مناجات عرفه در صحیفه سجادیه
امام سجاد(ع) در مجموعه ادعیه خویش مشهور به "صحیفه سجادیه"، مناجاتی را اختصاص به روز عرفه دادهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، عرفه از ریشه "عَرَفَ" به معنای ادراک و فهم چیزی همراه با تفکر و تدبر در آثار آن است و به روز 9 ذیالحجه اطلاق میشود. این روز نزد مسلمانان از روزهای بسیار شریف و پر برکت شناخته میشود و روزی است که خداوند متعال نظر رحمت به بندگان خویش میاندازد و گناهانشان را مورد بخشش قرار میدهد. روایات متعددی در فضیلت و اهمیت روز عرفه وارد شده است. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) میخوانیم: «ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللّهُ فِیهِ عَبدَا مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَةَ؛ خداوند در هیچ روزى به اندازه روز عرفه بندگان را از آتش دوزخ نمیرهاند.»
در روایتی دیگر آمده است امام سجاد(ع) شنید سائلى در روز عرفه از مردم درخواست نیاز مىکرد. حضرت به او فرمود: واى بر تو، آیا در این روز از غیر خدا درخواست مىکنى؟! همانا که در این روز براى آنچه در شکمهاى زنان باردار وجود دارد، امید میرود که سعادتمند باشند؛ وَیْحَکَ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَسْأَلُ فِی هَذَا الْیَوْمِ إِنَّهُ لَیُرْجَى لِمَا فِی بُطُونِ الْحَبَالَى فِی هَذَا الْیَوْمِ أَنْ یَکُونَ سَعِیدا». (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص211)
امام سجاد(ع) در مجموعه ادعیه خویش مشهور به "صحیفه سجادیه"، مناجاتی را اختصاص به این روز شریف دادهاند. این مناجات در شماره 47 صحیفه سجادیه درج شده است. صوت و متن این مناجات (همراه با پیوست پیدیاف) آن را در ادامه میبینید.
اَلْحَمْدُ للَّهِ رَبِ الْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بَدیعَ السَّمواتِ
سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است، بار خدایا تو را سپاس اى پدید آورنده آسمانها
وَ الْاَرْضِ، ذَاالْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ، رَبَّ الْاَرْبابِ، وَ اِلهَ کُلِّ
و زمین، اى صاحب جلال و بزرگوارى، اى ربّ ارباب، و معبود
مَاْلُوهٍ، وَ خالِقَ کُلِّ - مَخْلُوقٍ، وَ وارِثَ کُلِّ شَىْءٍ، لَیْسَ
هر معبود و آفریننده هر آفریده، و وارث هر چیز، اى که چیزى
کَمِثْلِهِ شَىْءٌ، وَلا یَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَىْءٍ، وَ هُوَ بِکُلِّ - شَىْءٍ
شبیه تو نیست، و علم چیزى از تو پنهان نیست، بلکه بر هر چیز
مُحیطٌ، وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ رَقیبٌ، اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ،
احاطهدارى، و نسبت به هر چیز نگهبانى، تویى خدایى که جز تو خدایى نیست،
ا لْاَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ، الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ، وَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ،
که یکتاى بىهمتایى، و فرد بىمانندى، تویى خدایى که جز تو خدایى نیست،
الْکَریمُ الْمُتَکَرِّمُ، - الْعَظیمُ الْمُتَعَظِّمُ، - الْکَبیرُ الْمُتَکَبِّرُ، وَ اَنْتَ
که بزرگوار و بخشنده، و بزرگ در نهایت بزرگى، و کبیر و متکبرى، و تویى
اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْعَلِىُّ الْمُتَعالِ، الشَّدیدُ الْمِحالِ، وَ اَنْتَ
خدایى که جز تو خدایى نیست، بلند مرتبه و بلند پایه، و شدید الانتقامى، و تویى
اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، الْعَلیمُ الْحَکیمُ، وَ
خدایى که جز تو خدایى نیست که بخشنده و مهربان و دانا و حکیمى، و
اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، السَّمیعُ الْبَصیرُ، الْقَدیمُ الْخَبیرُ، وَ
تویى خدایى که جز تو خدایى نیست که شنوا و بینا و قدیم و خبیرى، و
اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ الاَّ اَنْتَ، الْکَریمُ الْاَکْرَمُ، الدّآئِمُ الْاَدْوَمُ
تویى خدایى که جز تو خدایى نیست که کریمى و از همه کریمترى، و همیشگى و جاویدى،
، وَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْاَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ، وَ الْاخِرُ
و تویى خدایى که جز تو خدایى نیست که پیش از هر کس و هر چیزى، و بعد
بَعْدَ کُلِّ - عَدَدٍ، وَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الدّانى فى عُلُوِّهِ،
از هر شمار و هر چیزى، و تویى خدایى که جز تو خدایى نیست که در نهایت بلندى خود نزدیک،
وَالْعالى فى دُنُّوِه، وَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، ذُوالْبَهآءِ وَالْمَجْدِ،
و در نزدیکى خود بلندى، و تویى خدایى که جز تو خدایى نیست که صاحب بها و مجد،
وَالْکَبْرِیآءِ وَالْحَمْدِ، وَاَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، الَّذى اَنْشَاْتَ
و کبریا و ستایشى، و تویى خدایى که جز تو خدایى نیست، خدایى که همه چیز را
الْاَشْیآءَ مِنْ غَیْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ ما صَوَّرْتَ مِنْ غَیْرِ
بدون اصل پدید آوردى، و صورت هر چیز را بدون
مِثالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعاتِ بِلاَ احْتِذآءٍ، اَنْتَ الَّذى
نمونه صورت دادى، و آفریدهها را منهاى اقتباس ساختى، تویى که هر چیز را
قَدَّرْتَ کُلَّ شَىْءٍ تَقْدیراً، وَ یَسَّرْتَ کُلَّ شَىْءٍ تَیْسیراً، وَ
دقیقاً اندازهگیرى کردى، و هر چیز را براى انجام تکلیفش روبراه کردی، و
دَبَّرْتَ ما دُونَکَ تَدْبیراً، اَنْتَ الَّذى لَمْ یُعِنْکَ عَلى خَلْقِکَ
ماسواى خود را سر و سامان دادى، تویى که در ایجاد موجودات
شَریکٌ، وَلَمْ یُوازِرْکَ فى اَمْرِکَ وَزیرٌ، وَلَمْ یَکُنْ لَکَ مُشاهِدٌ
شریکى به کمکت برنخاست، و در فرمانروائیت وزیرى تو را یارى نداد، و برایت شاهد (بر آفرینش)
وَ لا نَظیرٌ، اَنْتَ الَّذى اَرَدْتَ فَکانَ حَتْماً ما اَرَدْتَ، وَ
و نظیرى نبود، تویى که اراده فرمودى پس ارادهات حتمى شد، و
قَضَیْتَ فَکانَ عَدْلاً ما قَضَیْتَ، وَ حَکَمْتَ فَکانَ نِصْفاً ما
قضاوت کردى و قضاوتت بر اساس عدل بود، و حکم فرمودى پس حکمت
حَکَمْتَ، اَنْتَ الَّذى لایَحْویکَ مَکانٌ، وَلَمْ یَقُمْ لِسُلْطانِکَ
بر مبناى انصاف بود، تویى که مکانى تو را فرا نمىگیرد، و سلطهاى در برابر سلطهات
سُلْطانٌ، وَ لَمْ یُعْیِکَ بُرْهانٌ وَ لا بَیانٌ، اَنْتَ الَّذى اَحْصَیْتَ
بر پا نخاسته، و برهان و بیانى حضرتت را عاجز نکرده، تویى که هر چیز را
کُلَّ شَىْءٍ عَدَداً، وَجَعَلْتَ لِکُلِّ - شَىْءٍ اَمَداً، وَ قَدَّرْتَ کُلَّ
به شمار آوردى، و براى هر چیز مدتى قرار دادى، و هر چیز را
شَىْءٍ تَقْدیراً، اَنْتَ الَّذى قَصُرَتِ الْاَوْهامُ عَنْ ذاتِیَّتِکَ،
اندازه گرفتى، تویى که پرندههاى اوهام به کنه ذاتت نرسیدند،
وَ عَجَزَتِ الْاَفْهامُ عَنْ کَیْفِیَّتِکَ، وَلَمْ تُدْرِکِ الْاَبْصارُ مَوْضِعَ
و فهمها از درک کیفیتت ناتوان شدند، و چشمها موضعت را
اَیْنِیَّتِکَ، اَنْتَ الَّذى لا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ
درنیافتند، تویى که برایت حدّى نیست تا محدود کردی، و حضرتت را مانندى
فَتَکُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً، اَنْتَ الَّذى لا
نیست تا به مثل و مانند ادراک شوى، و فرزندى نیاوردى تا خود نیز زائیده شده باشى، تویى که برایت
ضِدَّ مَعَکَ فَیُعانِدَکَ، وَ لا عِدْلَ لَکَ فَیُکاثِرَکَ، وَ لا نِدَّ لَکَ
همتایى نیست تا با تو به معارضه برخیزد، و همانندى ندارى تا با تو پهلو زند، و نظیرى برایت نیست
فَیُعارِضَکَ، اَنْتَ الَّذِى ابْتَدَأَ وَ اخْتَرَعَ! وَ اسْتَحْدَثَ
تا با تو عرض وجود کند، تویى که آغاز کردى و اختراع نمودى، و پدید آوردى
وَ ابْتَدَعَ، وَ اَحْسَنَ صُنْعَ ما صَنَعَ، سُبْحانَکَ! ما اَجَلَّ
و بدون نمونه آفریدى، و هر چه را ساختى نیکو ساختى، پاک و منزهى، چه بزرگ است
شَاْنَکَ! وَ اَسْنى فِى الْاَماکِنِ مَکانَکَ،! وَ اَصْدَعَ بِالْحَقِّ
شأنت! و چه بلند است در میان جایگاهها جایگاهت و چه آشکار کننده حق است
فُرْقانَکَ! سُبْحانَکَ مِنْ لَطیفٍ ما اَلْطَفَکَ! وَ رَؤُوفٍ ما
فرقانت! پاکى تو اى صاحب لطفى که چه بسیار است لطفت! و رئوفى که چه فزون است
اَرْأفَکَ! وَ حَکیمٍ ما اَعْرَفَکَ! سُبْحانَکَ مِنْ مَلیکٍ ما
رأفتت! و حکیمى که چه بسیار است شناساییات! پاکى تو اى پادشاهى که چه شکوهمند است
اَمْنَعَکَ! وَجَوادٍ ما اَوْسَعَکَ! ، وَ رَفیعٍ ما اَرْفَعَکَ! ذُو الْبَهآءِ
پادشاهیت! و بخشندهاى که چه پهناور است سفره کرمت! و والایى که چه والاست قدر و مرتبهات،
وَالْمَجْدِ، وَالْکِبْرِیآءِ وَالْحَمْدِ. سُبْحانَکَ! بَسَطْتَ بِالْخَیْراتِ
تو صاحب بهاء و مجد و کبریایى و حمدى. پاکى تو، دست قدرتت را به خوبیها
یَدَکَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدایَهُ مِنْ عِنْدِکَ، فَمَنِ الْتَمَسَکَ لِدینٍ
گشودهاى، و هدایت از جانب تو شناخته شده، پس هر کس تو را براى دین
اَوْ دُنْیا وَجَدَکَ. سُبْحانَکَ! خَضَعَ لَکَ مَنْ جَرى فى
یا دنیا بخواهد تو را مىیابد. پاک و منزهى، هر که در عرصه علم تو قرار گرفته در پیشگاهت خاضع،
عِلْمِکَ، وَخَشَعَ لِعَظَمَتِکَ مادُونَ عَرْشِکَ، وَ انْقادَ لِلتَّسْلیمِ
و هرچه در زیر عرش توست در مقابل بزرگیت خاشع، و همه مخلوقاتت در پیشگاه تو ریسمان تسلیم
لَکَ کُلُّ خَلْقِکَ. سُبْحانَکَ! لاتُحَسُّ وَ لا تُجَسُّ وَ لا تُمَسُّ،
به گردن انداخته است. پاکى تو که با حواس برون و درون درک نشوى، و قابل لمس نیستی،
وَ لا تُکادُ وَ لا تُماطُ وَلا تُنازَعُ وَلا تُجارى وَلا تُمارى
و احدى را قدرت حیلهگرى و کنار زدن، و کشمکش و دعوا و غلبه و جدال و
و َلا تُخادَعُ وَ لا تُماکَرُ. سُبْحانَکَ! سَبیلُکَ جَدَدٌ، وَاَمْرُکَ رَشَدٌ،
فریب و مکر با تو نیست. پاکى تو که راهت هموار، و برنامهات صواب،
وَ اَنْتَ حَىٌّ صَمَدٌ. سُبْحانَکَ! قَوْلُکَ حُکْمٌ، وَ قَضآؤُکَ
و تو زنده و مرجع حاجتهایى. پاکى تو، گفتارت حکمت، و فرمانت
حَتْمٌ، وَ اِرادَتُکَ عَزْمٌ. سُبْحانَکَ! لا رادَّ لِمَشِیَّتِکَ
حتمى، و ارادهات جزمى است. پاکى تو، خواستهات را رد کنندهاى نیست،
، وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِکَ. سُبْحانَکَ! باهِرَ الْایاتِ، فاطِرَ
و کلماتت را تغییر دهندهاى نیست. پاکى تو، اى دارنده آیات روشن، اى پدید آورنده
السَّمواتِ، بارِئَ النَّسَماتِ، لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَدُومُ
آسمانها، اى آفریننده جانها، سپاس تو را سپاسى که به
بِدَوامِکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خالِداً بِنِعْمَتِکَ، وَ لَکَ
دوامت دائم ماند، و تو را سپاس سپاسى که به نعمتت همیشه بپاید، و تو
الْحَمْدُ حَمْداً یُوازى صُنْعَکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَزیدُ
را سپاس سپاسى که با احسانت برابرى کند، و تو را سپاس سپاسى که بر
عَلى رِضاکَ، وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ کُلِّ حامِدٍ، وَ
خشنودیت بیفزاید، و سپاس تو را سپاسى که با سپاس هر سپاسگزارى توأم باشد، و
شُکْراً یَقْصُرُ عَنْهُ شُکْرُ کُلِّ - شاکِرٍ، حَمْداً لایَنْبَغى اِلاَّ
شکرى که شکر هر شاکرى از آن کوتاه آید، سپاسى که سزاوار غیر تو نباشد،
لَکَ، وَلایُتَقَرَّبُ بِهِ اِلاَّ اِلَیْکَ، حَمْداً یُسْتَدامُ بِهِ الْاَوَّلُ،
و وسیله تقرب به غیر حضرتت نشود، سپاسى که موجب دوام سپاس اول،
وَ یُسْتَدْعى بِهِ دَوامُ الْاخِرِ، حَمْداً یَتَضاعَفُ عَلى کُرُورِ
و به دنبال داشتن دوام سپاس پایانى شود، سپاسى که بر گردش زمانها چند
الْاَزْمِنَهِ، وَ یَتَزایَدُ اَضْعافاً مُتَرادِفَهً، حَمْداً یَعْجِزُ عَنْ
برابر شود، و به افزایشهاى پى در پى فزونى یابد، سپاسى که فرشتگان
اِحْصآئِهِ الْحَفَظَهُ، وَ یَزیدُ عَلى ما اَحْصَتْهُ فى کِتابِکَ
حافظ اعمال از شمردنش عاجز شوند، حمدى که از شماره اعمال بندگان که ملائکه در کتاب
الْکَتَبَهُ، حَمْداً یُوازِنُ عَرْشَکَ الْمَجیدَ، وَ یُعادِلُ کُرْسِیَّکَ
تو مىنویسند افزون باشد، سپاسى که با عرش برینت هموزن باشد، و با کرسى بلندت
الرَّفیعَ، حَمْداً یَکْمُلُ لَدَیْکَ ثَوابُهُ، وَ یَسْتَغْرِقُ کُلَّ جَزآءٍ
معادل نشان دهد، سپاسى که پاداشش از جانب تو کامل گردد، و مزدش همه مزدها را
جَزآؤُهُ، حَمْداً ظاهِرُهُ وَفْقٌ لِباطِنِهِ، وَ باطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ
فرا گیرد، سپاسى که ظاهرش با باطنش، و درونش با صدق نیّت وفق دهد،
النِّیَّهِ، حَمْداًلَمْ یَحْمَدْکَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَلایَعْرِفُ اَحَدٌ سِواکَ
سپاسى که هیچ آفریده به مثل آن تو را سپاس نکرده باشد، و جز تو هیچ کس
فَضْلَهُ، حَمْداً یُعانُ مَنِ اجْتَهَدَ فى تَعْدیدِهِ، وَ یُؤَیَّدُ مَنْ
فضل آن را نشناسد، سپاسى که هر کس در فراوان آوردنش زحمت کشد یارى شود، و هر که در کامل
اَغْرَقَ نَزْعاً فى تَوْفِیَتِهِ، حَمْداً یَجْمَعُ ما خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ،
آوردنش نهایت کوشش را به کار برد تأیید شود، سپاسى که هر چه سپاس آفریدهاى را دارا باشد،
وَ یَنْتَظِمُ ما اَنْتَ خالِقُهُ مِنْ بَعْدُ، حَمْداً لا حَمْدَ اَقْرَبُ
و هر چه را پس از این به وجود آورى در برگیرد، سپاسى که هیچ سپاس از آن
اِلى قَوْلِکَ مِنْهُ، وَ لا اَحْمَدَ مِمَّنْ یَحْمَدُکَ بِهِ، حَمْداً یُوجِبُ
به کلام تو نزدیکتر، و هیچ کس از آن کس که بر این گونه سپاس گوید سپاس گزارتر نباشد، سپاسى که
بِکَرَمِکَ الْمَزیدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزیدٍ بَعْدَ مَزیدٍ طَوْلاً
به کرمت باعث افزونى نعمت و وفور آن شود، و از باب احسان پس از هر فزونى آن را
مِنْکَ، حَمْداً یَجِبُ لِکَرَمِ وَجْهِکَ، وَ یُقابِلُ عِزَّ جَلالِکَ.
به فزونى دیگر برسانى، سپاسى که با بزرگوارى ذات تو واجب آمده، و با جلال و عظمت تو برابر باشد.
رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى
بار خدایا بر محمد و آل محمد که انتخاب شده و برگزیده
الْمُکَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، اَفْضَلَ صَلَواتِکَ، وَ بارِکْ عَلَیْهِ اَتَمَّ
و گرامى و مقرب درگاه توست بهترین درودهاى خود را بفرست، و او را به کاملترین
بَرَکاتِکَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَیْهِ اَمْتَعَ رَحَماتِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلى
برکاتت برکت عنایت کن، و پر بهرهترین رحمتت را نصیب او فرما. خداوندا بر محمد و آلش
مُحَمَّدِ وَالِهِ، صَلوهً زاکِیَهً لاتَکُونُ صَلوهٌ اَزْکى مِنْها، وَصَلِّ
درود فرست، درودى بالنده که هیچ درودى از آن بالندهتر نباشد، و بر او درودى
عَلَیْهِ صَلوهً نامِیَهً لا تَکُونُ صَلوهٌ اَنْمى مِنْها، وَ صَلِّ
فزاینده فرست که درورى از آن فزایندهتر نباشد، و بر او دوردى
عَلَیْهِ صَلوهً راضِیَهً لا تَکُونُ صَلوهٌ فَوْقَها، رَبِّ صَلِّ عَلى
پسندیده فرست که دورى برتر از آن نباشد، پروردگارا بر
مُحَمَّدٍ وَالِهِ، صَلوهً تُرْضیهِ وَتَزیدُ عَلى رِضاهُ، وَصَلِّ عَلَیْهِ
محمد و آلش درود فرست، درودى که وى را خشنود سازد و بیش از رضایش باشد، و بر
صَلوهً تُرْضیکَ وَتَزیدُ عَلى رِضاکَ لَهُ، وَ صَلِّ - عَلَیْهِ صَلوهً
او درودى فرست که تو را خشنود سازد و بیش از رضایت از او باشد، و بر او درودى فرست
لاتَرْضى لَهُ اِلاَّ بِها، وَ لا تَرى غَیْرَهُ لَها اَهْلاً. رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
که براى او جز به آن خشنود نشوى، و غیر او کسى را شایسته آن ندانى. پروردگارا بر محمد وآلش
صَلوهً تُجاوِزُ رِضْوانَکَ، وَ یَتَّصِلُ اتِّصالُها
درود فرست، درودى که از رضاى تو فراتر رود، و دوامش به دوام تو متصل شود
بِبَقآئِکَ، وَ لایَنْفَدُ کَما لاتَنْفَدُ کَلِماتُکَ. رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
و پایان نپذیرد چنانکه کلمات تو پایان نگیرد. پروردگارا بر محمد و آلش
صَلوهً تَنْتَظِمُ صَلَواتِ مَلائِکَتِکَ وَ اَنْبِیآئِکَ
درود فرست، درودى برابر همه درودهاى فرشتگان و پیامبران
وَ رُسُلِکَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلى صَلَواتِ عِبادِکَ
و فرستادگان تو و آنان که اهل طاعت تو باشند، و شامل بر درود بندگانت
مِنْ جِنِّکَ وَ اِنْسِکَ وَ اَهْلِ اِجابَتِکَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلى صَلوهِ
از جنّ و انس و پذیرندگان دعوتت گردد، و درود هر که را
کُلِّ مَنْ ذَرَاْتَ وَ بَرَاْتَ مِنْ اَصْنافِ خَلْقِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِ
از انواع مخلوقات خود که آفریدهاى و پدید آوردهاى در برگیرد. خداوندا بر او و آلش
وَ الِهِ، صَلوهً تُحیطُ بِکُلِّ صَلوهٍ سالِفَهٍ وَ مُسْتَاْنَفَهٍ، وَ صَلِّ
درود فرست، درودى که بر هر درود گذشته و تازهاى محیط باشد، و
عَلَیْهِ وَ عَلى الِهِ، صَلوهً مَرْضِیَّهً لَکَ وَ لِمَنْ دُونَکَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ
بر او و آلش درود فرست, درودی که نزد تو و غیر تو پسندیده باشد، و در کنار آن
ذلِکَ صَلَواتٍ تُضاعِفُ مَعَها تِلْکَ الصَّلَواتِ عِنْدَها،
درودهایى بیافرینى که آن درودهاى گذشته را چند برابر کنى،
وَ تَزیدُها عَلى کُرُورِ الْاَیّامِ زِیادَهً فى تَضاعیفَ لا یَعُدُّها
و با دور روزگار چندان بر آن اضافه کنى که غیر تو از شمارش آن ناتوان
غَیْرُکَ. رَبِّ صَلِّ عَلى اَطآئِبِ اَهْلِ بَیْتِهِ الَّذینَ اخْتَرْتَهُمْ
باشد. خداوندا درود فرست بر پاکیزهتران از اهل بیت او که ایشان را براى اجراى فرمان خود انتخاب
لِأمْرِکَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَهَ عِلْمِکَ، وَ حَفَظَهَ دینِکَ، وَ
کردهاى، و آنان را گنجینهداران علم و حافظان دین و
خُلَفآءَکَ فى اَرْضِکَ، وَ حُجَجَکَ عَلى عِبادِکَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ
خلفاى خود در زمین، و حجتهاى خویش بر بندگانت قرار دادهاى، و به اراده خود ایشان را
مِنَ الرِّجْسِ وَالدَّنَسِ تَطْهیراً بِاِرادَتِکَ، وَجَعَلْتَهُمُ الْوَسیلَهَ
از پلیدى به تمام معنى پاک کردهاى، و آنان را وسیلهاى به سوى - خود،
اِلَیْکَ، وَالْمَسْلَکَ اِلى جَنَّتِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
و راه بهشت خود کردهای. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،
صَلوهً تُجْزِلُ لَهُمْ بِها مِنْ نِحَلِکَ وَ کَرامَتِکَ، وَ تُکْمِلُ لَهُمُ
درودى که به سبب آن بخشش و بزرگواریت را در حق ایشان بزرگ گردانى، و هر گونه
الْاَشْیآءَ مِنْ عَطایاکَ وَ نَوافِلِکَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَیْهِمُ الْحَظَّ مِنْ
عطا و احسانت را درباره ایشان کامل کنى، و بهره آنان را از
عَوآئِدِکَ وَ فَوآئِدِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ صَلوهً لا اَمَدَ
تمام عوائد و فوائد خود سرشار نمایى. الها بر او و بر ایشان درودى فرست که
فى اَوَّلِها، وَ لا غایَهَ لِأمَدِها، وَ لا نِهایَهَ لِاخِرِها. رَبِّ صَلِّ
آغازش را مرزى، و مدّتش را پایانى، و آخرش را نهایتى نباشد. خداوندا برایشان
عَلَیْهِمْ زِنَهَ عَرْشِکَ وَ مادُونَهُ، وَ مِلْاَسَمواتِکَ وَ ما فَوْقَهُنَّ،
درودى فرست همپایه عرش و آنچه زیر عرش است، و به گنجایش آسمانها و آنچه فوق آنهاست،
وَعَدَدَ اَرَضیکَ وَ ما تَحْتَهُنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ، صَلوهً تُقَرِّبُهُمْ
و به شمار زمینهایت و آنچه زیر آنها و میانشان قرار دارد، درودى که آنان را بدان سبب
مِنْکَ زُلْفى، وَتَکُونُ لَکَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَهٌ بِنَظآئِرِهِنَّ
به کمال قرب خود رسانى، و براى تو و ایشان رضا و خشنودى باشد، و براى همیشه
اَبَداً. اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَیَّدْتَ دینَکَ فى کُلِّ اَوانٍ بِاِمامٍ اَقَمْتَهُ عَلَماً
به نظائر آن متصل شود. خداوندا تو در هر زمان دینت را به سبب رهبرى بر حق تأیید کردى و او را نشانهاى
لِعِبادِکَ، وَ مَناراً فى بِلادِکَ، بَعْدَ اَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ،
براى بندگانت، و مشعلى فروزان در شهرهایت بپا داشتى، پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردى،
وَ جَعَلْتَهُ الذَّریعَهَ اِلى رِضْوانِکَ، وَ افْتَرَضْتَ طاعَتَهُ، وَ
و او را سبب دستیابى به رضاى خود ساختى، و طاعتش را بر همه واجب کردی، و
حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ، وَ اَمَرْتَ بِامْتِثالِ اَوامِرِهِ، وَ الْاِنْتِهآءِ عِنْدَ
از نافرمانیش بیم دادى، و به اطاعت دستوراتش، و باز ایستادن از
نَهْیِهِ، وَ اَلاَّیَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَلایَتَاَخَّرَ عَنْهُ مُتَاَخِّرٌ، فَهُوَ
