یادداشت|طلای پر عیار قاسم‌ها

یادداشت|طلای پر عیار قاسم‌ها

سهیل کریمی، مستندساز، در یادداشتی در وصف شهید سپهبد قاسم سلیمانی می‌نویسد: قاسم‌های این سرزمین خیلی وقت است آب حیات ابدی را سرکشیده‌اند. قاسم‌ها و ابومهدی‌ها نمی‌روند. جاری‌اند. در همیشه دوران‌ها.

خبرگزاری تسنیم، سهیل کریمی:

بعضی از آدم‌ها یک‌جوری محبوب می‌شوند انگار یک‌شبه ره 100 ساله رفته باشند. این یک‌شبه رفتن هم البته مفت به چنگ نمی‌آید. شاید یک‌شبه باشد ولی همان اعتبار 100 ساله پشتش است. محبوبیتش هم ماندگار است. نه از این محبوبیت‌ها که بعد از مدتی بنا به هر علتی می‌سوزد و می‌پرد. مثلاً به گذشته که نگاه می‌کنیم می‌بینیم در همین ایران خودمان بعضی‌ها مقطعی قهرمان شدند. برای‌شان سر و دست می‌شکستند و روی دوش می‌گرفتندشان. از بعضی شاهان کشورگشای‌مان که هرکدام در دوره خودشان جز به کشورگشایی توأم با کشتار و جنگ و ضرب و زور، نفع دیگری برای ایران نداشتند- حالا اگر همان کشورگشایی توأم با ضرب و زور را نفع بدانیم!- که بگذریم در دوره مشروطیت از این قهرمان‌های محبوب مقطعی به وفور یافت می‌شد.

طرف به نام خدا و خلق کلی بیا و کیا پیدا می‌کرد و با استبداد می‌جنگید و استثمار و استعمار را به چالش می‌کشید، بعد مشخص می‌شد نه خدایی در کار بوده و نه خلقی. از این استبداد هم شیفت می‌شد روی یک استبداد دیگر و اسناد وابستگی‌اش هم به سفارت فلان، بیرون می‌آمد. یا آن یکی که با پرچم ملی‌گرایی پا به میدان می‌گذاشت و بعد می‌دیدی چه جاهایی که ملیت و حریت را با هم نفروخته. این شاه آخری هم که هنوز هم‌پاله‌گی‌هاش به سرش قسم می‌خورند، کم از این شیرین‌کاری‌ها و پفکی بزرگ شدن نداشت. می‌گفت برای مبارزه با جریان به زعم خودش سرخ و سیاه انقلاب سفید راه انداخته بعد می‌دیدی در لای و لوی انقلابش یک سگ اجنبی شرف دارد به یک آزاده ایرانی.

بعضی از آدم‌ها یک جوری محبوب می‌شوند انگار یک شبه ره 100 ساله رفته باشند. نمونه‌اش قهرمان‌های دفاع هشت ساله‌مان. یا همین بچه‌هایی که در محور مقاومت، خاک‌ریزهای دفاعی‌مان را تا بیش از هزار کیلومتر آن‌ورتر و دیوار به دیوار خانه غصبی دشمن قسم خورده‌مان بردند. شیران روز و زاهدان شب. مو لای درز ایمان‌شان نمی‌رود. انگار معصوم(ع) برای دشمنان آنها گفته باشد که «دشمن ما اهل بیت(ع) نمی‌شود مگر ولد الزنا».

حاج احمد متوسلیان را ببینید. یا ابراهیم همت. یا حسن باقری. یا ابراهیم هادی. یا عبدالحسین برونسی یا خرازی و یا باکری‌ها و دستواره‌ها و الباقی شهدای نام‌آور جهان اسلام. این‌ها اعتبارشان را در آنی به دست آوردند که حیات دوباره پیدا کردند. احمد متوسلیان و همت و باقی ستارگان آسمان انقلاب در حیات ظاهری‌شان فقط بین همان‌ها که باهاشان حشر و نشر داشتند شناخته می‌شدند، ولی وقتی آسمانی شدند، هرکه آوازه‌شان را شنید، شیفته‌شان شد. این‌ها فرماندهان شهرنشین و ستادهای کیلومترها دور از خط تماس با دشمن نبودند. این‌ها خود خط‌شکن بودند. فرماندهانی که پیش‌قراول خیل لشکریان‌شان، به دل دشمن می‌زدند و هنوز هم اسم‌شان پیشاپیش رزم‌آوران معارک جهانی، لرزه به اندام عدوان‌شان می‌اندازد.

و قاسم سلیمانی هم از همین جنس است، فرماندهی که هیچ‌گاه در تهران ننشست تا فرمان دهد در لبنان و سوریه و عراق، در موصل و سامرا و تکریت، در حلب و ادلب و دیرالزور، در بعلبک و عرسال و مارون ‌الرأس و همه آن‌جاهایی که اذناب شیطان به جنایت مشغول‌اند، چطور دشمن بشریت عقب رانده شده یا شکست بخورد. قاسم سلیمانی مثل اسمش آنی می‌تواند در هر جبهه‌ای و هر خاکریز و خط مقدمی حاضر باشد. کسی که به نیروهایش نگوید «بروید» به سمت دشمن، بل که با صلابت و استوار، پیشاپیش لشکریان حق، قوایش را به دنبال خود کشیده و بگوید «بیایید» به دنبالم تا به دل دشمن بزنیم. کاری که احمد متوسلیان می‌کرد. معجزه‌ای که همت صاحبش بود. خرق عادتی که قاسم میرحسینی با آن هنرنمایی می‌کرد و سال‌هاست قاسم سلیمانی و یارانش یک دنیایی را به همین انحا به خود مشغول کرده‌اند.

جنس محبوبیت قاسم سلیمانی طلای پرعیاری است که بهایش در همان «آن» مشخص می‌شود. در همان لحظه‌ای که حیات دوباره می‌یابد. در همان یک‌شبی که ره 100 ساله را رفته‌اند. قاسم‌های این سرزمین خیلی وقت است آب حیات ابدی را سرکشیده‌اند. قاسم‌ها و ابومهدی‌ها نمی‌روند. جاری‌اند. در همیشه دوران‌ها.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران