زبان شاعرانه "صدای مردم": گاهی نفاق، حجت‌الاسلام می‌شود

زبان شاعرانه "صدای مردم": گاهی نفاق، حجت‌الاسلام می‌شود

همایش «صدای مردم» صدای گلایه مردم با زبانی دیگر و هنرمندانه شب گذشته با استقبال فراوان جوانان در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، همایش «صدای مردم» صدای گلایه مردم با زبانی دیگر و هنرمندانه شب گذشته با استقبال فراوان جوانان در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

با حضور حجت‌الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و محسن مؤمنی رئیس حوزه هنری آغاز شد. در حالی که بدون شک استقبال قابل توجه جوان‌ها از این مراسم بزرگترین حاشیه آن بود.

نخستین شاعری که در این مراسم به شعرخوانی پرداخت محمد رسولی بود که شعری با موضوع برجام قرائت کرد.

احمد بابایی شاعر برجسته شعر اعتراضی اما دومین شاعری بود که شعرخوانی او در موارد بسیاری با تشویق گسترده حضور روبرو شد.بابایی از شاعران جوانی است که همواره مواضع صریحی نسبت به مسایل کشور دارد تازه‌ترین سروده خود را با نام «خط قرمز» در این مراسم خواند.

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

بغض، فریاد می‌شود گاهی/ داد، بیداد می‌شود گاهی!

بنِگر بغض و بسته بالی را/ سفره خالی اهالی را

سفره، خالیّ و دل، پر از ماتم/ من که از این سکوت کج، ماتم!

*
هر سکوتی، گواه سیری نیست!/ هر فغانی ز دلپذیری نیست

بی‌تفاوت نباش، ای شاعر!/ همسفر! وقت گوشه‌گیری نیست...

جنگ فقر و غنا مبَر از یاد/ مزد احسان ما فقیری نیست!

تا به کی صبر!؟ لبگزه، تاکی!؟/ کار طوفان که سر به زیری نیست

کارد بر استخوان ما گل کرد/ مُلک عدل، اینقدَر کویری نیست

دل «بعضی»، سقیفه‌ای ست هنوز/ دل طاغوت‌ها غدیری نیست...

*
دل «بعضی»، جهنم است انگار.../ آخر قصه، مبهم است انگار!
خصم، موج فریب می‌خواهد/ شهر را نانجیب می‌خواهد

گرچه از اعتدال، محرومند/ مردم ما شکوه مظلومند

بت بدون تبر نخواهد ماند/ گِله‌ها در جگر نخواهد ماند

دیده بس که تحکّم، از «بعضی».../ گله‌مندند، مردم از «بعضی»...

بوی تبعیض، شامه آزار است/ خواب تا کی!؟ خدا که بیدار است...

مپسندید غم، اضافه شود!/ شهر از دستتان کلافه شود

طعمه‌های یزیدشان مکنید/ از خدا نا امیدشان مکنید

ظلم، شوم است... بی‌کسی، شوم است.../ «شورشی» نیست هرکه محروم است

این قبیله، ز فتنه، آزادند/ در دفاع از حرم، جوان دادند

کارد مهمان استخوان شده است/ اشعری هم حقوقدان شده است

اول قصه، «می‌شود!» می‌گفت/ پشت تکلیف و عشق، بد می‌گفت

دل «بعضی»، جهنم است انگار.../ آخر قصه، مبهم است انگار!

اینچنین نا خلف نباید شد/ بی خیال از شرف نباید شد

دلخوریم از غرور، ما مردم!/ ذلّه از حرف زور، ما مردم!

