حضور زنان در دفاع مقدس به خوبی پرداخته نشده است
یک نویسنده دفاع مقدس معتقد است: نقشی که از زنان در طول جنگ نمایش داده میشود نهایتا در حد یک نیروی امدادی یا کمک در پشت جبهه است و به عنوان مثال به مساله اسارت آنان در زندانهای صدام کمتر پرداخته شده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «یخ در بهشت» کتابی با 12 داستان از 11 نویسنده است که به نقش زنان در دفاع مقدس میپردازد. این کتاب از سوی انتشارات کتاب جمکران در سال جاری منتشر شده است. سیده فاطمه موسوی نویسنده 2 داستان این کتاب در این گفتوگو از دغدغهها، آسیبها و موانع در حوزه ادبیات دفاع مقدس میگوید.
آیا داستانهای شما در کتاب «یخ در بهشت» واقعی و مستند است؟
دو داستان از من در کتاب یخ در بهشت به نامهای «باد صدای تو را زمزمه میکند» و «حق با تو بود» چاپ شده است. داستان اول درباره دختری از اهل سنت در کردستان است که به جرم ارادت و اعتقاد به انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) توسط ضد انقلاب ربوده شده، به شدت شکنجه میشود و سرانجام به شهادت میرسد. داستان دوم هم درباره دختری است که در زمان اشغال هویزه به رغم اینکه برادرش جاسوس رژیم صدام است، سعی در کمک به مدافعان شهر دارد. او در حالی که برای دفاع از خود، افسر بعثی را به قتل میرساند، در برابر چشمان برادرش به شهادت میرسد. در خصوص اینکه این داستانها واقعی هستند یا نه، باید بگویم که داستانی به نام داستان واقعی و مستند نداریم؛ چون اگر مستند و واقعی باشد، نامش را مستندنگاری یا خاطرهنگاری میگذارند نه داستان. اما ایده هر دو داستان من سرچشمه در حقیقت و واقعیت دارد، اما با تخیل و پردازش داستانهای فرعی درهم آمیخته شدهاند و داستان جدیدی را شکل دادهاند.
چطور شد موضوع نقش زنان در دفاع مقدس را برای نوشتن انتخاب کردید؟
من معتقدم هرکس در هر جایگاهی موظف است دِینش را به هر صورتی که میتواند باید نسبت به کسانی که جانشان را برای دفاع از این سرزمین و آرمانهایش فدا کردهاند، ادا کند. وقتی سلاحی به نام قلم در دست من است، وقتی میتوانم به درستی از آن استفاده کنم، پس باید با این سلاح از چیزی که به آن معتقدم دفاع کنم. از طرف دیگر با وجودی که در چند سال اخیر به نقش زنان در دفاع مقدس پررنگتر از پیش پرداخته شده، اما همچنان آن گونه که باید و شاید حق مطلب ادا نشده است. من یک زن هستم و با دردها و دغدغههایشان، با رنجها و غمها و شادیهایشان آشناترم، پس چه بهتر که درباره آنان بنویسم.
برخی نویسندگان ادبیات مقاومت، معمولا از آنچه خط قرمز این عرصه نامیده میشود و یا اصلاحات اجباری که از سوی ناشر و افراد مسئول دیگر اعلام میگردد، گله دارند. برخی هم معتقدند که نویسندگان ما هم بعضا دچار خودسانسوری هستند. شما با این موارد برخورد داشتید؟
داستانها در ابتدا به درخواست خانم موسوی به عنوان مدیر پروژه در اختیار وی قرار گرفت و با نظر ایشان اصلاحاتی روی آنها انجام شد. البته کارشناسان انتشارات کتاب جمکران هم نظراتی داشتند که بر اساس آن اصلاحاتی جزیی مثل تغییر نام شخصیتهای فرعی انجام گرفت. درباره اصلاحات البته اجباری در کار نبود. من به خانم موسوی به عنوان نویسنده ای کاربلد و حرفهای اعتقاد دارم و با دلایل منطقی و حرفهای ایشان، اصلاحات را پذیرفتم.
البته گاهی خط قرمزهایی وجود دارد که به نظر میرسد نه تنها کمکی نمیکند، بلکه به تولید محتوا به شدت ضربه میزند. نتیجه این کار، افزایش سفارشینویسی و تولید اثری سطحی و شعاری است که مخاطب را پس میزند. در این 40 سال با دخالت نهادهای غیرمرتبط و کارنابلد در زمینه تولیدات مذهبی و اعتقادی صدمات زیادی دیدهایم. میتوان از بسیاری از این خط قرمزها عبور کرد و به تولید کارهای نو و خلاقانه بیآنکه اصل مسأله دچار خدشه شود، دست زد. در رابطه با خودسانسوری هم باید اعتراف کنم بله، متاسفانه گاهی دچارش میشوم.
