روایت زنان جهادگر نهاوندی از تحول اوضاعشان پس از تقدیر رهبری
از برخی سازمانها تماس میگیرند که میخواهیم برای عرض خسته نباشید بیاییم. من هم میگویم از وقتی حضرت آقا پیام دادند، خستگی ما در رفته و بچهها دیگر خسته نیستند. شما اگر برنامهای برای ما داشتید، قبل از آن دنبالمان میگشتید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مشارکتهای مردمی بسیار زیباست و صحنههای جالب و شگفتانگیزی را به وجود آورده که در همه جای کشور دیده میشود. در نهاوند، گروهی از بانوان که در زمان دفاع مقدس نان میپختند و برای جبهه میفرستادند، فعّال شده و برای مهار بیماری کمک میکنند. هزاران مورد شبیه این در سرتاسر کشور به شکلهای گوناگون وجود دارد، توجّه کنیم که اینها نشانه عمق و رسوخ فرهنگ اسلامی در دل مردم ما است.
از جمله نمونههایی که رهبر انقلاب در تقدیر از فعالیتهای خودجوش مردم در دوران مقابله با شیوع کرونا به آن اشاره داشتند، بانوان نهاوندند. گروهی از بانوان که در دوران دفاع مقدس به پشتیبانی جنگ مشغول بودند و امروز هم از مدافعان سلامت پشتیبانی میکنند. اخیراً مستندی به نام «پیشمرگان» هم با موضوع فعالیت همین بانوان نهاوندی در دفاع مقدس ساخته شده است. خانم اکرم حیدری، یکی از این بانوان نهاوندی است که در ادامه گفتوگویی با این بانوی جهادگر از نظرتان میگذرد.
"ترنم دیدار"
هفته اول اسفند، وقتی کرونا در نهاوند مثل بقیه کشور شایع شد، نیاز به ماسک به صورت ناگهانی زیاد شده بود. چند وقت بعد که بازار سیاه فروش ماسک درست شد، با بچههایی که در اکران مردمی فیلمهای جشنواره مردمی فیلم عمار فعالیت داشتیم درباره این نیاز حرف زدیم.
گروه ما با عنوان «ترنم دیدار» شناخته میشود. برنامه معمول این است که به دیدار با خانواده شهدا میرویم. همه بچههای اکران مردمی عمار آنجا هستند. شکر خدا این گروه در نهاوند معروف شده است. نهاوند تنوع خانواده شهید زیاد دارد. علاوه بر شهدای انقلاب، شهدای غائله کردستان، شهدای جنگ، شهدای بمباران و شهدای ترور نیز در آنجایند.
در دیدارهایمان هم خاطرات خانواده شهید را ثبت و ضبط و هم فیلمهای عمار را اکران میکنیم. این دیدارها خیلی به بچهها و آن خانواده شهید روحیه میدهد. گاهی تا دو ساعت مینشینیم. هم فضا برایمان عوض میشود، هم درد دل میکنیم و خاطرات روزهای جنگ را زنده میکنیم. برای جوانترها هم خیلی خوب است. میآیند و این صحنهها را میبینند و مطمئنیم راهمان ادامه دارد.
زیر سایه امامزاده
نشستیم بررسی کردیم که برای مسئله کرونا چه کاری از دستمان برمیآید. با صحبتهایی که کردیم، تصمیم بر این شد که کارگاه تولید ماسک بزنیم. بچهها گفتند خودمان چرخ میآوریم. برای فضای کارگاه، سالن امامزاده محمد و علی (ع) که حدود 30-40 متری میشد، به ذهنمان رسید. با مسئولان آستان صحبت کردیم که آن را در اختیار ما بگذارند. با توجه به شناختی که از گروهمان داشتند، گفتند که این سالن کاملاً برای شما و در اختیار خودتان!
در اولین مرحله، به پارچه نیاز داشتیم. به خاطر مشکل مالی، خودمان قادر به تهیه نبودیم. شنیده بودیم 2-3 گروه دیگر هم میخواهند کار دوخت ماسک را انجام دهند. میدانستیم پول دارند ولی تجهیزات و نیروی انسانی را سازماندهی نکرده بودند. منتظر بودیم به ما اعلام آمادگی کنند که از گروه جهادی بقیةالله سپاه نهاوند زنگ زدند گفتند ما کارگاهی زدیم که بعدازظهرش خالی است.