نواهیاش، و پیشى نجستن بر او، و واپس نماندن از حضرتش فرمان دادى، پس او
عِصْمَهُ اللاَّئِذینَ، وَ کَهْفُ الْمُؤْمِنینَ، وَ عُرْوَهُالْمُتَمَسِّکینَ،
پناه پناهندگان، و ملجأ اهل ایمان، و دستاویز چنگزنندگان،
وَ بَهآءُ الْعالَمینَ. اَللَّهُمَّ فَاَوْزِعْ لِوَلِیِّکَ شُکْرَ ما اَنْعَمْتَ
و جمال جهانیان است. الها، ولىّ خود را به سپاس آنچه بر او انعام کردى
بِهِ عَلَیْهِ، وَ اَوْزِعْنا مِثْلَهُ فیهِ، وَاتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً،
الهام کن، و ما را نیز به شکر نعمت وجود رهبر برحق ملهم نما، و از نزد خویش قدرتى یارى دهنده به او ببخش،
وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسیراً، وَ اَعِنْهُ بِرُکْنِکَ الْاَعَزِّ، وَ اَشْدُدْ اَزْرَهُ،
و درهاى کامیابى را سهل و آسان به رویش باز کن، و او را به قوىترین تکیهگاه خود مدد ده، و او را پشت گرم ساز،
وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ راعِهِ بِعَیْنِکَ، وَاحْمِهِ بِحِفْظِکَ، وَ انْصُرْهُ
و بازویش را توان بخش، و به نظر لطف و عنایت خود مراقبت کن، و به حفظ خویش حمایت کن، و او را به
بِمَلائِکَتِکَ، وَامْدُدْهُ بِجُنْدِکَ الْاَغْلَبِ، وَ اَقِمْ بِهِ کِتابَکَ
ملائکه خود یارى ده، و به نیرومندترین سپاهت مدد رسان، و کتاب
وَ حُدوُدَکَ وَ شَرآئِعَکَ وَ سُنَنَ رَسُولِکَ صَلَواتُکَ اللَّهُمَّ
و حدود و شرایعت و سنتهاى رسولت را - که صلواتت بر او
عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَ اَحْىِ بِهِ ما اَماتَهُ الظّالِمُونَ مِنْ مَعالِمِ دِینِکَ،
و آلش باد - به وسیله او بر پادار، و آنچه از علائم آئینت را که اهل تجاوز میراندهاند به وسیله او زنده کن،
وَ اجْلُ بِهِ صَدآءَ الْجَوْرِ عَنْ طَریقَتِکَ، وَ اَبِنْ بِهِ الضَّرّاءَ
و از برکت وجودش زنگار ستم از طریقت خود پاک فرما، و ناهموارى را از جادّه خود
مِنْ سَبیلِکَ، وَ اَزِلْ بِهِ النّاکِبینَ عَنْ صِراطِکَ، وَ امْحَقْ
برطرف کن، و به وسیله او آنان را که انحراف از راهت گزیدهاند از سر راه بردار، و آنان را که
بِهِ بُغاهَ قَصْدِکَ عِوَجاً، وَ اَلِنْ جانِبَهُ لِأوْلِیآئِکَ، وَابْسُطْ یَدَهُ
قصد ایجاد کجى دارند از عرصهگاه حیات ریشه کن فرما، و دلش را در حق دوستانت نرم، و دستش
عَلى اَعْدآئِکَ، وَهَبْ لَنا رَاْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ،
را بر دشمنات گشوده ساز، و رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانیش را به ما ارزانى دار،
وَاجْعَلْنا لَهُ سامِعینَ مُطیعینَ، وَ فى رِضاهُ ساعینَ، وَ اِلى
و ما را از گوشدهندگان و اطاعت کنندگان وى قرار ده، و در راه خشنودى حضرتش پوینده، و در
نُصْرَتِهِ وَ الْمُدافَعَهِ عَنْهُ مُکْنِفینَ، وَ اِلَیْکَ وَ اِلى رَسُولِکَ -
یارى و دفاع از او مددکار قرار ده، و بدین ترتیب به حضرت تو و رسول بزرگوارت
صَلَواتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وَ الِهِ - بِذلِکَ مُتَقَرِّبینَ. اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ
-که درودت بر او و آلش باد- تقرب جوئیم. الها، و بر دوستان ایشان درود فرست
عَلى اَوْلِیآئِهِمُ الْمُعْتَرِفینَ بِمَقامِهِمْ، اَلْمُتَّبِعینَ مَنْهَجَهُمْ،
که به مقامشان اعتراف دارند، و پیرو راهشان هستند،
اَلْمُقْتَفینَ اثارَهُمْ، اَلْمُسْتَمْسِکینَ بِعُرْوَتِهِمْ، اَلْمُتَمَسِّکینَ
و دنبالهرو آثارشان، و چنگ زننده به دستاویزشان، و متمسّک
بِوِلایَتِهِمْ، اَلْمُؤْتَمّینَ بِاِمامَتِهِمْ، اَلْمُسَلِّمینَ لاَِمْرِهِمْ،
به ولایتشان، و اقتدا کننده به امامتشان، و تسلیم امرشان،
اَلْمُجْتَهِدینَ فى طاعَتِهِمْ، اَلْمُنْتَظِرینَ اَیّامَهُمْ، اَلْمآدّینَ اِلَیْهِمْ
و کوشنده در فرمانبرداریشان، و منتظر حکومتشان، و چشم دوخته
اَعْیُنَهُمْ، اَلصَّلَواتِ الْمُبارَکاتِ الزّاکِیاتِ النّامِیاتِ الْغادِیاتِ
بر ایشانند، درودهاى پربرکت و پاکیزه و فزایندهاى که صبحگاهان و شامگاهان
الرَّائِحاتِ، وَ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ وَ عَلى اَرْواحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى
در رسند، و درود فرست بر ایشان و بر ارواحشان، و کارشان را بر اساس
التَّقْوى اَمْرَهُمْ، وَ اَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَیْهِمْ،
تقوا فراهمآور، و احوالشان را به سامانآر، و توبه آنان را قبول فرما،
اِنَّکَ اَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ، وَ خَیْرُ الْغافِرینَ، وَ اجْعَلْنا
زیرا که تو بسى توبهپذیر و مهربان، و بهترین آمرزندگانى، و ما را
مَعَهُمْ فى دارِ السَّلامِ بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الراحِمینَ.
به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده، اى مهربانترین مهربانان.
اَللَّهُمَّ هذا یَوْمُ عَرَفَهَ، یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ
خداوندا، این روز عرفه روزى است که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادى، سفره
فیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فیهِ بِعَفْوِکَ، وَ اَجْزَلْتَ فیهِ عَطِیَّتَکَ،
رحمتت را در آن گستردى، و با بخششت بربندگان منّت نهادى، و عطایت را در آن فراوان کردی،
وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلى عِبادِکَ. اَللَّهُمَّ وَ اَنَا عَبْدُکَ الَّذى اَنْعَمْتَ
و به وسیلهاش بر بندگان خود احسان کردى. بارالها، و من آن بندهاى هستم که قبل از آفریدنش و پس از
عَلَیْهِ قَبْلَ خَلْقِکَ لَهُ وَبَعْدَ خَلْقِکَ اِیّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیْتَهُ
خلقتش بر او انعام فرمودى، و او را از جمله کسانى قرار دادى که به آئین خود
لِدینِکَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّکَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِکَ، وَ اَدْخَلْتَهُ
رهبرى کردی، و براى اداى حقّ خویش توفیق دادى، و او را با ریسمان خویش نگاه داشتى، و در
فىحِزْبِکَ، وَاَرْشَدْتَهُ لِمُوالاهِ اَوْلِیآئِکَ، وَمُعاداهِاَعْدآئِکَ،
حزب خود وارد کردى، و به دوستدارى دوستانت، و دشمنى دشمنانت رهنمون شدى،
ثُمَّ اَمَرْتَهُ فَلَمْ یَاْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ یَنْزَجِرْ، وَ نَهَیْتَهُ عَنْ
و با این همه به او دستور دادى ولى اطاعت نکرد، و نهى فرمودى امّا باز نایستاد،
مَعْصِیَتِکَ فَخالَفَ اَمْرَکَ اِلى نَهْیِکَ، لا مُعانَدَهً لَکَ، وَ لاَ
و از نافرمانى خود بر حذرش داشتى ولى پس از امر تو به سوى نهیت شتافت، نه از باب دشمنى باتو، و نه
اسْتِکْباراً عَلَیْکَ، بَلْ دَعاهُ هَواهُ اِلى ما زَیَّلْتَهُ، وَاِلى ما
از جهت گردنکشى در برابر تو، بلکه هواى نفس وى را به آنچه تواش از آن راندى و
حَذَّرْتَهُ، وَ اَعانَهُ عَلى ذلِکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّهُ، فَاَقْدَمَ عَلَیْهِ
ترساندى کشاند، و دشمن تو و دشمن او وى را در این زمینه کمک داد، تا در عین معرفت
عارِفاً بِوَعیدِکَ، راجِیاً لِعَفْوِکَ، واثِقاً بِتَجاوُزِکَ، وَ کانَ
به تهدید تو دست به گناه زد، در حالى که به عفوت امیدوار، و به گذشتت اعتماد داشت، با وجود
اَحَقَّ عِبادِکَ مَعَ ما مَنَنْتَ عَلَیْهِ اَلاَّیَفْعَلَ. وَها اَنَاذا بَیْنَ
آن همه محبت که در حقش فرمودى شایستهترین بندگانت بود که دامن آلوده نکند. و اینک من
یَدَیْکَ صاغِراً ذَلیلاً خاضِعاً خاشِعاً خائِفاً مُعْتَرِفاً بِعَظیمٍ
در برابرت خوار و ذلیل و خاضع و خاشع و ترسان و معترف به گناهان بزرگى
مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلیلٍ مِنَ الْخَطایَا اجْتَرَمْتُهُ،
که بارش را بر دوش برداشتهام، و خطاهاى فراوانى که انجام دادهام ایستادهام،
مُسْتَجیراً بِصَفْحِکَ، لآئِذاً بِرَحْمَتِکَ، مُوقِناً اَنَّهُ لایُجیرُنى
و به عفوت پناه آوردهام، و به رحمتت ملتجى شدهام، و حتم دارم که اماندهندهاى
مِنْکَ مُجیرٌ، وَلایَمْنَعُنى مِنْکَ مانِعٌ، فَعُدْ عَلَىَّ بِما
مرا از تو امان نمىدهد، و باز دارندهاى مرا از تو باز نمىدارد، پس آنچه را بر معصیتکار
تَعُودُ بِهِ عَلى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِکَ، وَجُدْ عَلَىَّ بِما تَجُودُ
مىپوشى به من عنایت کن، و عفوى که به تسلیم شونده به حضرتت مىبخشى
بِهِ عَلى مَنْ اَلْقى بِیَدِهِ اِلَیْکَ مِنْ عَفْوِکَ، وَ امْنُنْ عَلَىَّ بِما
بر من ببخش، و آمرزشى را که چون به شخص امیدوار مرحمت کنى
لایَتَعاظَمُکَ اَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلى مَنْ اَمَّلَکَ مِنْ غُفْرانِکَ، وَاجْعَلْ
در نظرت بزرگ نمىکند بر من منّت بنه، و در این
لى فى هذَا الْیَوْمِ نَصیباً اَنالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوانِکَ،
روز به من نصیبى مرحمت فرما که به سبب آن بهرهاى از رضاى تو یابم، و از آنچه
وَلا تَرُدَّنى صِفْراً مِمّا یَنْقَلِبُ بِهِالْمُتَعَبِّدُونَ لَکَ مِنْ عِبادِکَ،وَاِنّى
قسمت کوشندگان در عبادتت مىشود مرا تهیدست بر مگردان، و من
وَ اِنْ لَمْ اُقَدِّمْ ما قَدَّمُوهُ مِنَ الصّالِحاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحیدَکَ
گرچه اعمال صالحهاى که آنان پیش فرستادهاند پیش نفرستادهام ولى توحید
وَ نَفْىَ الْأضْدادِ وَ الْاَنْدادِ وَ الْاَشْباهِ عَنْکَ، وَ اَتَیْتُکَ مِنَ
تو و نفى هر گونه شبه یا همتا یا همانند را از وجود مبارکت قبول کرده و از همان
الْاَبْوابِ الَّتى اَمَرْتَ اَنْ تُؤْتى مِنْها، وَ تَقَرَّبْتُ اِلَیْکَ بِما
راهها که فرمان دادهاى تا از آن به سویت آیند آمدهام، و تقرب جستم به تو
لایَقْرُبُ اَحَدٌ مِنْکَ اِلاّ بِالتَّقَرُّبِ بِهِ، ثُمَّ اَتْبَعْتُ ذلِکَ
با آن وسیلهاى که کسى جز با تقرب به آن به قرب حضرتت نرسد، و به دنبال آن دل
بِالْاِنابَهِ اِلَیْکَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الْاِسْتِکانَهِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ
دادن به تو و خوارى و زارى در برابر و حسن ظن و اطمینان کامل به آنچه را
بِکَ، وَ الثِّقَهِ بِما عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجآئِکَ الَّذى قَلَّ ما
نزد توست بدرقه کردهام، و امید به تو را که کمتر امیدوارى باداشتن آن
یَخیبُ عَلَیْهِ راجیکَ، وَ سَاَلْتُکَ مَسْئَلَهَ الْحَقیرِ الذَّلیلِ
نومید مىشود ضمیمه آن کردم، و همانند درخواست شخص - کوچک خوار
الْبآئِسِالْفَقیرِالْخآئِفِالْمُسْتَجیرِ، وَ مَعَ ذلِکَ خیفَهً وَتَضرُّعاً
بینواى تهیدست ترسان پناهخواهنده از تو درخواست کردم، همراه با بیم و زارى
وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لا مُسْتَطیلاً بِتَکَبُّرِ الْمُتَکَبِّرینَ، وَ لا مُتَعالِیاً
و امان طلبى و پناهخواهى، نه از روى گردنکشى ناشى از کبر متکبران، و نه از روى بلند پروازى
بِدآلَّهِ الْمُطیعینَ، وَ لا مُسْتَطیلاً بِشَفاعَهِ الشّافِعینَ، وَ اَنَا
ناشى از خاطر جمعى فرمانبرداران، و نه از روى برترىجویى بر پایه شفاعت شفیعان، و من
بَعْدُ اَقَلُّ الْاَقَلّینَ، وَ اَذَلُّ الْاَذَلّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّهِ اَوْ دُونَها
گذشته از این، کمترین کمتران، و خوارترین خواران، و همانند ذرّه یا کمتر از آنم.
فَیامَنْ لَمْ یُعاجِلِ الْمُسیئینَ، وَلا یَنْدَهُ الْمُتْرَفینَ، وَیامَنْ یَمُنُّ
پس اى آن که در عقاب بدکاران عجله نمىکنى، و فراخى عیش مترفین را ناگهان نمیگیری، و اى که از
بِاِقالَهِ الْعاثِرینَ، وَ یَتَفَضَّلُ بِاِنْظارِ الْخاطِئینَ، اَنَا الْمُسىءُ
لغزش لغزندگان درمىگذرى، و به خطاکاران مهلت مىدهى، منم آن بدکار
الْمُعْتَرِفُ الْخاطِئُ الْعاثِرُ، اَنَا الَّذى اَقْدَمَ عَلَیْکَ مُجْتَرِئاً،
معترف، خطاکار لغزشدار، منم که از روى جرأت بر علیه تو قدم برداشتم،
اَنَا الَّذى عَصاکَ - مُتَعَمِّداً، اَنَا الَّذِى اسْتَخْفى مِنْ عِبادِکَ وَ
منم که از روى عمد نافرمانیت کردم، منم که کار زشت خود را از بندگانت پوشانده و آشکارا به مخالفت
بارَزَکَ، اَنَا الَّذى هابَ عِبادَکَ وَ اَمِنَکَ، اَنَا الَّذى لَمْ یَرْهَبْ
با تو برخاستم، منم که از بندگان تو ترسیده و از حضرت تو ایمن گشتم، منم که از هیبت تو
سَطْوَتَکَ، وَ لَمْ یَخَفْ بَاْسَکَ، اَنَا الْجانى عَلى نَفْسِهِ، اَنَا
نهراسیده، و از خشمت نترسیدم، منم که در حق خود جنایت کردم، منم
الْمُرْتَهَنُ بِبَلِیَّتِهِ، اَنَا الْقَلیلُ الْحَیآءِ، اَنَا الطَّویلُ الْعَنآءِ، بِحَقِّ
که در گرو بلاى خودم، منم که کم حیاام، منم که داراى گرفتارى فراوانم. به حق
مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَیْتَهُ لِنَفْسِکَ، بِحَقِّ
آن که او را از خلق خود برگزیدى، و حضرتش را براى خود پسندیدى، به حق
مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِیَّتِکَ، وَ مَنِ اجْتَبَیْتَ لِشَاْنِکَ، بِحَقِّ
آن که از آفریدگانت اختیار فرمودى، و براى امر خود برگزیدى، به حق آن که
مَنْ وَصَلْتَ طاعَتَهُ بِطاعَتِکَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِیَتَهُ
طاعتش را به طاعت خود وصل کردى، و آن که نافرمانیش را همانند نافرمانى
کَمَعْصِیَتِکَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوالاتَهُ بِمُوالاتِکَ، وَ مَنْ
خود قلمداد کردهاى، به حق آن که دوستیش را به دوستى خود مقرون ساختى، و دشمنیش
نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِکَ، تَغَمَّدْنى فى یَوْمى هذا بِما تَتَغَمَّدُ
را به دشمنى خود مرتبط نمودى، مرا در اینروز جامهاى بپوشان که بر آن کس مىپوشانى که از گناه
بِهِ مَنْ جَاَرَ اِلَیْکَ مُتَنَصِّلاً، وَ عاذَ بِاسْتِغْفارِکَ تآئِباً، وَ
خود به حضرتت زارى و عذرخواهى کرده، و در حال توبه پناهنده به آمرزشت شده، و
