چگونه مناظره «سلیمینمین ــ امینزاده» جنگطلبی اصلاحطلبان رادیکال را معلوم کرد؟
در ماههای گذشته جدالی قلمی بین سلیمینمین پژوهشگر تاریخ معاصر و محسن امینزاده معاون وزیر امور خارجه دولت اصلاحات درگرفت که موجب شد بخشهایی مغفول از تاریخ معاصر کشور آشکار شود.
به گزارش خبرنگار تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، سعید حجاریان فعال سیاسی اصلاحطلب اوایل تیرماه امسال یادداشتی با عنوان «مقاومت در برابر ترامپ» منتشر کرده و در ابتدای متن خود اینگونه آورده بود که "با توجه به فضای جهانی و رویکردهای موجود، بهنظرم امروز بیش از هر زمانی باید درباره صلح و صلحطلبی سخن بگوییم. این مقوله دغدغه بسیاری از متفکران بوده است و حقیقتاً نمیتوان نسبت به آن بیتوجه بود".
پیام یادداشت او در واقع متمرکز بر این گزاره بود که رویکردهای جریان مقابل، رقیب یا غیرهمسو با اصلاحطلبان در داخل، که میتوان آن را بهنحو روشنتری جریان انقلابی توصیف کرد، میتواند کشور را به جنگ با ترامپ بکشاند، لذا این اصلاحطلبان هستند که باید در عین اینکه مقاومت در برابر ترامپ را پیش میگیرند، نهایتاً از جنگ جلوگیری کنند.
شنبه 15 تیرماه، عباس سلیمینمین روزنامهنگار و محقق تاریخی به این یادداشت سعید حجاریان واکنش نشان داد. او در بخشی از یادداشت خود به سابقه جنگافروزی اصلاحطلبان اشاره میکند، از جمله اشاره به تلاش جناح تندروی دوم خرداد در شورای امنیت ملی کشور که در این جلسه جنگ با طالبان را تصویب میکند اما رهبر معظم انقلاب با چنین مصوبهای مخالفت میکنند.
وی همچنین خاطرهای از عصبانیت محسن امینزاده نقل میکند. خاطره وی مربوط به زمانی میشود که آیتالله خامنهای در نشستی صمیمانه با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، در پاسخ به سؤال دانشجویی که از کشیده شدن ایران بهسوی جنگ بهشدت ابراز نگرانی میکرد بهصراحت اعلام میکنند: «نگران نباشید! من نخواهم گذاشت جنگی صورت گیرد».
فردای آن روز محسن امینزاده ــ معاون وقت وزارت خارجه و از اعضای برجسته حزب مشارکت ــ در تماس تلفنی با سلیمینمین بهخاطر موضع صریح رهبری در روزنامه تهران تایمز، خواهان تکذیب خبر از سوی خود روزنامه شد. این اعلام موضع علنی رهبری در برابر مصوبه شورایعالی امنیت ملی موجب شد تا تلاش جنگافروزان داخلی به بنبست بخورد.
سلیمینمین همچنین گریزی به ماجرای قتلعام اعضای کنسولگری ایران در مزارشریف میکند. اینکه آفرینندگان جنایت در کنسولگری ایران هیچ ارتباطی با طالبان نداشتند و برنامه درگیر کردن ایران با طالبان توسط آمریکاییها طراحی و از طریق اطلاعات ارتش پاکستان عملیاتی شده بود.
سلیمینمین در این یادداشت اشارهای نیز به ماجرای درخواست اصلاحطلبان مجلس سوم از رهبر انقلاب برای ورود به جنگ عراق و کویت کرده که خواستار حمایت ایران از صدام شده بودند!
هرچند سلیمینمین در این یادداشت خود از سعید حجاریان خواسته بود مباحثات دوسویه درباره چنین موضوعات مهمی ادامه یابد اما حجاریان چند روز بعد (18 تیر 98) به این یادداشت سلیمینمین و درخواست مناظره او پاسخ داد. امّا پاسخ او حاوی رد این پیشنهاد بود. او «اختلال تکلم» و «مجبور بودنش به خودسانسوری» را دو مانع اصلیاش برای مناظره عنوان کرد.