*
سرِ باران، به شانه‌ی ابر است/ «پرچم» ما تموّج صبر است

پشت پا بر غم و حیا زده‌اند/ شعله بر پرچم خدا زده‌اند

آسمان سوخت، چشم باران سوخت/ «پرچم» ما، نه! قلب ایران سوخت

پایمال سفیه کال مباد/ این سه رنگ زلال، لال مباد

این سه رنگ غرور، نورانی ست/ افتخار تبار ایرانی ست

دل به نور امید باید داد/ پای پرچم، شهید باید داد
 

آی بیگانه! اشک، شبنم ماست/ خون ما رنگ سرخِ پرچم ماست

خوار و ارزان مبین غم ایران/ کفن ماست پرچم ایران

راز تشنه لبی، نخواهم گفت/ گِله با اجنبی نخواهم گفت

نیست پرچم به غیر «سنگ صبور»/ غیرت ماست این سه رنگ صبور

تار پرچم به پود جان زده‌اند/ پایه اش را به آسمان زده‌اند

تا ابد شور محشرش باقی‌ست/ بانگ الله اکبرش باقی‌ست

تا ابد، مهر بی‌غروبی‌هاست/ پرچم ما به دوش خوبی‌هاست

غمزه شهر راز... پرچم ما/ تا ابد، سرفراز... پرچم ما

پرچم ما غرور مردانه‌ست/ خار چشمان دزد بیگانه‌ست

غیرت ماست مرز کشور ما/ سایه پرچم است بر سر ما

دل به نور امید باید داد/ پای پرچم، شهید باید داد
 

آنکه جان، هدیه‌ی حرم می‌کرد/ دست بیگانه را قلم می‌کرد

کربلا از صدا نمی‌افتد/ عَلَم از دست ما نمی‌افتد

مرز «صهیون» اگر به هم زده‌ایم/ پرچم فتح بر حرم زده‌ایم

کار «صهیون» اگرچه حق سوزی ست/ پرچم ما نماد پیروزی ست

شک ندارم فتد به زودی‌ها/ شعله بر خرمن سعودی‌ها...
 

صبر حق، بارش ملامت اوست!/ غرّش رعد، از سلامت اوست...

پای دین، پای عشق، بی‌سر شد/ وطن ما شهید پرور شد!

گره شب مباد، وا نشود/ گرگ، چوپان گلّه‌ها نشود

خانه ی ظلم، رو به ویرانی ست/ انقلاب، آبروی ایرانی ست

وای از کار و بار سر در گم!/ باز هم غیرت همین مردم!
 

مردم ما به عشق، «جان دادند»/ جنگ، تحمیل شد، جوان دادند

مردم ما سپاه عاطفه‌اند/ هر کجا امر بود نان دادند

خاک پای غرور عباسند/ دست خود به آسمان دادند

روزه‌ی خلق ما سیاسی بود/ کوه تحریم را تکان دادند

-لال بودند غزّه و لبنان-/ هر چه مظلوم را زبان دادند

مردم ما به فتنه‌ها، نُهِ دی/ غیرت خویش را نشان دادند

اشهدُ انَّ که همین مردم/ به سر نیزه‌ها اذان دادند

گله مندند...! ورنه می‌دانیم/ همه جا خوب، امتحان دادند

-خودمانیم!- گاه گاهی هم/ کار بر غیر کاردان دادند!

دل «بعضی»، جهنم است انگار.../ آخر قصه، مبهم است انگار!

بغض، فریاد می‌شود گاهی/ داد، بیداد می‌شود گاهی!

بنِگر بغض و بسته بالی را/ سفره ی خالی اهالی را

سفره، خالیّ و دل، پر از ماتم/ من که از این سکوت کج، ماتم!

زخم اشرافیت، علاج نداشت/ پیر امت که برج عاج نداشت

رفته دوزخ ز یاد «بعضی»‌ها/ دلخوریم از فساد «بعضی»‌ها


ای بت عافیت! – به هرعلت! –/ از تو ناراضی‌اند این ملت...

مردم از دست بسته دلگیرند/ سفره‌ها حفره‌های تدبیرند

رهگذر، بغض بی‌صدا شده است/ کوچه‌های نفوذ، وا شده است

خوار و پا در هواست بیت المال/ زیر دست شماست بیت المال

از وکیل و رئیس، دلگیریم/ از بت کاسه لیس دلگیریم

شط خون شد، زبان به مزدی تان/ زخم بستر گرفت دزدی تان!!

