یادداشت| آیا حمله رژیم بعث در پی تحریکات ایران بود؟
"سجاد نخعی" پژوهشگر تاریخ جنگ در یادداشتی به این شبهه پاسخ داد که آیا آغاز جنگ تحمیلی از سوی عراق علیه ایران در پی تحریکات ایران بود؟
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - سجاد نخعی پژوهشگر تاریخ جنگ: 31 شهریور 1359 رژیم بعث عراق پس از چندین هفته حملات زمینی به پاسگاه ها و شهرهای مرزی ایران، هجوم سراسری خود را به خاک ایران آغاز کرد. ارتش بعث عراق در حالی جنگ همه جانبه را بر ایران تحمیل کرد که از عمر نظام جمهوری اسلامی یک سال و نیم بیشتر نگذشته بود و کمتر از دوماه بود که با انتخاب نخست وزیر توسط مجلس شورای اسلامی ـ که خود نیز عمری چهارماهه داشت ـ نخستین دولت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده بود. ارتش به دلیل بروز انقلاب در شرایط ایدآل خود نبود و به دلیل انجام کودتای نقاب (نوژه) بیش از بیش تضعیف شده بود و هنوز خود را بازسازی نکرده بود، سپاه پاسداران انقلاب نیز که نهادی تازه تأسیس بود، به عنوان نیروی نظامی مطرح نبود. از طرف دیگر نیروهای نظامی و امنیتی ایران درگیر مقابله با بحران گروه های تجزیه طلب مورد حمایت عراق در استان های آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و خوزستان بودند و بخشی از توان آنان در این راه صرف می شد.
هرچند این روزها کمتر کسی هست که در متجاوز بودن رژیم بعث عراق و صدام شکی به خود راه دهد، ولی چندی است که عده ای سعی دارند با استفاده از عدم آگاهی نسل جوان کشور نسبت به وقایع آن دوره با مطرح کردن شبهاتی بخشی از تقصیر را متوجه امام و نظام برآمده از انقلاب کنند. یکی از شبهاتی که در این راستا طرح می شود، این است که امام خمینی در فروردین سال 1359 با دعوت از مردم و ارتش عراق به قیام علیه رژیم بعث، صدام را به جنگ علیه ایران تحریک کرد. این شبهه بدون اشاره به اقدامات عراق علیه ایران و تمامیت ارضی آن از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان صدور پیام امام، قصد دارد چنین وانمود کند که عراق قصد جنگ برضد ایران را نداشته، اما با سخنان امام و به دلیل ترس از اقدامات ایران، تصمیم به جنگ با ایران گرفته است.
متن مورد استناد برای این شبهه که تاریخ آن 19 فروردین 1359 و قسمتی از پیام امام به مناسبت قطع رابطه امریکا با ایران است، به این شرح است:
«صدام حسین که همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیر اسلامى و انسانى خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم براى رضاى کارتر، آن کند که مغول کرد، و با علماى اسلام خصوصاً حضرت آیت اللَّه آقاى سید محمد باقر صدر، آن کند که رضاخان و محمدرضا پهلوى با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضد اسلامى، گور خودش و رژیم تحمیلى غیر انسانى و غیر قانونى بعث را با دست خود مىکند.
ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامى خود قطع کنید. اى عشایر فُرات و دجله! همه با هم و با همه ملت اتحاد کنید و این ریشه فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید، و براى خدا دفاع از کشور اسلامى خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست. اى ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خداى متعال است و جزاى آن عار و نار است.» (1)
نکته اولی که درباره این پیام می توان طرح کرد آن است که باید توجه داشت این پیام واکنشی به اقدامات صدام و رژیم بعث عراق بود، از جمله مصاحبه روز قبل ـ 18 فروردین 1359 ـ صدام حسین رئیس جمهور عراق که در آن با اعلام اینکه ایران باید سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را تخلیه کند، گفته بود: «عراق آماده است با زور، تمام اختلافات خود را با ایران حل کند.» (2) در این میان اغلب کسانی که این شبهه را طرح می کنند از زمینه صدور این پیام و نقل تمام پیام امام خمینی چشم می پوشند و صرفاً بخشی از پیام را که خطاب به ملت عراق است برجسته می کنند و از این طریق مخاطبان را به اشتباه می اندازند.
