فیلمهایی که ۴۰ سال در سینمای ایران نساختند؟/ وقتی "ماجرای نیمروز" ساخته میشود و صداوسیما ناسزا میگوید
مناظرهای در تلویزیون سرمیگیرد؛ دو جناح مختلف درباره ۴۰ سال سینمای انقلاب صحبت میکنند اما انتقادهای تخریبکننده قابل تأملاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب سینمای این هفته تلویزیون، بسیار پرماجرا، دیدنی و دغدغهمند روی آنتن رفت؛ چرا که 40 سینمای انقلاب مورد مناظره دو شخصیت کاملاً متفاوت قرار گرفت. وحید جلیلی روزنامهنگار، سردبیر سابق مجله سوره و مجله زمانه و محمد قوچانی روزنامهنگار و سردبیر روزنامه سازندگی با یکدیگر دور یک میز نشستند و در آسیبشناسی سیاسی و رویکردهای سیاستگذاری سینما در 4 دهه فعالیت سینمای ایران پرداختند.
بعد از این مناظره که بازتابهای فراوانی داشت و بسیاری تلویزیون را به خاطر این صراحت در مناظره تحسین کردند برخی شروع به انتقاد کردند که قدری قابل تأمل بود. کسانی وحید جلیلی را ایدئولوژیزده نامیدند و مخالف جایگاه سرگرمی در سینما و یا نقطه مقابل نگاه آوینی میدانند؛ از طرفی جشنواره عمار او را مثل تولیدات دفترش، ایدئولوژیزده خطاب میکند؛ یا میگویند که جلیلی نه فرم میفهمد و نه سینما؛ حتی شاهد مثال میآورند که خروجی سینمایی جلیلی فیلم ترمینال غرب است که هم به شهدای هستهای و هم به سینمای انقلاب خیانت کرده است. این نوع انتقاد چه معنی میدهد؟ افرادی که خود را نئواصولگرا!! مینامند و شاید طراح سؤال مسابقه شبههناک تلویزیون (برندهباش) با این نوع انتقاد و هجمه رسانهای به دنبال خودنمایی است؟
البته از این واکنشهای بدون سرمنزل و بیمطالعه قبلاً به گونههای دیگر شاهد بودهایم؛ مثلاً همین اتفاق برای برنامه "دورهمی" هم افتاد که درصدد حذف این برنامه تلویزیونی بودند؛ واقعاً با چه کارنامه و چه حضور پررنگ رسانهای، اینگونه به تلویزیون و برنامههای خاصِ رسانهملی میتازند؟
مشروح این گفتوگوی مناظرهای وحید جلیلی و محمد قوچانی در ادامه از نظرتان میگذرد و بهترین قاضی قطعاً بیننده تلویزیون و مخاطب رسانههای نوشتاری و دیداریاند که آیا واقعاً این انتقادات از سر خیرخواهی است یا خودنمایی و غرضورزیهای شخصی که متأسفانه برخی از رسانههای معتبر همین مسیر معیوب را جلو میروند؛ آیا وحید جلیلی و امثالهم در حق بیتالمال و سینمای انقلاب و شهدای هستهای خیانت کردهاند و یا خط و ربطهای غیر حرفهای و غیرفرهنگی و هنری، بازیگردانان این تخریبهای زنجیرهای به تلویزیون و رسانهملی، خیانت میکنند.
متن این مناظره تلویزیونی به شرح ذیل است:
در ابتدای این برنامه سخنرانی مشهور شهید آوینی در اولین سمینار بررسی سینمای انقلاب در سال 1371 پخش شد که در این سمینار شهید آوینی ضمن تشریح مواضع سینمایی خود 20 سؤال را از سیاست مداران درباره سینمای ایراد میکند.
وحید جلیلی در ابتدای برنامه گفت: مرتضی آوینی همیشه سعی میکرد مباحث فرهنگی را صریح و صادقانه به جلو ببرد.از 12 بهمن 1357 شروع میکنم. همه عالم در آن روز منتظر بود که ببیند این سید عبا به دوش که هیچ تشابهی با رهبران دیگر انقلاب های جهان نداشت چه میخواهد بگوید. امام بعد از 13 سال از تبعید برگشته بود و سخنرانی 26 دقیقهای در بهشت زهرا داشت.آنجا امام (ره) درباره سرفصلی از گذشته ایران صحبت میکند و سرفصلی از مقطعی که درگیریهای خیابانی با دولت بختیار داشت و سرفصلی هم در مورد آینده مطرح می کند و یکی از نکاتش این است که ما سینما را جدی خواهیم گرفت. شاید دورترین چیزی که به ذهنمان می رسید در چنین شرایطی این بود که امام (ره) در چنین شرایطی چنین مسئله ای را عنوان کند.
وی تأکید کرد: یک مرجع تقلید یک عارف یک فیلسوف از سینما صحبت کند و بگوید ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا و فساد مخالفیم. سینما ابزار تمدن است و ما آن را به کار خواهیم گرفت؛ او از همان روز اولی که پایش را به ایران می گذارد می گوید ما برای سینما برنامه داریم.از همان زمان شروع می شود و جالب تراین است که در همان لحظاتی که امام (ره) این حرف را میزند در همان روز ملت دو جا را آتش زدند در تظاهرات، یکی بانکها و یکی سینماها، این تفاوت خیلی جالب است. خیلی مقایسههای دیگر هم میشود کرد. کسانی که به بعدها ادعای حکومت دینی کردند مثل طالبان و اینها، باید دید اینها موضعشان نسبت به سینما و هنرهای مدرن چیست و امام(ره) چقدر تفاوت نگاه دارد.
جلیلی خاطرنشان کرد: امروز چهل ویک سال گذشته است و سینمای ایران یکی از 10 یا 15 سینمای بزرگ دنیا است. اغلب کشورهای اروپایی از نظر قدرت سینمایی از ما پایینترند. کمتر کشوری در اورپا هست که توان تولید 100 فیلم در سال را داشته باشد. در گام اول قاعدتاً جمهوری اسلامی باید تمایز خود را با سینمای قبل از انقلاب معلوم میکرد. سینمای قبل از انقلاب ما ضعیف، سخیف و نحیف و کثیف بود. فیلمهای معدودی داریم که بشود به آنها فخر کرد. قاعده اصلی سینمای فیلمفارسی هیچ فخری نداشت. تا سال 60 که دولت استقرار کند آدمهای مختلفی آمدند و مدیر شدند.
