چرا آرام آرام سریالهای رمضانی، غیررمضانی شد؟
تلویزیون در ماه مبارک رمضان بهترینهایش را به رخ میکشید؛ از روزگاری که با "صاحبدلان" و "او یک فرشته بود" خیابانها هم خلوت میشد تا بچهای که به خاطر "۵ کیلومتر تا بهشت" خودش را کشت اما حالا باید کانالها را زیر و رو کنیم شاید اثری پاگیرمان کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سریالسازی در مناسبتها برنامه ویژهای بود که مدیران تلویزیون در دستور کارشان داشتند و عمدتاً در نوروز و رمضان و محرم و صفر آثار خوب و ماندگاری هم به جای گذاشته است. اما حالا نه در ماه رمضان شاهدِ آن درگیر کردن مخاطبیم و نه در ایام دیگر؛ خصوصاً این روزها که دیگر برخی تهیهکنندگان و کارگردانان اصلاً مناسبتی فکر نمیکنند. سریالها بوی رمضان نمیدهد؛ نقدی که سال گذشته هم به سریالهای رمضانی داشتیم و امسال هم این موضوع تکرار شده است.
سریالهای غیرِِرمضانی تلویزیون...!
در پاسخ به این نقدها به این نکته اشاره کردهاند که حتماً لازم نیست سفره افطار و روزهداری را به رخ بکشیم؛ اگر این نکته را هم بپذیریم چرا از بحث معنوی و مذهبی و دینی و حتی برشمردن توصیههای اخلاقی و رهنمودهای خانوادگی فاصله گرفتهایم؟ تلویزیون دچار کجسلیقگی در چینش سریالهای رمضانی و نوروزیاش شد؛ بحث برنامهریزی و اندیشیدن رخت بربسته و فقط صرفاً رویکرد آنتن پُرکردن در دستور کار است.
اولین کسی که سریال رمضانی ساخت؟
اگر بخواهیم به گذشته برگردیم بیش از دو دهه از آغاز پخش سریالهای ویژه ماه رمضان در تلویزیون میگذرد و در این سالها بیش از 70 مجموعه از شبکههای مختلف روی آنتن رفته است. در اوایل دهه 70، به نام مجموعه مناسبتی و رمضانی شناخته نمیشدند به طور جسته گریخته کار با شبکههای یک و دو آغاز شد. نام خسرو ملکان به عنوان اولین کارگردان سریال رمضانی ثبت شده که "مهمان" را سال 1369 ساخت و یک سال بعد در نوروز 1370 و مقارن با پنجم رمضان روی آنتن رفت.
شبکه یک و دو سردمدار تولید سریال رمضانی
البته "ملکان" مجموعه "تعطیلات نوروزی" را هم در سال 71 ساخت که به دلیل همزمانی نوروز با ماه مبارک رمضان، پخش شد. سال 72 حسن فتحی سریال "همسایهها" را در 26 قسمت به پخش شبکه یک سیما رساند؛ هنوز نوروز حال و هوای رمضان داشت. پخش سریالهای مناسبتی ماه رمضان در سالهای بعد ادامه پیدا کرد و دو شبکه یک و دو را میتوان سردمدار تولید و ساخت آثار مناسبتی رمضان در آن سالها دانست.
پای سریالسازان به رمضان باز شد/ "ماورایی" بوجود آمد
رفته رفته، ساخت و تولید آثار نمایشی در ایام رمضان و دیگر مناسبتها، به رسمی در تلویزیون تبدیل و در دهه 80 خیلی جدیتر و متنوعتر دنبال شد. از جمله این سریالها میتوان به "گمگشته" رامبد جوان و "یادداشتهای کودکی" پریسا بختآور اشاره کرد. در سالهای میانی سریالسازان به سراغ گونه ماورایی رفتند و در کنار سیروس مقدم با سریال "اغما"، محمدحسین لطیفی و "صاحبدلان"، علیرضا افخمی در این مسیر پیشگامتر بود. چرا که "او یک فرشته بود" این نویسنده و کارگردان بیشتر به چشم آمد و مسیر را برای ساخت دیگر آثار این گونه نمایشی، باز کرد.
