یادداشت| تحلیلی از خطبههای رهبر انقلاب؛ «آرامش اجتماعی» و «استمرار مقاومت»
مهدی جمشیدی در یادداشت شفاهی در تحلیل خطبههای نمازجمعه رهبر انقلاب گفت، رهبری از حرکت این جمعیت انبوه در تشییع حاج قاسم دو نکته استمزاج کردند: یکی اینکه باطن جامعه عمیقا معنوی است و دوم اینکه، مردم با نظریه مقاومت همراهند.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی در یادداشت شفاهی برای خبرگزاری تسنیم، به تحلیل حضور رهبر انقلاب بعد از 8 سال در نمازجمعه تهران و خطبههای ایشان پرداخت.
متن یادداشت شفاهی مهدی جمشیدی به شرح زیر است:
دوهفته پر ماجرا و استثنائی. این دو هفتهی پرماجرا و استثنائی مقداری افکار عمومی را دچار نوسان و تلاطم کرده بود. یک نگرانی در وجدان جمعی جامعه ما ایجاد شده بود و این تلاطم نیاز به یک گرانیگاه و مرکز ثقل داشت که آرام بگیرد. حضور رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه و آن صحبتهایی که کردند عمدهترین موضوعش آرامش و سکینه دادن به تودههای مردم بود که نگران نباشید و شاکر باشید، هیچ خطر جدی ما را تهدید نمیکند بلکه حرکت جدیدی آغاز شده است.
این حرفها و جملات اصلیترین و عمدهترین موضوعی بود که موجب شد ایشان به عنوان امامِ جامعه وارد نمازجمعه شود و با مردم مستقیم صحبت کند و جامعه را از تلاطم خارج کند. محور اصلی بیانات ایشان همان آیه سوره ابراهیم بود که به صفت مومنین که صبار بودن است اشاره کردند: " إِنَّ فی ذٰلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکورٍ." صبر پیشه کنید و مقاومت بر سختیها داشته باشید و شکور باشید.
سختیها گاهی متراکم و انبوه میشوند که ما را به زانو دربیاورند و ما باید مقاومت پیشه کنیم. یک عده وقتی مشکلات انبوه میشود، دچار انفعال شده و خود را میبازند. اینجا وظیفه امام جامعه است که به صحنه بیاید و تصویر صحیحی از واقعیات ارائه کند تا مردم اعتماد به نفشس جمعی خودشان را از دست ندهند. این اتفاق در طول این چند روز اخیر رخ داد.
در حقیقت شخصیتی در قد و قواره ایشان و با وزانت و اعتبار معنوی و معرفتی آیتالله خامنهای لازم بود که به صحنه بیاید و وقایع را بهگونهای بازتفسیر کند که دل مردم آرام بگیرد. مهمترین کارکرد داخلی خطبهها همین بود. رهبری نیامده بود وعده انتقام مجدد بدهد یا در مورد انتخابات مفصل صحبت کند یا جواب جریان غیرانقلابی را بصورت صریح و مفصل بدهد. خیر! آن را در جاهای دیگری هم میتوان گفت و نیازی به نمازجمعه نیست. ایشان از بستر و موقعیت زمانی و مکانی متفاوت برای هدفی متفاوت استفاده کرد و هدف، القای آرامش و طمانینه به جامعه بود و ترجیح دادند فوریترین وعاجلترین نیاز جامعه که همین آرامش و سکینه بود را برآورده کنند.
نکته بعدی بیانات ایشان اشاره به روحیه مقاومت در مردم بود و اینکه دست قدرت الهی در کار است و ما آن را مشاهده میکنیم. ایشان هم جامعه را دعوت به صبر و شکر کرد و هم جامعه را از این حیث تمجید کردند. ایشان فرمودند هرجامعه باطنی دارد که در بزنگاههای تاریخی و نقاط بحرانی خودش را نمایان میکند و فرمودند تشییع جنازهی حاج قاسم سلیمانی و حضور انبوه مردم در این تشییع، باطن معنوی جامعه ما را نمایان کرد. در واقع رهبری از این انبوه خلق و تراکم جمعیت دو برداشت کردند. برخلاف آنچه گاهی اوقات جامعه رفتارهای نابهنجار بروز میدهد، باطن و کُنهِ جامعه معنوی و دینی است. اگر براساس ظواهر قضاوت کنیم به این جمعبندی نمیرسیم ولی اگر براساس باطن، سرشت و کُنهِ ماجرا قضاوت کنیم به این مسئله خواهیم رسید.