وی ادامه داد: چهرههای مختلفی که مدیریت را به دست میگیرند، بین این افراد دست به دست میشود تا سال 1360 که دولت مستقر میشود و بعد از ترورها به راهبردهایی میرسند در زمینه سینما و یک دوره طولانی 11 ساله آقای خاتمی که وزیر ارشاد بودند و معاون سینماییشان که تغییر نمیکند در این سالها مسئولیت سینما را به عهده دارند. این فرازی که شهید آوینی اینطور اعتراض میکند مربوط به موقعی است که سیاستهای سینمایی وزارت ارشاد که خیلی خوب و قدرتمندانه هم اعمال میشد و کمتر اجازه تخطی از آنها داده میشد به نتایجی رسیده است که آوینیها با آن چالش داشتند. مهمترین حرفشان این بود که سینما رو به مخاطب عام دارد و شما دارید به بهانه اینکه نمیخواهیم سینمای قبل از انقلاب را تکرار کنیم و ضد آمریکاییایم حتی مثبتهای سینمای هالیوود را هم دارید حذف میکنید. سینما قهرمان محور است در سینمای اول جهان که هالیوود است. اما آن زمان شروع کرده بودند آقایان میگفتند سینمای ما باید سینمای اروپای شرقی باشد، تارکوفسکی و سینمای فلسفی را بیاوریم.
رئیس شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی عمار افزود: انقلاب اسلامی اگر حرفی برای دنیا دارد با مسائل عمیق فلسفی و عرفانی اینها را بیان کنید. جالب این بود که آوینی که خودش نماز شب خوان و عارفترین سینمای ایران بود آمد و علم مخالفت را با سینمای فلسفی و عرفانی به تعبیر آنها برداشت. حرف شهید آوینی این بود که سینما باید با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و دوستان ادعا میکردند که ما سینمای ایران را جهانی کردهایم. مثلا فیلمهای آقای کیارستمی برخی میرفت در سینماهای پاریس به نمایش گذاشته میشد. به قول خودشان میگفتند چقدر خوب است با اینکه ایران در دنیا مهجور و مظلوم است ما سینمای ایران را به دنیا شناساندیم. اما شهید آوینی میگفت شما سینمای ایران را جهانی نکردید. جشنوارهای کردید؛ بین این دو فرق وجود دارد.
محمد قوچانی در ادامه بیان کرد: تشکر میکنم و تعجب میکنم. من خودم برخلاف آقای جلیلی که دستی در سینما دارند و در حوزه نقد و زمانی وارث سوره شهید آوینی شدند، اهلیتی برای ورود به این بحث ندارم. اگر به قول شهید آوینی بخواهیم مبنا را بر تماشا بگذاریم به عنوان یک تماشاگر و علاقهمند به سینما صحبت میکنم. از جای خوبی این صحبت را شروع کردیم. امام(ره) صحبت درباره سینما کردند در آن موقعیت و در آن شرایط. همین را میتوانیم در تداوم صحبتهای امام(ره) ببینیم. امام(ره) راجع به یک کلیتی صحبت میکنند که خیلی هوشنمندانه در این باره صحبت میکنند. اگر بخواهیم راجع به مدرنیته صحبت کنیم چند نماد دارد. اما این تا تبدیل شدنش به مفهومی که جامعه آن را بپذیرد و حلیت پیدا کند و حلال شود به قول معروف باید یک مسیری را طی کند. من فکر میکنم اگر انقلاب اسلامی نبود اصلا سینمای ایران نداشتیم. البته این نقدها وارد است و اگر این فضا نبود چیزی به اسم سینمای ایران معنا پیدا نمیکرد.
وی بیان کرد: با وجود کارگردانهایی مثل داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی که قبل از انقلاب کار میکردند و کارهای خوبی هم کم و بیش ساخته بودند، اما سینما زاییده انقلاب است. مثل انتخابات است؛ انتخابات پدیدهای است که با انقلاب گره خورده است. مثل مشارکت زنان است اگر انقلاب نبود این سطح مشارکت زنان را در این جامعه مذهبی متدین نداشتیم. این را یک مرجع تقلید وارد ایران کرد. ممکن است کارهایی در دوران شاه انجام شد برای زنان که بعضی ها خوب بود و بعضی بد. اما این کار نمیگرفته تا زمانی که اکثریت جامعه که یک جامعه متدین بودند به میان بیایند. این مسئله برای سینما هم بوده است. برای تلویزیون هم بوده است. فارغ از بحثهای سیاسی اگر به بحثهای اجتماعی نگاه کنم نقش امام(ره) و نقش انقلاب را در جا انداختن سینما برای نسل جامعه مذهبی ایران در سال 1357، در تداوم این وضعیت چیزی که اتفاق افتاد در تبدیل شدن سینما، چون رسانه مذهبی ما در آن زمان روضه خوانی، تعزیه و منبر بوده است و مذهبیهای ما هنوز به این نرسیده بودند وگرنه سینما را تبدیل میکردند به یک تفریحی که ممکن است چیزهایی هم در آن باشد.
سردبیر روزنامه سازندگی تأکید کرد: کمتر بچه مسلمانی بود در آن زمان که سینما را به عنوان یک تفریح سالم قلمداد کند.گاهی یواشکی میرفتند یا اصلاً نمیرفتند. رسیدن به این مسیر به یک مدیریتی نیاز داشت. به این مدیریت اگر دقت کنید اولین مسائل مربوط به سینما اصلاً در حوزه هنری شکل میگیرد قبل از اینکه وزارت ارشادی بخواهد شکل بگیرد. در فاصله بین پیروزی انقلاب و تأسیس چیزی به نام بنیاد فارابی یا وزارت ارشاد حوزه هنری که آن زمان نامش حوزه اندیشه و هنر اسلامی بوده است و خودش برایند یک نهادی به نام کانون فرهنگی نهضت اسلامی بوده است که بنیان گذارانش موسوی گرمارودی و دیگران بودند که مینشینند و فکر میکنند اگر انقلاب پیروز شد ما نیازمندیم که نهادی فرهنگی برای ادبیات، هنر و سینمای خود داشته باشیم و باید برای این فکر کنیم. یک مسئله دیگری هم بوده است در موسسه سینمایی که آقای موسوی و آقای نجفی هم بودند و آنها هم تولیداتی داشتند. هر دو جریان مسئلهشان این بود که نسبت میان ایدئولوژی اسلامی و هنر چیست؟ بنابراین مقالاتی تولید میشود که به تمام سیاستهای سینمایی آن ایام جهت میدهد. آقای کلهر فردی بوده بسیار منفرد در سیستم ارشاد آن زمان و جریانی به وجود نیامده بوده است. مثلاً آقای مخملباف مقالات بسیاری در باب هنر اسلامی در جنگ سوره قبل از اینکه مجله سوره منتشر شود چند مقاله می نویسد و مباحثی که در آن مطرح میکند بسیار خام دستانه است. یعنی اگر نگاه کنید آقای جلیلی که خیلی از من حزب الهیتر است خیلی از این مباحث را اصلا قبول ندارد. اما آن زمان مخملباف، مخملباف امروز نبود. به گونهای بود که داعیه دارهنر اسلامی تلقی میشد.
وی خاطرنشان کرد: مقالهای از او میخواندم درباره ریش و زیباشناسی ریش در سینمای ایران بود. گفته است لائیکهای نمیتوانند این را درک کنندکه اثر هنری یکیاش همین است. یعنی فضای عمومی این بوده است.در چنین فضایی یک وزارت ارشادی به وجود میآید و افرادی میآیند که میخواهند سینما را راه بیندازند و این راهاندازی برای این ایدئولوژی نیازمند هدایتگری در این زمینه بود. چه قبل از انقلاب چه بعد از آن به محض اینکه آزادی هنری شکل میگیرد. امروز هم در فضای مجازی به محض اینکه فضا باز میشود سریالهایی که ساخته میشود اینقدر عامه پسند میشود که شما دیگر نمیتوانید مدیریت کنید. من از هیچ گونه کنترل دولتی دفاع نمیکنم، سینمای تارکوفسکی را نه دوست دارم و نه علاقه دارم و به نظر من درآن مقطع که شهید آوینی آن حرف را زد حرف تاریخی بود. البته باید در ادامه بحث ببینیم چقدر به این حرف وفاداریم. ما از صورت یک سینمای ایدئولوژیک به یک سینمای استراتژیک گذر کنیم. تلاشهایی در این راه صورت گرفته است اما هنوز گذر نکردهایم.
این روزنامه نگار در ادامه تاکید کرد: چهل سال کافی نیست برای این موضوع. پروژه که نگرفتهایم. سیر طبیعی دارد و معتقدم قدمهای بزرگی برداشتهایم. جایی که در آن ثمرهای داریم حوزه سینما است.
جلیلی در ادامه توضیح داد: نکتهای بگویم راجع به بحث حوزه هنری و جمله امام (ره) و اینکه جمله ایدئولوژیک و استراتژیک را به کار بردند کلاً سینمای ما در زمینه بحث های تئوریک لاغر است و اگر در زمینه به کار بردن واژگان و مفاهیم دقت نکنیم ممکن است در ادامه به تبعات نامطلوبش دچار شویم. در مورد صورتبندی سنت مدرنیته نگاه امام(ره) اینطور نبود. قرینهای وجود ندارد که نگاهش اینطور بوده است. از هر 10 کلمهای که میگفت دین بود فقیه بود. اگر از سینما حرفی میزد کاملاً معطوف به نیازهای انقلاب اسلامی و درکی که از جامعه داشت. در مورد حوزه هنری هم یک نکته است که در عین اینکه ما قبل از انقلاب محافل نخبگانی به صورت محدود داشتیم که اینها به سینما به عنوان یک هنر حرفهای نگاه میکردند مثل آیت فیلم و اینها که خیلی تعدادشان کم بود. واقعیت این است که ما در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 12 سال است روی تاریخ شکلگیری هنر انقلاب کار می کنیم، میگویم باید دقیقتر نگاه کرد.
وی خاطرنشان کرد: برآمدن هنر انقلاب اتفاقاً از پایین بود، حوزه هنری ریشه اصلیاش مسیر جوادالائمه برمیگردد، در جنوب غرب تهران یک حاج آقا مطلبی است یک عده جوان را دورش جمع کرده است، از فرجالله سلحشور و امیرحسین فردی و مخملباف هم حضور دارد آنجا. مجموعه اینها به هم نزدیک میشوند و در حوزه اندیشه هنرهای اسلامی دور هم جمع میشوند. مخملباف هم خیلی از حرفهایی که آن زمان زده است هنوز حرفهای خوبی است و آثاری که جمع کرده، آثار درخشانی است. از رمانهایی که نوشته است و برخی فیلمهایی که ساخته است. اما از وقتی که از این فضا دست کشید هنرش هم رشد نکرد و امروز میبینیم به چه فلاکتی دچار شده است.
مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در ادامه گفت: توجیهی که در مورد عملکرد سیاستگذاران دوران آقای خاتمی گفتید توجه داشته باشید سخنرانی آقای آوینی سال 1371 است و از 1357 تا 1371 زمان زیادی طی شده است و اعتراض او به سالهای نزدیک به 71 است، چون داشت ریلگذاریهای تازهای انجام میشد و در آن سالهای اول فریدون جیرانی پرونده یا سناتور را نوشت. بعد از سالهای اول پس انقلاب داشتیم به سینمای میانهای نزدیک میشدیم که هم به مخاطب عام نزدیک بود هم تلاش میکرد به افزودنیهای غیرمجاز آلوده نشود در عین مردمی نخبگانی باشد. اما در یک مقطعی آوینیها حس کردند اتفاق دیگری افتاده است و دیدند یک بخش از اروپا هم به کمک جمهوری اسلامی آمده است. این شک برانگیز بود که چرا این را میپسندند.آوینی میگفت سینما زبان مفاهمه ما با جهان است.
