"پرگارِ" قربانی/ خودسانسوری یا ممیزی غیراصولی!
پیش از این سریالهایی روی آنتن تلویزیون رفت و دغدغههایی گرچه ناقص از ارتباط پدرو مادرها با فرزندان و معضلات و مشکلات موجود در مدارس را مطرح کردند اما چرا "پرگار" نتوانست این آسیبشناسی را تکمیل کند؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، قبل از هرچیز لازم است قدری درباره معضل برخی روایتپردازیهای سریالسازان تلویزیون صحبت کنیم، جایی که سازندگان هم مخاطب را با خردهداستانهای پراکنده تنها میگذارند. اصلاً مشخص نیست خطاب سریال با کیست؟ اگر والدین را مخاطب خود قرار دادهایم چرا اینطور نشان نمیدهد و نوعی پراکندهگویی به چشم میآید؛ در واقع تکلیف خودمان را با مخاطب روشن نمیکنیم؟ چون وقتی با بیننده روراست نیستیم و پراکنده صحبت میکنیم کسی ما را جدی نمیگیرد. معمولاً سریالهایی مثل "پرگار" که در ژانر اجتماعی و خانوادگی تولید میشوند بیشتر مدنظرشان والدیناند که کنداکتور شبانه به آنها اختصاص داده میشود. زیرا آن زمان فرزندان بیشتر ذهن و فکرشان به سمت فضایمجازی و بازی رایانهای است و کمتر به قابِ سیما توجه میکنند.
اینجا آسیبشناسی برای نویسنده و کارگردان حائز اهمیت است، آن هم کارگردانی مثل شهرام شاهحسینی که کارنامهاش، دغدغهمندیاش را نشان میدهد. اما شاید دست و بالش را بستهاند که نمیتواند خیلی جدیتر درباره آسیبها و معضلات خانوادهها و خصوصاً مشکلات مدارس صحبت کند. گاهی وقتی آنقدر دغدغههای فیلمنامهنویس و کارگردان "پرگار" ناقص باقی میماند که مخاطب سردرگم میشود، چرا آنقدر آسیبشناسی از زاویه عام به سمت توجه به استثناها میرود؛ یعنی در واقع اتفاقات شایع در سطح جامعه نادیده گرفته میشود و مستثناها بیشتر به چشم میآیند. باید سهم نهادهای اجتماعی و فرهنگی در مشکلات و معضلات اجتماعی مشخص شود که بیننده در پَسِ ماجراها و روایتهای داستانی سریالهای تلویزیونی به پیامدهای واقعی دست پیدا کند. خیلی نباید مسائل قریبالوقوع روایت شوند!
البته که سعی و تلاش سازندگان "پرگار" نشان میدهد دوست داشتند این واقعگرایی رخ بدهد اما بیشتر شاهدِ دست و بال بستهشان در اجرای روایتیم و این نوع خودسانسوری، نمیتواند به مخاطب تلنگر بزند. اگر سریال آسیبشناسانه و دغدغهمند در حوزه اجتماعی نتواند به مرز اثرگذاری برسد و نهادهای دستاندرکار و مسئول را درگیر کند و نوعی حسّ همه را برانگیزد، مخاطب نه تنها این سریال را جدی نمیگیرد و ناآگاهانه با معضلات موجود در اجتماع برخورد میکند. حتی اگر لازم است کارگردان و نویسنده باید از طریق پیام مستقیم، مفاهیم مهم اجتماعی و اصول رفتارهای خانوادگی را به بینندهشان یاد بدهند.
"پرگار" گرچه روزهای طولانی را پشتِ درِ اتاق کنداکتور منتظر ماند تا به نوعی بختش برای پخش باز شود و در موقعیت تلخ و ناراحتکننده دوران کرونا پا به آنتن گذاشت اما مؤفقتر از برخی سریالهای اجتماعی سالهای اخیر نشان داد. یکی از مشکلات مجموعهسازان تلویزیون، عدم همذاتپنداری با مخاطب و جذابیت در اجرای درام است، نکتهای که شهرام شاهحسینی (کارگردان) و همکارانش توانستهاند به رخ بکشند. وقتی مرجانهگلچین را در چالش بازگشت به شخصیتپردازی کاراکترهای جدی برمیگردانند یا بازی گرفتن از کاربلدهایی مثل علی عمرانی، فریبا کوثری و بابک کریمی را به جان میخرند تا بعد از مدتها، بالأخره هنرنمایی بازیگران حرفهای را روی آنتن ببینم. آنقدر که تلویزیون روی خوش به فالوورزدهها و هنرمندان سفارشی داده که کمتر این قدیمیها را میبینیم. ناگفته نماند که بسیاری از این بازیگران خودخواسته نمیخواهند در پروژههای کمفروغ و تکراریِ این روزهای تلویزیون حاضر شوند.
