ماجرای ترور استاد اخلاق تهران توسط منافقین/ دیدار حاج‌آقا مجتبی تهرانی با سردار قاسم سلیمانی و فرماندهان حزب‌الله

ماجرای ترور استاد اخلاق تهران توسط منافقین/ دیدار حاج‌آقا مجتبی تهرانی با سردار قاسم سلیمانی و فرماندهان حزب‌الله

یادم هست که یکی از مسئولین امنیتی زنگ زد و ما در آن زمان نهاد اطلاعاتی به این شکل نداشتیم، زنگ زدند و شخصاً به ایشان گفتند که "شما در لیست ترور منافقین هستید".

به گزارش خبرگزاری تسنیم، بین شاگردان و یاران امام خمینی(ره) نام حضرت آیت‌الله مجتبی‌ تهرانی به‌دلیل سلوک اجتماعی و اخلاقی ایشان به‌طور ویژه‌ای می‌درخشد. این «عالمِ عاملِ ربانی» که نزد تهرانی‌ها و عموم مردم به «حاج‌آقا مجتبی» شهرت داشت سالیان متمادی جوانان را با معارف الهی و انقلابی آشنا کرد.

اما در این سال‌ها علاوه بر مردم، مسئولین بیشماری پای درس اخلاق حاج‌آقا مجتبی می‌نشستند. شاید کمتر کسی می‌دانست که «حاج‌آقا مجتبی» سال‌های سال در مدرسه نور در خیابان ایران با معارف الهی و ربانی مشغول تربیت نیروهای انقلاب بود.

بارها و بارها این جمله را از ایشان شنیده و خوانده‌ایم که « من هر چه دارم از استادم دارم!» اما تا به امروز درباره وجوه سیاسی و مبارزاتی حاج‌آقا مجتبی تهرانی کمتر گفته و شنیده شده است. حالا در هفتمین سال ارتحال استاد اخلاق تهران، با فرزند ارشد آن عالم ربانی حجت‌الاسلام شیخ حسین تهرانی درباره حیات مبارزاتی و سیاسی حاج‌آقا مجتبی تهرانی به گفتگو نشسته‌ایم.

متن مصاحبه حجت‌الاسلام شیخ حسین تهرانی را در ادامه می‌خوانید.

 * در آغاز گفتگو از طریقه آشنایی حاج‌آقا مجتبی با امام خمینی توضیحاتی را بیان فرمایید.

حاج ‌آقا با امام از طریقه پدرشان آشنا شدند. پدر حاج آقا مجتبی مرحوم آمیرزا عبدالعلی تهرانی با حضرت امام در درس آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی شرکت می‌کردند و هم‌مباحثه بودند. یادم ‌می‌آید حاج‌آقا می‌فرمودند: مرحوم آیت‌الله گلپایگانی، امام و آمیرزاعبدالعلی تهرانی در آن دوران همدرس بودند و خیلی از فضائل علمی و شخصیتی امام را از پدرم شنیده بودم و هنگامی که در درس امام شرکت کردم از قبل ایشان را می‌شناختم. بعد از اینکه حاج‌آقا دروس مقدماتی را در تهران خواندند حدود 4 سالی را در حوزه علمیه مشهد تحصیل کردند. دروس سطح را در مشهد خواندند و بعد از آن راهی قم شدند.

وقتی پدرم وارد قم شدند با توجه به شناخت قبلی که از امام داشتند در درس امام شرکت کردند. آوازه امام در زمان آیت‌الله بروجردی به عنوان استاد دروس حوزوی پیچیده بود. طی مرور زمان رابطه حاج‌آقا مجتبی با امام تنگاتنگ شد. مضاف بر این؛ رفاقت با حا‌ج‌آقا مصطفی خمینی مزید بر علت شده بود. وقتی حاج‌آقا وارد درس خارج شد تلاش علمی و استعداد فوق‌العاده ایشان نظر امام را جلب کرد. امام روی شاگردان مستعد و قوی نظر ویژه‌ای داشتند. وقتی حاج‌آقا وارد کارهای علمی شدند امام وثوق و اطمینان بیشتری را نسبت ایشان پیدا کردند. امام تصحیح دروس خارج‌شان را به واسطه اعتماد علمی که به ایشان داشتند به حاج‌آقا مجتبی محول کرده بود. دروس خارج امام را نیز حاج‌آقا مجتبی ثبت می‌نمودند. حاشیه به دروس امام را آقامجتبی از همان دروان شروع کرد.

