یادداشت میهمان| وضعیت استاد نجیب مایل هروی، دستاویز رسانهها
انعکاس واقعه خود سوزیی فرزند نجیب مایل هروی در رسانههای خارجی که یا از سر ناآگاهی و یا از سر شیطنت است مسائل را به شکل های به هم ربط دادند که هم دور از واقعیت بود وهم حقارت آمیز.
خبرگزاری تسنیم، محمدکاظم کاظمی
نجیب مایل هروی پژوهشگر بزرگ افغانستانی مقیم ایران، است. تألیفات ایشان در حوزۀ نسخهشناسی، کتابآرایی و تصحیح متون، بینظیر و یگانه بوده است و در نوع خود کتاب مرجع به حساب میآید. او بارها جوایز و افتخارات بزرگی در حوزۀ تحقیقات ادبی و تاریخی نصیب کشور افغانستان کرده است، هرچند چنین اشخاصی در دایرۀ کشور و ملت نمیگنجند.
اما با همۀ بینظیر بودن این آثار و بیقرین بودن گنجینۀ دانش و آگاهی نجیب مایل هروی، او همواره از دشواریهای معمول در معیشت و امور اداری اتباع خارجی در ایران رنج برده و بخشی از وقت ارزشمند و توان فکریاش در رفع این چالشها گذشته است.
قریب به بیست سال پیش بود که او اولین بار با دشواریهای اقامتی مواجه شد، به طوری که قریب بود ناچار به کوچیدن به کشوری دیگر شود. ولی خوشبختانه به مدد بعضی از مسئولان صاحب درک در نهادهای فرهنگی ایران که قدر او را میدانستند، این مشکل به طور موقت رفع شد. ولی ایشان همواره در کشوگیر این مسائل بوده است.
نزدیک به سه سال پیش و در پی کسالتی که استاد بدان دچار شد، دشواریهای وضعیت اقامت و معیشت ایشان در کانون توجه نهادهای رسمی و ایران قرار گرفت و با پیگیری بعضی از مسئولان ، در این زمینه اقداماتی صورت گرفت که جای قدردانی داشت.
چنان که من آگاهی یافتهام، در همان زمان زمینۀ کسب تابعیت ایرانی به ایشان میسر شد، ولی استاد مایل بنا بر علقهای که نسبت به کشور زادگاهش داشت، از کسب تابعیت درگذشت و به اقامتی دهساله که به ایشان داده شد، اکتفا کرد. همچنین از سوی نهادهای فرهنگی ایران، یک باب منزل مسکونی در مشهد در اختیار ایشان قرار گرفت تا او بتواند با آرامش بیشتری به کارهای تحقیقیاش بپردازد که البته کاملاً بهجا بود و انتظار میرفت که از این پژوهشگر بیبدیل حمایت شود.
باید قدردان کسانی بود که این وظیفه را در قبال خدمات ایشان انجام دادند و برای رفع دغدغههای ایشان کوشیدند. از این میان میشود به آقای نیکنام حسینپور مدیر وقت خانۀ کتاب و نصرالله پژمانفر نمایندۀ مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی اشاره کرد، به خصوص جناب حسینپور که شخصاً از طرف وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئول پیگیری امور استاد مایل شده بود.
ولی گویا و به طوری که شهاب مایل، فرزند استاد بیان میکرد، آنچه در مسیر گشایش امور استاد رخ داد، با وعدههایی که در ابتدا داده شده بود یا شاید با انتظاراتی که ایشان داشت، مطابقت کامل نداشت و این، زمینۀ نارضایتی شهاب مایل را فراهم کرده بود، نارضایتیای که در نهایت به واقعۀ دردناک خودسوزی او انجامید.
انعکاس این واقعه در فضای مجازی و رسانههای خارجی، طبیعتاً شفاف و روشن نبود و هر یک از رسانهها بنا بر نیات خویش، به شکلی به آن پرداختند که گاه جفایی به استاد مایل به حساب میآید. گاهی چنین گفته شد که شهاب مایل به خاطر مشکل تابعیت استاد مایل خودسوزی کرده است، در حالی که تابعیت اصلاً مد نظر استاد نبوده است. و گاهی چنین گفته شد که پس از این خودسوزی، مسئلۀ تابعیت حل شده است و چنین وانمود میشود که اعطای تابعیت، بهای این خودسوزی بوده است. در حالی که میدانیم که قضیۀ تابعیت چند سال پیش به استاد پیشنهاد شده بود و ایشان نپذیرفته بود.
این بار اولی نیست که فضای مجازی و رسانههای بیگانه از رسانههای رسمی جلو میافتند. این خودسوزی قریب به یک ماه پیش رخ داد، ولی اکنون در کانون توجه رسانهها قرار گرفت و البته در این مدت گویا کسی از مسئولان یا رسانههای رسمی ایران به این قضیه عنایت نداشت. متأسفانه بسیاریها یا از سر ناآگاهی یا از سر شیطنت، مسائل را به شکلهایی به هم ربط دادند که هم دور از واقعیت بود و هم حقارتآمیز.
درخواست من در این مورد از نهادهای مسئول، رسانههای رسمی و غیررسمی این است که همه بیایند و یک بار برای مسائلی از این قبیل یک سیاست و برنامۀ روشن و ثابت داشته باشند. متأسفانه بسیاری از نخبگان مهاجر باهمه خدماتی که در عرصۀ دین، دانش و ادب به این فرهنگ مشترک کردهاند، با همین مشکلات اقامتی و گاه معیشتی مواجه بودهاند. مسئلۀ جناب مایل تنها مورد نیست. پیش از این نیز شماری از شاعران، هنرمندان و دانشگاهیان برجستۀ افغانستان در ایران با چنین تنگناهایی دست و گریبان بودهاند و گاه به همین دلیل ناچار به ترک کشور شدهاند. جالب این که همه این نخبگان نیز از سوی نهادها و شخصیتهای فرهنگی ایرانی مورد حمایت قلمی و رسانهای بودهاند.
گاهی این مطالبات و حمایتها توانستهاست این تنگناها را رفع کند، ولی به صورت موردی و غالباً دیرهنگام. و چون مشکل به صورت ریشهای حل نشده، باری دیگر برای یکی دیگر نخبگان افغانستان به شکلی دیگر روی نموده است. به نظر من دیگر وقت آن رسیده است که یک مقدار این قوانین و مقررات سختگیرانه تعدیل شود، حداقل برای کسانی که سرمایههای دانش و ادب دو کشور هستند. به خصوص که بسیاری از اهالی دانش و فرهنگ ایران خواستار این گشایشهای قانونی برای نخبگان مهاجر هستند.
سخن من با سایتها و خبرگزاریهایی که این واقعه را یک اهرم فشار تبلیغاتی علیه حکومت جمهوری اسلامی ساختهاند، این است که چرا در همه این سالهایی که این شخص مایۀ افتخار و مباهات دو ملت بود و یک حلقۀ وصل فرهنگی دو کشور به حساب میرفت، کمتر به خدمات و فعالیتهای او پرداختند؟ و در همین مرحله چرا به تلاشهای بعضی مسئولان برای رفع مشکلات اقامتی و معیشتی استاد مایل اشاره نکردند.
چرا در این رسانهها از این که نمایندۀ مشهد در مجلس شورای اسلامی و بعضی مسئولان وزارت ارشاد اینقدر پیگیر امور استاد مایل بودند، چیزی گفته نمیشود؟ از این که جناب سید عباس صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای حسینپور را شخصاً مأمور پیگیری امور استاد مایل ساخته بوده و ایشان نیز در این سالها با جدیت تمام همراهی کرده است، چیزی بیان نمیشود و اکنون نیز چنین بیان میشود که گویا خودسوزی شهاب مایل، وجهالمصالحۀ تابعیت پدرش بوده است؟ تابعیتی که خود استاد بدان رضایت نداشت.
باید این مطالبه را از دولت افغانستان و نهادهای رسمی کشور ما نیز داشت که به راستی در کنار این همه هزینههایی که صرف امور دیگر میشود، نمیشود برای بازگشت نخبگان مهاجر به کشور، با تأمین امنیت شغلی و معیشتی آنان کاری کرد؟ بسیاری از دانشآموختگان مهاجر در سطوح بالای علمی و ادبی در این سالها از کشورهای مختلف، به خصوص از ایران به کشور برگشتند و نظام اداری و دانشگاهی کشور نتوانست آنها را جذب کند.
بسیاری از این افراد در حالی به اعتبار این که در ایران تحصیل کرده بودند به کنار گذاشته شدند، که کسانی دیگر بنا بر مناسبات قومی، سیاسی و روابط دیگر، بناحق جای آنان را گرفتند و مصدر امور شدند.
شهاب مایل برای همۀ ما عزیز است، هم به واسطۀ انتساب به استاد نجیب مایل هروی و هم به واسطۀ زحماتی که برای پدر و برادر توانیاب خود متحمل شده است. آنچه در این قضیه بر او گذشته است برای همۀ ما دردناک است. امیدوارم که او به زودی بهبود کامل بیابد و ما شاهد یک تعامل نیکو و توأم با حسن نیت، صبوری و همدلی میان او و نهادها و مسئولانی که از استاد مایل حمایت کردهاند، باشیم. من توقعات بهجای او را نسبت به توجه به وضعیت استاد درک میکنم و امیدوارم که این توقعات تا جایی که در مقدورات مسئولان مربوطه هست، برآورده شود تا درد و رنج روحی و جسمیای که اینک بر این خانوادۀ اهل فضل حاکم شده است، رفع شود.
ولی در عین حال سخت نگرانم که این شیطنتهای رسانهای و غوغایی که بسیاریها به اغراض خاصی در فضای مجازی بر پا کردهاند، هم از نظر روحی به استاد مایل آسیب بزند و هم بعضی پلهایی را که برای بهبود مناسبات میان دو ملت کشیده میشود، خراب کند، به خصوص که کسانی در داخل و خارج کشور، مشتاق خرابکردن پلها هستند. نباید کاری کرد که شخصیت فرهنگی استاد مایل هروی که در قلمرو مرزها نمیگنجد، به مسئلۀ تابعیت تقلیل پیدا کند و در نهایت کار به جایی برسد که همه کسانی که در این سالها مجدانه پیگیر حل مشکلات استاد مایل بودند، زحمات خود را هدریافته ببینند.
انتهای پیام/