نگاه به مستند "خودکار"| مخاطب را از دست نمیدهد!
معضلی که بیشتر مستندهای گفتوگومحور به آن دچار میشوند در زمانهایی مخاطب را از دست میدهند؛ در "خودکار" از فضای خستهکننده فرار میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، این روزها که بحث تولید ملی و حمایت از تولید کننده ایرانی مطرح است، مستند "خودکار" با محوریت قرار دادن اولین تولیدکننده مداد و خودکار ایرانی، با نگاهی متفاوتتر از مستندسازانی که در این حوزه ورود کردهاند، به آن پرداخته است.
محمد ثقفی به عنوان سازنده اثر با دستمایه قرار دادن یک نوستالژیک ملی به نام "خودکار" بیک با بیان خاطرات علیاکبر رفوگران به عنوان اولین تولیدکننده مداد و خودکار نام آشنای ایرانی، به تاریخچه ورود برندهایی چون مداد سوسمار نشان و خودکار بیک به بازار ایران میپردازد. او در این مستند با قاببندیهای درست و مونتاژ اصولی به زیبایی چگونگی تبدیل این برندها را به یک برند ایرانی و تولید داخلی به تصویر در میآورد.
این مستند بلند گفتوگومحور بیشتر اتفاقات را از زبان شخصیت اصلی مستند یعنی علیاکبر رفوگران بیان میکند. استفاده به موقع از تصاویر آرشیوی متناسب با اتفاقاتی که روفوگران آنها را باز گو میکند، ریتم فیلم را به یکنواختی و خستهکنندگی دچار نمیکند؛ معضلی که بیشتر مستندهای گفتگومحور به آن دچار میشوند و در زمانهایی مخاطب را از دست میدهند.
کاتهای به موقع در گفتوگو، گریز به تصاویر آرشیوی متفاوت و جذابتر از تصاویری که معمولاً در آرشیوهای تاریخی مشاهده کردهایم؛ همه و همه یکنواختی و طولانی شدن گفتوگوها را در هم میشکند و ببینده را وادار به دیدن سکانس بعدی میکند. هرچند که محتوا و سوژه مستند به خودی خود این گیرایی و کشش را در بیننده برمیانگیزد.
فیلمها و تصاویر آرشیوی با متن مناسبی که برای آن نگاشته شده و با انتخاب به جای صدای خاطرهانگیز نصراله مدقالچی به عنوان نریتور و گوینده فیلم، ادامه تاریخچه موضوعی فیلم را تکامل میبخشد. خود همین صدا با تنالیته و رنگ خاصش موجب اعتبار بخشی مضاعف فیلم میشود؛ چرا که هم منحصر به فرد است و دلنشین، هم قدمت دارد و با مهارتی خاص در بیان واژگان، ما را به شنیدن آن وا میدارد.
کارگردان و تدوینگر با مونتاژی اصولی گاه وقتی متن طولانیتر از تصاویر آرشیوی میشود با راهکاری ساده و البته هوشمندانه از تصاویر طراحی سیاه قلم که بخشی از فضای مرتبط با گذشته را به تصویر میکشد و متناسب با موضوع متن است، استفاده میکند و در نهایت سادگی و ظرافت یک تنوع بصری برای بینندهاش خلق میکند.
باشنیدن داستان رفوگران که تولیدکننده "خودکار" در ایران است، میتوان به نوعی کلمه خود کار را به خود او نیز نسبت داد؛ چرا که او اولین کسی است که به صورت خود کار و با تکیه بر اراده قوی خود به تنهایی به فرانسه سفر میکند و با کارخانهدار بزرگی به نام "بارون مارسل بیک" که صاحب امتیاز خودکار بیک است ملاقات میکند و با همه بیاعتمادی به یک ایرانی، اعتماد مارسل بیک را جذب میکند و به عنوان اولین تولید کننده مرغوبترین لوازمالتحریر ایرانی با کیفیت جهانی فعالیت میکند.
کیفیت محصول او در آن زمان و دهههای بعدتر چنان است که در ابتدای امر مارسل بیک از او میخواهد تا فرمول موادی که در تولید خودکار ازآن استفاده کرده است را در اختیار فرانسویهایی که خود مخترع خودکار بیک بودهاند قرار دهد و رفوگران با تدبیری هوشمندانه با گرفتن نمایندگی انحصاری و امتیاز این خودکار در ایران، خواسته او را برآورده میکند.
خوشبختانه رفوگران همچنان در عرصه تولید فعال است و استفاده از حضور یکی از اولین و نمونهترین تولیدکنندههای ایرانی در مستند، موهبت و فرصتی است که در اختیار سازنده این فیلم قرار گرفته و توانسته از این موهبت به خوبی بهره برد.
یکی دیگر از دغدغههای این روزهای مردم در بحث مصرف تولیدات ملی و وطنی با کیفیت، تعادل قیمت و ثبات قیمت کالاها است که با نوسانات غیرمنطقی بازار ایران کاری دشوار و ناممکن میکند؛ اما زمانی در همین بازار ایران 5 سال پیاپی خودکار بیک با همان 5 ریال اولیه فروخته میشد و این مبلغ دو ریال کمتر از خودکاری بود که قبل از آن از فرانسه وارد ایران میشد. رفوگران با تمام این قابلیتها که هم کیفیت محصولش بهتر از نمونه خارجیاش بود و هم قیمتش کمتر در سن 33 سالگی که اوج جوانی و ثروتاندوزی برای هرکسی در آن موقعیت است، جانب انصاف را رعایت کرد و حتی یک ریال به قیمت محصولش نیافزود. او اعتقاد داشت فروش بیشتر میتواند هزینه بیشتر تولید را جبران کند و تنها راه کارخانه برای جبران هزینهها، بالابردن قیمت و گران کردن آن نیست.
همین مرد منصف که در سال 1342 کارش را شروع کرد و کارخانهدار موفقی بود بعد از دو دهه و نیم فعالیت مورد بیمهری برخی از نقلابیون افراطی در سال 68 قرار میگیرد و به اشتباه به جرم اختلاس بازداشت شده و مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و مجبور به واگذاری کارخانه میشود.
فیلم با بیان تاریخچه تولید و مشکلاتی که از جانب کج فهمیهای افرادی خاص مانند جرقهای به خرمن تولید میافتد و آن را از بین میبرد، به ناگاه جمله «تاریخ تکرار اشتباهات انسان است» را تداعی میکند و ضمیر ناخودآگاه بیننده را به تولیدکنندههای معتبری که طی سالهای اخیر ورشکسته و جمعآوری شدهاند معطوف میدارد.
"خودکار" به لحاظ ساختاری نه یک مستند تاریخی در عرصه تولید است و نه صرفاً نگاه نقادانه به این عرصه دارد؛ بلکه با پرداختی همه جانبه به موضوع، اوج و فرودهایی برای مخاطب ایجاد میکند که جزو چهارچوب اصلی فیلم محسوب میشود. این فیلم حتی از جنبه روانشناختی میتواند به نوعی فیلم انگیزشی و مشوق برای جوانان به شمار آید. به قول "نصراله مدقالچی" گوینده متن فیلم، زندگی در این فیلم جاری است و به ما یادآوری میکند در هر حالی رو به جلو برویم و نایستیم.
رفوگران بعد از واگذاری کارخانه بیک از پا نمیافتد و با وجود زمینههای متعدد داخلی و خارجی برای مهاجرت به کشورهای اروپایی و گسترش فعالیت در عرصه تولید، از کشور نمیرود. او تمامی ناملایمات و سختیها را به جان میخرد و کار را عار نمیداند. حتی به گفته خودش اگر هیچکاری هم نتواند انجام دهد، عملگی میکند! بالأخره کارخانه عطر بیک را با دست خالی تأسیس کرده و باز کارآفرینی و برندسازی میکند؛ تا جوانان هموطنش به یک عطر ایرانی ارزان قیمت دسترسی داشته باشند.
او هنوز هم از پا ننشسته، در سن 94 سالگی روزانه 10 ساعت کار میکند و چندین کتاب شعر و رمان به چاپ رسانده است؛ بیت: «همیشه راه بهتر هست در پیش برای یافتن یک دم بیاندیش» اولین بیت از سرودههای او در نوجوانی و زمانی است که مداد ژاپنی میفروخت. او حسرت همیشگی دارد که ای کاش خودکار بیک را با برند خود تولید کرده بودم چرا که این خودکار مانند فرزند من است و من آن را بزرگ کردهام.
"خودکار" تا جای ممکن استانداردها را رعایت کرده اما هیچ اثر هنری خالی از اشکال نیست و نمیتواند منطبق با تمامی سلیقهها خلق شود. حضور بیشتر در مکانهایی که مرتبط با خاطرات شخصیت اصلی باشد، واکاوی بیشتر آسیبهایی که در مراحل بحرانی به شخصیت اصلی وارد شده و البته احتمالاً به دلیل محدودیتهای سیاسی- اجتماعی امکان پرداخت بیشتر به موضوع نبوده است، درگیر کردن اطرافیان رفوگران که نقش اصلی در پیشبرد تولیدات او داشتهاند و استفاده از خاطرات، اشعار و حتی تبلیغاتی که در مورد محصول در گذشته وجود داشته است وجوه مختلفی از داستان هزاررنگ سیر "خودکار" در ایران است. چه بسا شاید زمانی تمامی اینها کارگردان "خودکار" را به وجد آورد تا قسمتی دیگر یا یک مستند داستانی از این نوستالژی تولید وطنی به تصویر درآورد.
انتهای پیام/