میزها طبل‌های بی‌دردی/ یا نه، استبل‌های نا مردی

شرم کن غصه‌ی اهالی را/ قصه ی سفره‌های خالی را

نا امیدی، عذابمان نشود/ گره انقلابمان نشود

وای از کار و بار سر در گم!/ باز هم غیرت همین مردم!
 

بغض مردم، صدای قانون است/ «خط قرمز» مگو که دل، خون است

خونِ دل، مشرق تکلم ماست/ «خط قرمز»، غرور مردم ماست

در دل خسته، غم نخواهد ماند/ «اینچنین نیز هم نخواهد ماند»
 

سرِ اشراف، گرم بی‌عملی ست/ دلخوشی مان فقط به «سید علی» است.

در ادامه برنامه میلاد عرفان پور شاعر وترانه سرا و مدیر دفتر موسیقی حوزه هنری نیز به جمع شعرخوانان مراسم اضافه شد وشعر زیر را قرائت کرد که در اکثر موارد با احسنت حاضرین مواجه شد.

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

به نام خالق یکتای ما که از ایمان

نهاده بار امانت به گرده ی انسان

جهان و هرچه در آن است آزمایش ما است

همهْ زمین و زمان، پرده‌ی نمایش ما است

به قتلگاه خودش می‌رود نفس به نفس

کسی که نگذرد از سیم خاردار هوس

پلی شویم که از خود گذشتن آموزیم

نه موج سرکش طغیان که فتنه افروزیم

خوشا به یاری مردم به چشم تر رفتن

جهاد چیست؟ در این جاده ها به سر رفتن

و چیست دنیا؟ سیر غم است و شادی ما

و عمر چیست؟ همان اردوی جهادی ما

پیام اول این انقلاب بود، جهاد

امید مردم سرپل ذهاب بود، جهاد

جهاد ما سفر از دخمه‌ی تن آسانی است

جهاد، غیرت اسلامی است و ایرانی است

جهاد, از غم همسایه‌ها نخفتن ما است

جهاد خدمت هر کارگر به میهن ما است

رسول  ما که به مستضعفین تبسم کرد

زبان منبر ما را زبان مردم کرد

علی به شانه‌ی خود بار نان و خرما داشت

حسین ما غم این پابرهنه‌ها را داشت

کسی مباد گرفتار بی پر و بالی

مباد سفره ای از نان و زندگی، خالی

در این مسیر به سرمنزل سفر نرسیم

اگر به داد دل خون کارگر نرسیم

ز جور دانه درشتان چه‌هاست در دل ما

ز آه کوخ نشین، شعله‌هاست در دل ما

چرا به رشوه بگیرند کرکسان پر و بال؟

و دستبرد زند رانت‌ها به بیت المال ؟

بگو به نان و نمک خوردگان سفره‌ی ما

بریده است گرانی امان سفره‌ی ما

اگرچه گاه به پا شد نشست مصلحتی

نه! اقتصادِ رکودی نشد مقاومتی

هنوز مردم مستضعفند پای نظام

بر این همیشه صبوران سربلند سلام

اگرچه دلنگرانیم از گرانی‌ها

مباد، دشمن ما گرم شادمانی‌ها

به نان خشک اگر سر کنیم سرنکشیم

به بام اجنبیان عاجزانه پر نکشیم

کدام آینه بوده‌ست از شکستن شاد

مبادمان که پریشان شویم و دشمن‌شاد

 صدایی از نفس راه می‌رسد بر گوش

نوید نصر من الله می‌رسد بر گوش

به هرطرف که نظر می‌کنم شهیدی هست

اگر شهید می‌آرند پس امیدی هست

عبدالرضا هلالی شعری در وصف امام زمان (عج)  با مطلع چند قرن است سینه بی صبر است،/ آفتاب تو نزد ابر است قرائت کرد.