اقدامات و دخالت های رژیم بعث عراق در امور ایران از قبل پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی در بصره زیر نظر برزان تکریتی برادر صدام در آبان 1357 ـ سه ماه مانده به پیروزی انقلاب ـ آغاز شد. هدف قرارگاه فعال سازی گروه های قومی تجزیه طلب به خصوص گروه خلق عرب بود. (3)
وفیق السامرایی رئیس بخش ایران در استخبارات ارتش عراق در دوران جنگ در کتاب خاطرات خود با نام "ویرانی دروازه شرقی" در این باره نوشته است: «از جمله گزارش هایی که ما به کمیته مطالعات ارائه کردیم، تحلیل عوامل متضاد و متناقض ]موجود[ بود که می توانست از سوی دو طرف علیه دیگری مورد بهره برداری قرار گیرد ]مثل[ تضاد قومیتی ـ ]وجود[ ترکمن ها در شمال، کردها در غرب و شمال غرب، اعراب در جنوب و بلوچ ها در منطقه سیستان و بلوچستان ـ که می توانست عاملی علیه منافع ایران باشد.» (4)
نکته قابل ذکر آنکه با فاصله کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب چهار منطقه ای که وفیق السامرایی به آنها اشاره کرده، درگیر بحران های قومی و تجزیه طلبی شدند و نظام جدید ایران را قبل از تشکیل و تثبیت با چالش های متعددی مواجه کردند. امری که نه فقط برای مقابله با نظام جدید برآمده از انقلاب ایران بلکه در تقابل و دشمنی آشکار با موجودیت کشوری به نام ایران بود. طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در این باره گفته بود: «وجود پنج ایران کوچکتر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملت های ایران پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.» (5)
در همین راستا رژیم بعث عراق علاوه بر پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از گروه ها و احزاب تجزیه طلب کُرد در مناطق کردنشین ایران که عملاً سه استان ایران را درگیر خود کرده بودند، (6) اقدام به آموزش و مسلح کردن گروه خلق عرب در شهرهای خوزستان نیز می کرد. این گروهها علاوه بر بمب گذاری در تأسیسات اقتصادی استان خوزستان و حمله به مراکز نظامی و امنیتی، با بمب گذاری در بازار، ایستگاه و ریل راه آهن و اماکن عمومی شهرهایی چون خرمشهر و اهواز مردم عادی و زنان و کودکان را هدف قرار می دادند.
در کنار این اقدامات، تعرضات مرزی رژیم بعث عراق به خاک ایران نیز از اسفند ماه 1357 آغاز شد و تا زمان هجوم سراسری به خاک ایران ادامه یافت. عبدالمجید تراب زمزمی استاد دانشگاه لوزان سوئیس در کتاب خود با عنوان "جنگ ایران و عراق" تعداد این حملات را ـ که به صورت رسمی ثبت شده اند ـ 645 مورد عنوان کرده است. (7) حملاتی که اغلب آن ها باعث کشته و زخمی شدن غیرنظامیان می شد.
اقدام دیگر رژیم صدام که در راستای آماده سازی برای جنگ با ایران بود، اخراج وسیع و وحشیانه هزاران نفر از عراقی های ایرانی الاصل بود که در اواخر سال 1358 آغاز شد. مأموران امنیتی رژیم بعث با حمله به منازل افرادی که مظنون به داشتن اصلیتی ایرانی بودند آنان را به همراه تمامی ساکنین منزل اعم از پیر و جوان و کودک، فقط با لباسی که به تن داشتند دستگیر و نزدیک مرز ایران رها می کردند. تراب زمزمی استاد دانشگاه لوزان سوئیس در این باره می نویسد: «از اخراج شدگان حق به همراه بردن هرگونه لوازم شخصی و یا پول سلب شد ... زن و بچه پیر و جوان، جملگی به مرز هدایت شدند، غالباً نیز مسیرهای اشتباهی به آنها نشان داده می شد تا بر عذاب آنان بیفزایند. در حالی که راه پیمایی 2 تا 3 کیلومتری غالب اوقات کافی بود، برخی سرگردان در بیابان یا کوهستان، شب هنگام مجبور به پیمودن ده ها کیلومتر می شدند. بسیاری از آنان در راه از سرما، تشنگی و یا خستگی بی حد از پای درمی آمدند. خانواده های بسیاری نیز بر اثر عبور از روی زمین های مین گذاری شده از بین می رفتند. ... خانمی شخصاً برای من حکایت کرد که هنوز نمی داند بر سر دختر دوازده ساله اش که برای خرید نان از خانه خارج شده بود چه آمده است، چرا که در این فاصله مأموران امنیتی در خانه را به صدا درآوردند و مادر و فرزندانی که در خانه بودند را با خود بردند.» (8)
موضوع دیگری که باید در اینجا یادآور شد هجمه رسانه های عراقی به ایران و نظام جدید آن است که از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب به سردمداری روزنامه «الثوره» ارگان رسمی حزب بعث و رادیو دولتی«صوت الجماهیر» آغاز شد. معرفی کردن نظام جدید ایران به عنوان ادامه دهنده رژیم پهلوی و عامل امریکا، حمایت از گروه های تجزیه طلب در ایران، متهم کردن ایران به دخالت در مسائل کشورهای حاشیه خلیج فارس، ادعای اشغال سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی توسط ایران، هم ردیف دانستن ایران و اسرائیل، تهدید ایران به جنگ و نابودی و ... از جمله محورهای جنگ تبلیغاتی این رسانه ها علیه ایران بود. مطالبی که حتی از سوی مقامات رسمی دولت بعث نیز تکرار می شد.
با دقت در مطالب ارائه شده مشخص می شود که پیام امام پس از گذشت بیش از یک سال از حملات نظامی، تبلیغاتی و اظهارات خصمانه مقامات رسمی رژیم بعث عراق علیه مردم و کشور ایران، واکنشی عقلانی و طبیعی و به جا به آن اقدامات بوده، نه آن گونه که برخی سعی می کنند اینگونه القاء کنند که آغازگر این حملات امام خمینی بوده است و از طریق این شبهه بکوشند ایران را عامل اصلی ایجاد جنگ معرفی کنند.
برای درک بهتر موضوع و تببین بحث طرح دو مطلب زیر مفید فایده خواهد بود.
مطلب اول که می توان به آن اشاره کرد سه شرطی است که سردمداران رژیم بعث عراق از جمله شخص صدام در نوبت های مختلف برای بهبود روابط با ایران اعلام می کردند. شروطی که مشخص بود تحت هیچ شرایطی ایران حاضر به قبول آنها نخواهد نبود. به عنوان مثال سفیر عراق در بیروت در مصاحبه با روزنامه«النهار» به تاریخ 12 آبان 1358 (یک روز قبل از تسخیر سفارت امریکا در تهران) این سه شرط را چنین اعلام می کند:
1ـ تجدیدنظر در عهدنامه 1975 الجزایر و بازگشت وضعیت اروندرود به قبل از این معاهده. 2 ـ اعطای خودمختاری به اقلیت های کُرد، بلوچ و عرب در ایران. 3ـ خروج نیروهای ایران از جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی (9)
صدام خود نیز در چند نوبت این شروط را برای "جلوگیری از جنگ" میان دو کشور اعلام کرد از جمله در 27 فروردین و 29 شهریور 1359. (10)
دومین مطلب خاطره ای است که «صلاح عمر العلی» عضو شورای فرماندهی کشوری حزب بعث و نماینده دائم عراق در سازمان ملل از مذاکره دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت و صدام حسین رئیس جمهور عراق در حاشیه اجلاس عدم تعهد در هاوانا پایتخت کوبا در مرداد 1358 (یک سال پیش از آغاز جنگ) بیان می کند. وی می گوید: پس از پایان ملاقات که در آن توافق شد دو طرف با اعزام هیئت هایی مسائل فیمابین را حل کنند، صدام نظر من را در این باره پرسید و من از امکان برقراری صلح بین دو کشور ابراز خوشحالی کردم. صدام به من نگاه کرد و گفت: «کدام صلح؟ کدام راه برای حل مشکلات مان با ایران؟ در یک قرن شاید چنین فرصتی یک بار بیشتر تکرار نشود. اینان ]ایرانیان[ اهواز را از ما گرفتند، شط العرب ]اروندرود[ را از ما گرفتند، به ما تجاوز کردند و بالاخره فرصت برای ما مهیا است تا حقوق خودمان را بازپس بگیریم.» آنگاه خطاب به من گفت: «چنان ضربهایی به ایران می زنم که تمام کره زمین صدای آن را بشنوند.» (11)
این خاطره خود ثابت می کند به رقم ادعای شبهه افکنان، تصمیم صدام به حمله به ایران ماه ها پیش از پیام امام گرفته شده بود و اصولاً ارتباطی به نظرات و رفتار مقامات ایران نداشت چرا که به رغم توافقی که با وزیر خارجه ایران صورت گرفته بود، رژیم بعث و شخص صدام اندیشه ای دیگر را در سر می پروراندند. وفیق السامرایی در این باره چنین نوشته است:
«صدام قصد داشت آنچه را در معاهده 1975 الجزایز بخشیده بود به ویژه نیمی از شط العرب ]اروندرود[ را بازستاند و رژیم جدید ایران را سرنگون کرده، یکپارچگی کشور ایران را متلاشی سازد ... رژیم بغداد به این نتیجه رسیده بود که فرصت طلایی لازم برای ابطال معاهده 1975 الجزایر و بازگرداندن حاکمیت و سلطه کامل بر شط العرب ]اروندرود[ بر مبنای معاهده 1937 و تعدیل خطوط مرزی و پشتیبانی از عرب های اهواز به منظور شروع یک انقلاب و آزاد شدن از تابعیت ایران و برانگیختن آتش فتنه های قومی در بلوچستان، کردستان و آذربایجان به منظور سرنگونی رژیم جدید ایران و از هم پاشیدن دولت ]و کشور[ ایران فراهم شده است. این فرصت تاریخی برای صدام، قدم برداشتن در راهی بود که او را به رهبری کل منطقه سوق می داد.» (12)
1. صحیفه امام، ج12، ص: 234
2. سیری در جنگ، جلد اول خونین شهر تا خرمشهر محمد درودیان چاپ دهم ص20
3. تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق حسین علایی جلد اول چاپ اول ص 152
4. ویرانی دروازه شرقی وفیق السامرایی مترجم عدنان قارونی چاپ دهم صص 50 ـ 51
5. سیری در جنگ جلد ششم آغاز تا پایان محمد درودیان ص 18
6. بحران مناطق کردنشین با حمله حزب دمکرات به پادگان مهاباد در 23/11/1357 و محاصره آن آغاز گشت.
7. جنگ ایران و عراق عبدالمجید تراب زمزمی مترجم مژگان نژند چاپ اول 1368 ص 37
8. جنگ ایران و عراق عبدالمجید تراب زمزمی مترجم مژگان نژند چاپ اول 1368 ص 60
9. اجتناب ناپذیری جنگ محمد درودیان چاپ پنجم ص 239
10. در روز 29 شهریور با توجه به این امر که عراق معاهده الجزایر را ملغی اعلام کرده صدام فقط دو شرط دیگر را اعلام کرد.
11. تجزیه و تحلیل استراتژی نظامی عراق در جنگ با ایران فرهاد درویشی ص 134
12. ویرانی دروازه شرقی وفیق السامرایی مترجم عدنان قارونی چاپ دهم صص 57 و 138
انتهای پیام/