ایشان در فراز دیگری فرمودند این تشییع تاریخی باشکوه و عظیم در واقع یک نوع همهپرسی در باب «سازش» و «مقاومت» بود. مردم در واقع به مقاومت آری گفتند. در همین هفتهها و ماهها مرتب مطرح میشد که تعامل سازنده با جهان یا تقابل ویرانگر! تعبیری که نیروهای تکنوکرات از تئوری مقاومت داشتند تقابل ویرانگر و مستمر با دنیا و رفتن در لاک انزوا بود اما حضور مردم انتخاب حرکتی بود که حاج قاسم سلیمانی نماد آن محسوب میشد و اتفاقا اکثریت آرا را بهدست آورد و مردم مهر تایید بر آن زدند.
رهبری از حرکت این جمعیت انبوه و بی سابقه دو نکته استمزاج کردند: یکی اینکه باطن جامعه عمیقا معنوی و قدسی و روحانی است و دوم اینکه، مردم با نظریه مقاومت و راهبرد مقاومت همدل و همداستاناند.
ما براساس چه مکانیزمی میتوانستیم این را اثبات کنیم؟ با سرشماری، مصاحبه، پیمایش، رجوع به کارشناسان و...؟ خیر! این حضور مردمی آشکارترین حالت همهپرسی بود. بدون هیچگونه اجبار و اکراه و زمینهسازی و صحنهسازی مردم درونیاتشان را بازگو کردند پس باید از این سرمایه بهوجود آمده استفاده کنیم. دیگر دوگانهسازی تصنعی و خیالیِ تقابل و تعامل نکنیم. کاری که حاج قاسم کرد تقابل مستمر با دنیا نبود بلکه تقابل با تروریسم و استکبار بود و مردم این را میپسندند.
برخی در سال 92 و 96 میگفتند باید پیام انتخابات را دریابیم. در واقع رای مردم را اینگونه تفسیر میکردند که مردم از چالش با جهان خسته شدهاند اما وقایع اخیر عکس این را نشان داد. چطور است مردمی که از مقاومت خسته شدهاند اگر از شهادت حاج قاسم اظهار خرسندی نکردند، بیتفاوت هم نبودند و با یک شور بیسابقه در مراسمات شهرهای مختلف حضور یافتند. همین حضور رفراندومی بود که نظر مردم در آن تعین پیدا کرد و به مقاومت آری گفتند.
اینجا باید مراقب خدعهگریها هم بود و آن هم اینکه برخی حاج قاسم را ستایش کنند اما راه و خط فکری او را با برچسب زدنهایی مثل تقابل با دنیا مذمت کنند. اینجا رهبری فرمودند حاج قاسم صرفا یک شخص نیست و یک مکتب است. اگر حاج قاسم یک مکتب است شما نمیتوانید به حاج قاسم احترام بگذارید اما به شخصیت و مکتب او احترام نگذارید و اعتقاد نداشته باشید.
او فقط یک شخص نبود و یک خط و راه بود. این مسئله باید تبیین شود و افرادی با مغالطه به شخص او احترام بگذارند اما راه و خط او را بدون ذکر نامش تخطئه کنند. این دوگانهبازی نسبت به حاج قاسم است. اگر این انبوه جمعیت نبودند کسانی جرات میکردند شخص حاج قاسم را تخریب و تخطئه کنند؟ حضور معجزهآسای مردم قفلی بر دهان عدهای بود که دنبال برجام دوم و سوم بودند.
اگر خط جامعه خطِ برجامی بود نباید نسبت به ترور و شهادت سردار سلیمانی تا این حد پریشان حالی و آشفتگی نشان میداد. معلوم است خط جامعه چیز دیگری است و استمزاج جناحی از این حضور نمیتوان کرد. این حضور آری دادن به خط مقاومت بود و مسیر جدیدی برای آینده انقلاب ترسیم کرد.
انتهای پیام/