وی افزود: ما از مردمیترین انقلاب های جهان برای مردم حرف داریم و انقلاب اسلامی یکی از خدمات بزرگش به سینمای ایران این بوده که یک مخاطب میلیاردی را به شنیدن حرفهای انقلاب مشتاق کرده است. اینکه کسانی که رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند چطور آدمهاییاند. وقتی امام (ره) را با آن هیبت دیدند که با ادبیات تازه معنوی با دنیا حرف میزند و مخاطب میلیاردی برای سینمای ایران جذب شد.آوینی حرفش این بود که اگر به سوی سینمای مخاطب خاص برویم این را رکب خوردن سیاست گذاران داخلی میدانست که ما را الکن میکند و قدرت مفاهمه ما را با جهان میگیرد. ما اگر با امریکا درافتادیم باید اسباب بزرگی را فراهم کنیم. اگر او هالیوود دارد ما که بورکینافاسو نیستیم، ولی بالأخره ایران حرف تازهای در دنیا دارد با اینهمه تمدن و نگاهی که به چشم اندازهای آینده دنیا و بشریت دارد و متناسب با این باید ابزارهای فرهنگی و رسانهای خود را هم فراهم کند. آوینی کاری که میکند این است که تلاش میکند سینما را رو به جلو ببرد. یعنی فکر میکنم گامی که آوینیها برداشتند و فراستیها خیلی به او کمک کردند و ما موفقیتش را دیدیم. امروز گام سومی را هم نیاز دارد؛ یعنی اگر عدهای تلاش میکردند به سینما تنها به مثابه یک هنر نگاه کنیم آوینی تلاش کرد وجه صنعتی و سرگرمکننده سینما را به رخ بکشد. اما در تعریف سینما تنها به هنر محدود نمیشود. سینما هنر، صنعت و رسانه است.امروز اینهمه نیروهای توانا داریم شما سطح بازیگری ایران را ببینید.
قوچانی در ادامه اظهار کرد: سینمای ایدئولوژیک به نظرم محسن مخملباف مصداقش است. چه آن زمانی که آن کارها را می ساخت و چه امروزش، یعنی من بین «دو چشم بی سو» و«باغبان»هیچ فرقی نمیبینم. من از علاقمندان مخملباف بودم در جوانی؛اما از گبه فهمیدم کلاه سرم میرود. سینمای ایدئولوژیک به معنای سینمای دینی نیست. اتفاقا از همان منظری که گفتید امام(ره)، من منظورم این نبود که امام تجدد را تطهیر کرد. مسئله اصلی که وجود داشت تعیین تکلیف ، پرسش ورویارویی بود. این مواجهه یکی خود انقلاب بود که این مفهموم را ایجاد کرد.سینمای دهه 60 محدود به تارکوفسکی نمی شود.یکسری بچه مسلمان آمدند و گفتند این سینما را ما می خواهیم شرعی کنیم.داستان های درست روایت کنیم که مردم برایشان چند و اندرز باشد؛ این می شود فیلمهای اول حوزه هنری؛ میشود «دو چشم بی سو» این فیلمساز نماد اولین افرادی بود که سینما را جدی گرفت. یعنی محمد کاسبی، مجید مجیدی همه از همان تیم درآمدند. حوزه هنری را هم من نگفتم از بالا شروع شد. اتفاقا همان بچههای کف خیابان انقلاب بودند که یک موسسه مستقلی بودند که سازمان تبلیغات اسلامی اینها را مصادره کرد و نامش را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی تبدیل کرد به حوزه هنری. مسئلهای که وجود داشت اتفاقاً تعیین تکلیف ما با ایدئولوژی است، بحرانی که الان داریم هم همین است. من فکر میکنم اگر به حرف شهید آوینی پایبند باشیم باید با همان منطق سینمای دهه 60 را نقد کنیم. اتفاقی که افتاده است این است که ما ایدئولوژی را فقط در شکل اتحاد شوروی میدیدیم چون آمریکا که آن زمان مشخص بود که دشمن ما است. برای اینکه با شوروی که به تعبیر مطهری رقیب بود بجنگیم آمدیم با ادبیات بچه مسلمانها کار کردیم. یعنی حتی رئالیسم سوسیالیستی را به رئالیسم اسلامی تبدیل کردیم.کسی مثل فرج الله سلحشور تا آخر عمرش با مرزبندی جدی که به با مخملباف پیدا کرده بود و به نظرم جدی بود اما به نظرم مثل او عمل میکرد. در تمام فیلم هایش میزان سخنرانی و حرفهایی که میزد به همان اندازه بود. یک تلقی در فضای عمومی جامعه ما بوده است. یک تلقی چه در بین روشنفکران چه حاکمان چه سینماگران بوده است که این ایدئولوژی را باید وارد سینمای ما کنند. طبیعی است سیاستگذاران هم در آن مجموعه عمل میکردند. آقای کیارستمی اتفاقاً سینماگر بعد از انقلاب است. هم درخشش و هم رشدش پس از انقلاب بوده است. اصغر فرهادی هم محصول سینمای پس از انقلاب است.
سردبیر سابق مجله سوره در ادامه گفت: مشخص است که بچههای انقلاب خیلی جلوترند و طیفهای مختلفشان، ضمن احترام به دیگران اما به نظرم اصلاً قابل بحث نیست. واژه ایدئولوژیک که خیلی هم مطرح میشود در فضاهای گوناگون از جمله فضای نقد سینمای ما، باید مشخص کنیم که منظورمان از این کلمه چیست.از منظر مفهوم آگاهی کاذب اگر بخواهیم به این کلمه نگاه کنیم سینمای روشنفکری ما شدیداً ایدئولوژیک است. یعنی به عنوان یک ابزاری به سینما نگاه میکند که با او باید جلوی ایجاد پارادایم های جدید را بگیرد. سلحشور کسی است که جهانیترین و مردمیترین فیلمساز بعد از انقلاب است.
قوچانی گفت: این به مدد قرآن است. قصه هایی که کار کرد انگار آماده بودند برای فیلمسازی.
جلیلی گفت: مگر این قرآن در اختیار بقیه نبوده است؟دیگران هم میساختند؛ ممکن است من در سلیقه فیلمبرداری یا کارگردانی من از سلیقه فلان فیلم آقای حاتمیکیا از از فلان فیلم سلحشور خوشم بیاید اما معتقدم باید منصفانه نقد کرد. کسی که فیلم هایش را در کنیا در کنار خیابان میفروشند؛ این امکان در اختیار دیگران هم بود چرا این کار را نکردند. همینکه طرف سراغ این قصه رفته است خودش نکته مثبت است. نمونههای متعددی داریم از کسانی که ادعای سینمای دینی داشتهاند، دوران سینمای خاتمی، دوران ارشاد بودن او.یک مقداری باید به داشتههایمان بعد از 41 سال دقیقتر نگاه کنیم و از جمعبندی ژورنالیستی عبور کنیم و قدر چیزی که به وجود آمده است را بدانیم. اگر قدر ندانیم گنجشک را به جای قناری قالب میکنند. با یکسری ابزار معیارهایی را به ذهن ما قالب میکنند که در فیلم فروشنده که یک فیلم متوسط است اسکار میگیرد. یک آدمی مثل حاتمیکیا داریم که اصلا دنیا او را نمیشناسد.
قوچانی گفت: اصغرفرهادی و خیلیهای دیگر هم محصول بعد از انقلابند. چرا یکسری را انقلابی میدانید و یکسری را نمیدانید؟ شما کسی را دارید مثل اصغر فرهادی که از همین رادیو و تلویزیون شروع میکند و حتی آیتم جدایی نادر از سیمین است که اگر یکبار دیگر تلویزیون پخش کند کلا ایدهاش یک بخش دو قسمتی است.این چه هنری است که امام خمینی(ره) می آید گاو را متعلق به انقلاب میداند و وقتی میخواهد ارجاع بدهد این را میگوید. سینمای مطلوب من حاتمیکیا است. اما چرا ما محدود میکنیم خود را به چند اسم؟ نمیخواهم بی انصافی کنم و من هربار یوسف پیامبر پخش میشود این سریال را میبینم. اما معتقدم نقدهایی به این سریال وارد است.
جلیلی در پاسخ به قوچانی تاکید کرد: چون خودشان این را دوست ندارند و باور ندارند.کسی آنها را طرد نکرده است. خودشان دوست دارند در جلوی انقلاب بایستند.دهها بازیگر سینمای ایران در این فیلم بازی کردهاند و در فیلمهای دیگر هم بازی کردهاند. شاید شما از لحاظ معیارهای بازیگری بتوانید به برخی از اینها اعتراض کنید که در سریالهای دیگر هم میتوانید این نواقص را پیدا کنید.خیلی از مدعیانی که وجه هنری سینمایی خود را بیشتر تحویل میگیرند در برخی چیزها پایینتر مینشینند. امروز در چهل و یکسالگی انقلاب اسلامی باید ببینیم سینما چه مسیری را آمده است و من معتقدم که همان اتفاقی که سال 1371 افتاده بود و آوینی خوب مقابلش ایستاده بود الان در یک مقطع تعیینکننده دیگریایم.آنچه که شما گذار از سینمای ایدئولوژیک به سینمای استراتیک تعبیر میکنید من تعبیر دیگری دارم از آن. کامل کردن چرخه سینما و وجه رسانهای سینما را جدیتر بگیریم. همین امسال ببینید در اسکار فیلمهایی که وجود دارند جوکر و اینها وجود دارد. فیلم دیگری است برای جنگ جهانی اول که ناظر است بر اولویتهای روز جامعه. الیوراستون جلسهای با بازیگران ایرانی داشت که میگفت شماها چرا از سینما برای روایت انقلابتان استفاده نمیکنید. یک نفر در جمع داد زد که ما برای شنیدن حرف هنری آمدهایم؛ از سیاست حرف نزن. این قاب به اندازه کافی حرف برای نشان دادن وضعیت امروز سینمای ایران دارد.غربزدهها و روشنفکرنماها چه وضعیتی بر سینمای ما آوردهاند که الیوراستون این را می گوید. امروز اگر حرفی در این زمینه بزنی میگویند تو چیزی از سینمای انقلاب نمیفهمی. الیوراستون که دیگر نه مرید حسین شریعتمداری است نه دیگران. او از یک طرف توان سینمایی ایران برایش جالب است و از طرفی شگفت زده است که این سینما چقدر انقلاب را سانسور کرده است. سینمای شاهنشاه چه بود سینمای انقلاب چیست؟
قوچانی در ادامه گفت: سینما انقلاب را سانسور کرده است یا مدعیان انقلاب، سینما را سانسور کردهاند؟ همین امسال کلی رویداد در این کشور اتفاق افتاده است که دستمایه داستان و سینما و فیلم ساختن است.کدام یک از اینها در سیاست گذاری حاکمیتی ما است.ساخت فیلمی که یک اصلاحطلب و اصولگرا را نشان بدهد مد نظرم نیست. ماجرای سقوط هواپیما مثلا که باید از آن فاصله بگیریم. منظورم از سینمای استراتژیک این است. من هم متعقدم مجله سوره از زمانی که ویژه نامه هیچکاک را منتشر کرده است وارد فصل تازه ای حتی در ژونالیسم سینمایی شدیم و میخواهم بگویم .یک فیلمی ساخته میشود و دوستان شما آن را ساختهاند. "دیدن این فیلم جرم است"؛ این فیلم گیر میکند و فکر میکنم حزبالهیتر از اینها وجود ندارد. بنابراین چطور میشود فیلم در سینمای استراتژیک ساخت.
جلیلی پاسخ داد: شما از سیاستگذاری حاکمیتی صحبت میکنید، من میگویم سیاستگذاری چیست؟ در برنامهریزی و بودجهریزی چند فیلم ضدایرانی و ضد انقلابی اسم بیاورم که بودجهاش از بیت المال پرداخته شده است. "خانه پدری" را چه کسی ساخته است. سنگ بنای این فیلم در دوران آقای احمدی نژاد گذاشته شده است.
جلیلی گفت: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در همان دورهای که گشت ارشاد در خیابانها راه میانداخت یک فیلمسازی را صدا میکند و به او پول میدهد که فیلمی بسازد که 7 سال توقیف بماند. چرا؟ چون به ایرانی و فرهنگ دینی توهین شده است در این فیلم. فیلم یک خانواده محترم را دیدهاید؟ باز یک نهاد محترم دیگر جمهوری اسلامی که اگر نامش را بیاورم حذف خواهد شد پول میدهد و سفارش میدهد که بروند وبسازند. فحشی نیست که در این فیلم به امام و انقلاب و شهدا و شخص رهبری داده نشده باشد. این فیلم با پول جمهوری اسلامی و به سفارش او ساخته شده است. چون برخی میگویند فضا بسته است. کلی فیلم می توانم اسم بیاوریم که با چه رکاکتی به دین و انقلاب و ایران توهین کردهاند و پنجه کشیده اند و پولش را ارگانهای دولتی داده اند. بعد می گویند فضا بسته است.شما میگویید حاج قاسم سلیمانی ؟ من میگویم فیلمی راجع به شهید رجائی و شهید باهنر کو؟مطهری کو؟17 هزار ترور در این کشور داشتهایم. یکی از شاخه های اصلی سینما در دنیا سینمای جنگی است.
قوچانی گفت: من سردبیر روزنامه سازندگیام و شما مدیردفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. من باید از شما سؤال کنم. شمایی که جشنواره عمار راه انداختهاید و خیلی هم کار خوبی کردهاید. شما باید به این سوال پاسخ بدهید. سوال اول این است که چرا به فیلمهایی پول میدهید که بعد جلویش را بگیرید. خانه پدری هم را ندیدم. میدانید چرا. چون می دانستم آزار میبینم. من فیلمی که آزارم بدهد نمیبینم. اما همین "خانه پدری" هم در دورهای سنگ بنایش گذاشته شد که ... شما بچه مسلمانهای اهل سینما، اینهمه موضوعات مختلف وجود دارد، حمایتهای جدی هم وجود دارد. به هرحال یک سازمان حرفهای به نام اوج وجود دارد که کارهای خوبی ساخته است. حوزه هنری هم هست که سینماهای زیادی دارد. چرا ما به اینجا رسیدیم که الان شما هم منتقد و معترض هستید.
جلیلی پاسخ داد: من از ابتدا معترض بودم؛ من اولین نقد سینماییام را سال 1369 نوشتم. اتفاقا من سوالم این است که شما به عنوان یک رسانهای چندبار سوال کردهاید که چرا چنین فیلمی ساخته نشده است.چرا راجع به 17 هزار تروری که در این کشور انجام شده است یکدانه فیلم سینمایی که به دنیا عرضه کنیم نداریم. ما یکی از 10 سینمای اول جهان را داریم و هیچ تلاشی نکردیم که از ملت خودمان در برابر شیطان بزرگ دفاع کنیم.
قوچانی در ادامه گفت: ما باید برویم سراغ کسانی که میتوانند اما نمیسازند. شما صداوسیمایی دارید با این تعداد شبکه. وقتی ماجرای نیمروز ساخته میشود صداوسیما ناسزا میگوید اما من برایش ویژه نامه درمیآورم. بچه مسلمانهایی این طرف وجود دارند که کم از شما دلشان برای انقلاب نمیسوزد. من هرسال جشنواره فجر ویژه نامه منتشر کردم و این سوال را پرسیدم.
جلیلی توضیح داد:من را چرا از سوره اخراج کردند. ما اپوزیسیون نیستیم چون با مبانی انقلاب اسلامی نقد میکنیم. در همان دورهای که ما را از حوزه هنری اخراج کردند آقای رفیع پیتز دعوت میشد و پدرش فرانسوی است. به نظرم مشکل نرمافزاری وجود دارد. اگر این سوالها در این دو دهه طرح میشد ما خیلی جلوتر بودیم. ما منتقد فیلم زیاد داریم اما منتقد سینما نداریم. شاید شما 100 فیلم بسازید اما به اندازه کافی عدالت نداشته باشد چون به اندازه کافی فیلم برای نوجوانها نداشتهاید. چون سهم تاریخ و سهم کسانی که برای پیشرفت کشور تلاش میکنند را نداده باشید و الان سینمای ما در چنین وضعیتی است. من میگویم من و شما به عنوان رسانه کارمان این است که ببینیم ضرائب چطور تقسیم شدهاند. کاری کنیم که عادلانهتر تقسیم شود. مشکل ما این است که نمیآییم ضرائب را در سینمای ایران بررسی کنیم که چه خبر است. قاچاقچیان و عرق خورها از سینمای ایران سهم دارند معتادان سهم دارند اما دانشمندان ایرانی سهمی ندارند. 10 ها فیلم راجع به فلاکت وبدبختی ساخته شده است.
سردبیر روزنامه سازندگی در ادامه در پاسخ به جلیلی گفت: این حرف شما مخاطب دارد. سیاستگذاران که این جناح و آن جناح ندارد. تولیدکنندگان سینما و نویسندگان و کارگردانها دیگر مخاطبان شما هستند.
جلیلی پاسخ داد: شما عنصر سوم را در نظر نگرفتید. ما برنامه داشتیم درتلویزیون به نام برنامه هفت که به اندازه وزارت ارشاد برای سینمای ایران تأثیرگذار بود.
محمد قوچانی گفت: من به اندازه تاریخ انقلاب در نشریاتی که منتشر کردهام به حدی کار کردهام که برخی از کارگردان ها و نویسندگان که جناح یکسانی با ما نداشتهاند به من مراجعه کردهاند در باب شهدا در باب تاریخ انقلاب و در مورد شخصیتها. من تنها کاری که میتوانم بکنم این است که بعد از این برنامه بروم در حوزه کارگردانی مطالعه کنم شاید بتوانم کاری کنم. شما رسانه کم ندارید ، شما دوست کم ندارید.