در سال 41 و 42 که کتاب‌های خارج فقه و اصول امام با حاشیه حاج‌آقا مجتبی به چاپ رسید. امام در این مورد به هرکسی اطمینان نداشتند و اجازه دخل و تصرف به دروس علمی ‌ایشان را به هر شخصی نمی‌دادند. این کار را با اطمینان از مرتبه علمی ابوی به حاج‌آقا تفویض کرده بودند. دو جلد مکاسب محرمه امام، دو جلد بحث خارج اصول و... با تصحیح و حاشیه حاج‌آقا منتشر شد. در نجف امام بحث طهارت را مطرح کردند، که حاج ‌آقا می‌گفتند امام به من فرمودند من این مباحث را مطرح کردم اگر می‌توانی این‌ها را دسته‌بندی و تصحیح کن. لذا ‌حاج‌آقا تابستان‌ها در نجف وقتشان را صرف تدوین دروس امام کرده‌ بودند. این دروس درس‌های علمی فقاهتی و اجتهادی بود.

 نوشتن رساله امام خمینی

اولین رساله‌ای که به فارسی در اختیار مردم قرار گرفت، رساله آیت‌الله بروجردی بود که مرحوم آیت‌الله آمیرزا علی‌اصغر کرباسچیان (علامه) نوشته بودند. حاج آقا به آقای علامه می‌گوید: شما که رساله آیت‌الله بروجردی را تنظیم کرده‌اید رساله آیت‌الله خمینی را هم بنویسید. مرحوم علامه رساله را می‌نویسند و به حاج آقا می‌دهد. حاج آقا وقتی رساله را می‌بیند می‌گوید که نه این آنطور که می‌خواستیم نشده است. دومرتبه حاج آقا با خود حضرت امام شروع به نوشتن رساله می‌کنند و همان موقع چاپ شد. مناسک حج امام هم حاج آقا یک مدتی بعدازظهرها با خود امام در قم نوشته بودند.

محمود احمدی‌نژاد , سردار قاسم سلیمانی , امام خمینی(ره) , سازمان مجاهدین (منافقین) , رادیو , تلویزیون , مرکز اسناد انقلاب , حاج آقا مجتبی تهرانی ,

 

 بنیانگذاری مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

امام از لحاظ علمی اعتماد خیلی خاصی به حاج آقا مجتبی داشتند. یک از نکاتی که شاید کم‌تر کسی اطلاع داشته باشد این است که حاج آقا مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام را بنا نمودند. بعد از پیروزی انقلاب حاج‌آقا می‌روند جماران خدمت حضرت امام و به امام می‌گویند که چرا نمی‌گذارید آثارتان چاپ شود؟ امام ابتدا مخالفت می‌کنند و بعد از اصرارهای حاج آقا می‌فرمایند: اگر خودت مسئولیت این کار را قبول می‌کنی تدوین و منتشر نمایید. این آثار یک سری دست‌نوشته بود باید تصحیح و دسته‌بندی می‌شد و فقط کسی می‌توانست این کار را انجام دهد که با مبانی امام آشنا باشد و مباحث علمی ایشان را بداند. امام بدین خاطر این کار را به حا‌ج‌آقا مجتبی سپردند. حاج آقا بعد از پاسخ امام به صورت اجمالی می‌گویند چشم شما اجازه را صادر کنید. حاج آقا می‌فرمود: امام همان جا یا یک روز دیگر مرحوم سیداحمد خمینی و یا شیخ حسن صانعی را صدا کرد و گفت : این جزوات و دست‌نوشته‌های من را بدهید به حاج آقا مجتبی تا تصحیح و دسته‌بندی کنند و بعد منتشر شود. از همان جا مؤسسه نشر آثار امام شکل گرفت.

* یعنی بعد از اینکه امام این مسئولیت را به‌عهده ایشان گذاشت، منصب یا سمتی را عهده‌دار شدند؟

 خیر حاج آقا اصلا دنبال تصدی سمت نبود و بحث فقط نشر آثار امام بوسیله یک فقیه و مجتهد بود نه بحث سمت و تشکیلات.

* بعد از تبعید امام به نجف ظاهراً حاج آقا مجتبی هم به نجف می‌روند و امام به ایشان می‌گویند "شما برگردید قم و درس و بحث را ادامه دهید"، دراین‌باره توضیح مختصری بدهید.

فکر می‌کنم حدود سال 44 امام به نجف تبعید شد. حاج آقا گفتند در سفری که من به نجف رفتم خیلی دوست داشتم در آنجا دروسم را ادامه بدهم. لازم به ذکر است که حاج آقا دروس اجتهادی‌شان را در قم به اتمام رسانده بودند. امام هنگامی که حاج آقا به نجف آمدند با توجه به وزانت علمی‌شان به ایشان فرمودند که شما بهتر است در ایران و قم تدریس نمایید تا اینکه اینجا باشید.

*از سوابق مبارزاتی حاج آقا و درگیری‌های ایشان با دستگاه امنیتی رژیم پهلوی برای ما توضیح دهید.

سه الی چهار نفر در شروع نهضت امام خمینی در زمینه مباحث فقهی امام بیشتر فعالیت نداشتند که یکی از این حضرات حاج آقا مجتبی بود. رژیم پهلوی نیز کاملا به این مسئله واقف بود. حاج آقا در سطح عموم تلاش زیادی برای جاانداختن مرجعیت امام کرد. در حوزه امام را به عنوان یک مجتهد و فقیه تراز اول می‌شناختند ولی برای عموم این امر جا نیفتاده بود و حاج آقا در این زمینه خیلی زحمت کشیدند.

 بستن مؤسسه دارالتدریس توسط ساواک

در اسناد هم موجود هست. بعد از تبعید امام در نجف، حاج آقا در قم یک همت علمی کرد و مؤسسه‌ای به نام دارالتدریس تأسیس نمود. ایشان از فضلای علمیه قم دعوت کردند تا در آنجا مبانی فقهی امام را تدریس نمایند. این فضلا از شاگردان درجه ‌یک امام از لحاظ علمی امام بودند.

ساواک بعد از تبعید امام به شدت خفقان ایجاد کرده بود تا نهضت امام گسترش پیدا نکند. حاج آقا هم از طرف دیگر با تأسیس مؤسسه به دنبال گسترش نهصت فقاهتی و علمی امام بودند و تحت پوشش دارالتدریس کارها را جلو می‌بردند. در نتیجه کار به جایی رسید که ساواک به مؤسسه آمد و اسناد و مدارک مؤسسه را بررسی کرد که اسنادش هم موجود است. ساواک آنجا را مهر و موم کردند و در اسناد هم آمده که این مؤسسه توسط شیخ مجتبی تهرانی اداره می‌شود.

حاج آقا مجتبی یکی از اشخاصی بود که در جریان نهضت زحمات زیادی کشیدند و گمنام بودند. خیلی از موارد هست که در اسناد آمده ولیکن عوام از آن مطلع نبودند. یکی از شیوه‌های مبارزاتی حاج آقا تلاش برای تخفیف در مجازات و آزادی مبارزین انقلابی محبوس در بند رژیم پهلوی بود. تعدادی از اعضای گروه مؤتلفه به اعدام محکوم شدند. حاج آقا مجتبی برای تخفیف مجازات و آزادی این افراد به قم سفر کردند و از مراجع نامه گرفتند پس از آن به صورت قاچاقی به نجف سفر کردند و از مراجع نجف نامه گرفتند و به شاه تلگراف زدند که این‌ها را اعدام نکنید. اسناد این حرکت انقلابی حاج آقا موجود هست و کسی هم از این تلاش حاج آقا خبر نداشت. کارهای حاج آقا مخفیانه و شجاعانه بود و کسی جرأت چنین کارهایی را نداشت.

*اشاره به گروه‌های مبارزاتی کردید، با توجه به همزمانی دوران حیات حاج آقا با فعالیت‌های گروه فدائیان اسلام خاطره‌ای ایشان از شهید نواب و این گروه نقل کرده‌اند، موضع‌گیری حاج آقا در قبال مبارزات فدائیان اسلام را بیان فرمایید.

حاج آقا با مرحوم نواب دیدار داشتند. در آن زمان حاج آقا مجتبی در مشهد یک طلبه جوان بودند و زیاد در فعالیت‌های سیاسی شرکت نداشتند. شجاعت مرحوم نواب برای حاج آقا همیشه قابل تقدیر بود و از این خصلت شهید مکرر یاد می‌کردند. مبارزاتی که شهید نواب در آن زمان داشتند خیلی شجاعت می‌خواست.