رضا عطاران و سریالهای طنز رمضانی
کارهای کمدی شاخصی هم در ایام ماه مبارک رمضان ساخته شده که بیش از همه نامِ رضا عطاران به میان میآید که هنوز هم تلویزیون سریالهای آن دورهاش را بازپخش میکند؛ آثاری همچون "خانه به دوش" که در سال 83 موج کمدیسازی در مجموعههای مناسبتی ماه رمضان آغاز کرد. در استقبال گسترده مخاطبین از ساخت اینگونه سریالها، کارهای دیگری مثل "متهم گریخت" و "بزنگاه" هم ساخته شدند.
رمضان تلویزیون از صدر به ذیل افتاد
اما این اوج ساخت سریالها آرام آرام فرود آمد و دیگر داستانها و حال و هوای سریالهای به ماه رمضان محدود نمیشد و چه بسا برای خالی نماندن آنتن در این ایام، سازندگان و مدیران و دستاندرکاران امر، کاری را برای خالی نبودن عریضه روی آنتن میآوردند. ماهیت و هویت کارها گواه بر این موضوع است! کارهایی که آنقدر ضعیفند و محتوا ندارند که مخاطب دلش را هنوز به همان نوستالژیها خوش میکند. البته امسال هم انتقادها وجود دارد و تلویزیون تا اینجای کار نتوانسته با سریالهایش، مخاطب را سر ذوق آورد. مجموعههای دیگری چون "پایتخت 4"، "مادرانه"، "مدینه"، "دودکش"، "نفس" و... در این سالها ساخته شدند که برخی از آنها مخاطب را امید کرد اما در دهه 90 خصوصاً سالهای اخیر نتوانستند مخاطب را راضی کنند.
در گزارش دیگری به نقاط قوت در سریالهای قدیمی تلویزیون پرداختیم که دستِ نسبتاً پُرپیمانی در ایام ماه مبارک رمضان داشتند. شاهدِ مثال هم سریال "میوه ممنوعه" بود و حالا در این گزارش نگاهی به گفتوگوی چندی پیش خبرنگار خبرگزاری تسنیم با علیرضا افخمی و آثار ماورایی این کارگردان سینما و تلویزیون داریم که البته چندی است از تلویزیون فاصله گرفته و سریالی از او نمیبینیم.
برادرش بهروز افخمی چند سالی از علیرضا بزرگتر است و کارنامه پُرباری از دستیاری، ناظر کیفی، نویسندگی و کارگردانی بهجای گذاشته است. علیرضا افخمی در سال 69 بهعنوان ناظر کیفی و دستیار کارگردان «روزی روزگاری» بود و بعد از این پروژه مدیر برنامهریز سریال امام علی(ع) داود میرباقری شد. پس از آن مسئولیت نظارت کیفی بر سریالها را بهعهده گرفت؛ سریالیهایی که در دهه 70 پخش شدند و به موفقیت هم رسیدند، مجموعههای تلویزیونی همچون «گمگشته»، «خط قرمز»، «مسافری از هند» و... .
علیرضا افخمی سال 82 اولین سریال تلویزیونیاش تحت عنوان «تب سرد» را جلوی دوربین برد و پس از آن «او یک فرشته بود» را برای ماه مبارک رمضان شبکه دو سیما ساخت. «پنجمین خورشید»، «5 کیلومتر تا بهشت»، «زیرزمین» و «پرستاران» دیگر کارهای این نویسنده و کارگردان تلویزیون بهشمار میرود. البته افخمی مجموعه «وفا» را هم برای محمدحسین لطیفی نوشت که او کارگردانی کرد و در دهه خودش یکی از سریالهای مورد اقبال مردم بود.
