعاً و صریحاً اظهار نظر میکرد. انگار تاب تحمل را از دست میداد. با قاطعیت نظرات اصولی خود را بیان میکرد و آنگاه در مقام تحلیل به آن میپرداخت با این همه ذهنی لطیف و آرام و لبی خندان و سیمایی دوستداشتنی داشت و دارد که مخاطب را سخت تحت تأثیر قرار میدهد.
انگار معنای راستین عصاره شعر عرفانی و مضامین معرفتی دینی و انقلابی بود و به این بیت حافظ معتقد و عامل که:
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمّم گردان به درویشی و خرسندی
انتهای پیام/