حمیدین: دلیل فروش بیشتر نمایشها صرفاً چهره است، نه متن و تبلیغات خوب
کارگردان نمایش «تهبلیت» معتقد است باید به تجربهها فرصت داد. او میگوید عامل فروش نمایشها در ایران دیگر متن خوب نیست؛ بلکه حضور چهرهها است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، نمایش «تهبلیت» این روزها در تماشاخانه ملک با موضوع سینهسوختگان سینما روی صحنه رفته است، نمایشی که تلاش میکند روایت چند دوستدار سینما را روایت کند، دوستدارانی که شادی و غصههایشان را روی پرده نقرهای جستجو کردهاند و در سینما به مکاشفه پرداختهاند، هر چند این مکاشفه چندان عمیق نیست؛ اما گویا با صداقتی همراه است، صداقتی که با تماشای فیلمها بر آن فیلمدوست و سینمارو مستولی میشود. آنچه میخوانید گفتوگویی است با علیرضا حمیدین، کارگردان و هادی آموزگار، مدیر پروژه این نمایش.
عموماً تئاتر سوژه آثار سینمایی است؛ اما این بار ماجرا برعکس است. تئاتر هم همیشه خودش را یک سروگردن بالاتر از سینما دیده است؛ در این موقعیت بینابینی خودت به چه فکر میکردی؟
حمیدین: روز اول که این ایده به ذهنم خطور کرد، هیچ وقت فکر نمیکردم قرار است سینما سوژه تئاتر باشد یا برعکس. اکنون ما در جهانی سیر میکنیم که هنرها آرام و آشکارا در هم تلفیق شدهاند و این ناشی از تلفیق ژانرها و سبکها است. با اینکه عاشق ساختارشکنیام در وهله نخست نمیدانستم چه چیزی سوژه چه چیزی میشود. فقط میدانستم تلاشی میکنم تا دو هنر با هم تلفیق شوند. هر از گاهی فکر میکنم از علی حاتمی و شجریان پلانی سینمایی داریم، این تلفیق شعر و موسیقی و سینما - نه در قالب هنر هفتم - به چیزی متفاوتتر از تعاریف مرسوم در «دلشدگان» نمود پیدا میکند.
نگاهت به عشق فیلمها شاید کمی به هامونبازهای رحمانیان تنه میزند، آنجا هم مونولوگ بود و ماجرای سینما. چرا برای غرق شدن در نوستالژی کماکان مونولوگ مدیوم مناسب در نظر گرفته میشود؟
حمیدین: من هامونبازها را ندیدم؛ اما نمایش آقای رحمانیان درباره یک فیلم است نه کل سینما. این چیزی است که از اسمش برمیآید. اثر من درباره خود سینما و البته سالن سینماست و اتفاقاتی که در آنجا رخ میدهد. نمایش مونولوگ صرف نیست. چیزی که از خود مونولوگ بیشتر برای من اهمیت دارد، خردهپیرنگها است. من طرفدار خردهپیرنگم و نام این را اگر بشود نوعی مدیوم بگذاریم بر پیرنگ اصلی یا شاهپیرنگ ترجیح میدهم و از همین رو به مونولوگ رسیدیم. اینکه مونولوگ شیوه مناسبی برای روایت داستان ما است باید بگویم از نظر من مونولوگ روش مناسبی است. آدمهای به معنای واقعی عاشق سینما و فیلم، نه آنکه ثروت و شهرتش باشد، آدمهاییاند که خیلی مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. چون هر یک از آنان از جهانی آمدهاند، برای مثال غلامعلی نماد تغییر سینمای کلاهمخملیها به موج نوی سینمای آن دوران است. نمیتوانستم به این رویه بروم که همه آدمهای آن جریان را نشان بدهم. این رویه را هم دوست نداشتم. دوست داشتم آدمی که تا حد زیادی مثبت است، داستانش را خودش روایت کند و عناصر منفی قصه و دنیای شر را نبینیم. عشق به ذات خود سینما خیر است.
نمایش تو از دلسوختههای سینما میگوید و روزگاری که سینما محل شلوغیها بود. آیا چنین نگاهی هم به تئاتر داری؟
حمیدین: به نظر من در برههای سینما حال خوبی درون خود داشت، با اینکه پول زیادی در آن نبود. درباره اینکه آیا اینگونه است همه ما جوابش را میدانیم. تئاتر نه برای آنان که در تئاتر کار میکنند و نه برای آدمهایی که تئاتر میبینند، حال خوبی ندارند. ما درباره موسیقی و سینما این تجاری شدن مطلق را دیدیم و به نظرم با اینکه هنوز فیلم خوب داریم، فیلم بد بسیار داریم و این اتفاق درمورد تئاتر هم رخ داده است. چون جلوی تجربه کردن و آدمهای جدید را میگیریم، به واسطه دغدغه فروش. اتفاقات بدی برای تئاتر رخ میدهد. شاید دوست داشتم تئاتر به این مسیر نرود؛ اما جریانی هست که میخواهد تئاتر دقیقاً همان مسیر سینما را برود. حالا میبینیم پولهای مشکوک که در سینما بیداد میکند میتواند وارد تئاتر شود. از این دید منفی است که میشود سینما و تئاتر را کنار هم گذاشت.
من نمایشهای زیادی میبینم که میل کارگردان تئاتر در تبدیل شدن به کارگردان سینما پررنگ است. آیا خودت هم در چنین وضعیتی قرار گرفتی؟ دوست داری وارد سینما شوی و مسیر را از تئاتر تمرین میکنی؟
حمیدین: من درباره اتفاقات دیگر و کارگردانان نمیدانم؛ اما خودم کارم را در سینما و فیلم کوتاه و فیلم «هجوم» آقای مکری شروع کردم. بعد با گونههای دیگری از نمایش آشنا شدم. نه تنها تئاتر؛ بلکه پرفورمنس و غیره. روزی قرار بود تئاتر حال آدمها را خوب کند؛ اما این اتفاق دیگر رخ نمیدهد. دیگر آن عشقی که گفته میشد رخ نمیدهد. نه تئاتر و نه سینما ارجحیتی برای من ندارند. با اینکه میدانم با وجود ابزار مشترک، دو هنر کاملاً متفاوتند و من اینگونه به آنها نگاه میکنم. اما فکر میکنم مهمترین عنصری که کارگردان سینما با آن دستوپنجه نرم میکند، دوربین، اندازه نما و دکوپاژ است که مستقیماً به تصویر ضبط شده مربوط میشود. تئاتر مطلقاً آن را ندارد. ما اکستریم لانگشات خوبی داریم و همه چیز را از آن منظر میبینیم. به نظرم تمرینی در کار نیست. تئاتر برای من خیلی مقدس است. سینما دغدغهام است و اینها جدا از هم و در عین حال در هم تنیدهاند.
شرایط امروز تئاتر ایران برای کارهایی از این دست پرخطر است. اما باز هم چنین نمایشی روی صحنه میبری، چرا؟
حمیدین: اگر منظور از پرخطر، فروش است که بله این آثار در گیشه شکست میخورند. من کمی با آگاهی وارد این حیطه ترسناک شدم، میدانستم در فروش موفق نخواهیم بود. آسمان و زمین و آلودگی و بنزین و اعتراض و مشکل سالن هم موجب شد اجرای کمفروشی نسبت به تصور خودم داشته باشیم. باید اجازه دهیم تئاتر مسیر تجربی و مستقل خودش را پیدا کند. از این دغدغه فروش گروه که فاقد خلاقیت است و در سالنهای کوچک و کوچکتر رخ میدهد ممانعت کنیم. از خودمان بپرسیم چرا دیگر نمایشنامه خوب نداریم؟ چرا هیچ کار تجربی نمیبینیم. کاری که ساختارها را جابهجا کند و تلنگری بزند. من میدانم چند نمایشنامه هست که کار کردنش آسان است و زمان زیر یک ساعت است. هر آنچه تئاتر برایش خلق شده است را از بین میبریم. صرفاً برای اینکه بفروشیم. من میدانم پرخطر است و احتمال شکست هم هست در مسیر مالی؛ اما در مسیر کسی که هنر و تئاتر را دوست دارد و تلاش میکند کار خلاقانهای بکند، خطری نمیبینم. باید به دیدگاهها بها بدهیم. شاید به گروههای مستقل باید بیشتر نگاه کنیم. به گروههایی که چهره ندارند، چهره ندارند، چهره ندارند. دلیل فروش بیشتر کارها هم نه متن خوب است و نه تبلیغات خوب، صرفاً چهره است. تئاترها شبیه سکانسی از فیلم سینمایی شدهاند که هم ترسناک و هم نومید کننده است.
انتخاب کارگردان جوان برای تولید اثر به چه میزان ریسک دارد؟
آموزگار: اگر ریسک را بر پایه فروش در نظر بگیریم، با توجه به شرایط حاضر تئاتر، ریسک بالایی دارد؛ اما زمانی که در ابتدای کار به عنوان مدیر پروژه دریافت صحیحی از میزان توانایی و ایده کارگردان و رفتار او داشته باشید، نه تنها ریسک نیست بلکه نیاز درستی است که باید به آن پاسخ داد و تمام تلاش ممکن را برای به ثمر رسیدن پروژه کرد. مسلماً از دید بسیاری، این مسیر پرمخاطره خواهد بود و شاید مسئولیت مدیر پروژه کاهش این مخاطرات جهت به نتیجه مطلوب رسیدن است.
چرا روی جوانها سرمایهگذاری میکنید؟ خط مشی بازار ملاک خوبی برای انتخاب گروه تئاتری است؟
آموزگار: اتفاق درست، روی ایده و اجرای خوب سرمایهگذاری کردن است. سن و سال مهم نیست. کارهای زیادی از کارگردانهای جوان و شناخته نشده روی صحنه رفته که با استقبال مخاطبین و حتی اهل فن رو به رو شدهاند. همچنین اجراهای بسیاری با مضمونهای غالباً مشابه ساخته و اجرا میشوند که از چهرههای شناخته شده بهره میبرند؛ اما لزوماً موفق نیستند چه در بحث گیشه چه از لحاظ کیفی. به نظر من جوانترها، ایدههای نو و جدیدی دارند که باید فضای ارائه و تجربه را برای آنها فراهم کرد.
انتهای پیام/