محمود احمدی‌نژاد , سردار قاسم سلیمانی , امام خمینی(ره) , سازمان مجاهدین (منافقین) , رادیو , تلویزیون , مرکز اسناد انقلاب , حاج آقا مجتبی تهرانی ,

باتوجه به مهروموم کردن دارالتدریس در قم، بعد از آن ساواک حاج آقا را احضار نکرد؟

در قم نه حاج آقا احضار نشدند. ولیکن در تهران ایشان را ساواک احضار کرده بود. البته این نکته را عرض کنم تا زمانی که پدر حاج آقا زنده بود ساواک و دستگاه امنیتی جرأت برخورد با حاج آقا را نداشت. پدر حاج آقا مرحوم میرزا عبدالعلی تهرانی به واسطه شخصیت و منزلت علمی و تقوایی که داشتند نزد مردم تهران بسیار محبوب بودند بدین خاطر ساواک از ایشان می‌ترسید. سال 46 که پدربزرگ ما به رحمت خدا رفت، حاج آقا را احضار کردند. حاج آقا نقل می‌کرد تا زمانیکه پدرم زنده بود می‌دانستم که کسی با من کاری نخواهد داشت. وقتی که پدرم فوت کرد بعد از چهلم از ساواک آمدند خانه ما و نامه احضاریه برای من آوردند. من نمی‌خواستم بروم ولی برادرم حاج آقا مرتضی گفت برو ببین چه کار دارند و به توصیه برادرم رفتم. به من تذکر دادند که دیگر علیه حکومت فعالیت نکنم.

*طبق اسناد و آنچه شما گفتید مشخص شد که حاج آقا مجتبی از عناصر اصلی به ثمررسیدن نهضت بودند، اما وقتی انقلاب اسلامی پیروز می‌شود حاج آقا از سیاست کناره‌گیری می‌کنند و خلاف خیلی‌ها از پذیرش مسئولیت امتناع می‌ورزند و کناره‌گیری می‌کنند.

 من خیلی جاها به این مطلب اشاره کردم. مسئولیت‌های زیادی به حاج آقا پیشنهاد شده بود که فقط قوه ‌قضائیه برسر زبان‌ها افتاد. حاج آقا علاوه براین پیشنهاد به‌عنوان یکی از فقها در شورای نگهبان از طرف امام، وزارت علوم و چند تا نمایندگی دیگر هم از طرف امام را نپذیرفتند.

ایشان فرمودند: وقتی خدمت امام رسیدم به ایشان گفتم اگر امر شما مولوی است سمعاً و طاعتاً و اگر ارشادی است شما اجازه بدهید که من کار طلبگی خودم را انجام بدهم. هر چه شما امر بفرمایید من همان را انجام می‌دهم. برای من سمت‌ها مطرح نیست امر شما برای من مطرح است که مولوی است و یا ارشادی است؟ امام در پاسخ حاج آقا فرموده بودند، من امر نمی‌کنم هر جور شما صلاح می‌دانید لذا اگر شما صلاح می‌دانید همان کار طلبگی‌تان را انجام بدهید.

حاج آقا به کار تدریس و طلبگی‌شان اعتقاد داشت و می‌گفتند: این کار زیربنایی و مهم است و برای آن کارها اشخاص دیگری نیز پیدا می‌شود. من یکبار این مطلب را بعد از فوت حاج آقا عرض کردم بعضی از مسئولین از ما مکدر شدند و گفتند یعنی ما که این مسئولیت‌ها را پذیرفتیم اشتباه کردیم و کار بی‌ارزشی انجام دادیم. من در پاسخ گفتم نه منظور حاج آقا این بوده است که بالاخره یک شخصی باید باشد که کار تربیت نیروهای انقلابی و مؤمن را انجام بدهد. همه قرار باشد که وارد بشوند در مسائل سیاسی، اجتماعی و اجرایی این طرف خالی می‌ماند.

واکنش حاج‌آقا به پیشنهاد مسئولیت قضائی

خاطرم هست آیت‌الله موسوی اردبیلی که بعد از شهید بهشتی مسئولیت دستگاه قضا را عهده‌دار بود، یک روز به حاج‌آقا زنگ زد و گفت: حاج آقا مجتبی ما در اینجا کلی پرونده داریم بیایید به ما کمک کنید. آن زمان اوج فعالیت‌های تروریستی گروهک‌ها بود. حاج آقا در پاسخ گفتند: آقای موسوی اردبیلی حرف شما کاملا درست است. شما دنبال این هستید که پرونده‌هایتان کم شود، ولی من به‌دنبال این هستم که برای جوانان پرونده درست نشود و جوانان به‌سمت انحراف نروند و در دام منافقین نیفتند. این کار حاج آقا خیلی هم اثرگذار بود.