افخمی در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری تسنیم اشاره کرد که رفتار ناشایست برخی از مدیران تلویزیون و کارت بلانژ یک تهیهکننده باعث شد تا بعد از ساخت سریال «پرستاران»، فاصلهاش را با تلویزیون زیادتر کند. یکی از نکاتی که در لابهلای گفتوگو با این نویسنده و کارگردان تلویزیون مطرح شد و امروز در سریالهای تلویزیونی فقدان آن احساس میشود موضوع رقابت میان شبکهها و تمرکز کارهای نمایشی در سیمافیلم است. واقعاً چرا تلویزیون تمام کارهای مربوط به آثار نمایشی خودش را به یک مجموعه واگذار کرده و شبکههای تلویزیونی در حد یک پخشکننده و یا مدیرپخش برای سیمافیلم کاربرد دارند؟
* چرا علیرضا افخمی بعد از سریال "پرستاران" در تلویزیون کارگردانی نکرد؛ آیا قصد دارد بهسراغ ساخت فیلم سینمایی یا نمایش خانگی برود؟
خیلی وقت است دوست دارم فیلم سینمایی بسازم شاید یکی از دلایلی که تا الآن کارگردانی سینما را تجربه نکردهام مشغله در تلویزیون بوده که وقتی یک سریال را تمام میکردم سریعاً سریال دوم را سفارش میدادند. فشار میآوردند که "فلان شبکه برای مناسبت خاص کاری ندارد و شما کاری برای آن مقطع برسانید". تلویزیون مرا در تمام این سالها درگیر خودش کرد و پس از سریال «پرستاران» بالاخره موفق شدم فعلاً از تلویزیون بروم و به درخواستهایشان جواب منفی بدهم. شاید پاسخ به سؤال بسیاری باشد که چرا رفتهام و چرا نیستم؛ رفتار ناشایستی که از طرف مدیران تلویزیون در مورد سریال "پرستاران" با ما شد و یک نوع بهانه عاطفی و اخلاقی به من داد تا بتوانم ارتباطم را با تلویزیون قطع کنم. امیدوارم در اسرع وقت بتوانم کار سینمایی انجام دهم.
کارگردانان زیر بارِ «او یک فرشته بود» نرفتند
* شما در سال 84 با سریال «او یک فرشته بود»، یک گونهای از سریالسازی را عرضه کردید که جای آن دستکم برای سالها در رسانه ملی خالی بود؛ یعنی بهتصویر کشیدن امور غیبی و بحث وسوسه شیطان و البته در کلّیت بحث پایبندی به اخلاق، اولویت و اهمیت خانواده، یعنی جنس اثر تصویری که شاید بعد از برخی تولیدات اولیه حوزه هنری مثل «استعاذه» و بعد سریال «ایوب پیامبر» مرحوم سلحشور دیگر چندان در صداوسیما دیده نشد، این در حالی است که مسأله «غیب» و ایمان به غیب، مسأله جدال بین حق و باطل، نقش شیطان در گمراهی بشر، جنگ همیشگی ایادی شیطان و اولیاء خدا جزو مبانی اعتقادی ما مسلمانان است. سریال شما بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بسیار تأثیرگذار بود. چه شد که بهسمت ساخت سریالهای ماورایی رفتید؟
یادم میآید آن سال، «رضا پورحسین» مدیر شبکه دو سیما بود و من بهتازگی از سریال «تب سرد» فارغ شده بودم. همان موقع بر نگارش سریال «وفا» نظارت میکردم آقای میرمیران مدیر وقت گروه فیلم و سریال شبکه دو به من گفتند "برای ماه مبارک رمضان کاری نداریم و یکسری طرح به دستمان رسیده، بیایید و این طرحها را بررسی و یک کدام را برای کار مناسبتی انتخاب کنید". نهایتاً به یک طرح رسیدم که علیرضا کاظمیپور با همین عنوان «او یک فرشته بود» که از ظرفیت خوبی برای سریالشدن برخوردار بود با مدیر شبکه وقت ــ رضا پورحسین ــ مطرح شد. البته اصلاً قرار نبود این کار را من بسازم چون خیلی خسته بودم و از طرفی فیلمنامه، نگارش فیلمنامه و بحث مونتاژ و صداگذاری سریال «وفا» مرا درگیر خودش کرده بود و کمتر وقتی برای کارگردانی داشتم. برای طرح «او یک فرشته بود» با چند کارگردان وارد مذاکره شدیم که بهنظرم میتوانستند این کار را انجام دهند، از جمله کارگردانانی که مذاکره کردم، بهرام بهرامیان و مسعود کرامتی بودند. همه این کارگردانها بهدلیل فاصله کم تا ماه رمضان و فقدان یک فیلمنامه آماده زیر بار نرفتند.
