یادداشت|صلح امام حسن(ع)؛ نقشۀ جایگزین اضطراری نه اختصاصی
سیاست امام(ع) این شد حالا که نمیتوان کل جامعه را در پوشش تفکر درست اسلامی قرار داد، یک جریان عمیق و اصیل را ولو در اقلیت و در زیر پوشش، سازماندهی و حفظ میکنم تا بماند و تضمینکنندۀ حفظ اصالتهای اسلام باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اختناق شدید و شکنجه و آزار شیعیان امیرالمؤمنین علیهالسلام و ترور شخصیتی(1)، پیامد نقد صلح تحمیلی بر امام حسن علیهالسلام پس از 6 ماه مقاومت شکننده و پُر غصّه بود. این اختناق بهویژه علیه مراکز تجمّع شیعیان مثل کوفه و بصره متمرکز بود تا حدّی که دستور داده شد نه تنها علوی، بلکه متّهم به علویبودن هم بدون اقامۀ بیّنه کشته شود!(2)
هشت نُه سال بعد، در چنین فضایی شهادت امام مجتبی علیهالسلام اتّفاق میافتد. نکتۀ عجیب این است که با وجود این جوّ شدید ضدّشیعی، آنقدر مردم برای تشییع امام(ع) حضور پیدا میکنند که در بقیع، جای سوزنانداختن نمیماند(3)! هفت روز در مدینه و مکّه عزای عمومی برقرار میشود، از بصره و کوفه ندای عزا برمیخیزد و کوفیان پیام تسلیت تاریخی به امام حسین(ع) مینویسند و بیعت «جماعت شیعه» را تسلیم ایشان میکنند(4).
در این چند ساله چه شد که آن جوّ غالب، نهتنها شیعه را نابود نکرد، بلکه زمینۀ مناسبی ایجاد کرد برای قیام عاشورا؟!
امام(ع) در مواجهه با سپاه شام، پس از مغلوب شدن اوضاع در جبهۀ نبرد نظامی، با شرایطی هوشمندانه پیشنهاد ترک جنگ را میپذیرد اما ترک تاکتیکی جنگ، به معنای عقبنشینی از اهداف راهبردی نیست.
هدف راهبردی امام(ع) تعقیب همان هدف بعثت است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(5)؛ تحقّق عبودیت خدا یعنی حضور مطلق خدا، یعنی استقرار حاکمیت مطلق خدا. پس عبودیت، ملازم نفی طاغوت و نیروهای غیرخدایی است.
به دلیل چالشهای درونی و بیرونی سپاه امام(ع)، حال که رفع مستقیم طاغوت برای تحقّق جامعۀ توحیدی میسّر نیست، باید این هدف را با طرحریزی بنای حرکت مدّتداری برای بازسازی قوا تعقیب کرد. این طرّاحی و برنامهریزی البته بسیار سختتر از نبرد نظامی است؛ چراکه در عین هوشمندی همهجانبه باید اسرار کار را از دوستان کمبصیرت هم کتمان و بار زخمزبانها را تحمّل کند.
بنابراین وقتی از حضرت سؤال شد: «عقل چیست؟» فرموده باشد: «التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ حَتَّى تُنَالَ الْفُرْصَةُ»(6)؛ این جرعهنوشی غصّهها از سر ترس یا ناتوانی نیست بلکه لازمۀ کاری دوراندیشانه و بلندمدّت است که جزئیاتش را نمیتوان افشا کرد و الّا:
«بر آن رأی و دانش بباید گریست که غیر تو داند که رأی تو چیست»
سیاست امام(ع) این شد که حالا که نمیتوان کل جامعه را در پوشش تفکر درست اسلامی قرار داد، یک جریان عمیق و اصیل را ولو در اقلیت و در زیر پوشش، سازماندهی و حفظ میکنم تا بماند و تضمینکنندۀ حفظ اصالتهای اسلام باشد. حضرت(ع) در این مدّت کمتر از 10 ساله تلاش پیوستهاش متمرکز بر بازیابی این جریان اصیل و انسجام و ارتباط تشکیلاتی آن با رعایت تمام جوانب امنیتی است. در این راه باید هم معرفت ایمانی را تقویت کرد و هم اخلاق و فضایل را، و هم نگاه کلان به مسیر حرکت را، هم ترفندها و شگردهای دشمن را خنثی کند.
بنابراین، ترک نبرد به عنوان نقشۀ جایگزین نقشۀ اصلی در دستور کار قرار گرفته بود نه اینکه صلح و ترک مواجهۀ مستقیم، راهبردی اختصاصی یا تاکتیکی سلیقهای یا بهانهای برای تنبلی، عافیتطلبی و وادادگی تفسیر شود!
* علی گنجبخش خراسانی، استاد حوزه و مدیر مؤسسه حدیث لوح و قلم
------------------------
1ـ الإحتجاج، الطبرسی، ج2، صص295.
2ـ «فَقَتَلُوهُمْ عَلَى التُّهَمَةِ وَ الظِّنَّةِ وَ الشُّبْهَةِ تَحْتَ كُلِّ حَجَر» (بحار الأنوار، ج44، ص126)
3ـ «شهدنا یوم مات الحسن، و دفناه بالبقیع، و لو طرحت إبرة ما وقعت إلّا على إنسان!» (الإتحاف بحب الأشراف، ص116)
4ـ حیاة الإمام الحسن بن على(ع)، القرشی، ج2، صص494-497.
5ـ نحل: 36.
6ـ معانی الأخبار، ص240.
انتهای پیام/