*در مورد نصایح حاج‌آقا به سران نظام و مسئولین اگر خاطره‌ای دارید بیان بفرمایید.

مسئولین و سران نظام با حاج آقا زیاد مشورت می‌کردند. یکی از خصوصیت‌های حاج آقا این بود که ایشان در بیان انتقادات به مسئولین بی‌تعارف و بسیار صریح بودند. و به عقیده ما حاج آقا حُرّ بودند. این خصوصیت اخلاقی حاج آقا بدین خاطر بود که در نهایت اعتقاد به مبانی ولایت‌فقیه قرار داشت ولی هیچگونه وابستگی مراکز ثروت و قدرت نداشت. این نکته را هم بگویم که سوءتفاهم نشود عدم وابستگی ایشان به معنی مخالفت با نظام ولایت‌فقیه نیست.

طرح مسئله ولایت فقیه در جامعه

لازم به ذکر است اولین کسی که بعد از پیروزی انقلاب نظریه ولایت‌فقیه را در میان عموم مردم مطرح کرد مرحوم حاج آقا مجتبی بود. ایشان حدود یکسال بعد از پیروزی بحث ولایت‌فقیه را در جلسات‌شان مطرح کردند. اما در انتقاد صراحت کلام داشت و شخصا مطرح می‌کرد و می‌گفت شخصا باید مطرح شود. ایشان می‌گفت یک روز رفتم خدمت امام در جماران خیلی صریح به ایشان انتقاد تندی کردم. امام به یکباره جا خورد و گفت: مگر چی شده است؟ به امام نکته‌ای را عرض کردم و گفتم این حرکت دارد تحت عنوان شما انجام می‌شود و باید این کار اصلاح شود. این صراحت لهجه حاج آقا نسبت به خود امام هم بود و بالاتر از امام دیگر کسی را نداشتیم. اگر موردی هم از مسئولین می‎دیدند به آن‌ها تذکراتشان را می‌داد و خیلی از این تذکرات نیز موثر واقع می‌شد.

محمود احمدی‌نژاد , سردار قاسم سلیمانی , امام خمینی(ره) , سازمان مجاهدین (منافقین) , رادیو , تلویزیون , مرکز اسناد انقلاب , حاج آقا مجتبی تهرانی ,

 فتوای حاج آقا درباره‌ حرمت تضعیف نظام

غالب تذکرات حاج آقا د ردیدارهای خصوصی بود و کاری نمی‌کردند که باعث تضعیف نظام شود. حاج آقا تضعیف نظام را حرام می‌دانستند و می‌گفتند نظام نباید تضعیف شود و نظام اسلامی باید حفظ شود. ولیکن این حفظ نظام مبنی بر این نیست که اگر اشتباهی صورت بگیرد سکوت کنیم. باید تذکرات را داد و جلوی اشتباهات را گرفت. مسئولین معصوم که نیستند ممکن است اشتباهی هم بکنند که باید این اشتباه به آنها تذکر داده شود. در بیرون ودر سطح جامعه و منظر عموم نباید نظام تضعیف شود.

حاج آقا خیلی برای نظام اسلامی غصه می‌خورد. وقتی یک‌سری از کاستی‌ها و نواقص را می‌دیدند ناراحت می‌شدند و غصه می‌خوردند. حاج آقا می‌فرمود: «نظام جمهوری اسلامی یک شجره‌ طیبه‌ای است که قریب هزار سال علما و فقها برای آن زحمات بسیاری کشیدند و ثمره این کار علما را امام چید که نظام جمهوری اسلامی شد. این را باید حفظ کرد.» هزار سال فقها زحمت کشیدند تا این معارف را رساندند و به این راحتی نباید از دست دهیم و به نحو احسن باید از این نظام نگه‌داری کنیم.

