ماجرای به شهادت رسیدن اولین شهید فدائیان اسلام
سیدحسین امامی اولین شهید فدائیان اسلام ، در روز ۱۸ آبان سال ۱۳۲۸ به شهادت رسید. وی طی حرکتی انقلابی به همراه برادرش، احمد کسروی مروج بیدینی در جامعه را به قتل رساند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدحسین امامی اولین شهید فدائیان اسلام ، در روز 18 آبان سال 1328 به شهادت رسید. وی طی حرکتی انقلابی به همراه برادرش، احمد کسروی مروج بیدینی در جامعه را به قتل رساند و پس از آن مدتی در زندان محبوس بود که با تلاشهای علما و انقلابیون از زندان آزاد شد. امامی پس از تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، از جانب فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی و اعضای جبهه ملی مأمور شد تا هژیر وزیر دربار وقت و مسبب اصلی تقلب در انتخابات ر اعدام انقلابی کند. پس از قتل هژیر شهید امامی دستگیر و به شهادت رسید. در کتاب «رهبری به نام نواب» که توسط مرکر اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده ، ماجرای شهادت او را این چنین میخوانیم:
«عبدالحسین هژیر» وزیر دربار بود و به شکل مستقیم در انتخابات مجلس شانزدهم دخالت میکرد. حتی هژیر مسئولیت تبعید آیتالله کاشانی را هم قبول کرده بود. هنگام تحصن، سیدحسین امامی عضو فدائیان اسلام به هژیر اعلام کرده بود در صورتی که دست از تقلب در انتخابات برنداری تو را خواهم کشت. وقتی تمام راهها برای انتخابات آزاد بسته شد فدائیان اسلام، سیدحسین امامی را که در قتل کسروی فعالانه شرکت داشت، مأمور ترور هژیر کردند.
روز 13 آبان 1328 مصادف با دوازدهم محرم در مسجد سپهسالار مراسم روضهخوانی برقرار بود و طبق سنت، هژیر جهت برچیدن عزاداری وارد مسجد شد و در جایگاه رجال قرار گرفت. امامی نیز او را سایه به سایه تعقیب کرد و در مقابل او نشست. لحظهای تأمل کرد، سپس اسلحه را از جیب خود بیرون کشید و بیدرنگ به قلب هژیر شلیک کرده اولین تیر به هژیر اصابت کرد و دومین گلوله در اسلحه گیر کرد؛ صدای اللهاکبر با صدای شلیک گلوله در هم پیچید، وظهیرالاسلام، غش کرد و وکلا و دیگر رجال هر کدام به گوشهای فرار کردند، امامی که خشمگین شده بود، قصد داشت به هر طریقی شده او را بکشد، به همین علت به سمت او رفت و به او حمله کرد، گروهی فکر میکردند لامپ ترکیده است، اما مأموران امامی را گرفتند، بنابراین ابتدا او را به یکی از مغازههای پیرامون مسجد و سپس به دژبانی منتقل کردند. هژیر بلافاصله به بیمارستان منتقل شد، اما در چهاردهم آبان، پروندهی حیات او نیز بسته شد. در تهران حکومت نظامی اعلام و بازجویی از سیدحسین امامی نیز آغاز شد. اول فکر میکردند قتل هژیر توطئهی سیاسی بوده است که پشت پرده آن عدهای از مخالفان هژیر مانند رزمآرا قرار دارند.