قبول کردیم و به آن کارگاه رفتیم، ولی فضا کوچک بود. بچهها باید خیلی نزدیک هم کار انجام میدادند. گفتیم که ما زیرمجموعه شما میمانیم، ولی از نظر مکانی به همان امامزاده برمیگردیم. ما برگشتیم سالن امامزاده و شدیم شعبه شماره چهار گروه جهادی بقیةالله.
تولید روزانه 500 ماسک
از آن به بعد، کش، نخ و پارچه برشخورده برای ما میآوردند. بچهها ماسکها را میدوختند و در آخر کار یکی از بچههای ما که اتو بخار از خانهشان به کارگاه آورده بود آنها را اتو میکرد. غروب هر روز هم ماسکهای دوخته شده را تحویل بچههای سپاه میدادیم و آنان هم ماسکها را بعد از استریل کردن به دست مردم میرساندند.
در گروه ما، از خانهدار تا دانشجو، فرهنگی و شاغل در سایر ادارات داریم. تعداد اعضای گروه حدود 30 نفر است و روزانه 6 الی 7 نفر کار میکنند. یک نفر سردوزی میکند، دو نفر چرخ میکنند، یک نفر اتو میکند و دو نفر هم کش میگذارند. چون تعداد داوطلبین زیاد است، تجهیزاتمان به نسبت آنها کم است. برای همین هر نفر در طول هفته یک یا دو روز بیشتر نوبتش نمیشود. روزهای اول روزانه حدود 300 الی 350 عدد ماسک تولید میکردیم، الان به حدود 500 عدد در روز رسیدیم.
برکت ولادت حضرت حجت (عج)
قبل از نیمه شعبان فراخوان دادیم که به نیت فرج آقا امام زمان (عج) و رفع بلا از کشورمان در روز نیمه شعبان برنامه قربانی داریم. با کمک مسئولین امامزاده حدود 20 میلیون تومان جمعآوری شد که با آن هفت گوسفند خریدیم. خانوادهای بودند که یک گوسفند تقبل کردند. در کنار بستههای گوشت قربانی، 400 بسته بهداشتی هم تهیه کردیم و با گوشتها به خانوادههای مستمندی که تحت پوشش این امامزادهاند، تحویل دادیم.
در هر بسته بهداشتی، یک عدد ژل ضدعفونی به همراه چند شکلات به مناسبت نیمه شعبان گذاشتیم. برای محلول ضدعفونی، به جای استفاده از وایتکس که باعث ناراحتی ریه مردم میشود، با راهنمایی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، حدود 1000 لیتر محلول و ژل نانو خریداری کردیم. بعد هم خودمان در بطریهایی که خریداری کرده بودیم، بستهبندی و بین نیازمندان پخش کردیم.
پشتیبانی جنگ به سبک زنان نهاوندی
در آن دوران هر کاری که نیاز بود انجام میدادیم. از پخت نان و مربا گرفته تا بستهبندی کمکهای مردمی مثل نان لواش، تنقلات و یا میوهجات که برای ارسال به جبهه جمعآوری میشد. موادغذایی جمعآوریشده را تفکیک و بستهبندی میکردیم.
وقتی قرار بود نیرو به جبههها اعزام شود، بچهها برای پخت غذاهای سادهای مثل کوکو و کتلت و تخممرغ و سیبزمینی خودشان میرفتند که تحویل رزمندهها بدهند. اگر پتوهای خونین از جبهه آورده بودند، آنها را میآوردند به همراه یک سری از خانمها تقسیم میکردیم و آنها را میشستیم. لباسهای کهنه یا خونآلود را میشستیم و وصله میکردیم. گاهی قند میشکستیم و بستهبندی میکردیم و ...
برای دفع کرونا صلوات!
الان چند نفر از آن خانمهایی که دوره جنگ با هم بودیم، هنوز هستند. دیگر پیر شدهایم. خیلی از آنها با دخترهایشان میآیند. در گروهمان از خانم 18 ساله تا 70 ساله داریم. خانمی را در گروه داریم که آن زمان با ما فعالیت میکرد و الان هم با دخترش در کارگاه مشغول کار است.