تأکید حاج آقا مجتبی به کادرسازی در نظام جمهوری اسلامی

خرداد سال 57 به نجف مشرف شدیم و امام هنوز آن موقع عراق بود. تازه جرقه‌های اول انقلاب زده بود و مراسم‌های چهلم برگزار می‌‍شد. شخصی به حاج آقا از طرف دربار پیغام داد که نظرات آیت‌الله خمینی را جویا بشوند و به دربار اعلام کنند. من آن روز را کاملا به یاد دارم. مرحوم ابوی در آنجا به امام گفت: «حاج آقا آمدیم پیروز شدیم و شاه را هم کنار زدیم و شما حکومت را در اختیار گرفتید. چه مهره‌ای دارید که این نظام را بگردانید؟» در روایت داریم مهم‌تر از عمل صالح حفظ عمل صالح است. خدا به ما لطف کرد نظام اسلامی تشکیل دادیم مهم‌تر از تشکیل این نظام حفظ این نظام است . لذا حاج آقا تأکید بر این داشتند با چه مهره‌ای می‌خواهیم این نظام را حفظ کنیم. امام در پاسخ فرمودند: الان وظیفه ما تشکیل نظام اسلامی است و بعد از آن انشاءالله خداوند لطف می‌کند نیروهایی را می‌سازیم. غرض من از بیان این خاطره تأکید حاج آقا به حفظ نظام اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است. حاج آقا نظام جمهوری اسلامی را نظام دینی می‌دانستند و بدین خاطر تأکید بر حفظ آن داشتند و دین را از سیاست جدا نمی‌دانستند.

حاج آقا همیشه در جلسات‌شان اعلام می‌کردند که به جای اینکه به مردم شعار دینی یاد بدهید شعور دینی یاد بدهید. شعار خالی روبنای سطحی دین را هم از بین می‌برد. مثالشان هم این بود. می‌فرمودند شما یک سفره پهن کنید و داخل آن انواع مخلفات را بگذارید ولیکن غذایی در سفره نباشد آنچه که مهم است غذای داخل سفره است مخلفات بدون غذا بدرد نمی‌خورد. شعور دینی مانند غذای سر سفره است و شعار دینی مخلفات سفره است. صرف شعار دادن فایده‌ای ندارد با شعار دادن خالی و بی‌محتوا با یک باد به آنطرف و این طرف می‌رود.

 

* رابطه حاج آقا با انجمن حجتیه چگونه بود و نظر ایشان در مورد این طیف چه بود؟

این طور که من یادم می‌آید سران این انجمن افراد نسبتاً خوبی بودند. حاج آقا خیلی هوشمند بودند و نمی‌گذاشتند این افراد از ایشان سوءاستفاده کنند. جایی من ندیده بودم که ایشان آن‌ها را تأیید کرده باشند. حاج آقا عقیده داشتند این‌ها در زمینه تشکیل حکومت اسلامی عقیده خاص خودشان را دارند، که نشأت‌گرفته از برداشت و درکی بوده است که از معارف اسلامی داشتند.

محمود احمدی‌نژاد , سردار قاسم سلیمانی , امام خمینی(ره) , سازمان مجاهدین (منافقین) , رادیو , تلویزیون , مرکز اسناد انقلاب , حاج آقا مجتبی تهرانی ,

* در اواخر عمر شریف امام خمینی ماجرای آیت‌الله منتظری به وقوع پیوست، نظر حاج آقا به‌عنوان یار و یاور امام در این رابطه چه بود؟

یکی از مواردی که حاج آقا برای نظام جمهوری اسلامی غصه خوردند قائم‌مقامی آقای منتظری بود. حاج آقا معتقد بودند که انتخاب آیت‌الله منتظری به قائم‌مقامی رهبری انتخابی اشتباه بود. ایشان معتقد بودند که آیت‌الله منتظری یک فقیه بودند و نباید به عرصه سیاست وارد می‌شدند وی باید در قم مجتهد می‌پروراند.

مخالفت با انتخاب منتظری به‌عنوان قائم‌مقام رهبری

یادم هست روزی که در مجلس خبرگان رهبری آیت‌الله منتظری را به‌عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب کردند، ظهر حدود هفت نفر از فقهای آن مجلس ناهار در منزل ما مهمان بودند. حضرات آیات فاضل لنکرانی، طاهری خرم‌آبادی، ربانی املشی، حاج آخوند نماینده کرمانشاه، یوسف صانعی و مؤمن در این جلسه مهمان حاج آقا بودند، همان‌جا به حضرات گفت قائم‌مقامی آقای منتظری کار اشتباهی بود. ایشان با این سابقه مبارزاتی زندان و شکنجه و تبعید و مقام علمی فقاهتی که دارند شایسته این کار نیستند. ایشان باید در قم مجتهد بسازند. درس فقاهتی‌‌شان را ادامه دهند. حاج آقا همان جا گفتند که این انتخاب بعدها دردسرساز می‌شود. درست چند سال قبل حاج آقا این اتفاقات را پیش‌بینی کرده‌ بودند.