شاه، ارتشبد فردوست ، دوست نزدیک خود را مأمور رسیدگی به این پرونده کرد. حسین فردوست میگوید:
من همان موقع به زندان دژبان رفتم، رئیس دژبان مرا به سلول ضارب برد، او تا مرا دید به نماز ایستاد، نمیدانم چه نمازی بود که فوقالعاده طولانی شد. حدود سه ربع ساعت در گوشهی اتاق روی صندلی نشستم و او اصلاً متوجه من نبود و مرتب راز و نیاز میکرد و به محض اینکه نمازش تمام میشد، نماز دیگری را شروع میکرد. دیدم که با این وضع نمیشود. زمانی که نمازش تمام شد، اشاره کردم و گفتم این را کنار بگذار، من عجله دارم. پذیرفت و روی تخت چوبی نشست و به دیوار تکیه زد و پایش را بالا گذارد و به تسبیح انداختن پرداخت. از او سؤال کردم چه کسی به شما دستور داد که هژیر را ترور کنی؟ او گفت من صریحاً میگویم که وظیفه شرعی خود را انجام دادهام و از کسی درخواستی ندارم؛ خوشحالم که این وظیفه را انجام دادم و مجازاتم هر چه باشد،که اعدام است قبول دارم. فردوست ادامهی مذاکره را به فردا موکول کرد، اما امامی در پاسخ به او گفت: بی خود وقتتان را تلف نکنید شما اگر 10 ساعت هم بنشینید پاسخ من همین است و مجددا برخاست و به نماز ایستاد. امامی زیر مخوفترین شکنجهها اسمی از یاران خود نبرد و فقط گفت که به وظیفه شرعیاش عمل کرده است؛ اما از آن طرف، نواب تصمیم گرفت یار فدایی خود را برهاند. در همین حال نواب اعلامیهای صادر کرد و از قتل هژیر به عنوان اعدام انقلابی نام برد:
«هژیر به فرمان خدا به خاطر تجاوز به حقوق ملت مسلمان ایران محکوم به مرگ شد و حکم آن به دست فرزند رشید اسلام حضرت سیدحسین امامی اجرا شد و خائنین باید بدانند ما زندهایم و بیدار و به جزئیات امور خائنین نظارت کامل داریم انتخابات باید لغو و تجدید شود و مردم آزادانه آرای خود را به صندوق بریزند و صندوقها نباید تعویض شود و خیمه شببازیهای گذشته نباید تکرار شود. در صورت تکرار سرنوشت همهی خائنین یکسان است»
از طرف فدائیان اسلام نواب صفوی و فدائیان اسلام مترصد فرصتی بودند تا امامی را آزاد کنند. شهید واحدی نقل میکند:
عدهای مجهز شده بودند تا شبی که بنا است حکم اجرا شود هجوم بیاورند و امامی را به هر وسیله که شده برهانند. البته این عمل بسیار دشوار بود و خیلی از خودگذشتگی لازم داشت، اما مهر و عاطفه ایجاب میکرد که به هر نحوی اقدامی بکنند. دولت هم کم و بیش از این سنخ روحیات فدائیان بیاطلاع نبود آن شب، شب ششم محرم 1366 هجری قمری بود. ناگهان در اتاق باز شد و جوان در حالیکه روزنامهای به دست داشت وارد شد و خبر مندرج در روزنامه را مبنی بر تأخیر اجرای حکم قرائت کرد و به ناچار در آن شب به امید روز یا شب وظیفه ، متفرق شدند، اما سپیده دم فردا، روزنامه فروشیها فریاد میزدند: اعدام امامی اعدام امامی . سیدحسین امامی در نیمههای شب 18 آبان 1328 در میدان سپه به دار شهادت آویخته شد و فریاد «الله اکبر» و «زنده باد اسلام» به آسمانها رفت و خودش ستارهای از دل کهکشان شهدای اسلام شد۔ بدن او را مخفیانه در قبرستان متروکهی امامزاده حسن دفن کردند. فدائیان تلاش بسیار کردند تا سرلشکر زاهدی - رئیس ستاد وقت ، محل قبر را به آنها نشان داد و به شرطی که غوغا و تظاهرات نکنند اجازه داد او را هر کجا که می خواهند دفن کنند. فدائیان با احترام و تجلیل فراوان جنازه ی شهید امامی را به ابن بابویه آوردند و در کنار قبر شیخ صدوق به خاک سپردند. شهید امامی اولین شهید فدائیان اسلام بود و نواب در غم از دست دادن او بسیار اندوهناک شد و به همین علت در اعلامیهای که در چهلم شهادت او صادر کرد، حکومت پهلوی را تهدید کرد در صورتی که احکام اسلام اجرا نشوند، انتقام خون همرزمان شهیدش را خواهد گرفت.
انتهای پیام/