تَوَلَّنى بِماتَتَوَلّى بِهِاَهْلَ طاعَتِکَ وَالزُّلْفى لَدَیْکَ وَالْمَکانَهِ
مرا بدانسان که اهل طاعت و قرب و منزلت نزد خود را سرپرستى مىکنى سرپرستى
مِنْکَ، وَ تَوَحَّدْنى بِما تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفى بِعَهْدِکَ، وَ اَتْعَبَ
کن، و خود به تنهایى آنچه را که به وفاکنندگان به عهدت و به تَعب اندازندگان وجود خویش در راهت و
نَفْسَهُ فى ذاتِکَ، وَ اَجْهَدَها فى مَرْضاتِکَ، وَلاتُؤاخِذْنى
خسته کنندگان خود جهت خوشنودیت مىدهى به من عطا کن، و مرا به تقصیر
بِتَفْریطى فى جَنْبِکَ، وَ تَعَدّى طَوْرى فى حُدُودِکَ، وَ
در حقّت، و تجاوز از مرز خوشنودیت، و پافراگذاشتن از احکامت
مُجاوَزَهِ اَحْکامِکَ، وَلا تَسْتَدْرِجْنى بِاِمْلآئِکَ لِىاسْتِدْراجَ
مجازات مکن، و با مهلتدادن به من غافلگیرم منما همچون غافلگیر ساختن کسى که
مَنْ مَنَعَنى خَیْرَ ما عِنْدَهُ، وَ لَمْ یَشْرَکْکَ فى حُلُولِ نِعْمَتِهِ
خیرش را از من بازگیرد، و تو را در رسیدن نعمتهایش به من شریک
بى، وَ نَبِّهْنى مِنْ رَقْدَهِ الْغافِلینَ، وَ سِنَهِ الْمُسْرِفینَ، وَ نَعْسَهِ
نداند، و مرا از خواب غافلین، و خوابآلودگى مسرفین، و چرت به خود واگذاشتگان
الْمَخْذُولینَ، وَ خُذْ بِقَلْبى اِلى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقانِتینَ،
بیدار کن، و دلم را به مسیرى ببر که فرمانبرانت را به آن گماشتهاى،
وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدینَ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهاوِنینَ، وَ
و کوشش کنندگان در عرصه گاه عبادت را بر آن داشتهاى، و مسامحهکاران را با آن نجات دادهاى،
اَعِذْنى مِمّا یُباعِدُنى عَنْکَ، وَ یَحُولُ بَیْنى وَ بَیْنَ حَظّى مِنْکَ،
و مرا از آنچه موجب دورى از تو شود، و میان من و بهرهام از تو حایل گردد،
وَیَصُدُّنى عَمّا اُحاوِلُ لَدَیْکَ، وَسَهِّلْ لى مَسْلَکَالْخَیْراتِ
و از آنچه نزد تو مىجویم باز مىدارد پناه ده، و راه سلوک خیرات را به
اِلَیْکَ، وَالْمُسابَقَهَ اِلَیْها مِنْ حَیْثُ اَمَرْتَ، وَ الْمُشآحَّهَ فیها
سوى خود، و پیشى گرفتن به آنها را بدان صورت که دستور دادهاى، و رقابت در آنها را به نحوى که
عَلى ما اَرَدْتَ، وَلاتَمْحَقْنى فیمَنْ تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفّینَ
خواستهاى برایم هموار کن، و مرا در زمره سبکشمرندگان تهدیدهایت که آنها را ازمیان برمىدارى
بِما اَوْعَدْتَ، وَلاتُهْلِکْنى مَعَ مَنْ تُهْلِکُ مِنَ الْمُتَعَرِّضینَ
ازمیان برندار، و همراه با کسانى که در معرض دشمنیت قرار گرفتهاند و هلاکشان مىکنى
لِمَقْتِکَ،وَلاتُتَبِّرْنى فیمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفینَ عَنْ سُبُلِکَ،
هلاک مکن، و در زمره منحرفین از راههایت که تباهشان مىکنى تباه مکن،
وَ نَجِّنى مِنْ غَمَراتِ الْفِتْنَهِ، وَخَلِّصْنى مِنْ لَهَواتِ الْبَلْوى،
و از گردابهاى فتنه رهائیم ده، و از گلوگاه بلاها نجاتم بخش،
وَ اَجِرْنى مِنْ اَخْذِ الاِْمْلآءِ، وَ حُلْ بَیْنى وَبَیْنَ عَدُوٍّ یُضِلُّنى،
و از غافلگیر شدن در امانم بر، و بین من و دشمنى که به ضلالتم افکند،
وَ هَوىً یُوبِقُنى، وَ مَنْقَصَهٍ تَرْهَقُنى، وَ لاتُعْرِضْ عَنّى
و هوسى که نابودم کند، و عیبى که از پایم اندازد فاصله شو، و از من روى مگردان آنگونه که رویگردان
اِعْراضَ مَنْ لاتَرْضى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِکَ، وَ لا تُؤْیِسْنى مِنَ
مىشوى از کسى که بعد از غضب بر او دیگر از وى خشنود نمىشوى، و از امید به خودت
الْاَمَلِ فیکَ فَیَغْلِبَ عَلَىَالْقُنُوطُ مِنْرَحْمَتِکَ، وَلاتَمْنِحْنى
ناامیدم مکن به طورى که یأس از رحمتت بر من غالب گردد، و چندانم مرحمت مکن
بِما لاطاقَهَ لى بِهِ فَتَبْهَظَنى مِمّا تُحَمِّلُنیهِمِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِکَ،
که طاقتش را نداشته باشم و از زیادى محبتت گرانبار شوم،
وَلاتُرْسِلْنى مِنْ یَدِکَ اِرْسالَ مَنْ لا خَیْرَ فیهِ وَلاحاجَهَ
و مرا از دست لطف رها مکن همچون رها کردن کسى که خیرى در او نبوده و تو را
بِکَ اِلَیْهِ وَ لا اِنابَهَ لَهُ، وَ لا تَرْمِ بى رَمْىَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَیْنِ
با او کارى نیست و راه برگشت ندارد، و مرا مانند کسى که از نظر التفاتت افتاده،
رِعایَتِکَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَیْهِ الْخِزْىُ مِنْ عِنْدِکَ، بَلْ خُذْ
و همچون کسى که رسوایى از سوى تو تمام وجودش را گرفته دور مینداز، بلکه از
بِیَدى مِنْ سَقْطَهِ الْمُتَرَدّینَ، وَ وَهْلَهِ الْمُتَعَسِّفینَ، وَ زَلَّهِ
درافتادن درافتادگان، و هول و هراس گمراهان، و لغزش
الْمَغْرُورینَ، وَ وَرْطَهِ الْهالِکینَ، وَ عافِنى مِمَّا ابْتَلَیْتَ بِهِ
فریبخوردگان، و پرتگاه تباهشدگان حفظ فرما، و از آنچه گروه بندگان و کنیزانت را به آن دچار
طَبَقاتِ عَبیدِکَ وَ اِمآئِکَ، وَ بَلِّغْنى مَبالِغَ مَنْ عُنیتَ بِهِ،
کردهای سلامت بخش، و به مقامات کسى برسان که به او عنایت داشته
وَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِ، وَ رَضیتَ عَنْهُ، فَاَعَشْتَهُ حَمیداً، وَ تَوَفَّیْتَهُ
و بر وى انعام کرده و از او خشنود گشتهاى، و سعادتمند زندهاش داشته، و نیکبخت
سَعیداً، وَ طَوِّقْنى طَوْقَ الْاِقْلاعِ عَمّا یُحْبِطُ الْحَسَناتِ، وَ
میراندهاى، و طوق پرهیز از موجبات بطلان حسنات و زوال برکات را
یَذْهَبُ بِالْبَرَکاتِ، وَ اَشْعِرْ قَلْبِىَ الْاِزْدِجارَ عَنْ قَبآئِحِ
به گردنم انداز، و نفرت از زشتى گناه، و رسوایى
السَّیِّئاتِ، وَ فَواضِحِ الْحَوْباتِ، وَلاتَشْغَلْنى بِما لا اُدْرِکُهُ
معصیت را در قلبم جاى ده، و مرا به برنامهاى که جز با کمک تو به آن نمىرسم سرگرم مساز تا از
اٍلا بٍکَ عَما لا یرضیک عنی غَیره, وَ اَنزٍع مٍن قَلبی حب دنیا
که غیر آن تو را از من راضى نمىکند باز مانم، و از سویداى قلبم عشق دنیاى دون را که مرا از
دَنِیَّهٍ تَنْهى عَمّا عِنْدَکَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغآءِ الْوَسیلَهِ اِلَیْکَ،
آنچه نزد توست باز مىدارد، و از جستن وسیله به سوى تو مانع مىگردد،
وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْکَ، وَ زَیِّنْ لِىَ التَّفَرُّدَ بِمُناجاتِکَ
و از تحصیل مقام قرب به تو غافل میکند ریشهکن فرما، و خلوت راز و نیاز با خود را
بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ، وَهَبْ لى عِصْمَهً تُدْنینى مِنْ خَشْیَتِکَ،
در شب و روز در نظرم بیاراى، و به من مقام عصمتى عنایت کن که به خشیت تو نزدیک،
وَ تَقْطَعُنى عَنْ رُکُوبِ مَحارِمِکَ، وَ تَفُکُّنى مِنْ اَسْرِ
و از ارتکاب محرّمات تو جدایم سازد، و از اسارت گناهان کبیره
الْعَظآئِمِ، وَهَبْ لِىَ التَّطْهیرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْیانِ، وَ اَذْهِبْ
رهائیم دهد، و مرا از آلودگى گناه پاک کن، و پلیدى خطاها
عَنّى دَرَنَ الْخَطایا، وَ سَرْبِلْنى بِسِرْبالِ عافِیَتِکَ، وَ رَدِّنى
را از من ببر، و لباس عافیت خود را بر من بپوشان، و رداى سلامتت را
رِدآءَ مُعافاتِکَ، وَ جَلِّلْنى سَوابِغَ نَعْمآئِکَ، وَ ظاهِرْ لَدَىَّ
بر دوشم افکن، و خلعت نعمتهاى فراوان و کاملت را بر تنم کن، و احسان و نعمت خود را
فَضْلَکَ وَ طَوْلَکَ، وَ اَیِّدْنى بِتَوْفیقِکَ وَ تَسْدیدِکَ، وَ اَعِنّى
بر من پیاپى ساز و به توفیق و ارشادت تأییدم فرما، و بر
عَلى صالِحِ النِّیَّهِ، وَ مَرْضِىِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ،
نیّت شایسته و کلام پسندیده و کار نیک یاریم ده،
وَلاتَکِلْنى اِلى حَوْلى وَقَوَّتى دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ،
و به جاى حول و قوّه خودت مرا به حول و قوّه خودم وامگذار، و در آن روز که مرا براى لقاى خود
وَلاتُخْزِنى یَوْمَ تَبْعَثُنى لِلِقآئِکَ، وَلاتَفْضَحْنى بَیْنَ یَدَىْ اَوْلِیآئِکَ،
برانگیزى خوار و ذلیلم - مکن، و در برابر اولیاءت رسوایم منما،
وَلاتُنْسِنى ذِکْرَکَ، وَلاتُذْهِبْ عَنّى شُکْرَکَ، بَلْ اَلْزِمْنیهِ
و یاد خود را از ذهنم مبر، و توان اداى شکرت را از من سلب مکن، بلکه زمانىکه
فى اَحْوالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلاتِ الْجاهِلینَ لِالآئِکَ،
جاهلان بىخبر غافلانه نعمتهایت را فراموش کنند اداى شکر را ملازم من ساز، و
وَ اَوْزِعْنى اَنْ اُثْنِىَ بِما اَوْلَیْتَنیهِ، وَ اَعْتَرِفَ بِما اَسْدَیْتَهُ اِلَىَّ،
توفیق ثنایت را به سبب آنچه بهمن عطا نمودهاى، و اعتراف به آنچه را که ارزانیم داشتهاى به من مرحمت کن،
وَ اجْعَلْ رَغْبَتى اِلَیْکَ فَوْقَ رَغْبَهِ الرّاغِبینَ، وَ حَمْدى اِیّاکَ
و رغبتم را به سویت بالاتر از رغبت دیگران، و ستایشم را در حقّت فوق ستایش دیگران
فَوْقَ حَمْدِ الْحامِدینَ، وَلاتَخْذُلْنى عِنْدَ فاقَتى اِلَیْکَ،
قرار ده، و مرا به هنگام نیاز به خود دچار خذلان - مکن، و
وَلاتُهْلِکْنى بِما اَسْدَیْتُهُ اِلَیْکَ، وَلاتَجْبَهْنى بِما جَبَهْتَ بِهِ
به سزاى اعمالى که به پیشگاهت تقدیم داشتهام هلاکم نکن، و آنگونه که دشمنان را از خود مىرانى
الْمُعانِدینَ لَکَ، فَاِنّى لَکَ مُسَلِّمٌ، اَعْلَمُ اَنَّ الْحُجَّهَ لَکَ،
مرا از خود مران، چرا که من سرسپرده توام، مىدانم که حجت توراست،
وَ اَنَّکَ اَوْلى بِالْفَضْلِ، وَ اَعْوَدُ بِالْاِحْسانِ، وَ اَهْلُ التَّقْوى،
و تو سزاوار به تفضّل، و خو کرده به احسان، و شایسته آنى که از تو پروا گیرند،
وَ اَهْلُ الْمَغْفِرَهِ، وَ اَنَّکَ بِاَنْ تَعْفُوَ اَوْلى مِنْکَ بِاَنْ تُعاقِبَ، وَ
و اهل و آمرزشى، و آگاهم که به عفوکردن سزاوارتر از عقاب کردنى، و
اَنَّکَ بِاَنْ تَسْتُرَ اَقْرَبُ مِنْکَ اِلى اَنْ تَشْهَرَ، فَاَحْیِنى حَیوهً
به پرده پوشى از پردهدرى نزدیکترى، پس زندهام بدار به حیات پاکیزهاى که
طَیِّبَهً تَنْتَظِمُ بِما اُریدُ، وَ تَبْلُغُ ما اُحِبُّ مِنْ حَیْثُ لا اتى ما
خواسته هایم را برآورده سازد، و همه آنچه را که دوست مىدارم فراهم آورد بدون آنکه ناپسند
تَکْرَهُ، وَلااَرْتَکِبُ ما نَهَیْتَ عَنْهُ، وَ اَمِتْنى میتَهَ مَنْ یَسْعى
تواز من سرزند، و منهیّات تو از من صادر شود، و مانند آن کسى بمیران که نور او از پیشاپیش
نُورُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ عَنْ یَمینِهِ، وَ ذَلِّلْنى بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ اَعِزَّنى
و از جانب راستش - روان میشود، و مرا در محضرت ذلیل، و در نزد
عِنْدَ خَلْقِکَ، وَ ضَعْنى اِذا خَلَوْتُ بِکَ، وَ ارْفَعْنى بَیْنَ
بندگانت عزیز گردان، و چون به خلوت مناجات بنشینم خاشعم ساز، و در میان بندگانت
عِبادِکَ، وَ اَغْنِنى عَمَّنْ هُوَ غَنِىٌّ عَنّى، وَ زِدْنى اِلَیْکَ فاقَهً
رفعتم ده، و از آنکه از من بىنیاز است بىنیازم کن، و بر فقر و تهیدستیم نسبت به حضرتت
وَ فَقْراً، وَ اَعِذْنى مِنْ شَماتَهِ الْاَعْدآءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلآءِ
بیفزا و از سرزنش دشمنان (دشمنشادى)، و رسیدن بلا، و خوارى
وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنآءِ، تَغَمَّدْنى فیمَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى بِما
و رنج پناهم ده، و درباره آنچه از زشتیهایم آگاهى مرا بپوشان به آنچه که مىپوشاند به آن کسىکه به
یَتَغَمَّدُ بِهِ الْقادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْلا حِلْمُهُ، وَ الْاخِذُ عَلَى الْجَریرَه
سختگیرى قدرت دارد ولى حلمش مانع است، و بر کیفر دادن تواناست
لَوْ لا اَناتُهُ، وَ اِذا اَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَهً اَوْ سُوءً افَنَجِّنى مِنْها
اما شکیبایى مىکند، و چون در حق قومى فتنه یا بدى بخواهى پس مرا از باب اینکه در پوشش تو
لِواذاً بِکَ، وَاِذْ لَمْتُقِمْنى مَقامَفَضیحَهٍ فى دُنْیاکَ فَلا تُقِمْنى
درآمدهام نجات ده، و چون مرا در دنیاى خود در موقف افتضاح بپا نداشتى به همان صورت در جهان
مِثْلَهُ فى اخِرَتِکَ، وَ اشْفَعْ لى اَوآئِلَ مِنَنِکَ بِاَواخِرِها، وَ
آخرت در چنان موقفى بپامدار، و نعمت این جهان را برایم به نعمت آن جهان بپیوند، و
قَدیمَ فَوآئِدِکَ بِحَوادِثِها، وَ لاتَمْدُدْ لى مَدّاً یَقْسُو مَعَهُ
فوائد دیرینهات را با تازههاى آن توأم ساز، و آنقدر مهلتم مده که در اثر آن به سنگدلى
قَلْبى، وَ لاتَقْرَعْنى قارِعَهً یَذْهَبُ لَها بَهآئى، وَ لاتَسُمْنى
دچار شوم، و مرا دچار مصیبتى که به آبرویم لطمه زند مساز، و به فرومایگىاى
خَسیسَهً یَصْغُرُ لَها قَدْرى، وَ لانَقیصَهً یُجْهَلُ مِنْ اَجْلِها
که قدر و منزلتم را بکاهد، و عیبى که باعث گمنامیم شود
مَکانى، وَ لاتَرُعْنى رَوْعَهً اُبْلِسُ بِها، وَ لاخیفَهً اُوجِسُ
دچار مکن، و آنچنانم مترسان که نومید شوم، و آن گونه بیمم مده که در برابر آن هراسناک
دُونَها، اِجْعَلْ هَیْبَتى فى وَعیدِکَ، وَحَذَرى مِنْ اِعْذارِکَ وَ
گردم، چنان کن که وحشتم از تهدیدت، و پرهیزم از
اِنْذارِکَ، وَرَهْبَتى عِنْدَ تِلاوَهِ ایاتِکَ،وَاعْمُرْ لَیْلى بِایقاظى
اتمام حجّتت و هشدارت، و بیمناکیم هنگام تلاوت آیاتت باشد، و شبم را به بیدارى براى عبادتت
فیهِ لِعِبادَتِکَ، وَ تَفَرُّدى بِالتَّهَجُّدِ لَکَ، وَ تَجَرُّدى بِسُکُونى
آباد ساز، و تنهاییم را براى شبزندهدارى، و مجرّد ماندنم را براى انس گرفتن
اِلَیْکَ، وَ اِنْزالِ حَوآئِجى بِکَ، وَ مُنازَلَتى اِیّاکَ فى فَکاکِ
با تو، و فرود آوردن حاجات به درگاه تو، و درخواست شدیدم از تو
رَقَبَتى مِنْ نارِکَ، وَ اِجارَتى مِمّا فیهِ اَهْلُها مِنْ عَذابِکَ، وَ
را براى آزادى از آتشت، و پناه دادن از عذابى که اهل جهنم گرفتار آنند قرار ده، و
لاتَذَرْنى فى طُغْیانى عامِهاً، وَلا فى غَمْرَتى ساهِیاً حَتّى حینٍ،
مرا مدت زمانى در طغیان و سرکشى سرگردان، و در گرداب نادانى بىخبر قرار مده،