یک سال قبل از عزل آقای منتظری حاج آقا جلسه‌ای مفصل با ایشان داشتند و در جلسه بگو و مگویی هم بین ایشان و حاج آقا رخ داده بود. حاج آقا به آقای منتظری خیلی اعتراض داشت. آقای منتظری از لحاظ سیاسی زود فریب می‌خورد. ولیکن این بحث نتیجه‌ای نداشت چون پنج سال از آن انتخاب ایشان می‌گذاشت.

* واکنش آیت‌الله تهرانی نسبت به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای چه بود؟

حاج آقا در آن شرایط انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان بهترین انتخاب می‌دانست. یکی از مشکلات آن موقع بند مرجعیت برای انتخاب رهبر در قانون اساسی قبل از اصلاح بود. لذا با توجه به تغییر این بند که مرجعیت حذف و مجتهد عادل جایگزین شد، انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای بهترین تصمیم بود.

* با توجه به اینکه در ایام نه دی هستیم حالات حاج آقا در آن روزها چگونه بود؟

حاج آقا نظام اسلامی را قوی‌تر از این می‌دانست که با این اتفاقات بخواهد به آن خللی وارد شود.

یک مورد را من گفتم راجع به آیت‌الله منتظری که مربوط به دهه 60 بود. همانطور که گفتم وقتی ایشان را انتخاب کردند حاج‌آقا گفت این کار، کار درستی نبود و به نظر من بعداً این جریان به اشکال می‌خورد و دلایلی را هم داشتند چون ایشان آدم بسیار ساده‌ای بود و خیلی سریع می‌شد ذهنشان را عوض کرد لذا مناسب این مسئولیت نبود. حاج آقا خودش می‌گفت که من دو سال پیش آقای منتظری درس خواندم و آدم ملایی بود. امام به هیچ کس به غیر از او فقیه عالی‌قدر نگفت. انصاف را نباید زیر پا بگذاریم شاید از نظر سیاسی قوی نبود و شم سیاسی نداشت اما فقاهتش را زیر سوال نبریم آدم فقیه و ملایی بود و این‌ها پیش او درس‌خوانده بودند و آقای منتظری را می‌شناختند. ولی این به درد مسئولیت نمی‌خورد و از پس کار بر نمی‌آید، هرکسی را بهر کاری ساختند.

لذا عرض کردم این اتفاقات بود و به نظر من دهه 60 خیلی فاجعه و بحران در کشور بود و خیلی بیشتر از 88 بود، 88 چی شد؟ یکسری اتفاقات افتاد. سال 60 حزب منفجر شد و 72 تن از بهترین‌ها رفتند. هر مملکت دیگری بود پاشیده بود و بعد از آن رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر شهید شدند و نمی‌دانید که چه خبر بود و واقعاً دهه 60 فاجعه بود جنگ تحمیلی، مشکلات داخی، منافقین و .. اما بالاخره حفظ شد.

مهم آن سکان هست که سر جای خودش باشد و این اتفاقات را به نحو احسن کنترل می‌کنند مخصوصاً کسانی که آن اتفاقات را با چشم خود دیده بودند.

 

ماجرای آخرین دیدار احمدی‌نژاد و حاج‌آقا مجتبی تهرانی

* در رابطه با دیدار حاج آقا با آقای احمدی‌نژاد نقل قول‌های زیادی بیان شده است اگر امکان دارد در مورد این دیدار توضیحاتی را بیان فرمایید.

آقای احمدی‌نژاد در آن زمان شهردار تهران بودند. در سال 83 خدمت حاج آقا رسید و گفت: حاج آقا من کسب تکلیف می‌کنم و چه‌کاری باید انجام دهم. حاج‌آقا فرمودند به‌نظر من ریاست‌جمهوری بسیار امر خطیر و مسئولیت سنگینی است و فکر نمی‌کنم شما از پس آن بربیایید، شما اصلاً وارد نشو، ایشان گفت: چشم؛ قول می‌دهم که بعد رفت و آن اتفاقات افتاد. بعد از انتخابات هم که می‌خواست حاج آقا را ببیند و یکی از مسئولین را هم واسطه کرده بود. چندبار ایشان را واسطه کردند که آقا قبول نکردند و گفت که ایشان قبلاً به من قولی داده بود و به قولش عمل نکرد.