با کنارهگیری حجاریان از این مکاتبه، محسن امینزاده که نامش در یادداشت اول سلیمینمین بهمیان آمده بود وارد گود شد و در نامهای پاسخ سلیمینمین را داد و مناظرههای مکتوب این دو شخصیت بیشتر حول دو محور میچرخید: یکی اثبات تمایل اصلاحطلبان به جنگ از سوی سلیمینمین و دیگری، هویت عاملان حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف.
امینزاده که در نامهاش جنگطلبی از سوی اصلاحطلبان را رد کرده بود، مدعی میشود جریان بسیار فعالی از اصولگرایان در آن زمان، شدیداً مدافع حمله به افغانستان و اشغال شهر هرات بودند. امینزاده اگرچه نامی از این افراد نمیبرد اما ادعا میکند اتاق جنگ آنان به طراحی عملیات نظامی مشغول بوده و حتی هماهنگیهای گستردهای را با نیروهای جبهه متحد شمال و فرمانده احمد شاه مسعود آغاز کرده بودند!!
امینزاده همچنین درباره شهادت دیپلماتهای ایران کنسولگری مزارشریف بهخلاف سلیمینمین معتقد بود که جمعبندی اطلاعاتی وزارت اطلاعات و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حاکی از آن بود که فرماندهان طالبان و مأموران القاعده اعزامی از پاکستان مشترکاً دست به این جنایت زده بودند.
امینزاده در پاسخ به عباس سلیمینمین مدعی شده بود، در مورد چگونگی مجازات تروریستهای طالبان و القاعده نیز، جریان بسیار فعالی از اصولگرایان، شدیداً مدافع حمله به افغانستان و اشغال شهر هرات بودند
ادعاهای امینزاده بیپاسخ نماند و سلیمینمین روز 29 تیر در نامهای به وی پاسخ داد. این پژوهشگر تاریخ معاصر برای اثبات گفتههای خود در دست نداشتن طالبان در حمله به کنسولگری مزارشریف، به دو نقل قول استناد میکند؛ یکی مصاحبه ملاعبدالمنان نیازی ــ فرمانده طالبان در مزارشریف ــ که 40 دقیقه بعد از این جنایت به کنسولگری ایران میرسد و همان روز در مصاحبه با بیبیسی هرگونه دخالت نیروهای خود در این جنایت را رد میکند و دیگری گفتههای آقای شاهسون ــ وابسته نظامی ایران در مزارشریف که در قید حیات است ــ و بارها دخیل نبودن طالبان در این ماجرا را مطرح کرده است.
سلیمینمین بار دیگر بر همان مصوبه شورایعالی امنیت که به ضرورت تهاجم به افغانستان تأکید کرده بود، اشاره و به کتاب خاطرات وحید مژده ــ سفیر طالبان در پاکستان (که مدتی نیز معاون وزیر خارجه طالبان بود) ــ گریزی میزند که در آن نوشته است "ما رسماً درخواست مذاکره با دولت ایران را دادیم، اما هرگز به درخواست ما جوابی داده نشد". اصلاحطلبان که چندسالی است دم از مذاکره میزنند، در آن زمان درخواست مذاکره را رد کرده بودند و همین احتمال جنگ را افزایش میداد.
عباس سلیمینمین معتقد است حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف هیچ ارتباطی با طالبان نداشت
با انتشار نامه دوم سلیمینمین و استناداتی که در اثبات جنگافروزی اصلاحطلبان آورده بود، امینزاده در نامه کوتاه دیگری مدعی شد منابع مطرحشده از سوی آقای سلیمی نمین در مورد جزئیات قتلعام کنسولگری ایران در مزارشریف جامع نیست و درباره اصولگرایانی که ادعا میکرد آن دوره جنگطلب بودند، نوشت "ترجیح میدهم که همچنان اسامی مقامات اصولگرا و ماجراجویان مشتاق حمله ایران به افغانستان و جزئیات طرحهای آنان برای حمله به افغانستان را منتشر نکنم".