بین شرایط الان و شرایط زمان دفاع مقدس خیلی شباهت است. خصوصاً در انگیزهها برای جهاد در راه خدا. همین چند روز پیش دیدم یکی از خانمها با چرخ خیاطی کلنجار میرود. پرسیدم چرا با چرخ کلنجار میروی؟ طوری که مسئول کارگاه نفهمد گفت سوزن شکسته، میخواهم آن را دربیارم و بروم یکی بخرم به جایش بیاورم. گفتم چرا خودت پولش را بدهی؟ سوزن بالأخره میشکند و باید بخرند. اینطور چیزهایی را که آدم میبیند، میگوید بچهها چقدر مسئولیتپذیر و متعهدند. اینها برای این سن خیلی قابل توجه است.
یا مثلاً صلواتهایی که میفرستند یاد آن زمانی میافتم که خودمان کارهای پشت جبهه انجام میدادیم. ختم صلوات میگرفتیم و هر کس میگفت یک مدل صلوات بفرستیم و الان بچهها همین کار را میکنند. مثلاً یکی بلند میگوید برای سلامتی آقا امام زمان صلوات بفرستید، یکی میگوید برای شفای بیماران صلوات بفرستید، یکی میگوید برای دفع ویروس کرونا صلوات!
مسئولانی که کار را مختل میکنند!
حضرت آقا به خصوصیت بارز زنان جهادگر نهاوند که قبلاً نان میپختند، اشاره کردند. چون این ویژگی خاص را داشتیم و خانمهایی که آن روزها نان میپختند در قضیه کرونا هم در کارگاه ما فعالاند، همه مطمئن بودند که منظور آقا این گروه است.
البته ما اصلاً توقع نداشتیم کسی از کارمان تقدیر کند، آن هم حضرت آقا! جالب بود در شرایطی که حتی مسئولین نیامدند به ما سر بزنند، کار ما به گوش حضرت آقا رسیده و ایشان پسندیدند و قدردانی کردند. همین برای ادامه کار ما بس است. از برخی سازمانها تماس میگیرند که میخواهیم برای عرض خسته نباشید بیاییم. من هم میگویم از وقتی حضرت آقا پیام دادند، خستگی ما در رفته و بچهها دیگر خسته نیستند. شما اگر برنامهای برای ما داشتید، قبل از آن دنبالمان میگشتید. گرچه بعد از اینکه نام زنان نهاوند بر زبان ایشان جاری شد، مسئولان آنقدر زیاد میآیند که گاهی کارمان مختل میشود.
برکات تقدیر رهبر انقلاب
قبل از صحبت حضرت آقا بعضی از بچهها میآمدند و میخواستند که با پدر و مادرشان صحبت کنیم تا راضی شوند در کارگاه کار کنند. الان همان خانوادههایی که اجازه نمیدادند، اصرار به آمدن بچههایشان دارند. یکی از برادرهای بازنشسته سپاه تماس گرفت و با التماس گفت خانم و دختر من حالشان خیلی بد است. از وقتی صحبتهای حضرت آقا را شنیدند خیلی ناراحتاند که در این کار جهادی شرکت نکردهاند. یک روز هم که شده اینها را دعوت کنید بیایند کاری بکنند. وسیله هم هر چه لازم است بگویید خودمان میآوریم.
هر روز تعدادی از خانمها میآیند و دیگر نمیروند! خانم نصرتی، مسئول گروه، کار دوخت ماسکها را به نوبت بین آنها تقسیم میکند. بعد از صحبت حضرت آقا فقط گروه ما حدود 25 نفر جدید ثبتنام کردیم. گروههای جهاد سلامت هم که زیاد است و مطمئنم تعداد بیشتری به گروههای دیگر رفتهاند. با توجه به ثبتنام تعداد زیاد افراد مجبور شدیم کارگاه را در شیفت صبح هم فعال کنیم و عملاً ظرفیت تولید ماسک در گروه ما دو برابر شد. همه اینها بعد از صحبت حضرت آقا اتفاق افتاد.
انتهای پیام/