وحید جلیلی پاسخ داد: من میگویم آیا توجه من و شما را نباید جلب کند که چرا یک سینمای به این قدرتمندی با اینهمه ماجرا داریم. هیچ مقعطی از تاریخ ایران را نداریم که به این اندازه ایران قهرمان داشته باشد. جنس فضای رسانه ای که در پیرامون سینمای ایران شکل میگیرد حتما موثراست. یکی از مجلات پرادعای روشنفکری که بعد از جشنواره سال 1391 فیلم قلادههای طلا، ویژهنامهشان را ورق زدم و دیدم کلمهای راجع به این فیلم ننوشته است و همان سال فیلم بیخود و بیجهت را به عنوان بهترین فیلم سال معرفی کرده بود. همانها دیگران را متهم میکنند به برخورد ایدئولوژیک؛ من چه رسانهای دارم. من برخی حرفها را زدم که فارس و رجا هم کار نکردند. قاعدتاً در یک بحث یکساعته نمیشود همه آسیبها و نیازهای سینمای ایران را بیان کرد. اما باید اجازه داده شود که یکسری حرفهای تازه زده شود. این تعمت بزرگی که ملت ما دارد و سینما است باید از جهت نرمافزاری و فضای پیرامونی تصحیح شود. اگر این اتفاق بیفتد من اعتقادم این است که سینمای ما چیزی کم از انرژی هستهای نیست. بنابراین دشمنان برای منحرف کردن مسیرش کار و طراحی دارند. به همین میزان باید چشمهای مراقب داشته باشیم. از منظر عدالت رسانهای سینمای ایران را تحت فشار قرار ندادهاند. خلأهای سینمای ایران به رخ کشیده نشده است. به دلیل بدافزارهایی که در ادبیات نقد سینما وارد شده و نقد سینما به نقد فیلم فروکاسته است؛ این فضا باید شکسته شود.
سردبیر روزنامه سازندگی تأکید کرد: چرا ما گذار نکرده ایم به سینمای استراتژیک؛ البته به وقت شام و شبی که ماه کامل شد ساخته شدهاند اما چرا محدودند. چون خطی که شهید آوینی گفتند ادامه داده نشد. من تا اطلاع ثانوی نماینده خودم ونشریاتی که منتشر میکنم. اصلاً هم آقای جلیلی را متهم نمیکنم. فرق دارد با کسانی که فقط سینمای ایدئولوژیک قالبی را قبول دارند. از مواجههشان با خانم معتمدآریا میفهمم. ما جریانی به نام مجله فیلم داریم و جریانی به نام مجله سوره؛ ما یک دوقطبی داریم. اما زاویه دید دیگری وجود داشت که مثلا 24 که معززینیا درمیآورد اتفاقا ادامه راه سینمای مورد نظر شهید آوینی را مد نظر داشت. آقای آوینی آمدند و به درستی سینمای دهه 1360 را به دلیل جشنواره زدگی و نگاه روشنفکر زدگی نقد کردند. یک عرفان پاستوریزه خیلی فرمالیستی داشت در سینمای دهه 60 تبلیغ میشد و اگر ادامه داشت ضدمخاطب میشد. اما این اتفاق در دوره دوم آقای خاتمی با معاونت سیف الله داد با گرایش های مختلف تغییر اساسی پیدا کرد.ما یک پدیده ای در دهه 60 غایب بود از سینما، در یک دهه محدودی بود. قهرمان ایدهای است که کلا با ایده سوسیالیستی سازگاز نیست. در این ایده قهرمان مردم هستند. اما همان مردم هم به قهرمان نیاز دارند. این ایده سوسیالیستی هم در جشنوارههای ما بود هم دربخشی از مردم انقلابی ما بود. در سیاستگذاری هم وجود داشت. اگر ادامه پیدا کند بدون اینکه من علاقه ای به امریکا و سیستمش داشته باشم اوجش میقشود هالیوود.دو نکته دارد. قصه و قهرمان که مسئله شما را حل میکند. بحرانی که امروز جامعه ما دارد. معتقدم تشییع شهید سلیمانی جدا از همه علل دیگز نیاز مردم به یک قهرمان است. این در سینمای ما حتی در سینمای حزب الله نبوده است.
جلیلی پاسخ داد: تشییع جنازه سردار سلیمانی یک واکنشی بود از جامعه تحریم شده ایرانی که سال ها به او گفته بودند در مرزهای خودت بنشین. نه غزه نه لبنان .جامعه ایرانی تمنای تاریخی خود را در این تجلیل بزرگ نشان داد. کسانی که تلاش میکردند مفهوم جامعه ایرانی را وطن به آغل تقلیل بدهند.
محمد قوچانی در ادامه بیان کرد: در سینمای شهید آوینی که شما پخش کردید سخنرانی او، شبیهترین سینما به سینمای هالیوود است؛ حتی انگارههای اخلاقی. علاقه ای که به هیچکاک دارد. بخشی از این است که او اخلاق را رعایت میکند. بچه حزبالهیهای ما فراموش کردهاند. فیلم محبوب من "فروشنده" نیست اما چقدر قهرمان داریم. شهید سلیمانی قهرمانی است که انسان مورد نظرش است. اگر مهرنامه آن زمان را میخواندید من این را همان زمان گفتم. باید دفاعی از جامعه منتقدان سینما وفیلم در ایران بکنم، گرچه من بعضی اوقات مرتکب نوشتن مطلب میشوم اما در این جماعت نیستم. هرجا فیلم خوب دیدند اورا تشویق کردند. کشف ابراهیم حاتمیکیا و دیده بانش از همین جامعه نقد شروع شد .نه از جامعه مذهبی حزبالهی، حتی مهدویان هم همینطور بوده است؛ مرزی وجود ندارد. آقای جلیلی مرزی میگذارند بین بچه های انقلابی و غیرانقلابی. سینمای پس از انقلاب با هرچه که دارد. حتی مهرجویی اگر کاری بعد از انقلاب داشته و دیده شده است بخشی از روح انقلاب در آن است. مرزبندی بین انقلابیون و غیرانقلابیون نمیگذارم؛ از مهرجویی تارخشان بنیاعتماد تا حاتمیکیا. منتقدین پس از انقلاب وقتی آثار درخشان دیدند نه اینکه آنها این فیلم را درخشان کردند اما مورد توجه قرار دادند. آنها دایره نتیجهشان محدود است. نه جبهه فرهنگی دارند نه در جناحهای سیاسیاند. اینطور نیست که یک اثر درخشانی بعد از انقلاب تولید شده باشد. یکی از کارهایی که شهید آوینی تعریف کرده، قصههای مجید است. نمیشود تمام انتظارات حاکمیتی را از یک روزنامهنگار یا منتقد داشته باشید.