با انتشار این متن، سلیمینمین دومین نامه خود را خطاب به امینزاده منتشر کرد. وی با استناد به گفتههای شاهد زنده این حادثه مینویسد "ترکیب گروهی که وارد کنسولگری شدهاند، گروهی جدا از طالبان بود".
یکی از بخشهای مهم این نامه سلیمینمین، پاسخ به ادعای امینزاده در خصوص درخواست فرمانده وقت سپاه پاسداران برای حمله به افغانستان است. امینزاده مدعی شده بود فرماندهی وقت سپاه پاسداران خواهان نقشه حمله به غرب افغانستان و اشغال شهر هرات بود و نهایتاً مخالفت صریح رهبری با ورود نیروهای مسلح ایران به داخل باتلاق افغانستان تکلیف همه را روشن کرده است!
این بخش از گفتههای امینزاده در تعارض با پاسخ اول وی بود. معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات در نامه اول خود اظهار داشته بود، استقرار نیروهای مسلح کشور متشکل از ارتش و سپاه در مرزهای شرقی بهویژه مرز افغانستان بهتصویب شورایعالی امنیت ملی رسید و با احتمال ضرورت انجام عملیات تهاجمی، نیروها با آرایش آفندی به منطقه اعزام و تدریجاً مستقر شدند.
سلیمینمین برای تکمیل این بحث به مصاحبه علی ربیعی استناد میکند که به جلسه شورایعالی امنیت ملی وقت اشاره کرده بود. ربیعی درباره این جلسه تصمیمگیری در برنامه "دستخط" گفته بود "چند نظریه بوده است که یکی حمله کردن به آنجا بود ... آقای روحانی هم تشریف نداشتند و فکر میکنم مکه بودند. به من گفتند «جلسه را تشکیل دهید». دوستان بودند. من از سرلشکر فیروزآبادی خواهش کردم که جلسه را مدیریت کنند... دوستان مختلف بودند از وزارت خارجه، سپاه، ارتش، اطلاعات، بخشهای سیاسی و تصمیمگیران اساسی بودند. دو دیدگاه وجود داشت. برای ما سخت بود. بهیاد دارم آن شب احمد شاه مسعود هم آمد.
ــ به تهران آمد؟ بله، به تهران آمد و نزد من آمد. احمد شاه مسعود گزارشی داد که «اگر شما نیایید هرات، کل آنجا دست طالبان خواهد افتاد. هیچی باقی نمانده است». این جملهای است که احمد شاه مسعود بیان کرد. من هم انعکاس دادم. دیدگاههای مختلفی بود. یک دیدگاه این بود که باید به افغانستان کمک کنیم و به نیروهای احمد شاه مسعود یا جاهای دیگر کمک کنیم که اینها بتوانند بازپسگیری کنند ولازمه این بود که بخشهای حمایتی در داخل خاک هم صورت گیرد. ولی من یاد دارم که وقتی جمعبندیها رفت تصمیم بسیار هوشمندانهای بود که ابلاغ شد ما وارد این باتلاق نخواهیم شد. بله، من ساعت 1 یا 2 نصفشب بود، جمعبندی را امضا کردم و فرستادم و صبح زود سر کار آمدم. نماز خواندم و به سر کار رفتم. 7 صبح نامه روی میز من بود. ظاهراً (ساعت) 5 نوشته شده بود که ما وارد این دام نمیشویم".
در واقع آنچه موجب نگرانی رهبر انقلاب شده و ساعت 5 صبح به آن واکنش نشان میدهند، مصوبه شورایعالی امنیت ملی است. فرمانده وقت سپاه ــ اگر فرض بگیریم که تمایل به جنگ داشته ــ در جلسه شورایعالی امنیت ملی صاحب رأی نیست و قطعاً اشخاص دیگری از مجموعه دولت تمایل به جنگافروزی داشتند.
