غیاثوند: «آغاز راه تو بودم» درک صحیحی از موقعیت مادرانگی دارد + فیلم
حیمدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی معتقد است کتاب « آغاز راه تو بودم» از جریان ساده نویسی تبعیت میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نشست رونمایی و نقد «آغاز راه تو بودم» اثر وحیده احمدی با حضور حمیدرضا شکارسری،افسانه غیاثوند،حسین صیامی و وحیده احمدی در محل باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد.
درک صحیح از موقعیت مادرانگی
افسانه غیاثوند شاعر و منتقد ادبی در این مراسم با اشاره به اینکه اندیشه عمیقی در این کتاب نهفته است گفت: من این کتاب را خیلی پسندیدم. آنهم از این جهت که اندیشه عمیقی در پی این کتاب نهفته است و همچنین درک درستی از موقعیت مادرانگی دارد. شاعری که میتواند فارغ از امتیازات زبانی و آرایههای ادبی محتوای ارزشمندی را ارائه بدهد چرا نباید تکرار کند و در دیگر قسمتهای کتابش هم تکرار بشود. حالا یک بیت از اشعار این کتاب را باهم می خوانیم «حس میکنم سنگینیاش را روی دوشم/ حتی زمانی که زمینش میگذارم» من نمیدانم توفیقات این شعر را معطوف به کلمه زمان، زمین و جناس بودنش بدانم یا اندیشه و محتوایی که دارد. آن نگاه دغدغهمندی که برای کلمه مادر تلاش میکند. یعنی یک مادر فقط زمانی که باردار است یا زمانی که بچه خود را به دنیا میآورد مادر نیست بلکه دقیقاً از زمانی که بارش را زمین میگذارد تازه بار را بر دوش میگیرد و پرداختن به این محتوا به نظرم محتوای خوبی است که در چند جای دیگر هم در این شعر اشاره شده است.
وی ادامه داد: من شعر زنان روزگارم را میخوانم. شاید ما نمونههایی را در شعر پروین اعتصامی ببینیم و البته بنده توفیق داشتم کتاب شعر خانم سیمیندخت وحیدی را نقد کنم. آنجا هم از این جنس نمونهها پیدا کردم. آنجا هم تعریف مادر تعریفی از ورای نگاههای عادی جامعه است. مثل بیتی که میگویند«مادر به هوش باش ببین دخترت کجاست/ این غفلت تو معنی مادر نمیدهد» آنجا هم آن نگاه متعالی زن به پیرامونش، فرزندش به زندگی و به هر آنچه که به آن تعهد دارد به درستی نشان میدهد.
غیاثوند افزود: در این کتاب ورای اینکه یک مولفه مکتبی است، زیبایی هم دارد. اینکه یک زن بارداری با دیدن پرندهای که مثل او بچهای را در راه دارد حس همزاد پنداری پیدا میکند و با او با صمیمیت صحبت میکند که ما در مکتب رمانتیسم مولفهای داریم که همگرایی و همدلی شاعر با طبیعت را نشان میدهد.
این شاعر در ادامه گفت:زمانی که راوی صفت مادری خودش را تعمیم داده به آن پرنده و همان دغدغههایی که دارد را برای آن پرنده متصور شده است. یکی از نمونه های خوبی بود که عبارت پردازیهای موفقی دارد. مثلاً در صفحه 22 کتاب در بیت دوم جایی است که من روی زبانشان انتقاداتی دارم. زمانی که ذوق میکرد تا هدیهای بخرد تا در جشن تولدش به او بدهد ، شاید تسامح بوده است. با نخ و میلهها به کار نشستن را اگر یک خانم باشم میدانم که یک اصطلاح قشنگ و زنانهای است و چقدر موقعیت ظریفی را به تصویر کشیدهاست. کسی که می تواند این عبارت پردازی را به این زیبایی داشته باشد مطمئناً میتواند شبیه آن را تکرار کند و از آن تسامحاتی که در مصرع قبل عرض کردم جلوگیری کند.
نابسامانی در زبان و پردازش
وی ادامه داد: شعری که در صفحه 12 منتشر شده است از آن دسته شعرهایی است که گویا فقط تولید شده که به حجم کتاب اضافه بشود و بیش از آنکه شعر باشد در بحث زبان و پردازشش یک مقدار نابسامانی دیدم. مثلاً در «من خدا گفتم خدایم بشنود / دوست دارم تا همیشه این دعا را نشنوند» من احساس کردم این زبان سست و نابسامان برگرفته از همان شتابزدگی است. البته این از نواقص شاعری ایشان نیست چون در آثار قبلیشان نشان دادند که میتوانند از دم دستیترین مضمونهای که هیچ کس جسارت ورود به آن را ندارد استفاده کنند. من جسارت نمیکنم در مورد خواستگاری یا در مورد خیلی از مسائل دیگر که در همان نگاه اول یک مقدار دم دستی هستند آنقدر راحت شعر بسازم. البته در حوزه لفظ و عبارت یک مقدار تسامح داشتند. مثل نطفه با ایمان یا نطفه ناآرام من نمیخواهم بگویم که خود کلمه، کلمه نازلی است هیچ کلمهای به خودی خود نمیتواند مورد احترام قرار گیرد اما وقتی قرار است که ما یک ترکیبی را ارائه دهیم اولاً سعی کنیم از ترکیب پذیری زیاد بپرهیزیم اما اگر قرار است ترکیبی ارائه بدهیم ترکیبی باشد چفت و بست داشته باشد و ما احساس کنیم که نمیشود به جای اینها صفت دیگری به جا آورد نه اینکه آنقدر تکرار بشود. کلماتی مثل کی و چی را خیلی استفاده کردند که زبان را سست و نازل میکند.