«او یک فرشته بود» فقط یک طرح کلی داشت و همه کارگردانانی که با آنها مذاکره کردیم هراس داشتند در این فاصله زمانی کم، زیر بار چنین کاری بروند، حتی به این دوستان گفتم "کار پستولید و کنترل فیلمنامه و نظارت کیفیتان را هم من انجام میدهم، شما فقط بسازید و در صحنه دوربین کات را بگویید؛ بازیگر را کنترل کنید"، ولی هیچطوری نتوانستند بر ترسشان غلبه کنند که باید دو ماهه و نیمه، یک سریال بسازند. آنها نپذیرفتند و هر روز هم از این زمان باقیماندهمان کاسته میشد نهایتاً «آقای میرمیران» از من خواستند کارگردانی این سریال را خودم بهعهده بگیرم.
استقبال مردم از «او یک فرشته بود» همه را غافلگیر کرد
من از ایشان خواستم استخاره کنند و بهیاد دارم شبی که جواب استخاره من را دادند با «علیرضا بذرافشان» ــ نویسنده و کارگردان بودیم. «آقای میرمیران» ــ مدیرگروه فیلم و سریال وقت شبکه دو ــ زنگ زد و به من گفت "جواب استخاره خوب آمده است؛ یعنی شما کارگردان «او یک فرشته بود» باشید". یادم میآید به «علیرضا بذرافشان» گفتم "آقای میرمیران بود و قرار است سریال ماه رمضان شبکه دو را من بسازم". «بذرافشان» به من گفت "واقعاً الآن این کار دیوانگی است که دو ماه و پانزده روز مانده به ماه رمضان، یک سریال را از صفر، کارگردانی کنید."، گفتم "نه، استخاره کردند و خوب آمده است". واقعاً بهشکل غیرعقلانی این اتفاق افتاد و همه عوامل هم بهشکل عجیب و غریبی با کار همراهی کردند و نهایتاً سریالی تولید شد که همگیمان را از استقبال مردم، غافلگیر کرد.
* البته درباره نحوه تصویرکردن شیطان از همان زمان پخش سریال، انتقاداتی از سوی برخی صاحبنظران و کارشناسان حوزوی مطرح شد، حتی بعضاً مطرح شد که این نحوه تصویرکردن شیطان تحتتأثیر فرهنگ مسیحی و مثلاً آثار هالیوودی درباره شیطان بوده است. خود شما با این انتقادات مواجه بودید؟ در این باره صحبت بفرمایید.
بله، من هم بسیار با این انتقادات مواجه بودم؛ ما در ساخت «او یک فرشته بود» بهغیر از خود «آقای پورحسین» بهعنوان مدیر وقت شبکه دو که تکیهگاه مهم تئوریک و ایدئولوژیک بودند، «آقای میرباقری» که آن موقع معاون سیما بودند و یکی هم «آقای برازش» ناظر مذهبی سریال بودند این دو خیلی بنده را در نوشته شدن و ساخته شدن فیلمنامه کمک کردند، زیرا نگاه "کاظمیپور" ــ طراح فیلمنامه ــ با نگاهی که من از ایده و طرح اولیه داشتم، متفاوت بود. شاید برایتان جالب باشد، وقتی اولین قسمت سریال که «علیرضا کاظمیپور» نوشته بود به دستم رسید چنین عنوانی داشت: "دوزخ طبقه هفتم"! یعنی اولین سکانس فیلم با این سرسکانس شروع میشد و بعد همه چیز فانتزی نوشته شده بود.
در اپیزود اول من همان موقع حیرت کردم و «کاظمیپور» را صدا زدم که "این چیست که تو نوشتهای؟"، گفت: "نظر من این بود که طرح در ساختار فانتزی نوشته شود". من گفتم "من اصلاً یک همچین چیزی ندیدم، قبل از اینکه این طرح در آثار فانتزی نوشته و ساخته شود من اصلاً توانایی ساخت همچین چیزی را ندارم و در سلیقهام نیست". من کاملاً کار را رئال میدیدم نتیجه این شد که کار به «آقای میرمیران» و «میرباقری» و «پورحسین» رسید و آنها هم گفتند کار رئال نوشته شود؛ این شد که کار از صفر و بهسبک رئال نوشته شد.
