"پناه آخر" تلویزیون و شعارهای گلدرشت مذهبی/ چرا هر شب باید سریال پخش شود؟
عجلهعجله ساختن کارهای مناسبتی و "پناهآخر" کمتوفیق ما را به این نتیجه میرساند که تلویزیونیها به دلیل اصرار بر هر شب پخش سریال، خودشان را در دامِ سریالهای متوسط گرفتار و از کارهای قوی و فاخر فاصله گرفتهاند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر
ماجرایی را تلویزیون از روز اربعینحسینی شروع کرد که به دو برادری برمیخورد که نامشان مرتضی و یحیی بود؛ همهچیز از تکیه و چالشی شروع شد که یحیی را به هیئت راه ندادند؛ چون خلافکار بود و عیاشی میکرد و اعضای هیئت به این نتیجه رسیدند که نگذارند وارد هیئت شود. او هم از روی لج و لجبازی، پسر خودش را دزدید و با خودش به خارج از کشور برد. کاراکتر پسر یحیی را "عباس غزالی" بازی میکرد که با زمزمه حقخوری و انتقامجویی از عمویش او را پرورش میدهد. تا اینکه روزی از خارج از کشور برمیگردد و به سراغ ارث و میراثش میرود. بعد از رفت و آمدها، امیرعلی از عمویش مرتضی شکایت میکند و او روانه زندان میشود.
متوجه شدن واقعیت ماجرا از زبان مادرش و فوت مرتضی قهرمان داستان در زندان همانا... این بود ماجرای ده قسمته سریال شبکه یک سیما یکی دو روزی است به پایان رسیده و سریال جدید "به رنگ خاک" حسن لفافیان از روز جمعه جایگزینش میشود.
در نقد سریال "پناهآخر" یا همان "مجلس حیرانی" از جمله مینیسریالهای تلویزیونی محسوب میشوند؛ ساخته کارگردانی که در میان کارهای سینمایی و تلویزیونیاش همواره گرایشهای دینی و مذهبی را هدف قرار داده است. با این حال با آنکه ارزشمداری و توجه به آیینهای مذهبی و ملی از امتیازهای کار این هنرمند محسوب میشوند اما همین مورد عنوان نقطه ضعف کارهای او هم به حساب میآید؛ چرا که او به رغم تواناییها و قابلیتها، هنوز نیاموخته که مفاهیم ارزشی و آموزههای دینی را به صورت هنرمندانه در فیلمها و سریالهای تلویزیونی به نمایش گذارد.
سریال "پناهآخر" از همان آغاز با غم و اندوه، مصیبت و مرثیه در فضاهای مکرر شعاری مانند حسینیه، مسجد و اماکن مرتبط و با حضور دستهجات عزاداری، مداحی و دعاخوانی همراه بود؛ این نوع شکلدهی تصویری و نمایشی به صورت عریان و آشکار مورد نقد و قابل تأمل است؛ چون میخواهد جار بزند این اثر مذهبی است؛ در صورتیکه ارزشها و ویژگیهای دینی و مذهبی باید در لا به لای عملکردها و مناسبات زندگی آدمها و گفتارشان در قالب تصویر گنجانده شوند.
"پناه آخر" با موضوع محوری حقالناس به صورت سطحی برخورد کرده و نتوانسته در قالب درام و نمایش مدافع اهداف ارزشی خود باشد.
یک هنرمند ارزشی پیش از هرچیز باید هنرمندیاش را در انتخاب موضوعهایی که بتواند آنها را به صورت تصویر درآورد به کار گیرد و پس از آن منطبق با سلیقه و نظر مخاطب به چینش عناصر درام و سریال خود بپردازد، اما در "پناهآخر" بهرغم همه امتیازهای معناگرایی آن به دلیل استفاده از فضاها، شعارها و سوژههای به شدت مذهبی تماشاگر چندان فرصتی برای شناسایی آدمها و همراهی با آنها تا پایان قصه ندارد.
در واقع سریال "پناهآخر" جدا از مضامین مذهبی یکی از تلخترین سریالهای تلویزیونی بود که قدم اولش را با تلخی برداشت و در نهایت هم با مرگ قهرمان اصلی داستانش – مرتضی- به پایان راه میرسد. در حالیکه "یاری" میتوانست همین مضمون خوب را در واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی به نمایش گذارد؛ به گونهای که نه مفاهیم ارزشی دچار آسیب شوند و نه ساختار هنری سریال در هم بریزد؛ مخاطب "پناه آخر" در این سریال حتی یک لحظه هم شاهد روی دیگر زندگی یعنی شادی و امید نبود و این نقطه ضعف بزرگ این سریال به شمار میرود.
لوکیشن اصلی "پناهآخر" حسینیه بود؛ گرچه حسینیه نقش مهمی در شکلگیری قصه داشت اما این نقش برجسته و تأثیرگذار در چارچوب یک درام نمایشی از کار در نیامده بود و در همین امتداد ماجراهایی که باعث کدورت و قهر دو برادر یعنی "مرتضی" و "یحیی" داستان شود به درستی در این مینی سریال به تصویر کشیده نشد و تماشاگر به صورت کامل در جریان ریشه مشکلات این برادر قرار نگرفت. با مشکلات و داستانهای فرعی مثل ماجراهای داماد مرتضی (بهروز- امین زندگانی) کاملاً به صورت سطحی برخورد شد و به شکل غیرمنتظره هم در پایان سریال جمع شد که این نمونههایی از ضعف پرداختی داستان "پناهآخر"، کارگردانی، تصویرسازی و همچنین گرفتن بازیهای خوب از بازیگران به شمار میرود.
سریال بازیگران کاربلدی چون "بیژن امکانیان"، "کاظم هژیرآزاد" و "افسر اسدی" را در کنار هم قرار داده بود اما کارگردان در گرفتن بازیهای مطلوب از بازیگرانش مؤفق نبود؛ به گونهای که نقش مرتضی را هر شخص دیگری هم میتوانست این نقش را ایفا کند؛ چون هیچ نوع ویژگی در بازی این بازیگر مشاهده نمیشد. در کنار این موارد تکرار فضاهای حسینیه و آدمهایی که در آن محل آمد و شد داشتند بسیاری از آنها حضور مؤثری در قصه نداشتند و میتوانست در هرجای دیگری اتفاقات داستان رقم بخورد جز مواقع ضروری در حسینیه! اما کارگردان همواره با نمایش حسینیه و استفاده از شعارهای گلدرشت درباره حقالناس و مسائل مذهبی کاملاً از "پناهآخر" یک مجموعه شعاری ساخت.
متأسفانه گاهی تلاش غیرهنرمندانه در حفظ و دفاع از ارزشها و آرمانهای مذهبی باعث میشود تماشاگر به جای جذب، از این فضا فاصله بگیرد.
درست است که رسانهملی وظیفه دارد برای پُرکردن آنتن شبکههای سیما برنامه و سریالهای متعدد تولید کند یا به قولِ بسیاری از مدیران و تهیهکنندگان این چاه ویل نیاز به سریالهای تازه و نوی متعدد دارد! اما این پُرکردن آنتن نباید به معنای استفاده از هر نوع برنامه و تولید هر نوع فیلم و سریال ضعیف و بد منجر شود؛ در صورتیکه تلویزیون میتواند با اتخاذ روندی کارشناسانه با تولید برنامههای مناسب و شایسته جامعه، دست روی تولید سریالهای هماهنگ با فرهنگ جامعه بزند، به گونهای که نه تنها لطمهای به ساختار این آثار نخورد و سازندگان آن دچار مشکل نشوند بلکه مخاطب هم فرصت داشته باشد تا با انتخاب و گزینش برنامهها و سریالهای مختلف و قراردادن اوقات فراغت به تماشای آنها بنشیند.
یکی از مشکلاتی که سبب شده که تلویزیونیها نتوانند در تولید سریالهای قوی، فاخر و درجه یک به توفیق برسند سیل تولید سریالهای متوسط است که متأسفانه بیشتر آنها شبانه یا روزانه با تکرارهای متعدد، روی آنتن میروند! این اتفاق نه تنها تأمل و تفکر و اندیشهورزی سریالی برای مخاطب ایجاد میکند بلکه به نوعی میتواند مخاطب را از تلویزیون دور کند.
واقعاً هیچ ضرورتی ندارد که سریالها هر شب از تلویزیون پخش شوند و میتواند هفتهای یک یا دو بار روی آنتن بروند؛ بدون آنکه آسیبی به سریالها برسد و یا مخاطب فرصت دیدن متصل سریال را از دست بدهد. در هر حال برای راضی نگهداشتن مخاطب ضروری است در امر تولید برنامهها و سریالها برنامهریزی اساسیتری شکل بگیرد تا ضمن ساختن آثار مناسب و مورد توجه مردم از روند پخش روزانه یا شبانه سریالها متعدد و پشت سر هم کاسته شود.
در غیر این صورت به محض تمام شدن یک سریال چون تلویزیون خودش را ملزم میداند سریال دیگری پخش کند از همین رو در تولید سریالها نظارت درستی را شاهد نیستیم و به همین دلیل بیشتر آنها از حد متوسط فراتر نمیروند؛ چون قرار است هرچه زودتر ساخته شده و به پخش تلویزیون سپرده شوند؛ این از جمله مسائلی است که میتواند مانع رشد کیفی آثار تلویزیونی در رسانهملی باشند.
انتهای پیام/