جلیلی افزود: من میگویم نقد سینما با نقد فیلم تفاوتش همین است. من می گویم فیلمهایی که ساخته نمیشود را منتقد باید ببیند. من نمونههای متعددی را میتوانم اسم ببرم که چطور راجع بهشان تعبیر شد. از قلادههای طلا بگیرید تا فیلمهای دیگر. نقدهایی که من داشتهام شاید اگر مقایسه کنید با جریان روشنفکرنما و غربزده شاید 10 به یک باشد.من کسی نیستم و نمیخواهم بحث شخصی شود اما به عنوان کسی که در جریان نقد داشتهایم نقدهایی که به عزتالله ضرغامی که از بچههای لانه جاسوسی است داشتهایم. وقتی "خانواده محترم" را نقد میکنم این مرزبندی است؟ من که حوزه هنری دوره آقای بنیانیان یا آقای خاموشی را چنان نقد میکنم که اخراجم میکنند نقد نکردهام؟ منتقد باید تلاش کند اگر کار درخشانی شکل گرفت آن را به جریان تبدیل کند. یک کار درخشان مثل "بازمانده" که ساخته میشود چرا به جریان تبدیل نمیشود؟ همان سیفالله داد وقتی در مقام سیاستگذار قرار میگیرد دیگر آن آدم نیست؛ حرف من این است.
وی افزود: وضعیت سینمای ما غیرطبیعی است. اگر طبیعی پیش میرفت خود سینما اقتضا میکرد که فیلم شهید رجائی ساخته شود. یعنی الیوراستون هم وقتی میآید ایران و رجائی به او معرفی میشود میگوید عجب ایدهای. ما که فیلمسازان خوبی داریم و بدنه جوانی در این سالها تربیت کردهایم مختاریم بین اینکه آنها را هدایت کنیم که ببنید کن چه میگوید و وطن خود را تحقیر کنید و یا میتوانیم. این ما شامل فضای نخبگانی ما و فضای رسانهای ما و فضای مدیریتی ما است. فضای مدیریتی ما از چپ چپ تا راست راست اینطورند. همه با یک نرم افزار سینما را مدیریت میکنند. من یکبار تعبیری به کار بردم و گفتم سینمای ایران از دو دروغ تشکیل شده است نه سینما نه ایران. 80 درصد فیلمهایی که ما میسازیم در نصف مساحت پایتخت ساخته میشود و اسمش را سینمای ایران میگذاریم. اینهمه تصویر از ارسباران تا تفتان داریم. هالیوود را از این منظر نگاه کنیم. حتی برای خیابانهایشان فیلم ساختهاند و با بوم نسبت دارد. سینمای روشنفکری میخواهد یک آگاهی کاذبی ایجاد کند که یک به اصطلاح آگاهی کاذبی را القاء کند. این دارد در فیلمسازیشان شکل میگیرد و گاهی در رفتارهای پشت دوربینشان شکل میگیرد. این همان ایدئولوژی به معنای منفیاش است؛ تهرانیزه شدناند. تاریخ را نمیبینیم. تاریخ اینهمه ماجرا دارد. مشکل ما سینمای سانسور است که بعد از 40 سال به موضوعات دراماتیک توجهی نکردهاند.
قوچانی گفت: اگر قرار باشد راجع به دوم خرداد فیلمی ساخته شود و کارگردانی غیر از کارگردانهای غیروثوق شما بخواهد بسازد اجازه میدهید؟ همین الان فیلمی ساخته شده که چهل دقیقه اش شامل ممیزی شده است.
جلیلی پاسخ داد: ساختهاید و پخش هم شده است. رخشان بنیاعتماد ساخته است آقای امیریوسفی هم ساخته است. چند فیلم ساخته شده است؟ کم ساخته نشده است. اینطور نیست که فقط یک طرف شامل سانسور نشدهاند. سنیمای طبیعی یعنی اجازه بدهد قهرمانها در قاب سینما دیده شوند و اگر کسی به سمت این سوژهها رفت. سال هاست مجید شهریاری شهید شده است و کسی سراغ او نرفته است. حتی مدیر تحت تأثیر ژونالیست است .بسیاری از مدیران اینطور است. صبح به صبح نگاه میکنند که تعریف یا نقد کرده است. کلید واژههای سینمای ایران را تغییر بدهیم.تعریف و هویتی که انقلاب اسلامی برای ایران آورده است خیلیها برنمیتابند.
سردبیر سازندگی در پایان گفت: تلاش برای دوگانهسازی در هر سطحی اشتباه است. ما هر دو از موضع انقلاب صحبت میکنیم. به همان اندازه که به سیاستگذاران دهه 1360 ایراد وارد است به سیاست گذاران دهه 1380 هم وارد است. به همان اندازه که به وزارت ارشاد وارد به صداوسیما هم وارد است. واقعیت این است که گفت وگوی بین این دو طیف به تدادوم جغرافیای شهید آوینی برسیم که سینمایی مدنظرش بود که هم قصه دارد هم پیام و از آن سینما در هر دو وجهش که فکر میکند روابط عمومی بخشی از نظام است یا کل نظام . نظام روابط عمومی نمیخواهد. اگر به چنین چیزی برسیم که به وقت شامها یا شبی که ماه کامل شدها بیشتر تولید شود که دغدغه اش ایران و اسلام و انسان است نه جناحهای مختلف مشکل حل خواهد شد.
انتهای پیام/