به حوزه علمیه قم رفتم و پاسخگو شدم
نکتهای که خیلی حیرتانگیز بود با همه این موانع، کار در همان زمان دو ماه و نیم به پخش رسید. هرچند با همان مکافاتها و مصیبتها، اما آقایان «میرباقری و برازش» یاری کردند و «او یک فرشته بود» بهثمر رسید، در عین حال با استفاده از آگاهیها و مطالعات بسیاری در این زمینهها و مطالعات مفصل خودم، پس از پخش سریال، با این انتقاداتی که اشاره کردید مواجه شدیم. رفتیم به حوزه علمیه قم و پاسخگو شدیم برای یک جمعی از طلاب در یک جلسه مفصل، همه این حرفها در آن جلسه مطرح شد و من سعی کردم به همه این حرفها پاسخ دهم.
ترس را با استخاره کنار گذاشتیم
*تنها رفتید؟
خیر. آقایان «میرباقری و برازش» با من آمدند و حتی در آن بخش هم مرا تنها نگذاشتند. نکتهای که شاید حائز اهمیت باشد این است که برای ورود به حیطههایی که سابقه کار کردن در آنها وجود ندارد چه در سینما و چه در تلویزیون باید کارگردان و عوامل کار خودشان را برای مواجهه با انتقادات آماده کنند؛ اگر کسانی از مواجهه با این انتقادات بترسند بهتر است وارد این حوزهها نشوند، ما آن موقع ترس را با همان استخاره کنار گذاشتیم.
ماجرای کشتهشدن یک بچه بهخاطر سریال «5کیلومتر تا بهشت»
* شما در سریال «5کیلومتر تا بهشت» هم خواستید که همین خط مسائل ماورایی و حیات فرامادی را بهنوعی ادامه دهید، که بعد منجر به آن شکایت معروف شد و بهنظر میرسد که اصلاً با ماجرای پرونده آن سریال، بهنوعی در روند ساخت این نوع سریالها هم مانع ایجاد شد، چون مثلاً آقای سیروس مقدم هم سریالهایی مثل اغماء و محمدحسین لطیفی سریالی مثل صاحبدلان را ساختند و دیگران. درباره 5کیلومتر تا بهشت و ماجراهای آن مایل هستید صحبت کنید؟
اتفاقاً سؤال خوبی است. این پروندهای که درباره سریال «5کیلومتر تا بهشت» تشکیل شد پروندهای بود که از مبنا پُراشکال بود چون براساس دلایل روشن آن بچه متأسفانه خودکشی کرد؛ زیرا در آن ماجرا، بچه دچار مشکلات روحی و روانی بوده، بعد توسط والدینش در خانه حبس شده و اینها همه چیزهایی بود که در جلسه پزشکی قانونی مطرح شد؛ یک تعدادی از پزشکان در پزشکی قانونی جلسه تشکیل دادند و بنده در آن جلسه شرکت کردم؛ توضیحاتی از بنده و والدین خواستند و در نهایت رأیی که پزشکی قانونی صادر کرد این بود که تلویزیون 20 درصد در این ماجرا مقصر است یعنی هشتاد درصد خود والدین، وضعیت و شرایط خود بچه باعث این رویداد تأسفبار شده است.
تلویزیون باید هشدار میداد افراد کمتر از 18 سال نبینند!
20 درصد تلویزیون مقصر است بهدلیل آنکه اعلام نکرده این کار را افراد کمتر از 18 سال نباید ببینند! بهدلیل عدم اخطار و اعلام، تلویزیون را تنها 20 درصد مقصر میدانست نه نفس خود سریال؛ در واقع با وجود این، این رأی پزشکی قانونی است. البته آن والدین با پیگیری این شکایت خیلی مرا اذیت کردند و چندین بار من به پزشکی قانونی رفتم و در دادگاههای مختلف حاضر شدم. ولی الآن نمیدانم کار برای دادگاه تجدیدنظر رفته و نمیدانم حکمش صادر شده یا نشده است.