یکی از اتفاقات قابل توجه در "پرگار" روی آوردن به جایگاه خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان است، مضامین تربیتی و آموزشی که تلویزیون به آنها نیاز دارد و خلأشان احساس میشود. سریالی که نحوه برخورد با فرزندان را آموزش میدهد و سکانس به سکانس رفتارِ پدر و دخترانِ تجلّی، محبوبه (مرجانه گلچین) و پارسا (علی عمرانی) را باید دید و از دست نداد. حداقل در برهوتِ سریالهای بیمحتوا، میتوان "پرگار" را در زمره مجموعههایی قرار داد که باید بیننده پروپاقرص آن بود و قسمتی را از دست نداد. داستان روایت میکند اما پراکندهگویی هم دارد؛ شاید دلیل کمتوفیقی در آسیبشناسی به شتابزدگی در نگارش فیلمنامه و رفتارِ عجلهای تلویزیون با سریالسازی، برگردد. به هر حال، علاوه بر ژانرهای پلیسی و اکشن، همیشه جای خالی سریالهای تربیتی و آموزشی در تلویزیون خالی است. سریالهایی که علاوه بر آموزش، وظیفه تربیتی برای فرزندان و والدین را نیز عهدهدار میشوند و در این راستا شاید تا حدودی کمک حال والدین شوند.
پیش از این سریالهایی با این رویکرد ساخته و پخش شدهاند و بازخوردهای متنوعی داشتهاند، حالا در ادامه آن، شهرام شاهحسینی سریال "پرگار" را ساخت؛ کارگردانی که سریال "هشت و نیم دقیقه" پرطرفدار را در کارنامهاش دارد. مشکلِ "پرگار" موانعی است که کمتر داستانها را در قلابِ معضلات موجود در مدارس میاندازد و مثلِ نمایش چندین اثر دیگر، اینجا هم دچار خودسانسوری شد.
کارگردان "پرگار" اعتقاد دارد نباید از طریق فیلم اجتماعی به فلاکت و تلخی برسیم و همه امروز به سراغش میروند، "پرگار" هم بیشتر به ناامیدی پرداخته تا امیدآفرینی! شاید البته باید زودتر، "پرگار" به آنتن میرسید تا در این بلبشوی مشکلاتِ جامعه با شیوع ویروس کرونا و سختیهای اقتصادی و معیشتی، این سریال پخش نشود. چرا که حال و هوای مردم خوش نیست، گرچه شهرام شاهحسینی اعلام کرده به خاطر مردم بخشهای تلخ سریال "پرگار" حذف شده است اما به قولِ "جبار آذین" منتقد تلویزیون سازندگان سریال "پرگار" باید به یاد داشته باشند که وقتی محور اصلی داستان مجموعهای تلویزیونی، جامعه است آنقدر پرداختن به تلخیها، ناامیدیها و بدیها جایز نیست.
"پرگار" را میتوانیم در زمره سریالهای خانوادگی و اجتماعی به نسبت با محتوایی قرار دهیم که نویسنده و کارگردان آن تلاش کردهاند تا از زاویه آسیبشناسی اجتماعی به برخی از مسائل اجتماعی و خانوادگی پرداخته شود. یکی از اتفاقاتی که در جریان تولید و پخش به وضوح دیده میشود عدم تطابق نگاه سازندگان سریال به مسائل اجتماعی با سلیقه مدیران تلویزیون است که هیچ سنخیتی با هم ندارند. قبلاً سریالهایی از این دست ساخته و پخش شدند؛ سازندگان آن سریالها هم به دنبال توجه به مشکلات و معضلات موجود در میان نوجوانان و جوانان به ویژه در فضای مدرسه و دبیرستان بودند اما در آن سریال و این سریال، نوعی خودسانسوری دیده میشود.