یعنی شما هم معتقد هستیدکه نویسندگان ما خودشان دچار خودسانسوری هستند و خط قرمزهای نانوشته برای نوشتههای خودشان ترسیم میکنند؟
بله، کاملا موافقم. شاید دلیل اصلی آن همان چیزی باشد که گفتم. نویسندگان مایل هستند که داستانهایشان بیدردسر منتشرشوند.
موافق نوشتن داستان تلخ از دفاع مقدس هستید یا معتقدید که نباید کام خواننده را تلخ کرد؟
تلخ و شیرین، اشک و لبخند، در این 8 سال دفاع مقدس درهم آمیخته است. نمیتوان و نباید هیچکدام را نادیده گرفت. خواننده این حوزه باید هر دو حس را تجربه کند.
مطالعه این کتاب برای نسلهای جدید کشور به ویژه دختران را چقدر ضروری میدانید. مهمترین پیام یا پیامهای کتاب برای این نسلها چیست؟
شاید بزرگترین خلأ زندگی نسل جدید این است که از گذشته خود چیز زیادی نمیداند. نداشتن اطلاعات درست و کافی از گذشته، بحران بیهویتی، نداشتن اعتماد به نفس و تصمیمگیریهای غلط را رقم میزند. مسلما خوانش داستان درباره یک گذشته پرافتخار دیدگاه جدیدی به آنان خواهد داد. این کتاب آنها را به خواندن این گذشته و شرح رشادتهای زنان این سرزمین دعوت میکند. مهمترین پیام این کتاب همین است. این سرزمین، زنان رشید و تاریخساز، کم نداشته است و نباید خودمان را دستکم بگیریم.
درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده است که عمده آن مربوط به پشت جبهه در قالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروههای پزشکی در مراکز درمانی و بخشی کوچکتری هم در قالب نیروی رزمنده به ویژه در اوایل جنگ است. شما به عنوان یک نویسنده، نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف میکنید؟
تمام نقشهایی که برشمردید برعهده زنان ما بوده است. اما فراموش نکنیمکه آنان تمام این 8 سال دوشادوش مردان این سرزمین درگیر جنگ و دفاع بودهاند. پس از جنگ نیز درگیر تبعات آن شدهاند. اگر نبود حمایت و همکاری آنان، مسلما پیروزی غیرممکن بود.
فکر میکنید در این سالها چه ظرفیتهایی در خصوص نقش زنان در دفاع مقدس مورد غفلت قرار گرفته است؟
ما هنوز آنچنان که باید حق مطلب را در روایت جنگ ادا نکردهایم. هنوز خاطرات بسیاری ثبت نشده است و برخی از آنها هم در آرشیو مراکز مختلف در حال از بین رفتن هستند. نسل آن دوران پا به سن گذاشته و بسیاری بر اثر تبعات جنگ به شهادت رسیدهاند و خاطرات نابی را با خود بردهاند و ما هنوز غافلیم. این مسأله درباره زنان که در طول تاریخ همیشه به حاشیه رانده شده اند پررنگتر است. خوشبختانه در سالهای اخیر، نقش زنان در دفاع مقدس بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است، اما هنوز جای کار بسیاری دارد. نقشی که از آنان نمایش داده میشود نهایتا در حد یک نیروی امدادی یا کمک در پشت جبهه است و به عنوان مثال به مساله اسارت آنان در زندانهای صدام کمتر پرداخته شده است.
همانطور که اشاره کردید، با گذشت 30 سال از پایان جنگ تحمیلی برخی پدران و مادران شهدا و ایثارگران که خاطرات فرزندانشان را در سینه دارند از دنیا رفتند. در این زمینه نیاز به کار فوق العاده و جهادی است. پیشنهاد عملی شما برای ثبت هر چه سریعتر این خاطرات چیست؟
متاسفانه این یک حقیقت است. بسیاری از خاطرات به همین دلیل دیگر وجود ندارند. یا احساس نیاز نکردهایم یا فکر کردهایم همه دغدغهها و خاطرات مثل هم هستند و نیازی نیست آنها را از زبانهای مختلف ثبت کنیم. گاهی هم ثبت خاطراتشان را به کمبود بودجه و دهها بهانه دیگر گره زدهایم. در هر صورت بازنده اصلی در این مسأله ما هستیم. همانطور که در سئوالتان اشاره کردید، ثبت همه خاطرات نیاز به یک حرکت جهادی دارد؛ به ویژه که بسیاری از خاطرات با گذشت زمان طولانی به دست فراموشی سپرده میشوند. اما یک دست صدا ندارد. ثبت این خاطرات نیز میتواند در ابتدا از سوی اعضای خانواده شهدا و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران و اطرافیان آنان آغاز شود. البته قبول دارم که مصاحبه و ثبت خاطرات یک کارکاملا تخصصی است و از عهده هرکسی برنمیآید، ولی هر مقدار از این خاطرات به هر نحوی که ثبت شود، نیز غنیمت است. دوستی دارم که خود را خادم امام رضا (علیه السلام) میداند و یک روز از هفته را به نام ایشان، به رایگان به کارهای فرهنگی اختصاص داده است. شاید بد نباشد کسانی که هنر ثبت تاریخ شفاهی و خاطرات را دارند، فارغ از تمام مشکلات زندگی خود و کمبود بودجه مؤسسات و بیمهریها و کج سلیقگیهایی که وجود دارد، بخشی از وقت خود را با این دیدگاه صرف ثبت این خاطرات کنند. این یک کار ارزشمند فرهنگی و تاریخی است.
ثبت تاریخ دفاع مقدس یک کار ملی است و اختصاص به دولت و نهاد و مراکز خاص ندارد. همه موظف به انجام و حمایت از این کار ملی هستند. ارزیابی شما از حمایتهایی که از کارهای دفاع مقدسی میشود، چیست؟
متاسفانه سنگاندازیهای زیادی انجام میشود و کج سیلقگیهای فراوانی در این زمینه وجود دارد، اما با این حرف که هرکسی بتواند وارد این عرصه شود و کتاب منتشر کند یا خاطرات را ثبت کند، موافق نیستم. چون یک فرد غیرحرفهای و ناآشنا به هنر مصاحبه و ناآشنا به مسائل جنگ نمیتواند خاطرات را به درستی از ذهن فرد مصاحبه شونده بیرون بکشد. علاوه بر آن با توجه به گذشت زمان بسیاری از خاطرات ممکن است در ذهن گوینده کمرنگ شده یا با خاطرات دیگر یا ذهنیت گوینده در این زمان تلفیق شده باشند. پس اگر مصاحبه کننده به این مسائل آشنا نباشد، اتفاقا میتواند آسیب جدی به سلامت و ثبت درست خاطرات بزند. آنچه در پاسخ به سئوال قبلی گفتم که کار ثبت خاطرات از اعضای خانواده هم میتواند شروع شود صرفا ثبت خاطرات است، نه انتشار آنها که باید زیر نظر نویسندگان حرفهای و مراکز تخصصی انجام گیرد.
قطعا درباره دفاع مقدس صرفا نباید به ثبت خاطرات و ساخت مستند اکتفا کرد. رمان و فیلم در این باره میتوانند نقش موثری هم داشته باشند. چرا ما یک رمان مثل جنگ و صلح تولستوی نداریم؟
نویسندگان بسیار خوبی داریم؛ اگرچه مثل تولستوی نیستند. در سالهای اخیر هم کتابهای ارزشمندی در حوزه انقلاب و دفاع مقدس نوشته شدهاند؛ اما بیشتر نویسندگان ما نویسندگان حرفهای نیستند. آنان در کنار کار خود به علاقمندیهای دیگرشان مثل نگارش رمان و داستان میپردازند. علاوه بر آن دستمزدهای پایین، غم نان، شمارگان فاجعهبار کتاب، قیمت بالای کتاب، خوانندگان کم، سانسور، اعمال سلیقه ناشر سختگیر و دهها عامل بازدارنده دیگر را هم دست کم نگیرید.
به نظر میرسد هم مسئولان و هم نویسندگان ما دنبال محصول زود بازده هستند. بنابراین کتاب عمیق در حوزه دفاع مقدس کمتر نوشته میشود. آیا شما با این نظر موافق هستید و چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
سؤال شما تکمیل کننده بحث قبلی است. بله دقیقا همینگونه است. بالاخره اوضاع اقتصادی و نگاه ما در این مسأله تأثیر کاملا مستقیمی دارد. البته نمیتوان فقط نویسندگان را مقصر دانست. تا وقتی حاشیه امنی نداشته باشید، نمیتوانید به دغدغههایتان بپردازید. سفارشینویسی هم آسیبهای زیادی دارد، اما شاید بد نباشد نویسندگانی که طرح خوب و ذهن دغدغهمندی در این حوزه دارند، حمایت شوند تا با فراغ بال بیشتری بتوانند یک کتاب خوب بنویسند.
منبع:فارس
انتهای پیام/