ایکاش این فیلم را نمیساختم
* آن کسی که فوت کرد چند سالش بود؟
فکر میکنم 8، 9 ساله بوده است. گفتند که بچه در خانه حبس شده و خود بچه هم پیشفعال بوده است. اگر یادتان باشد «5کیلومتر تا بهشت» اینطوری بود که روح میتوانست از دیوارها عبور کند بهدلیل آن خاصیت روح شدن! چون این بچه را حبسش کردهاند خیلی سعی کرده به بیرون برود ولی نتوانسته! آنقدر از کاری که پدر و مادرش با او کردهاند عصبی و ناراحت شده که گفته "من خودم را میکشم، روح میشوم و از خانه بیرون میروم مثل آن روحی که در «5کیلومتر تا بهشت» بود و از این حبس خودم را خلاص میکنم". خب! در این موقعیت یک بچهای که بیشفعال است و این حبس برایش اتفاق میافتد عصبی میشود و شما میگویید من بهعنوان فیلمساز تقصیری ندارم خودم هم همین فکر را میکنم اما به هر حال در پس ذهنم همیشه به این نکته میاندیشم که ایکاش آن بچه این فیلم را نمیدید و حتی ایکاش این فیلم را نمیساختم.
برخی با ارتباط و روابط خاص میآیند اما مردم حذفشان میکنند
*علیرضا افخمی بهعنوان یک پیشکسوت برنامهسازی و سریالسازی، جزو نمونههایی است که همه سلسله مراتب کار فنی و آموزشی را با تحربیات متعدد میدانی پشت سر گذاشت، یعنی از برنامهریز سریال تا دستیار صدابردار تا تدوین تا نظارت کیفی تا بالاخره کارگردانی و وقتی کاملاً آبدیده شد، به عرصه ساخت ورود کرد، اما آیا الآن چنین روندی در سیما وجود دارد؟
نمیتوان گفت مطلقاً وجود ندارد. بهنظرم این سِیر خیلی ضعیف شده و سِیر طبیعی رشد هرکسی در هر حرفهای نهفقط فیلم و تلویزیون بهنظرم پیشرفت کردن بهتدریج از پلههای پایین به قلل مرتفع رسیدن یک امر نیکویی است. ولی بهجرأت میگویم در همه حرفهها نهتنها در حرفه ما جامعه به این سمت رفته که افراد بدون طی کردن مراحل اولیه به مراحل ثانویه و بعدی میرسند یا علاقهمند هستند برسند؛ همه میخواهند یکشبه به اوج برسند برخی با ارتباطات و روابط غیراخلاقی که برقرار میکنند موفق میشوند ولی در نهایت ماندگار نیستند. بهدلیل آنکه قاضی نهایی در حرفه ما مردم و مخاطبین هستند و مردم چنین افرادی را قطعاً نمیتوانند بپذیرند؛ برای اینکه محصولشان برای مردم خوشایند نیست اینها ممکن است یک مقاطع کوتاهی بتوانند کارگردانی کنند و یا در قلل آن حرفهها بایستند ولی خیلی محدود و کوتاه خواهد بود و خود به خود توسط مردم حذف میشوند.
مدیران قبلی صداوسیما ساختار نمایشی تلویزیون را به هم ریختند!
*درباره این رفتارهای بد بگویید که چطور شد انگیزهتان را از دست دادید؟
در ماجرای «پرستاران» افرادی دخیل بودند که باعث شدند من بهشدت دلزده و دلگیر شوم. این ساختاری که الآن در سریالسازی تلویزیون حاکم است و ساختار حوزه نمایش را برداشتند و بهشکل خیلی غلط در دوره مدیر قبلی سازمان صداوسیما اتفاق افتاد. ما بارها سعی کردیم بهعنوان کسانی که تجربه سریالسازی در تلویزیون داشتیم فریاد بزنیم که "نکنید؛ این کار اشتباه است"! ولی تأثیری نداشت و آن مدیران قبلی اصرار کردند این طرح باید به ساختار جدید نمایشی تلویزیون تبدیل شود؛ و این استراتژی را از هویت شبکههای سیما گرفتند و یک مرکز مدیریتی حوزه نمایش ــ سیمافیلم ــ تشکیل دادند و همه اتفاقات نمایشی تلویزیون را به آنجا ارجاع دادند.