 

نقشه فرقان و منافقین برای ترور حاج‌آقا

* آیا در دهه 60 به حاج آقا سوءقصدی هم شد؟

سوء قصد نه، ولی من یادم هست که به‌نظرم یکی از مسئولین امنیتی زنگ زد و ما در آن زمان وزارت اطلاعاتی به این شکل نداشتیم، زنگ زدند و شخصاً به حاج آقا گفتند که شما در لیست ترور منافقین هستید و قبل از منافقین در لیست ترور فرقان هستید. زنگ زدند و گفتند اسنادی را به‌دست آوردیم که کسانی را که به‌عنوان ایدوئولوگ‌های علمی نظام هستند می‌خواهند ترور کنند، شما هم در لیست هستید، بعد محافظان را از کمیته مرکز خودشان فرستادند و از سال تقریباً 61 یک سیستم حفاظتی تا سال 66 داشت که بعد حاج آقا قبول نکردند و گفتند که تمام شد و این تکلیف شرعی بود.

محمود احمدی‌نژاد , سردار قاسم سلیمانی , امام خمینی(ره) , سازمان مجاهدین (منافقین) , رادیو , تلویزیون , مرکز اسناد انقلاب , حاج آقا مجتبی تهرانی ,

* از دیدار حاج‌آقا با آیت‌الله خامنه‌ای اگر خاطره‌ای دارید بفرمایید.

 دیدارهای زیادی بود. همین‌ جا که شما نشسته‌اید سال 79 بود یک روز آقای حجازی زنگ زدند که شب ایشان می‌خواهند تشریف بیاورند. فکر کنم شب شنبه از روزهای تابستان بود. آمدند و یک ساعتی بودند و صحبت کردند. یادم هست که آنجا ایشان اصرار کرد به حاج‌آقا که چرا نمی‌گذاری مباحثتان از رادیو و تلویزیون پخش شود؟ چون حاج‌آقا به هیچ وجه نمی‌گذاشت که مباحث معارف اسلامی از رادیو و تلویزیون پخش شود. گفت من یکسری شرایط دارم و آقا بعد گفت که باشد، من می‌گویم که با شرایط شما موافقت شود. من دقیقاً یادم هست که حاج‌آقا گفتند که چون شما می‌فرمایید من قبول می‌کنم اگر کسی غیر از شما بود اجازه نمی‌دادم البته آن هم خیلی محدود در آن دیدار من و آقای حجازی و آقای گلپایگانی هم حضور داشتیم. بعد این‌جا شد دفتر ما و منزل را تغییر مکان دادیم.

سال 88 بود ایشان یک شب تشریف آوردند آنجا و یکبار هم سال 90 بعد از عمل جراحی حاج آقا ایشان برای عیادت تشریف آوردند. بحث‌های دیدار حاج آقا با حضرت آقا در منزل ما گعده‌های طلبگی بود و هیچ بحث سیاسی نبود. چون حاج آقا احترام مهمان برایشان مهم بود و اگر بحث سیاسی هم بود خصوصی به منزل ایشان می‌رفتند و آنجا تذکراتشان را می‌دادند.

 دیدار سردار سلیمانی و فرماندهان حزب‌الله با حاج‌آقا

*شهدا و مسئولان زیادی با حاج آقا دیدارهای خصوصی و عمومی داشتند، آیا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم با حاج آقا دیدار داشتند؟ اگر ممکن است از دیدار ایشان با حاج آقا توضیح دهید؟

خاطرم هست سال 86 یا 87 بود که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای دیدار فرماندهان ارشد حزب‌الله با حاج آقا پیگیری کردند و این دیدار انجام شد. حاج آقا مجتبی دقایق اول دیدار را به‌عربی برای حضار صحبت کردند و در آخر دیدار خطاب حاج قاسم سلیمانی و دیگر حضار فرمودند سلام من را به آقای سیدحسن نصرالله برسانید.

*در پایان بحث در مورد وصایای حاج‌آقا هم مطلبی بفرمایید.

حاج آقا در رابطه با مراسم خاکسپاری‌شان دست ما را باز گذاشته بودند، مثلا برای مکان دفنشان نوشته بودند دوست دارم مزارم در یکی از مشاهد شریف باشد هرکدام که امکانش هست. من دیدم وقتی اولین جایی را که در وصیت‌نامه نوشته بودند حرم حضرت عبدالعظیم بود من آنجا را انتخاب کردم علاوه براینکه حاج آقا ارادت خاصی به زیارت حضرت عبدالعظیم داشتند. ایشان مقید به زیارت حضرت عبدالعظیم در اول ماه قمری بودند. برای نمازشان هم گفته بودند که دوست دارم یک روحانی اهل تقوا و ورع و از سادات عظام باشد نمازم را بخواند که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای لطف کردند و نماز ایشان را خواندند.

منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران