نگاهی به آخرین اثر حداد عادل؛ رهایی از ظلم و بیعدالتی پیام راهپیمایی اربعین
غلامعلی حداد عادل در سفر خود به نجف اشرف شرحی از جریان این راهپیمایی و اتفاقهای رویداده در مسیر نجف به کربلا را ارائه میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، غلامعلی حداد عادل در سفر خود به نجف اشرف در سال 1396، با سیل راهپیمایان اربعین هممسیر میشود و شرحی از جریان این راهپیمایی و اتفاقهای رویداده در مسیر نجف به کربلا را که با عنوانی برگرفته از تذکره الاولیاء عطار نیشابوری نامگذاری شده، ارائه میکند.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این اثر پس از بیان گزارشی از این سفر معنوی و حال و هوای مسیر راهپیمایی و موکبها و زائران، به تحلیل این پدیده سیاسی و دینی و اجتماعی میپردازد.
*****
"به صحرا شدم، عشق باریده بود..." نام اثری است از دکتر غلامعلی حداد عادل. کتابی کم حجم اما پرمحتوا پیرامون "گزارشی از راهپیمایی اربعین".
نام کتاب برگرفته از یکی از اشعار عطار است؛
به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمینتر شده
چنانکه پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد
در واقع این کتاب، حاصل شرکت نویسنده در راهپیمایی اربعین سال1396 شمسی است. کتاب در شش بخش تنظیم شدهاست و هر بخش ادبیات خاص خود را دارد. نباید این کتاب را فقط یک سفرنامه صرف دانست. بلکه قسمت اعظمی از کتاب پیرامون تجزیه و تحلیل این اجتماع عظیم است.
بخش اول کتاب، تحت عنوان "پیشگفتار"، کلیاتی درباره این سفر و این اثر را شامل میشود. نگارنده، راهپیمایی اربعین را صرفاً یک مسئله دینی نمیداند و ابعاد آن را بسی بزرگتر ترسیم میکند و معتقد است فرصت حضور در این اجتماع عظیم، یکی از برکات انقلاب اسلامی است. در همین بخش از کتاب میخوانیم:
«راهپیمایی اربعین به صورتی که در سالهای اخیر مرسوم شدهاست، دست کم برای عموم ایرانیان، پدیده تازهای است با ظرفیت بسیار و ابعاد دینی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی گوناگون، و فرصت مغتنمی است برای مردمی که به انقلاب اسلامی دلبستهاند و در چهل سال گذشته با نثار جان و مال خویش از آن محافظت کردهاند.»
بخش دوم، بیانی سفرنامه گونه دارد و با عنوان "شبی خوش، سفری خوش"، از ابتدای سفر و پرواز از فرودگاه امام خمینی(ره) به سمت نجف اشرف و حضور در راهپیمایی را روایت میکند. در خلال جزئیات سفر، تشبیهات و استفاده از آرایههای ادبی که ناشی از ذوق ادبی حداد عادل است، بسیار به چشم میخورد. در قسمتی از کتاب، وقتی نویسنده به جمع راهپیمایان اربعین میپیوندد، زائران اباعبدالله را اینگونه توصیف میکند: «این جمعیت گویی رودخانهای است که شب و روز جریان دارد و تو قطرهای از آن رودخانهای.»
در قسمتی از همین بخش، نگارنده، به قول خودش "بیاختیار از سال1396 به سال1366" منتقل میشود به یاد میآورد روزهای جنگ بین دو ملت عراق و ایران را. و با ظرافتی، مینویسد:
«اما امروز دیگر از آن حرفهای سی سال پیش خبری نیست. اگر صدام حسین دو ملت را به جان هم انداخته بود، اکنون امام حسین آنها را با هم آشتی داده است. گویی امام حسین دست عراقیها و ایرانیها را گرفته و این دو دست را به نشانه دوستی و برادری و اتحاد در دست هم نهادهاست و جماعت لبنانی و بحرینی و کویتی و سوری و ترک و ترکمان و پاکستانی و هندی هم ناظر این صحنه آشتیکنان شدهاند.»
بخش بعدی کتاب، به توصیف فضای حاکم بر مسیر راهپیمایی اختصاص دارد؛ از موکبهای فراوانی که آماده خدمترسانی به زائران هستند گرفته تا افرادی که به التماس خواستار خدمت به زائران هستند.
نویسنده در این بخش اشارهای کوتاه به خردسالان و نوجوانان عراقی میکند که چگونه مانند یک کارگر حرفهای در کنار بزرگسالان خود به زائران خدمت میکنند. و بعد می نویسد: «این میتواند درسی برای ما باشد که کودکان و نوجوانان خود را نازپروده تربیت نکنیم...»
در بخش چهارم کتاب، نگارنده از ظواهر این اجتماع عبور کرده و به عمق این حادثه میپردازد. وی سعی میکند با طرح این پرسش که هدف و مقصود افراد از شرکت در راهپیمایی اربعین چیست، پیرامون چرایی این اتفاق سخن بگوید. او معتقد است که هدف زنان و مردان برای شرکت در این اجتماع، همان علت قیام امام حسین(ع) هست؛ رهایی از ظلم و بیعدالتی. و نظرش را اینگونه بیان میکند:
« به تعبیر فلسفی، باید گفت در این عزاداری گسترده و در این عظیمترین راهپیمایی بشری در روی کره زمین، انواع علتهای مادّی و صوری و فاعلی در کار است اما علت غایی یکی است و همه آن علل و اسباب متنوع برای آن است که راه برای رسیدن به یک غایت و مقصود و یک علت غایی هموار شود و آن چیزی نیست مگر برپایی عدالت و اقامه حق و حقیقت و رهایی بندگان خدا از بند بندگی غیرخدا و رسیدن به آزادی و آگاهی.»
نویسنده، راهپیمایی اربعین را "یک مدرسه تربیتی بزرگ برای ملتها" میداند و یادآور میشود که با دیدن جمعی از زنان که با عنوان فاطمیون از افغانستان به زیارت آمده بودند، ناخودآگاه به یاد رزمندگان غیرتمند شیعه افغانستانی میافتد که با همین عنوانِ فاطمیون در سوریه، مخلصانه میجنگند و انگار در دامن چنین مادرانی است که چنان رزمندگانی تربیت میشوند.
همچنین این اجتماع عظیم را فرصتی برای زمینه سازی ظهور حضرت حجت قلمداد میکند؛ زمینهسازیِ جامعهای که عدالت و اخلاق در آن حاکم است.
در بخش پنجم کتاب که "آتش بدون خاکستر" نام دارد، با معنا و مفهوم عزاداری برای حضرت امام حسین(ع) و دگرگونی آن از بعد از انقلاب اسلامی رو به رو هستیم.
نگارنده، روزگار قبل از انقلاب را برای مخاطب ترسیم میکند که در عزاداریهای آن روزگار چه معنا و مفهومی به مردم منتقل میشد:
«در آن سالها بُعد حماسی و سیاسی عزاداری بسیار ضعیف بود و برعکس جنبه مظلومیت امام و خاندان و اصحاب او غلبه تام داشت و رنگ اصلی مراسم عزاداری، رنگ غم و اندوه و درد و رنج و درماندگی بود.»
حداد عادل در این بخش بر روی نقش عزاداری در سالهای قبل از انقلاب و اینکه چگونه عاشورای سال42 و یا عاشورای سال57 توانست موتور حرکت انقلابیون را روشن و پرجوش و خروش کند، تمرکز مییابد. او حضرت امام خمینی(ره) را کسی میداند که بُعد کمرنگ شده و فراموش شده حماسی عاشورا را زنده کرد و با نفس پاک برخاسته از دل پاک خود خاکستری را که بر آتش عزای حسینی نشسته بود زدود و برطرف کرد تا حرارت و سرخی آن آشکار شود. و در نهایت راهپیمایی اربعین و فرصت شرکت در آن را از برکات جمهوری اسلامی ایران میداند.
بخش آخر کتاب با عنوانِ "در حدیث دیگران" شامل نظرات و تحلیلهای دیگران درباره این واقعه عظیم است. در نمونه اول این بخش، قسمتهایی از پژوهشی که دانشگاه ام.آی.تی آمریکا در سال 2015م درباره راهپیمایی اربعین انجام دادهاست، آورده شدهاست. در نمونه دوم، تجربه جالب و شاید باورنکردنی علی سلیمانی، بازیگر تئاتر و سینما، از دعوت چندین نفر از افراد بیدین از طریق یک سایت برای شرکت در این راهپیمایی را روایت میکند. و در نمونه سوم نظرات و تحلیلهای الکساندر دوگین، از نظریه پردازان سیاسی روسیه، آورده شدهاست.
"به صحرا شدم، عشق باریده بود..." را دفتر نشر فرهنگ اسلامی به چاپ رساندهاست.
در پایان و به عنوان حسن ختام، آوردن قسمتی از کتاب خالی از لطف نیست:
« ...مهم این است که در این راهپیمایی که در نوع خود در جهان بینظیر است هیچ کس دیگری را بیگانه نمیداند. اصلاً در ذهن این مردم جایی برای این سوال وجود ندارد که تو کجایی هستی و من کجایی؛ تو که هستی و من کهام. اینجا، تمایزهای جغرافیایی و تفاوتهای نژادی رنگ میبازد. اینجا، همه یک رنگاند و یک رنگ دارند؛ رنگ امام حسین(ع). این راهپیمایان همه تابع امام حسیناند و تابعیت قلمرو و حکومت او را دارند. پایتخت کشور جهانی امام حسین کربلاست. و مبداء تاریخش عاشوراست. شیعه، در هر کجای دنیا که باشد و تابعیت هر کشوری را که داشتهباشد، تبعه یک کشور معنوی است که پایتخت آن کربلاست...»
نوشته طاها دولتآبادی
انتهای پیام/