سیمافیلم، شبکههای سیما را به یک پخشکننده تبدیل کرد
*مگر قبلاً سیمافیلم کار سریالسازی و نمایشی تلویزیون را دنبال نمیکرد؟
بله سیمافیلم فعالیت داشت و کار سریالسازی انجام میداد اما نه تا جایی که بر مدیران شبکه تسلط داشته باشد و فقط سریال را در اختیار شبکه قرار دهد و شبکه تنها مسئولیت پخش را بهعهده داشته باشد. آنقدر تسلط سیمافیلم بر مدیران شبکه و تصمیمگیری یکسویه در سریالسازی استراتژی درستی نبود. سیمافیلم یک شبکه بینام بود که فقط کار نمایشی تولید میکرد ولی با دستور مدیر قبلی رسانه ملی به مدیریت مرکزی نمایش تبدیل شد؛ یعنی در واقع همه شبکهها زیرمجموعه این مرکز نمایشی شدند. ما بارها سعی کردیم بهعنوان کسانی که تجربه سریالسازی در تلویزیون داشتیم فریاد بزنیم که "نکنید؛ این کار اشتباه است"! ولی تأثیری نداشت و آن مدیران قبلی اصرار کردند این طرح باید به ساختار جدید نمایشی تلویزیون تبدیل شود.
تمرکز در سیمافیلم، رقابت در شبکهها را از بین برد
فارغ از هر اشکال و ایرادی، تمرکز سریالسازی در سیمافیلم، رقابت در شبکهها را از بین برد؛ یعنی سریالها به مدیران شبکههای سیما داده میشود و براساس کنداکتور ابلاغی سیما روی آنتن میبرند؛ نه از کموکیف و نه از تصویب فیلمنامه و ماجرای کلی ساخت سریال مربوطه خبر ندارند. همه کارها زیرنظر مرکز نمایشی تلویزیون (سیمافیلم) انجام شده و برآمد آن را مخاطب، منتقدین و رسانهایها در شبکههای سیما میبینند و خوشامد و ناخوشایندیشان را رهسپار مدیران مربوطه در شبکههای سیما میکنند؛ در صورتی که با این رویکرد و استراتژی، آن مدیر شبکه فقط در حد یک پخشکننده، مسئولیت داشته است.
مشکل ما مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیوناند؟
واقعاً نکته درستی است که شما اشاره کردید به من علیرضا افخمی یکی دو مانده تا ماه مبارک رمضان، میگویند سریال رمضانی بسازیم. آیا مشکل آن مدیر گروه فیلم و سریال است که سه ماه مانده سفارش ساخت سریال میدهد؟ مشکل آن مدیر نیست! برای اینکه به آن مدیر، آنقدر پول نمیدهند که بتواند برای دو سال آیندهاش برنامهریزی کند؛ آنقدری به او پول میدهند که برای سه ماه آیندهاش برنامهریزی کند.
تلویزیون نمیتواند چشمانداز داشته باشد!
پس این پول را برای سه ماه آینده خرج کنید و سه ماه آینده دوباره آنتن خالی میماند. دوباره پول بهاندازهای دارید که برای سه ماه آینده برنامهریزی کنید؛ در واقع حرجی به مدیران نیست؛ وقتی میگویم "نتفلیکس" در سریالسازی مسیر موفق و کارآمدی را دنبال میکند پولدار میشود و میتواند برای چهار سال بعد خود برنامهریزی کند؛ اما مدیر گروه فیلم و سریال ما در تلویزیون از الآن برای رمضان سه سال بعد خودش پولی ندارد و اگر بخواهد دوراندیشی و چشمانداز سریالسازی مناسبتی را درنظر بگیرد برای دو سه ماه آیندهاش مشکل و خلأ آنتنی پیدا میکند. همهچیز به پول برمیگردد و پول هم تخصص میآورد؛ چون ابزار و اهرم اصلی پول درآوردن هم بهواسطه کارآمدها و متخصصها، انجام میشود.
انتهای پیام/