وَ لاتَجْعَلْنى عِظَهً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لا نَکالاً لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ
و مرا مایه پند پندگیران، و وسیله عبرت عبرتآموزان، و باعث گمراهى نظرکنندگان
لا فِتْنَهً لِمَنْ نَظَرَ، وَلا تَمْکُرْ بى فیمَنْ تَمْکُرُ بِهِ، وَلا تَسْتَبْدِلْ
قرار مده، و مرا در جرگه آنان که گرفتار مکرت شدهاند میاور، و دیگرى را به جاى من
بى غَیْرى، وَلاتُغَیِّرْ لِى اسْماً، وَلاتُبَدِّلْ لى جِسْماً، وَ لاتَتَّخِذْنى
انتخاب مکن، و نامم را از دفتر اهل سعادت تغییر مده، و بدنم را دچار بلا مکن، و مرا
هُزُواً لِخَلْقِکَ، وَ لا سُخْرِیّاً لَکَ، وَ لا تَبَعاً اِلاّ لِمَرْضاتِکَ،
مضحکه بندگانت و مسخره خود مساز، و جز تابع رضاى خود مگردان،
وَ لا مُمْتَهَناً اِلاّ بِالْاِنْتِقامِ لَکَ، وَ اَوْجِدْنى بَرْدَ عَفْوِکَ، وَ
و جز به انتقام گرفتن از دشمنات خدمتى به عهده من مگذار، و از لذت عفو و شیرینى
حَلاوَهَ رَحْمَتِکَ وَ رَوْحِکَ وَ رَیْحانِکَ وَ جَنَّهِ نَعیمِکَ، وَ
رحمت و رَوح و ریحان و بهشت نعیمت کامیابم کن، و
اَذِقْنى طَعْمَ الْفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَهٍ مِنْ سَعَتِکَ، وَ الْاِجْتِهادِ
مزه دل پرداختن به آنچه را که به آن علاقه دارى به سبب غناى بىپایانت، و کوشش براى تقرّب
فیما یُزْلِفُ لَدَیْکَ وَ عِنْدَکَ، وَ اَتْحِفْنى بِتُحْفَهٍ مِنْ تُحَفاتِکَ،
جستن به حضرتت را به من بچشان، و ارمغانى از ارمغانهایت را نصیب من فرما،
وَاجْعَلْ تِجارَتى رابِحَهً، وَ کَرَّتى غَیْرَ خاسِرَهٍ، وَ اَخِفْنى
و تجارتم را سودمند، و بازگشتم را بى خسارت گردان، و مرا از
مَقامَکَ، وَ شَوِّقْنى لِقآئَکَ، وَ تُبْ عَلَىَّ تَوْبَهً نَصُوحاً لاتُبْقِ
مقام خود بیمناک، و به لقایت مشتاق فرما، و به توبهاى خالص توفیق ده
مَعَها ذُنُوباً صَغیرهً وَلاکَبیرَهً، وَ لاتَذَرْ مَعَها عَلانِیَهً وَ
که هیچ گناه کوچک و بزرگ و ظاهر و باطنى را با آن باقى
لاسَریرَهً، وَ انْزَعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرى لِلْمُؤْمِنینَ، وَ اعْطِفْ
نگذارى، و دشمنى مؤمنان را از دلم برکن، و قلبم را
بِقَلْبى عَلَى الْخاشِعینَ، وَ کُنْ لى کَما تَکُونُ لِلصّالِحینَ، وَ
بر خاشعان مهربان ساز، و با من آنچنان باش که با شایستگان هستى، و
حَلِّنىحِلْیَهَالْمُتَّقینَ، وَاجْعَلْ لى لِسانَ صِدْقٍ فِى الْغابِرینَ،
به زینت پرهیزکارانم بیاراى، و برایم یاد خوبى در میان بازماندگان، و آوازه
وَ ذِکْراً نامِیاً فِى الْاخِرینَ، وَ وافِ بى عَرْصَهَ الْاَوَّلینَ، وَ
روزافزونى در میان آیندگان قرار ده، و در جایگاه پیشتازانم برآور، و
تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِکَ عَلَىَّ، وَ ظاهِرْ کَراماتِها لَدَىَّ، اِمْلأْ
گشایش نعمتت را بر من کامل کن، و کرامتهایش را برایم پیاپى فرما، دست
مِنْ فَوآئِدِکَ یَدى، وَ سُقْ کَرآئِمَ مَواهِبِکَ اِلَىَّ، وَ جاوِرْ بِىَ
خالیم را از فوائد خود پرکن، و موهبتهاى گرانقدرت را به سویم فرست، و مرا همسایه
الْاَطْیَبینَ مِنْ اَوْلِیآئِکَ فِى الْجِنانِ الَّتى زَیَّنْتَها لأِصْفِیآئِکَ،
اولیاء طاهرینت در بهشتى که براى برگزیدگانت آراستهاى قرار ده،
وَ جَلِّلْنىشَرآئِفَ نِحَلِکَ فِى الْمَقاماتِ الْمُعَدَّهِ لأِحِبّآئِکَ،
و رداى عطایاى بزرگت را در مقاماتى که براى عاشقانت فراهم ساختهاى بر من بپوشان،
وَاجْعَلْ لى عِنْدَکَ مَقیلاً اوى اِلَیْهِ مُطْمَئِنّاً، وَ مَثابَهً اَتَبَوَّءُها،
و برایم در آستان خود جایگاهى قرار ده که بادل آرام در آن بیارامم، و منزلى که در آن سکونت گزینم،
وَ اَقَرُّ عَیْناً، وَ لاتُقایِسْنى بِعَظیماتِ الْجَرآئِرِ، وَلاتُهْلِکْنى
و به آن دیده روشن کنم، و مرا با گناهان بزرگ مقایسه مکن، و در آن روزى که
یَوْمَ تُبْلَى السَّرآئِرُ، وَ اَزِلْ عَنّى کُلَّ شَکٍّ وَ شُبْهَهٍ، وَ اجْعَلْ
اسرار برملا شود هلاکم مکن، و هر شک و تردیدى را از قلبم بشوى، و از هر
لى فِى الْحَقِّ طَریقاً مِنْ کُلِّ رَحْمَهٍ، وَاَجْزِلْ لى قِسَمَ الْمَواهِبِ
رحمتى برایم طریقى به حق باز کن، و بهرههاى مواهبم را از عطایاى خود
مِنْ نَوالِکَ، وَ وَفِّرْ عَلَىَّ حُظوُظَ الْاِحْسانِ مِنْ اِفْضالِکَ،
سرشار فرما، و نصیبهاى احسان را از انعامت بر من فراوان ساز،
وَاجْعَلْ قَلْبى واثِقاً بِما عِنْدَکَ، وَ هَمّى مُسْتَفْرَغاً لِما هُوَ لَکَ،
و دلم را به رحمتت مطمئن کن، و همّتم را یکجا به کار خودت متوجه ساز،
وَاسْتَعْمِلْنى بِما تَسْتَعْمِلُ بِهِ خالِصَتَکَ، وَ اَشْرِبْ قَلْبى
و مرا بهکارى بگمار که عباد خاص خود را بهآن مىگمارى، و به هنگام غفلت و
عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طاعَتَکَ، وَ اجْمَعْ لِىَ الْغِنى وَ الْعَفافَ
پریشانى خردها طاعت خود را با قلبم درآمیز، و توانگرى و پاکدامنى
وَ الدَّعَهَ وَالْمُعافاهَ وَالصِّحَّهَ وَ السَّعَهَ وَ الطُّمَاْنینَهَ وَ الْعافِیَهَ،
و راحت و سلامتى و تندرستى و گشایش در زندگى و آرامش و عافیت را برایم فراهم نما،
وَلاتُحْبِطْ حَسَناتى بِما یَشُوبُها مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَلا خَلَواتى
و خوبیهایم را به سبب گناهى که با آن مىآمیزد، و خلوتهایم
بِما یَعْرِضُ لى مِنْ نَزَغاتِ فِتْنَتِکَ، وَ صُنْ وَجْهى عَنِ
را به مفاسدى که از آزمایشت پیش آید تباه مکن، و آبرویم را از روانداختن
الطَّلَبِ اِلى اَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ، وَ ذُبِّنى عَنِ الْتِماسِ ما عِنْدَ
به هریک از جهانیان نگاه دار، و از طلبیدن آنچه نزد
الْفاسِقینَ، وَ لاتَجْعَلْنى لِلظّالِمینَ ظَهیراً، وَ لا لَهُمْ عَلى
فاسقان است بازم دار، و مرا پشتیبان ظالمان، و یاور و دستیارشان در از
مَحْوِ کِتابِکَ یَداً وَ نَصیراً، وَ حُطْنى مِنْ حَیْثُ لا اَعْلَمُ
بین بردن کتابت مساز، و از آنجا که خود آگاه نیستم چنانم نگهبان باش که
حِیاطَهً تَقینى بِها، وَافْتَحْ لى اَبْوابَ تَوْبَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ
به آن محفوظم بدارى، و درهاى توبه و رحمت و مهربانى و روزى
رَاْفَتِکَ وَرِزْقِکَ الْواسِعِ، اِنّى اِلَیْکَ مِنَ الرّاغِبینَ، وَ اَتْمِمْ لى اِنْعامَکَ
فراخت را به رویم بگشا، که من از رغبتکنندگان به سوى توام، و انعامت را
اِنَّکَ خَیْرُ الْمُنْعِمینَ، وَاجْعَلْ باقِىَ عُمْرى
در حقّم کامل کن، که تو بهترین نعمتدهندگانى، و باقى عمرم را جهت خشنودیت
فِى الْحَجِّ وَالْعُمْرَهِ ابْتِغآءَ وَجْهِکَ،یارَبَ الْعالَمینَ، وَصَلَّى
در حج و عمره قرار ده، اى پروردگار جهانیان، و درود خدا بر
اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ، وَالسَّلامُ عَلَیْهِ
محمد و آل پاک و پاکیزه او، و سلام بر او و بر ایشان
وَعَلَیْهِمْ - اَبَدَ الْابِدینَ.
باد سلامى پیوسته و جاودانه.
انتهایپیام/