تولد دوباره ققنوس در قرن ۲۱
در کتاب جدید فاطمه سرمشقی، ققنوس دیگر مرغی اساطیری نیست، بلکه نمادی است از انسانهایی که در کنار ما هستند، اما گاه آنها را نمیبینیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "ققنوس همینجاست"، نوشته فاطمه سرمشقی از تازهترین آثار منتشر شده نشر پیدایش برای گروه سنی نوجوان است. این اثر داستان دو دختر به نامهای "ماهتیسا" و "سودابه" را روایت میکند که ظاهراً با یکدیگر ارتباطی ندارند، اما یک آتشسوزی مهیب و از خودگذشتگی یک آتشنشان در جریان این حادثه، سرنوشت این دو دختر را به هم پیوند میدهد. ماهتیسا که زیبایی ظاهرش برای اهمیت دارد، در این حادثه دچار سوختگی میشود. از سوی دیگر، سودابه نیز به دلیل بیماری قلبی، عمل پیوند قلب انجام میدهد؛ آنچه این دو را به هم پیوند میدهد، سرنوشت آتشنشانی است که هر دو این شخصیتها را بهگونهای نجات میدهد.
نویسنده در کتابش، چنانکه از عنوانش پیداست، با بهرهگیری از اسطوره "ققنوس" و بازآفرینی آن دست به خلق داستان و روایتی جدید از این پرنده اساطیری میزند. ققنوس که در اساطیر ایران و حتی اساطیر یونان و چین، پرندهای است ماندگار و جاودان، در کتاب سرمشقی نیز با سوختنش به دیگری تولد دوباره بخشیده است. توجه به آواز پرندهای در داستان، سوختن و جاودانه شدن، سوختن و حیات دوباره بخشیدن و... همگی از ویژگیهای این مرغ اساطیری است که سرمشقی در شکلدهی داستانش به آن نظر داشته است؛ با این تفاوت که حالا دیگر ققنوس پرندهای در دل اساطیر و دست نیافتنی نیست، بلکه نمادی است از انسانهای دور و بر ما که گاه آنها را نمیبینیم.
در سالهای گذشته تلاشهایی در جهت بازآفرینی داستانها و اساطیر در قالب ادبیات کودک و ن جوان صورت گرفته، اما "خلاقیت" گمشده اکثر این آثار بوده است؛ از این جهت میتوان داستان سرمشقی را یکی از نمونههای موفق در این زمینه معرفی کرد. در زمانهای که سیل ادبیات ترجمهای بنیانهای ادبیات خلاق بومی را سست کرده و در شرایطی که سود و زیان بازار نشر، جهت و سمت داستاننویسی را مشخص میکند، خواندن چنین آثاری برای نوجوان امروز غنیمت است.
در بخشهایی از این اثر میخوانیم: سودابه دستش را روی سینه میگذارد و پرهای نرم ققنوس را نوازش میکند. ققنوس سرش را بالا میگیرد. بالهایش را به هم میکوبد. اتاق پر میشود از آوازی شاید شبیه عود. نوک انگشتهای سودابه داغ میشوند. انگار که بر سرشان آتش گرفته باشدشان. با هر جرقه آتشی که از لای بالهایش بیرون میزند سودابه بیآنکه بخواهد، چشمهایش را میبندد. بازشان که میکند، پرنده بزرگتر شده است اما سنگینیاش هنوز به اندازه یک جوجه است. سودابه خودش را عقب میکشد. شعلههای آتش صورتش را داغ میکند. سودابه حس میکند پوست صورتش در حال جمع شدن است. بوی سوختگی حالش را بد میکند. دلش میخواهد فریاد بزند اما انگار زنگولهای به صدایش بسته باشند؛ صدایش نامفهوم شده است. روی سینهاش پر است از خاکستر.
سودابه خاکسترها را در دستش جمع میکند. خاکسترها مانند آینه تصویرش را نشان میدهند. سودابه به جای خود تصویر آن دختر را میبیند. فریاد میکشد و خاکسترها را پرت میکند. ذرات خاکستر قبل از اینکه به زمین بنشینند، در هوا به هم میچسبند و جوجه ققنوس کوچکی از آن متولد میشود. صدای ساز بلندتر میشود... .
انتشارات پیدایش کتاب حاضر را در هزار نسخه و به قیمت27 هزار تومان در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
انتهای پیام/