چرا خودسانسوری؟ زیرا پرداختن همهجانبه به مسئله موادمخدر در مدارس میتواند پای بسیاری را به این موضوع بکشاند و از این نظر دست سازندگان "پرگار" بسته ماند. حتماً یکی از مراکز مهم پاسخگویی به این معضل، وزارت آموزش و پرورش است، از همین روز اغلب مضامین سریال به صورت محدود و سطحی مورد توجه قرار گرفت. مشکلاتی مانند پرداخت سطحی و گزینش نامناسب برخی بازیگران فصل نخست، این سریال را به توفیق اجتماعی نرساند و فصل دوم آنکه همچنان روی آنتن است از زاویهای دیگر به مسائل خانوادگی و اجتماعی میپردازد. داستانهای فرعی دیگر به آن اضافه شده که خط اصلی پردازش آسیبهای اجتماعی را کمرنگ کرده است. با این حال نگارش فیلمنامه و انتخاب موضوعهای ملموس زندگی خانوادهها، کارگردانی و بازیهای به نسبت هدایت شده سریال، فصل دوم آن را مؤفقتر از فصل نخست نشان میدهد.
بسیاری از منتقدین همچون "جبار آذین" اعتقاد دارند یکی از مسائلی که سبب شده تا "پرگار" به رغم مضامین قابل توجه خود نتواند مخاطبان گستردهای را با خود همراه کند نوع پرداخت داستانکهای آن و تمرکز افراطی بر تلخیهاست. به گونهای که "پرگار" به سریالی تبدیل شده که از زیر و بم آن غم و غصه میبارد. "پرگار"سازان و همچنین دیگر سریالسازان تلوزیون که میخواهند سریالهای اجتماعی تولیدکنند باید به یاد داشته باشند که در این نوع آثار محوریت اصلی، جامعه است. از همین رو، باید نگاه جامعی به مسائل اجتماعی داشته و از یکجانبهنگری و دیدنِ صرفاً تلخیها بپرهیزند و در کنار بدیها، تلخیها و ناامیدیها، خوبیها، شادیها و امیدها را هم به تصویر بشکند. چرا که زندگی خانوادگی و اجتماعی ترکیبی از این دو است. در دست نیافتن به موفقیتهای یک سریال درجه یک و ماندگار، عواملی چون سادهنگری و سادهانگاری و سطحیسازی در کنار تحمیل نظر و سلیقه مدیران در عدم موفقیت "پرگار" نقش داشته است.
"پرگار" میتوانست با توجه به موضوعهای خوب خود و کارگردانی حرفهایتر و بازیهای استادانه هنرمندانش، تبدیل به سریالی آسیبشناسانه و مهم تلویزیون شود اما با این شکل و شمایل، آن را مجموعهای قربانی میبینیم که درگیر سلیقه مسئولان تلویزیون، خودسانسوری و ممیزیهای غیراصولی شده و قدری هم ضعف در شخصیتپردازی به چشم میخورد که کارگردان میتوانست از بازیگران توانایش بیشتر کار بکشد. برخی از سکانسها آنقدر کُند و ملایم جلو میروند و روی یک بازیگر یا حداکثر دو بازیگر میچرخد که اگر هدایت بهتری شکل میگرفت و یا تلویزیون دست از سیاستِ غلط، عجلهسازی و شتابزدگی دست بردارد، سریالها بهتر و پرملاطتر جلو میروند و ساخته میشوند.
نیت و قصد سازندگان سریال، آسیبشناسی اجتماعی بوده که قابل تحسین است اما به دلایلی که اشاره شد نتوانستند به مرزِ تلنگر و آسیبشناسی علمی و هنری دست پیدا کنند. بسیاری از مسائل ناقص ماند و از همینرو، به جای آنکه به تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی بپردازند و جنبههای راهکار و آموزش را پررنگ کنند به سریالی پرغم و غصه، تلخ و ناراحتکننده تبدیل شدند که پیش از آنکه برای مخاطب جاذبه داشته باشد دافعه دارد.
یادداشت: مجتبی برزگر
انتهای پیام/