سلیمینمین به پرده دیگری از جنگافروزی اصلاحطلبان رادیکال اشاره میکند که در زمان حمله آمریکا به افغانستان، برخی نیروهای تندروی اصلاحطلب بهطرق مختلف در صدد همراه کردن ایران با آمریکا بودند. مستند این قضیه نیز نامه 127 نماینده مجلس ششم به رهبری برای تسلیم ایران در برابر گردنکشیهای بوش پسر بود.
سلیمینمین در نامه به امینزاده، از درخواست 127 نماینده مجلس ششم به رهبری برای تسلیم ایران در برابر گردنکشیهای بوش پسر یاد میکند
اما یادداشت سومی که امینزاده نوشت بیشتر از آنکه ادامه بحثهای سابق باشد، بیشتر به بیانیهای سیاسی شباهت داشت چراکه دیگر هیچیک از کلیدواژههای نامههای قبلی مانند مزارشریف، طالبان، اصلاحطلبی، اصولگرایی، افغانستان، و... در آن بهچشم نمیخورد و تنها به نقش مخرب دولت پنهان اشاره شده بود.
پس از انتشار این یادداشت، سلیمینمین نامه سوم را خطاب به امینزاده منتشر کرد و پس از آن روزنامه سازندگی ارگان حزب کارگزاران که بستر این مناظره قلمی بود، اعلام کرد که با توجه به مشخص شدن استدلالهای طرفین دیگر به این مناظره ادامه نمیدهد.
سلیمینمین در نامه آخر خود خطاب به امینزاده، سند دیگری از جنگطلبی اصلاحطلبان ارائه میدهد، آن هم روایت رئیس کمیته سیاست خارجی شورایعالی امنیت ملی یعنی سید حسین موسویان که نام آشنایی در تاریخ سیاست خارجه دولت اصلاحات است. موسویان در گفتوگویی با روزنامه همشهری بهتاریخ 2 شهریور سال 98، چنین میگوید «آن زمان بحثهای خیلی فشردهای در دبیرخانه شورای امنیت داشتیم. عجیب این بود که اکثر دستگاهها نظرشان این بود که ارتش ما باید برای انتقام از طالبان وارد خاک افغانستان شده و طالبان را تعقیب کند... موضوع به شورایعالی امنیت ملی رفت.
در آنجا هم اکثریت رأی به حمله نظامی دادند... معمولاً دأب (روش) آقا حداقل بر اساس تجربه 8سالهای که خودم از نزدیک داشتم این نبود که مصوبات شورایعالی امنیت ملی را وتو کند، خیلی وقتها هم نظر موافق نداشتند اما اگر نظر اکثریت بود اجازه میدادند نظر اکثریت اجرا شود، ضمن این که ملاحظه خود را هم مینوشتند. این یکی از موارد نادری بود که با حمله نظامی به افغانستان برای جنگ با طالبان مخالفت و مصوبه را وتو کردند».
از آنجا که فرمانده سپاه در جلسات شورایعالی امنیت ملی صاحب رأی نیست و حسب نیاز در این جلسات شرکت میکند و اکثر اعضای این شورا مقامات دولتی هستند، لذا میتوان نتیجه گرفت این اعضای دولت اصلاحات بودند که اصرار بر حمله به خاک افغانستان داشتند.
این مناظره قلمی و مکتوب پرده از مطلبی مغفول در تاریخ معاصر کشور برداشت و آن اینکه چگونه اصلاحطلبانی که خود را این روزها صلحطلب معرفی میکنند و دوگانه جنگ ــ مذاکره را ساختند، در برههای نهچندان دور ــ حدود بیست سال قبل ــ درصدد بودند که کشور را به جنگ با طالبان و یا باتلاق جنگ آمریکا و افغانستان بکشند، تجربهای که با درایت رهبری خنثی شد و اگر همین درایت نبود، اصلاحطلبان 8 سال قبل از تسلط طالبان بر افغانستان ــ اوایل دهه هفتاد ــ درصدد بودند تا ایران را به جنگ عراق و کویت بکشانند و کشور را در حمایت از صدام حسین تجهیز کنند.
انتهای پیام/+