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

نابرادر تنی نخواهد شد

عدل اهریمنی نخواهد شد

یکطرف خون و کربلایی جدید

یکطرف شاهزاده‌های جدید

اختلاف قرائت از قصر است

درس امروز شرح والعصر است

عارفه دهقانی شاعر بعدی مراسم بود که به روی سن آمد و به شعرخوانی پرداخت که دو بیت «ما هر چه داریم به نام شهداست/ یک کوچه که چیز قابل عرضی نیست» و «هر کس به طریقی به وطن خدمت کرد/ خون داد یکی و خون دل داد یکی» با استقبال حضار مواجه شد.

اما شعرخوانی حاج ولی الله کلامی زنجانی شاعر و مداح مشهور اهل بیت با حاشیه هایی همراه بود. شعر بلند او با مصرع تکرار شونده «صف ما از صف اشرار جداست» به اندازه‌ای مورد توجه حضار قرار گرفت که دقایقی به صورت ایستاده به تشویق او پرداختند.

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

دل مردم سپر تیر بلاست

این چه ظلمی است که بر ملت ماست

غفلت دولتیان فتنه فزاست

اعتراض ار کنی ای دوست بجاست

صف ما از صف اشرار جداست

بارها گفته شده در منبر

گفتنی‌ها ز زبان رهبر

نه به ما وعده یارانه بده

نه برو دست به بیگانه بده

مرد سو پاسخ مردانه بده

حرف رهبر بشنو راهگشاست

صف ما از صف اشرار جداست

گر تدابیر موکد می‌شد

راه بر فتنه گران سد می‌شد

شد ولی آنچه نباید می‌شد

در کمین لشکر ابلیس دواست

دشمن اندیشه بت سازی داشت

در زمین وطنم بازی داشت

این حنا رنگ بر اندازی داشت

غافل از اینکه خدا همره ماست

گرم شد از نفس پاییزی

جان زنجان و دم تبریزی

که کشیدند به شورانگیری

خط بطلان به جناح چپ و راست

صف ما از صف اشرار جداست

خنده بس کن دگر ای روحانی

ناامیدم ز تو لاریجانی

دولت و مجلس و روگردانی

ظاهراً با پخش شدن این اشعار از پخش زنده تلویزیونی در شبکه سوم؛ پخش زنده به حالت تعلیق درآمد.

محمدحسین پویانفر از ذاکران اهل بیت نیز شعری بلند با ردیف جهل قرائت کرد: 

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

آنها که رفته اند همیشه به خواب جهل

سیراب می شوند فقط از سراب جهل

مولاست باب علم حبیب در مقابلش

بابی اگر گشوده شود باب جهل

اجرای سرود توسط گروه احسان و تجلیل از خانواده شهید شیخی از شهدای اغتشاشات اخیر تهران و نیز اجرای تهران سلام به آینده با صدای حسین حقیقی از دیگر برنامه های این مراسم بود.

در ادامه محمد مهدی سیار شعر خود را با این گونه  قرائت کرد:

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوْری نیست!
عصا در دست اینک میرسند از کوه موسی ها
به حال خویش بگذارید خاک تیره را یاران
کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
بیاید هر که از فرهاد، شیرین عقل تر باشد
نیاید هیچ کس جز ما و مجنون ها و لیلاها
همین از سر گذشتن سرگذشت ماست انگاری
همین سرها... همین سرهای سرگردان صحراها
شب قدری رقم زد خون ما تقدیر عالم را
که همرنگ غروب ماست صبح سرخ فرداها
خوشا سربند یازهرا که پیشانی نوشت ماست
خوشا "الله اکبر" ها خوشا "انا فتحنا" ها

مهدی جهاندار شاعر دیگری بود که قطعه شعر معروف سلبریتی را قرائت کرد.

نان به دزدان قرض دادند دکاندارها

ناخدا را خون به دل کردند سکان‌دارها

چاله‌ها را چاه کردند و ستون‌ها را تباه

بس که فرمان غلط دادند فرماندارها

که می‌داند سلیبریتی چطور آمد در این گیتی

یه لبریتی دو لبریتی علی برکت سلیبریتی

قاسم صرافان شاعر و ترانه سرا نیز شعری با مطلع : نه حق این مردم هوای بی عدالتی نیست/عدل علی انگیزه دست سیاست نیست، قرائت کرد. 

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

حسن ختم مراسم نیز شعرخوانی میثم مطیعی بود که متن کامل آن را می خوانید

حوزه هنری , شعر آیینی , سازمان تبلیغات اسلامی ,

صد گلو بغضیم، از گفتن چرا پروا کنیم

غنچه‌ی زخمیم‌ ما، فریاد اگر لب وا کنیم

درد دل داریم ما، گوشِ شنیدن نیز هست؟

پرسش ما را جوابی آنسوی این میز هست؟

میزهای بی‌غمِ از غصه‌ی ما بی‌خبر

بی‌خبر، از کارهای خویش حتی بی‌خبر

میزهای وعده‌ی پرطَمطَراق بی‌اساس

میزهای بی‌خبر از میزهای اختلاس

میزهای زیر میزی، صندلی‌های غرور

میزهای خو گرفته با زر و تزویر و زور

آنطرف‌تر میزهای سرخوش پرادعا

میزهایی از نژاد خوب آقازاده‌ها

وای اگر مردان خدمت، در ریاست گم شوند

میزهای خدمتِ بی‌مزد و ‌منّت، گم شوند

درد ما دردی جدا از فتنه‌‍ی بی دردهاست

درد دشمن نیست، درد دوستان بی ریا ست

دست‌های پینه‌بسته، سفره‌های وصله‌دار

کوخ‌های مِه‌گرفته، کاخ‌های بی‌بخار

این صدای اعتراض آیا به جایی می‌رسد؟

جز نمک بر زخم پاشیدن، دوایی می‌رسد؟

در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض

در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض

باز با کبریت دشمن آتشی افروختند

در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند

چیست کار و بار دوزخ زاده‌ها؟ آتش زدن

دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن

باز هم خون...خون پاکِ لاله بر چنگال گرگ

برنگشتن‌های سنگین پدرهای بزرگ

باز هم خوش‌رقصی باروت‌ها در بادها

کُشته‌سازی‌های هالیوودی جلادها

این طرف نابود شد دارایی نان‌آوری

آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری

باز از داغ شهیدان سینه ها غوغا شده

آه از آن نوزاد یک ماهه که بی بابا شده

باز هم از فتنه‌ی قابیل رد شد کاروان

با تولای علی از نیل رد شد کاروان

با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت

خرج‌های چند سال دشمنان بر باد رفت

فتنه رفت و فتنه گردان، غرق  رسواییش ماند

انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند

مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند

دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند

ای که در ظاهر به درد مردمت تن داده‌ای

وعده را با نیت ازیادبردن داده‌ای؟!

ای نهاده دست خود را باز هم بر روی دست

شعله‌ی این فتنه‌ها از گور بی‌تدبیری است

اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست

از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست

مردم ما از تکبر، از تورم شاکی اند

از لجوجان سیاست باز، مردم شاکی اند

نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست

با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟

طعنه بر دست عدالت می‌زند قارون عصر

مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر

از تمسخر، از تکبر، هیچکس طرفی نبست

ریشخندی زد اگر،  بر ریش خود خندیده است

حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!

چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟

باز گردید آی... ای دلدادگان آمریکا

راه حل اینجاست آری در همین ایران ما

وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو

حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو!

هرکه خاک این وطن خرج قمار خویش کرد

باخت و یک عمر بدبختی  نثار خویش کرد

هرکه با خوبان خیانت کرد سیلی می خورد

فاسد اینجا بی برو برگرد سیلی میخورد

گردنه در گردنه این راه هم طی می شود

آخر هر فتنه ای اینجا نه دی می شود

نوبه نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد

راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد

باز دل، چشم انتظاری را روایت می کند

صاحبی داریم ما، ما را هدایت می‌کند

جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش

تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران