موانع پنهان "عدمتوسعه طب سنتی" در ۴۰ سال پس از انقلاب چه بوده است؟
امروز با گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب که قرار بود در "طب" هم انقلابی بهنفع مردم با بازگشت به آموزههای غنی طب ایرانی صورت گیرد، هنوز هم مردم در بخش حاکمیتی و دولتی از خدمات همهجانبه طب سنتی محرومند! با استاد خیراندیش به بررسی این مسائل پرداختهایم.
به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری تسنیم؛ امروز 12 سال از زمان تأسیس معاونت طب سنتی در وزارت بهداشت و تأسیس نخستین دانشکده طب سنتی در کشورمان میگذرد، دانشکدههایی که قرار بود با تربیت PhDهای طب سنتی، بستر ترویج و توسعه طب سنتی در کشورمان را فراهم کنند و منجر به فراهم شدن امکان دسترسی عمومی، فراگیر و ارزانقیمت مردم کشورمان به خدمات درمانی و بیمارستانی طب سنتی شوند!
اما آیا امروز پس از گذشت بیش از یک دهه، به این اهداف رسیدهایم؟! آیا در حال حاضر امکان دسترسی مردم به خدمات حداقلی طب سنتی در سیستم رسمی نظام سلامت کشورمان فراهم شده است؟!
آیا در حال حاضر، متولیان و مسئولان وزارت بهداشت و دستاندرکاران حوزه طب سنتی در نظام سلامت کشورمان میتوانند مدعی این باشند که لااقل در یک بیمارستان از مجموع هزاران بیمارستان بخش دولتی و خصوصی در سطح کشورمان، خدمات درمانی طب سنتی نیز کنار خدمات رایج طب نوین به بیماران متقاضی ارائه میشود؟!
آیا امروز و پس از گذشت بیش از 12 سال از زمان پذیرش رسمی بخش طب سنتی در چارت سازمانی وزارت بهداشت و معرفی وزارت بهداشت بهعنوان متولی ترویج و توسعه طب سنتی، میتوان مدعی توسعه حداقلی طب سنتی در کشورمان شد و آیا امروز دسترسی مردم در بخشهای بیمارستانی به خدمات طب سنتی فراهم است؟!
متأسفانه پاسخ قریب به اتفاق این سؤالات و سؤالات متعددی از این دست، "منفی" است!
متأسفانه تعداد کل فارغالتحصیلان PhD طب سنتی از دانشکدههای مربوطه در کشورمان پس از گذشت 12 سال کمتر از 100 نفر است!! میزان ارائه خدمات طب سنتی در بیمارستانهای دولتی و خصوصی کشورمان "صفر" است یعنی در حال حاضر هیچ بیمارستان دولتی و خصوصی در کشورمان وجود ندارد که لااقل یک درصد از خدمات درمانی ارائهشده به بیماران را به خدمات طب سنتی اختصاص داده باشد!
در حال حاضر هیچ یک از خدمات طب سنتی و داروهای گیاهی تجویزی از سوی اساتید این حوزه، تحت هیچ پوشش بیمهای قرار ندارد؛ دسترسی مردم مناطق حاشیهای و محروم به خدمات طب سنتی صفر است و اگر دسترسی هم به چنین خدماتی وجود دارد، مربوط به خدمات ارائهشده از سوی اساتید و طبیبانی است که خارج از سیستم وزارت بهداشت و دانشکدههای طب سنتی به فراگیری طب سنتی مشغول بودهاند و امروز همین اساتید، افتان و خیزان و بنابر دغدغههای فردی خود در حال ارائه خدمات طب سنتی به بیماران در نقاط مختلف کشور هستند و نه فارغالتحصیلان پرتعداد(؟!) دانشکدههای طب سنتی!
امروز "سهم بودجهای" طب سنتی با وجود برخورداری از متولی رسمی و دایه مهربانی(؟!) بهنام "وزارت بهداشت" چیزی نزدیک به صفر است!یعنی با وجود ادعاهای فراوان مسئولان وزارت بهداشت مبنی بر ضرورت ترویج و توسعه طب سنتی کنار طب نوین اما همین مسئولان حتی حاضر به اختصاص یک درصد از بودجه کلان وزارت بهداشت و منابع هنگفت نظام سلامت کشور به طب سنتی نشدهاند!
متأسفانه باید گفت که با وجود عطش و علاقه بسیار گسترده مردم کشورمان به دریافت خدمات طب سنتی بهجای برخی از خدمات مشابه ارائهشده در پزشکی نوین که این علاقه، ریشه در باور و فرهنگ مردم این دیار دارد، اما تا به امروز هیچ اقدام جدی برای وارد کردن شیوههای درمانی طب سنتی در بخشهای درمانی و بیمارستانی کشورمان صورت نگرفته است.
این موارد، تنها گوشهای از واقعیتهای امروز طب سنتی یا طب ایرانی ــ اسلامی در دل وزارت بهداشت در کشور 80میلیونی ایران است؛ کشوری که از یک عقبه تاریخی بسیار غنی از طب ایرانی برخوردار است و در گذشتهای نهچندان دور، تمام مردم ایرانزمین صرفاً با تکیه بر توانمندیهای طب مستقل ایرانی ــ اسلامی، تمام نیازهای درمانی آنها تأمین میشده است اما امروز، مردم همین کشور با چنین عقبهای در طب، حتی از دسترسی به خدمات سرپایی بیمارستانی طب سنتی هم محروم هستند!
با این اوصاف، سؤال اساسی و کلیدی افکار عمومی و ناظران امر از مسئولان مربوطه در وزارت بهداشت و نظام سلامت کشورمان این است که "چه مانعی برای ترویج و توسعه طب سنتی جلوی پای شما مسئولان بوده که امروز با گذشت بیش از یک دهه از گنجانده شدن رسمی طب سنتی در وزارت بهداشت، به وضعیت امروز گرفتار هستیم؟!"
مسئولان وزارت بهداشت امروز باید پاسخگوی این سؤال جدی باشند که: چرا با گذشت 40 سال از عمر انقلاب اسلامی که قرار بود در "طب" هم انقلابی بهنفع مردم این کشور با بازگشت به آموزههای غنی طب ایرانی صورت گیرد، هنوز مردم در بخش حاکمیتی و دولتی هیچ انتفاعی از طب سنتی نبردهاند و تقریباً بهصورت مطلق، نمیتوانند از هیچ نوع خدمات طب ایرانی ــ اسلامی در هیچ بیمارستانی بهرهمند شوند؟!
برای بررسی این سؤالات مبنایی و کلیدی، میزبان "استاد حسین خیراندیش" پیشکسوت طب سنتی کشورمان در تسنیم بودیم؛ چرا که استاد خیراندیش خود از مبدعان و چهرههای اصلی و پیگیر تأسیس معاونت طب سنتی در دل وزارت بهداشت بوده است؛ اما آیا این چهره، امروز نیز پس از گذشت 12 سال از بدو ایجاد معاونت طب سنتی و دانشکدههای طب سنتی در ساختار وزارت بهداشت، هنوز قائل به پیگیری مطالبه احیای طب سنتی از بستر و ساختار وزارت بهداشت است؟ و یا این چهره، امروز رسیدن به هدف بزرگی بهنام ترویج و توسعه طب سنتی و احیای مجدد این طب از طریق وزارت بهداشت و در دل طب نوین را غیرممکن میداند؟!
پیش از این بخش نخست این گفتوگو با عنوان آیا ترویج و توسعه "طب سنتی" از طریق وزارت بهداشت ممکن است؟! منتشر شد؛ در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانیم:
تسنیم: اینکه شما و عدهای از دلسوزان طب سنتی در مقطع زمانی سال 86 ـ 85 تلاش داشتید که معاونت طب سنتی را در چارت سازمانی وزارت بهداشت ایجاد کنید بهمعنای سپردن رسمی مسئولیت طب سنتی به وزارت بهداشت با شاکله "طب نوین" بوده است؛ آیا نمیتوان این اقدام را بنا نهادن "خشت اول" بهصورت "کج" تلقی کرد؟! چرا که صرفاً بهدلیل اینکه در آن مقطع زمانی، پیشکسوتان طب سنتی فرصت کافی برای تأسیس یک سازمان یا نهاد مستقل از وزارت بهداشت برای عهدهدار شدن مسئولیت طب سنتی را نداشتند، به این مسئله تن دادند که سرنوشت طب سنتی را به وزارتخانهای بسپارند که ماهیتاً با طب سنتی در تضاد است! یعنی در اصل به هر میزان که در سطح کشور شاهد "ترویج و توسعه طب سنتی" باشیم، عملاً حوزه فعالیت طب نوین که متولی آن وزارت بهداشت است، تنگتر و محدودتر میشود؛ پس چطور پذیرفتید که ممکن است وزارت بهداشت اجازه ترویج و توسعه ضد خود را در ساختار خود بدهد؟!
این خاکریزی بود که پیشِرو بود و باید فتح میشد و شد! اگر این کار نمیشد، همین اداره کل و معاونت را نداشتیم، چیزی نبود که بخواهیم در مورد آن حرف بزنیم!
تسنیم: با این اوصاف، این سؤال به ذهن میرسد که در حال حاضر پس از گذشت 12 سال از زمان تأسیس نخستین دانشکدههای طب سنتی و بهرسمیت شناخته شدن طب سنتی در چارت وزارت بهداشت، چه دستاوردها و موفقیتهایی از بستر وزارت بهداشت عاید حوزه طب سنتی شده است؟ آیا بهقول شما اینکه «تأسیس معاونت یا ادارهکل طب سنتی، سنگری بود که باید فتح میشد» امروز منجر به ترویج و توسعه حداقلی طب سنتی در کشورمان شده؟! آیا امروز حتی یک بیمارستان در سطح کشور خدمات طب سنتی ارائه میکند؟! آیا بهرسمیت شناخته شدن طب سنتی در بدنه وزارت بهداشت طی این سالها باعث شده که طب سنتی حتی سهم یکدرصدی از بودجه هنگفت وزارت بهداشت داشته باشد؟!
کار معاونت طب سنتی که به ادارهکل تبدیل شد، بهوسیله فقط یک دفتر اداره میشود؛ این دفتر، کل مجموعههای خصوصی و غیرخصوصی، فعال و غیرفعال در حوزه طب سنتی را بهنوعی تعطیل و خودش چند دفترچه 100 و 200 صفحهای از طب خارجی و داخلی چاپ کرد و اکنون هم سرگرم درون خودش شده است.
ظرفیت نخستین پذیرش دانشجو در رشته PhD طب سنتی توسط دانشگاه تهران، دانشگاه شاهد، شهید بهشتی و علوم پزشکی ایران، هر دانشگاه 5 نفر بود اما امسال، دانشگاه تهران یک دانشجو گرفته است!
تسنیم: دلیل این کاهش ظرفیت چه بوده است؟
چون سیاست وزارت بهداشت، سیاست انقباضی و سیاست جمع کردن طب سنتی است.
تسنیم: آیا در سال 86 که نخستین دانشکده طب سنتی تأسیس و اقدام به جذب دانشجو از میان پزشکان عمومی کرد، اشتیاق دانشجویان برای ورود به رشته طب سنتی بیشتر از امروز نبود؟ آیا عملکرد ضعیف دانشکدههای طب سنتی و نوع خروجی آن باعث نشده که امروز میل دانشجویان برای ورود به این رشته بسیار کمتر از قبل شود بهگونهای که بهقول شما امسال دانشگاه تهران فقط یک نفر را در رشته طب سنتی جذب داشته است؟
بله! این انتقاد وجود دارد اما سیاستهای انقباضی هم به این قضیه کمک میکرد تا تمهیدی اجرایی برای این کار فراهم نشود بهعنوان مثال وقتی یک نفر PhD طب سنتی میگیرد، PhD برای آموزش است و هنوز تخصصی که توان تجویز داشته باشد، ندارد و نسخه او هم حمایتهای بیمهای و... را ندارد.
اگر همین الآن به دانشجویان اعلام کنیم که شرایط مساعدی برای آموزش در حوزه طب سنتی فراهم است و آینده دارد، متقاضی در سراسر کشور وجود دارد اما چون ارادهای در وزارت بهداشت برای توسعه طب سنتی وجود نداشته است، اینگونه شد؛ البته روش ناکارامد آموزش طب سنتی هم باعث شده که پزشکان رغبت چندانی برای ورود به رشته طب سنتی نداشته باشند چرا که وقتی پزشک چهار سال از عمرش را صرف یاد گرفتن درمانهای طب سنتی میکرد اما درمان یاد نمیگرفت بلکه تعداد زیادی تئوری حفظ میکرد، طبیعتاً ترجیح میداد وقتش را صرف فراگیری تخصص دیگری از طب کلاسیک کند و نه طب سنتی!
اگر بخواهیم علتهای این مسئله را بررسی کنیم، چند فراز است؛ یکی عدم ویرایش متون درسی و بهرهگیری از ذهنهای فعالتر برای رشد آموزش طب سنتی و ابداع روشهای سازگار با فرهنگ جاری است؛ میخواهیم همان واژهها، اصطلاحات، روشها و نسخههای 1400 سال پیش را الآن هم سر کلاس بگوییم! این اجرایی نیست و جواب نمیدهد.
اگر شما امروز بخواهید صرفاً همان نسخه هزار سال پیش در منابع طب سنتی را برای جامعه امروزی هم تجویز کنید، این هم از جهت قواعد طب سنتی و هم از جهت قواعد اجتماعی نادرست است و در بالین هم جواب نمیدهد و وقتی که بیمار درمان نشد، خودبهخود علاقهمندی شما به طب سنتی کاهش پیدا میکند و اگر دوستت هم بخواهد برای فراگیری طب سنتی اقدام کند، او را منصرف میکنی!
این یک عیب اساسی است؛ توضیح آن به این صورت است که طبی که امروز به ما ارث رسیده است، اصول و قواعد محکم و بسیار اساسی دارد اما شرایط اجرایی آن باید موافق با طبیعت امروز باشد؛ زمانی که قانون ابنسینا نوشته شده، کره زمین بهشدت سرد بوده، وقتی کره زمین سرد بوده، پس گرمی مزاج داروها هم کم بوده، لازم بوده تا چندین ترکیب گرم را همراه دارو کنند اما امروزه که مزاج زمین بهحدی گرم است که حدفاصل البرز تا اصفهان یک بوته طبیعی پیدا نمیشود که از زمین روییده باشد، نمیشود آن داروها را اجرا کرد.
در همین شهر ری که در دامنه آن، محمد زکریای رازی کتاب "الحاوی" را نوشته است، کوههای اطراف آن مملو از شیر و پلنگ بوده است! یعنی جنگلزار بزرگی وجود داشته است که این حیوانات در آن زندگی کنند؛ الآن چنین شرایطی وجود ندارد، پس طب هم باید به همین مقدار رقیق شود.
در قرن پنجم یا هفتم، پادشاهی از تبریز فرار میکند و به اصفهان میرود تا لشکر جمع کند و دوباره برای جنگ برگردد، میگوید "از قم تا اصفهان، از لابهلای جنگلهای بادام و خرما گذر میکردم"! آن طبیعت، اگر بخواهد اکنون احداث شود، چقدر بارندگی نیاز دارد؟ گیاهی که در چنین شرایط سردسیری رشد میکند، طبعش نیز سرد خواهد بود، در شرایط فعلی که هوای زمین گرمتر شده است، اگر نسخهای با ترکیب آن زمان تجویز کنید، بیمار میمیرد!
این نخستین و ضروریترین ویرایش برای کتابهای طب سنتی است؛ در همان زمان نیز، زکریای رازی بهعنوان اصل درمانی خود چنین میگوید"اگر طبیب قبل از اینکه به غذا بپردازد، بخواهد با دارو بیمار را درمان کند، کمر به قتل بیمار بسته است".
برخی از داروها و ترکیبات که در کتابها و منابع قدیم طب سنتی آمده است، امروز به همان صورت قبل قابل تجویز نیست؛ نه بهدلیل اینکه حکیم آن زمان درست نگفته است، در آن زمان و با آن شرایط، آن دارو درست بوده است.
این حرف شامل برخی از احادیث طبی نیز میشود؛ احادیثی که یک نسخه درمانی را بهنقل از امام رضا(ع)، امام کاظم(ع) و حضرت امیر(ع) ذکر کرده، آن هم بر اساس اقلیم همان زمان و برای شرایط همان زمان بوده است؛ اگر قرار باشد برخی از آنها اکنون به همان صورت پیاده شود، ممکن است عوارض گرمیزایی مضاعف با خود بههمراه داشته باشند؛ نخستین ویرایش اینجا است اما این ویرایش نخست لحاظ نشده لذا نتیجه چندان خوبی هم در این حوزه نگرفتهایم.
اما اصول و قواعد تشخیصی طب سنتی مانند نبض، مزاجشناسی و ابزارهای تشخیصی و علائم دیگر کاملاً درست است همچنین پایهها و ضرورتهایی که برشمردهاند و اهمیتهایی که برای آبوهوا، خورد و خوراک و خواب و بیداری قائل شدهاند، کامل درست و عدم رعایت آن، موجب بروز بیماریها است.
تسنیم: یعنی طی این سالها از آغاز بهکار دانشکدههای طب سنتی، منابع درسی در اختیار دانشجویان عیناً همان منابع طب سنتی بدون اعمال ملاحظات و ویرایشهای ضروری برای جامعه امروزی بوده است؟
بله! اگر داروها و نسخهها را بررسی کنید، دقیقا همان نسخه و داروی گذشتگان است؛ در قرن بیست و یکم، بیمار نمیتواند وارد مطبی شود و 50 گونه گیاهی را در یک کیسه همراه خود ببرد! صرفنظر از هزینه، با این شرایط، دو کنیز و غلام باید همراه بیمار باشد که فقط برای او داروهایش را بجوشانند و آماده کنند! متأسفانه امروز تعریف و استانداردی وجود ندارد که؛ این گیاهی که تجویز شده، مربوط به کجا است، چگونه کشت شده و چقدر ماندگاری دارد؟
روزهای اول که مباحث دانشکدههای طب سنتی در حال تدوین بود، در ذهن ما این بود که باید این حرکت را آغاز کنیم و در مسیر، مباحث را تعدیل و اصلاح خواهیم کرد اما متأسفانه در ادامه مسیر، این اصلاح و تعدیلهای ضروری انجام نشد و مباحث، همانگونه ماند؛ از سوی دیگر اساتیدی که در این زمینه دیدگاه اصلاحی داشتند و میخواستند در طی مسیر، این اصلاحات و ویرایشها را وارد پیکره طب سنتی کنند، حذف شدند.
پزشک جدید هم که اصلاً اهل نگاه حکیمانه و کلنگر نیست و با این نگاه، سازگاری ندارد؛ میگوید "فلان نسخه را در فلان منبع خواندهام و بوعلی گفته است، پس من هم همان را تجویز میکنم"!
اتفاق دیگری که امروز باعث تغییر در مزاج افراد شده، همین "گرما و سرمای صنعتی" است؛ بهعنوان مثال من امروز که به اینجا آمدم در مسیر از شدت گرما کلافه شدم و کت نپوشیدم اما الآن داخل این ساختمان و زیر کولر بسیار سرد و خنک است.
حالا کسی که زیر این سرمای صنعتی، 24 ساعت زندگی میکند، چه طبعی خواهد داشت؟! اما مردم 100 یا 1000 سال پیش، گرمای واقعی تابستان را شبانهروز در طول فصل تابستان، تحمل میکردند و از منافع و اثرات آن، بهرهمند بودند.
فردی را تصور کنید که 50 سال عمر کرده و در این 50 سال، بهار و تابستان واقعی را تحمل کرده، تعریق لازم در بدنش اتفاق افتاده و این امر موجب حذف "بلغم زائد" از بدنش شده و این تن همیشه آراسته است اما اگر همین 50 سال را زیر کولر زندگی میکرد، نهتنها آن بلغم از تنش خارج نمیشد بلکه شب و روز به بلغم اضافه نیز شده است! این دو تن و پیکر است، آن تن اول، هم زمستان سرد را تحمل میکرد و یک قوتی از سردی میگرفت و هم تابستان گرم، قوت دیگری به او میداد؛ اما چنین شرایطی بهواسطه سرما و گرمای صنعتی در زندگیهای امروزی، پیکر و تن افراد را ضعیف کرده اما از طرف دیگر، داروهای تجویزی، قویتر هم شده است!
این یک بحث بسیار مهم و زیربنایی در طب و مبانی اولیه طب است؛ در طب سنتی گفته میشود طبیب "خادم طبیعت" است یعنی، باید موافق با طبیعت حرکت کند و طبیعتشناسی داشته باشد؛ بهار تقویمی و بهاری که طبیب از روی آن قضاوت میکند، متفاوت است و طبیب از روی آن، همه چیز فرد را قضاوت میکند.
امروز در همین حالتی که کشور 80 میلیون نفر جمعیت دارد، از این 80 میلیون نفر، چیزی حدود 70 درصد آنها، ریشه روستانشینی دارند یعنی زندگی در روستا را لمس کرده، سرما و گرمای آن را چشیده، پیادهرویهای آن را لمس و کارهای سخت روستایی کردهاند و غذای طبیعی خوردهاند؛ اینها اگر روزی به روستای خودشان برگردند و یک روز قرار باشد شیر واقعی گاو بنوشند، شیر واقعی گاو، نه شیر پاستوریزه و هموژنیزه، با همان لیوان اول شیر گاو، دلشان درد خواهد گرفت! چرا؟! شاید اینها همان کسانی باشند که در روستا زندگی میکردند اما گوارششان دیگر توانایی هضم این چربی محدود اضافی را ندارد، در حالی که شیر از لطیفترین غذاهای حیوانی است؛ این اتفاق بهخاطر ضعیف شدن مزاج فرد است و امروز طبیب باید این ظرائف و دقایق را لحاظ کند.
به شخصی که حتی نمیتواند شیر بخورد، طبیب سنتی نمیتواند کره گاوی تجویز کند، زیرا او توانایی هضم آن را ندارد؛ کره گاوی برای کسی بوده که حرکت داشته است، اول صبح بهدنبال گله خود به دشت میرفته است؛ بهطور مثال این هفته، هفته پرتحرک من بوده و زیاد رفتوآمد داشتهام! وقتی حساب کردم که چقدر راه رفتهام، قم و تهران من را دعوت کرده اما من که نرفتم، ماشین من را برده و من فقط نشسته بودم! در زندگی امروزی ما حرکت و تحرک چندانی نداریم، خودمان را فریب میدهیم که حرکت کردهایم، من از محل آسانسور تا اتوموبیل خودم، 12 متر هم راه نرفتهام!
آیا چنین تحرکی میتواند سبب سوخت غذای قوی مثل کره گاوی در بدن من شود؟ الزاماً نمیتواند، میخورم، به افزایش کلسترول مبتلا میشوم؛ این افزایش کلسترول، بهخاطر کره نیست، بهخاطر بیتحرکی تن من است.
تسنیم: پس علت اینکه در حال حاضر افرادی که در رژیم غذایی روزانه خود تقید به مصرف اقلامی مانند روغن حیوانی یا مثلاً کره گاوی دارند، بهنسبت سایر افرادی که فقط وابسته به محصولات و روغنهای صنعتی مانند روغنهای مایع موجود در بازار هستند، از سطح سلامت بیشتری برخوردارند، چیست؟
این امر بهدلیل بدی روغنهایی است که امروز در سطح کشور تولید میشود و بهفروش میرسد و عموم مردم از این روغنهای ناسالم امروزی تولیدشده توسط شرکتها استفاده میکنند؛ کره حیوانی را اگر بدن نمیتواند هضم کند، باید کمتر از آن مصرف کند؛ پدر من تا روزهای آخر عمرش، هر صبح، یک کف دست کره حیوانی طبیعی میخورد و ما را هم مسخره میکرد که برخی ملاحظات را در مصرف این نوع کره داشتیم! باید توجه داشت که مزاجها بهتدریج و در مرور زمان ساخته میشوند.
روغنهای نباتی یا مایع فروشگاهی حاوی موادی است که حرارت بیش از دمای تن را برای ذوب شدن میخواهد و در بدن، ذوب نمیشود؛ وقتی روغن نباتی را به تن بمالید، چربی آن روی پوست خواهد ماند اما وقتی مثلاً "روغن دنبه" را به بخشی از پوست میمالید، چند دقیقه بعد، جذب خواهد شد که این از لطافت این روغن حکایت دارد؛ همین اتفاقی که در سطح پوست میافتد، در عمق تن و هضم نیز رخ میدهد.
اصل بحث این است که ما به یک ویرایش فنی با حضور مجربین مطلع پردرمان طب سنتی در منابع نیاز داریم که تاکنون انجام نشده است.
من در طول این سی و چند سالی که در حوزه طب سنتی کار میکنم، سه یا چهار نسخه اقتباسی از روی منابع طب سنتی تجویز کردهام و در همه آنها دچار شکست شدم! یک نسخه که یادم هست، از روی کتاب عقیلی خراسانی برای درمان مایع زرد اقتباس کردم و عین دارو را ساختم، منتها یکسوم مقداری را که گفته بود به بیمار دادم، کارش به بیمارستان کشید! همراه او به بیمارستان رفتم، به پرستار گفتم به او مسهل بدهد، بهمحض اینکه به اسهال افتاد، بیمارم سرپا شد؛ من عین نسخه و با دوز کمتری داده بودم اما باز هم دچار مشکل شد و کار به بیمارستان کشید.
بیمار دیگری "آلوپسی" داشت که باعث ریزش موی سر، ابرو و دیگر اعضا میشود؛ این بیمار از روی کتاب بوعلیسینا، دارویی درست کرده بود و روی ابروی خود گذاشته بود، دارو محل را سوزانده و کل پوست کنده شده بود! به او گفتم "اگر قصد تست هم داشتی، حداقل از پشت سر تست میکردی"، گفت "مگر نمیگویید بوعلیسینا دانشمند است، من هم نسخه بوعلیسینا را اجرا کردم"!
همین اردهشیره که توصیه میکنیم، عسل یا زنجبیل و همه داروهای گرم و خشک، اگر پشت سر هم مصرف شود، فرد دچار خونریزی میشود؛ در کتاب ادویه بوعلیسینا، سادهترین ترکیب برای قلب، عسل و اسفند است اما آیا این نسخه را امروز هم برای همه بیماران قلبی میتوان تجویز کرد؟! اسفندی که در قرن 21 سبز میشود با اسفندی که در قرن دو و سه بوده، در میزان گرمی متفاوت است؛ آن اسفند در شرایطی رشد میکرده که هزار میلیمتر بارندگی بوده اما این اسفند باران نمیخورد، پس درجه گرمی آن بسیار بالاتر است.
تسنیم: با این توضیحات، این سؤال در ذهن ایجاد میشود که مثلاً یکی از تجویزهای عمومی و پرکاربرد در طب سنتی نسخه "دوسین" یعنی ترکیب عسل با سیاهدانه است؛ این نسخه دارویی، هم امروز و هم در گذشته کاربرد داشته است؛ پس چرا امروز هم استفاده از این نسخه در درمان بیماران مختلف کاملاً مجرب است و عوارضی را که ذکر کردید بههمراه ندارد؟!
این دارو، امروزه هم استفاده میشود اما نگاه شما، نگاه موردی است؛ در نگاه کلان اگر طول مصرف "دوسین" از 4 ماه بیشتر شود، پزشک باید در مسیر درمان، بازبینی مجدد داشته باشد؛ اگر همان را دوباره تجویز کند، عوارض خشکی بههمراه خواهد داشت.
چون کسانی که اکنون بحث طب سنتی را آغاز کردهاند، 30 سال دیگر به اینجایی میرسند که من اکنون هستم لذا من مدیونم، موظفنم، مسئولم و بر من واجب است که این تجربه 30 سال خودم را برای مردم و فعالان طب سنتی بگویم که همه نسخههای سنگین طب سنتی، امروز قابل اجرا نیست و عوارض دارد؛ رعایت مبانی در اصول پیشگیری و درمان، اتفاقات بزرگی در طب، تشخیص و درمان رقم میزند.
روشهای بهرهگیری از داروها و غذاها که حکما پیشنهاد کردهاند، کار را بسیار ساده میکند و در مشت طبیب قرار میدهد بهگونهای که بهکار بستن آنها، مسیر یادگیری و به نتیجه رسیدن طبیب را کوتاه میکند اما باید در همان خطی باشد که خودشان تأکید کردهاند... .
(پایان بخش دوم)