مدیریت فرهنگی به تعاملگرانی بین مدیران و هنرمندان نیاز دارد
مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور باید طبق نظام ارزشی جامعه حرکت کند و برای تفهیم بهتر این نظام ارزشی برای هنرمندان باید تعاملگرانی وجود داشته باشند که از سوی مدیران فرهنگی به این مهم عمل کنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به دنباله بحث مدیریت فرهنگی در حوزه سینما که هفته قبل پخش شد این هفته در میز کارشناسی برنامه هفت سعید الهی و مجید شیخ الاسلامی درباره این موضوع گفتگو کردند.
الهی در ابتدا گفت: مدیریت فرهنگی بهره برداری بهینه یک مدیر از منابع مختلف برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده است. این مطلبی بود که هفته قبل به آن اشاره شد. اگر ما بخواهیم بر اساس نظام ارزشی جامعه ورود کنیم، به دلیل انقلاب اسلامی که بر مبنای توحید ایجاد شده است، اساسا با نظر فلاسفه و جامعه شناسان غربی اختلاف نظر داریم. این آموزههای دینی اسکلت روحی و اجتماعی ما را مشخص کرده است. اگر این نظام ارزشی را بپذیریم حتی هنرمندان آن را قبول کنند تمام مشکلات این حوزه حل خواهد شد. خانه سینمای ما دیگر لازم نخواهد بود دنبال این باشد که تحت قوانین وزارت کار درآید بلکه میتواند تحت قوانین کامل وزارت فرهنگ باشد، بحث درباره شورای ممیزی وجود نخواهد داشت بلکه نهادی خواهد بود که امنیت و کیفیت تولید کار را برعهده خواهد داشت. در این صورت خواهیم فهمید که در هرسال ما به چه نوع از سینما نیاز داریم: چند درصد سینمای اجتماعی، چقدر سینمای سیاسی و راهبردی و چقدر سینمای کمدی نیاز است؟ و اگر فیلمی ساخته شد که با قوانین ما منافات داشت دیگر نباید برای اکران آن دچار مساله شویم و اجازه آن منتفی خواهد بود.
در ادامه لطیفی بیان کرد: اصولا باید این حوزه دو سویه باشد و نمیتوان گفت که فقط یک طرف به عنوان کارفرما بگوید بساز و دیگری هم آن را بسازد.
شیخ الاسلامی بعد از طیفی به عنوان طرف دیگر میز اظهار داشت: پیش فرض من این است که تمام مدیرانی که در این حوزه مشغولیت داشتند حسن و صدق نیت داشتند و اگر اتفاق چندان خوبی ایجاد نشده است نباید فراموش کنیم که باید این حوزه را بررسی جدی کنیم. نکته اول و مهم این است که فرهنگ را نمیتوان ثابت کرد چون پویا است مدام دارد تغییر میکند. میشود پس نتیجه گرفت که شاخصهایش که باید توسط آن مدیران را سنجید نیز تغییراتی میکند. مواردی وجود دارد که حتی دچار تناقض است. مثلا درباره ساخت یک فیلم نظری میگوید که باید عمل کند و عدهای دیگر میگوید که نباید ساخته شود. اختلاف نظر هم بسیار طبیعی و مطلوب است. زیرا منجر به هم اندیشی میشود.
نقطه نظرها درباره مدیریت فرهنگی مختلف است. من با پژوهش های میدانی مختلف در این خصوص مواجه نشدم. برخی افراد موافق ساختن برخی فیلم ها هستند برخی نه اما باید گفت سینما آینه جامعه است.
الهی بعد از شیخ الاسلام با نقد گفتههای وی بیان کرد: اصولا باید در مدیریت فرهنگی قائل شویم به شورایی که مسئولیت کمیت و کیفیت آثار سینمایی را برعهده دارد. مدیریت سینما همیشه با مشکلاتی روبه رو است در حالی که ما پارادایمها و مبانی داریم که با آنها مدیریت ارزیابی میشود. ما دو مشکل عمده داریم: اول اینکه برخی اهالی فرهنگ و هنر متاسفانه ارزش را برمبنای اهداف خود تعریف می کنند. برای همین است که میگویم باید این مبانی و پارادایمها را مدام بازبینی کرد تا دوباره متوجه ضرورت آنها شویم. نکته دوم دستگاه های فرهنگی این حوزه هستند که برخی آن ها برداشتی درست از نظام ارزشی جامعه ندارند. برای همین یا دچار انفعال هستد یا افراطی و جناحی میشوند که نه نظر مدیران نظام و نه نظر هنرمندان را برآورده نمیکنند.
اگر یک هنرمند مطابق نظام ارزشی جامعه فیلم نساخت نمیتواند آن را به مسائل انتزاعی سوق دهد. در حالی که اگر طبق آن مبانی و پارادیمها اثر ساخته شود میتواند به توسعه فرهنگی جامعه کمک شایانی کند. ولی زمانی که بر خلاف آن مسیر حرکت میکند نه تنها کمک و توسعه نمیدهد بلکه به چارجوب نظری و فرهنگی جامعه ضربه میزند.
تمام این سالها مدیران فرهنگی تلاشهای بسیار خوبی کردند ولی باید مستمر و پویا باشد و در هر دولتی تغییر مواضع و رویکرد نکند و الا در یک بازه چهار ساله هیچ اتفاق خاصی نمیافتد.
مجید شیخ انصاری بعد از الهی در واکنشی اظهار کرد:درک بالا دستی از مسئله شرایط پایین را تشریح میکند. اصولا مدیریت فرهنگی را نباید بین مدیران و هنرمندان تفکیک کرد. فرهنگ یک اکوسیستم با بازیگران زیاد است. به همان میزان که هنرمندان صاحب نظرند مدیران هم صاحب نظرند. گزاره دوم مفهوم پدرانه است که من نمیپسندم که مدیران فرهنگی بیشتر از هنرمندان میدانند. مدیران فرهنگی باید یاد بگیرند که خوانش درستی از هنرمندان داشته باشند تا به همراهی و همفکری برسند. تحقیر آمیز است که اگر بگوییم مدیر فرهنگی به همه چیز محاط است و در یک شب مینشیند و قوانین را با هماکاران خود تبیین میکند و اگر هم در بازار کار خود دید که بازخورد مناسب وجود نداشت آن را به گردن دیگران بیاندازد. در کل اگر هرکدام از مدیران و هنرمندان بدانند به دنبال چه هستند راحت تر به نتیجه می رسند.
ارزشهای انقلابی مفاهیمی هستند که هنوز استقرار پیدا نکردهاند و متناسب با زمان تفسیرهای مختلفی از آن ایجاد میشود. سینمای ایران سینمای بیانی است و فیلمساز میآید و درباره فلان مساله میگوید که نظر من این است و من خانواده را اینگونه میبینم یا عدالت را اینطرو فهم میکنم. فرق میکند با سینمای ژنریک که بنمایههایش مشخص است و فیلمساز بر اساس آن فیلم میسازد.
ولی در هر حال مدیر قواعد را قبول کرده است و باید آن ها را اجرا کند. ولی به نظر من مفاهیم حتما پذیرفته نیستند. برای همین اینها باید تعریف دقیق شوند و باید برای رسیدن به مفهوم روشن آنان گفتگو کرد تا بتوان به گفتمان رسید.
سعید الهی به عنوان طرف آخر بیان کرد: همیشه ما تعاریف دقیقی از واژه تعامل داریم البته باید تعاملگر درست هم داشته باشیم. این هم باز یکی از مولفه های فقر فرهنگی ماست که تعاملگران حرفه ای نداریم. کسی که بتواند هنرمندان را توجیه کند و بگوید که شما با استفاده از هنرتان مصادیق و مفاهیم را تولید کنید مورد نیاز است این است که تعاملگری خیلی مهم است. در برههای این تعاملها کمرنگ شد که حتی برخی میگویند مدیران سینمایی را نمیبینیم. برخی از هنرمندان میگویند که مدیران سینمایی را نمیبینیم. در بخش محتوایی آثار سینمایی و توقعاتی که از مدیران فرهنگی کشور داریم این است که متناسب با نظام ارزشی که گفتیم محتوا تولید شود. اینجا یک حلقه واسطه وجود دارد که انتظارات حاکمیت را میشناسند.
انتهای پیام/