دلجویی آیتالله عبادی از خانواده شهدای منا/ زندگی با خاطرات پدر+ تصاویر
همزمان با عید قربان و مصادف شدن حادثه تلخ منا که در آن حادثه ۴ نفر از زائران الی الله استان آسمانی شدند آیت الله عبادی از خانواده دو شهید دیدار و از آنان دلجویی کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، دوباره موسم حج آمد و به واسطه آن یاد و خاطره مهاجران الیالله و شهدای فاجعه منا نیز زنده شد.
امسال چهارمین سالی است که از عروج ملکوتی شهدای مظلوم این فاجعه میگذرد و هنوز داغ از دست دادن حجاج شهیدمان در سرزمین وحی تازه است.
چهار سال است که خانوادههای عزیزان از دست رفته و مهاجران الیالله در ایام حج، به یاد گلهای پرکشیده خود دعای عرفه میخوانند و با زمزمه آیات الهی جای خالی ایشان را به یاد میآورند.
نزدیک به 4 سال پیش در چنین ایامی که مسلمانان جهان به دنبال برگزاری جشن عید قربان بودند، در موطن همه مسلمانان و حریم امن الهی، حادثهای به وقوع پیوست که شادی چند هزار خانواده مسلمان در سراسر دنیا و هر انسان آزاده فارغ از دین، مذهب، رنگ و نژاد را قربانی بیکفایتی آلسعود کرد و وجدانهای بیدار را وادار به موضعگیری قاطعانه علیه این رژیم ظالم و ناکارآمد عربستان کرد.
این روزها که حجاج ایرانی در محل نزول اولین آیات الهی به سر میبرند و مشغول اعمال و مناسک حج هستند، چشمانتظاران ایشان در وطن بیصبرانه در انتظار بازگشت ایشان بوده و این ایام را لحظهشماری میکنند،
اما هستند چشم به راهانی که چهار سال است منتظرند تا روی نورانی و عطر خوش حاجیان سفرکرده خود را احساس کنند و بازگشت ایشان از مشعر و منا و بیتاللهالحرام و مدینةالنبی را جشن بگیرند، ولی مرغان عاشق، پرواز به سوی معبود را به بازگشت به خانه و کاشانه ترجیح دادند و بازماندگان خود را بی اختیار به یاد ابیاتی از هوشنگ ابتهاج انداختند که «مرغ شبخوان که با دلم میخواند/ رفت و این آشیانه خالی ماند/ آهوان گم شدهاند در این شب دشت/ آه از آن رفتگان بی برگشت».
فاجعه خونباری که سال 94 هنگام رمی جمرات در سرزمین منا رخ داد، جهان اسلام و ایران اسلامی را در فضای مصیبت و اندوه فرو برد و "بهمعنای واقعی کلمه عید را عزا کرد ... انسان نمیتواند لحظهای خود را از این غم فارغ بداند و دائم در این چندروزه این غم در دلهای ما و دیگران سنگینی میکند
تفاقی که اثبات میکند کشتار حجاج در مکه سابقهای دیرینه دارد، خواسته یا ناخواسته قلوب مردم ایران دلتنگ مظلومیت از شدت گرما در بیتالله الحرام دچار سرگیجه شد و در مقابل چشم همسر و دیگر حجاج به زمین افتاد، و آن مأموران سنگدل سعودی در انظار او را گردن زدند تنها به دلیل آنکه حاکمشان حکم کرده بود که این جوان قصد بیحرمتی به بیتالله الحرام را داشته است
شاید زبان حال فرزندان شهدای منا این روزها اینگونه باشد حکمتش را سر تسلیم! و چه جای حیرت! که پروردگار عشق تو را مولود قربانت خواست و به فصل خوشه چینی به قربانگاه اسماعیل فراخواندت. مشیت او این بود که عاقبت به آرزوی همیشگیت، شهادت، درهای آسمان را به رویت بگشاید و آرامش ابدیت در خانه خویش را توشه ی سفرت تا بی کرانه های تعالی قرار دهد. رضیً به رضاک و تسلیماً لامرک.
فاصله ها را گذشتی، تاریخ و جغرافیایت رسم عشق گرفت، عمار بودی، محمدی شدی! دلسوخته ی مظلومیت علی، گمنام! عشق بانوی دو عالم به دل، هم نغمه با ناله های شبانگاه مقبرة الشهدای مکه، بی زائر و بی آلایش تا همنوا با سفره دار مدینه، حسن آل عبا باشی و تشنه لب ،تا رسم عاشقی را حسین گونه تمام کرده باشی!
غریبانه، مظلومانه، عطشان. شهادت در مکتب حسین چه زیباست
یبیش از چهار سال است رویت را ندیده ام، نبوسیدمت و بر مزارت نتوانسته ام بار دل سبک کنم! چقدر دور پریده ای بابا! که حالا برای زیارتت باید محرم شد و حاجی شد و گردخانه محبوب به طواف نشست تا دل باربیابد به حریم آسمانیت...
در بی خبریت سوختم تا نیمی از دریای دلتنگی پدران و مادرانی که ٨سال فرزندانشان در اسارت بوده اند بر روح سوزانم بنشیند.
آه ! از حال آنان که بعداز 30 سال هنوز از جگرگوشه هاشان خبری نیامده است...
عمارجان! در نمازت چه زمزمه کردی؟ با آن سرزمین چه عهد بستی که حالا تا همیشه مقیم خانه ی یار خواهی بود، حالا که عشق وصیت توست، حالا که وصی من نماندی، شفیع من باش بابا دیدارمان باشد سر سفره ی سید الشهداء(ع)
شهید چوبدار از جهت ایمان حسن سابقه عمل شهرت زیادی داشت
آیت الله عبادی در دیدار با خانواده شهید چوبدار ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای منا اظهار داشت:شهید چوبدار از جهت ایمان حسن سابقه عمل شهرت زیادی داشت .
وی با بیان اینکه گرچه حادثه منا حادثه ای تلخ بود و در این گونه سفرها که برای مسافرت حج فریضه بزرگ زائر اعزام و واجب آن در طول عمر شاید یک بار رخ دهد افزود: خانواده بازماندگان دوستان منتظر برگشت زائر خود هستند تا جشن بازگشت برگزار کنند اما در حادثه منا اتفاقی سخت برای بازماندگان هم رخ داد.
نماینده ولی فقیه در خراسان جنوبی گفت: شهدای منا مهمان خدا هستند گرچه همه انسانها میمیرند وهیچ کس زنده نمیماند وچه بهتر که مرگ در راه خدا باشد و با این ویژگی ها باشد اما این نوع مرگ بسیار با ارزش است.
عبادی با بیان اینکه این نوع شهادت پر افتخار بود افزود: در حادثه منا جریانات تلخی رخ داد که خوش بینانه این است که بی تدبیری بوده اما شواهد سرسپردگان به کمتر و خصومتی که با مسلمانان دارند نظر بدبینانه اینکه طرح برنامه بوده آنچه که آنها در جهت ریختن خون مسلمانان حرمین شریفین دیکته ای است که استکباربرای انها طراحی میکند و اینها اجرا میکنند.
وی با بیان اینکه دست اندرکاران حادثه منا ملتمسانه دنبال دشمن برای اجرای جریانات اند بیان داشت: جای تسلیت است که جان عزیزان ما را گرفتند اما سکه دو رو دارد درست است در این حادثه تلخ ظلم بزرگی شد در زاویه معنوی اینکه مکه معظمه حرمین شریفین جایگاهی است که آزمایش حضرت ابراهیم یکی از مهمات آن بر فرزند خود اسماعیل، بود آنچه خدا امر کرده من هم پای آن ایستادگی میکنم و شهادت شهدای منا جای تبریک دارد.
امام جمعه بیرجندگفت: افراد جان خود را از دست می دهند سرنوشت ها در پشت پرده به گونه ایست که آنهایی که بر سرنوشت قتلی نوشته شده است به سوی قربانگاههای خود در حرکتند ما در این شب بزرگ خدمت شما تسلیت در غم شما شریک هستیم هم برای این مهمانان خدا که در قربان قربانی شدند جای تبریک دارد هیچ کس زنده نمی ماند اما این نوع مرگ شانس است.
مرا ببوس شاید رفتنم برگشتی نداشته باشم
فرزند شهید رضاپور با نقل از خاطره ای از پدر اظهار داشت: در زمان اعزام پدر به حج، ایشان عکسهایی که قصد داشتند به کاروان زیارتی خود تحویل دهند را به اقوام و خویشان نشان می دادند، یکی از عکسها را پدرم مخصوص سفر به مکه گرفته بودند تا همراه خود به سفر ببرند، عکس را به یکی از اقوام نشان دادند و گفتند که این عکس را به فرزندم دادهام تا بزرگ کند، فردی که مخاطب پدرم بود خطاب به ایشان گفت، یک عکس را جهت یادگاری به من بدهید و در پشت آن نیز دست خطی برای من بنویسید، که ایشان در پشت آن عکس نوشت "عزیزم بدار که بهزودی میروم / چون آتش آمدم چون رود می روم"، این نوشته به گونهای بود که انگار به ایشان الهام شده که شهید خواهند شد، این عکس البته وجود دارد ولی متأسفانه به من نمیدهند.
فرزند شهید رضاپور افزود: من با پدرم بسیار رفت و آمد داشته و هر کجا که ایشان میرفتند من نیز همراهشان بودم، در جلوی درب مصلی پدرم با یکی از همکلاسیهای قدیم خود خداحافظی کرد که ایشان گفت که «این بار سومی است که با من خداحافظی میکنید» و پدرم در پاسخ جواب داد «اگر من رفتم و برنگشتم آن زمان افسوس خواهی خورد که ای کاش بیشتر با تو خداحافظی میکردم.»
انتهای پیام/ن