وی اضافه کرد: در صفحه 18 کمی هم سهل انگاری در قافیه و قافیه پردازیها بوده است. مثلاً وقتی که کودکم و عروسکم را میآورند قافیه کم میآورد. شاید ما از نظر قواعد و قافیه مشکلی نگیریم ولی آن توقعی که برای ما ایجاد میشود و آن موسیقی که در صفحات قبل ما را اغنا میکند اینجا با یک افت شدید موسیقیایی همراه است. کلمه ویتامین که در وزن شعر فارسی نمیگنجد که من پیشنهاد میکنم در چاپ بعدی از این کتاب حذفش کنند.
ترمیم در چاپهای بعدی
شاعر مجموعه «باغ وحش» گفت: اگر بخواهیم یک نتیجهگیری کلی داشته باشیم شعرها به دو دسته شعر تقسیم میشوند. یک دسته که همسو با ذهنیت شاعر و هدفش پیش رفتند و موقعیت مادرانگی را برایش ترسیم کردند و اهمیتش را برای ما تذکر دادند که از این بابت خیلی ارزشمند است. یعنی خانم احمدی کارشان از این بابت سخت بوده است که کاری کردهاند که هر کسی جسارت نمیکند سمتش برود. استاد شکارسری خودشان خوب میدانند جمع آوری یکسری شعر در قالب کتاب تخصص میخواهد که هر کسی سراغش نمی رود. به نظرم ارزش دارد این کتاب را مثل یک بنایی که ما میکوبیم و دوباره درست میکنیم با آن اندیشه و با همان نگاه متعالی که در کتاب است دوباره برگردند و ترمیمش کنند و در چاپ بعدی یک کتاب منسجمتر و مفیدتری را ارائه بدهند.
حمیدرضا شکاسری شاعر و منتقد ادبی در این مراسم با اشاره به اینکه مجموعه «در آغاز راه تو بودم» اثری متفاوت است گفت: این کتاب، کتاب متفاوتی است و متاسفانه یک فکری رایج شده که اگر چیزی متفاوت است لابد پیچیده است. مثلاً در فرهنگ و ادبیات ما ظرف هر جریان جدیدی که روی کار میآید یکی از ویژگیهایش پیچیدهتر شدن نسبت به قبل است. مثلاً فرض کنید خود نیما را با نوعی ابهام میشناسیم و منتقدانش در آن سالهای اول میگفتند اساساً نیما چه میگوید؟ و حرف حسابش چیست؟ زبانش چرا آنقدر پیچیده است؟! بیانش چرا آنقدر پیچیده است.
تبعیت از جریان سادهسرایی
وی ادامه داد: در فرهنگ و ادبیات همه چیز استثناء دارد. یعنی هیچ چیز به قاعده همیشگی نیست. همه چیز یک تبصره و استثنائی دارد. بنابراین این کتاب را میخواهم از این منظر به آن نزدیک بشوم که نسبت به جریان شعر روز ما، بخصوص در غزلسرایی متفاوت است. اما این تفاوت از پیچیدهتر بودن نمیآید اتفاقاً برعکس یعنی در روزگاری که کارها به سمت پیچیدهتر شدن میرود تا یک هویت تازه بگیرد این کتاب انگار از جریان سادهسرایی روزگار ما تبعیت میکند و به عبارت دیگر اگر گفتمان حاکم بر جریان شعر امروز را یک گفتمان ساده نویسی در نظر بگیریم این شعرها علی رغم اینکه در قالب غزل یعنی قالب موزون سروده شدهاند اما از همین جریان ساده نویسی تبعیت میکنند.
شاعر مجموعه «باز جمعهای گذشت»گفت: پس تفاوت از آنجاست که خلاف غزل سرایی رایج روزگار خودش حرکت کرده است جریانی که غالباً عاشقانه است ارجاعات سیاسی اجتماعی دارد و گوشه و کنایه به اتفاقات روز مملکت میزند و به اصطلاح متلک پران است. شعر امروز چرا چنین است؟! چون میخواهد وقتی در جمع خوانده میشود احسنت بگیرد و اما نه در شعر نو که یک شکل رایجی است بلکه در غزل به روزمره می پردازید. یعنی مسائلی که ممکن است در پیرامونمان خیلی رایج باشد و تا حدی که اصلاً به آن توجه نمیکنیم و شاعر از زندگی روزمره استخراج میکند و در غزل انگار کار متفاوتی انجام دادهاست. بازهم عرض میکنم در قالب غزل که نقش متفاوت دارد وگرنه در شعرنو بسیار ممکن است.
وی ادامه داد: به نظر من کتاب سازی و تلاش برای سرودن شعر اساساً چیز بدی نیست یعنی یک معماری. میخواهم این طور بگویم و فرمودند در تاریخ ادبیات چند اثر را می توانیم مشخص کنیم که این چنین سروده شده باشد .به تعداد انگشتان دو دست هم نیست و این خیلی خوب هم نیست. یعنی شما یک ساختار از پیش تعیین شده در ذهنتان دارید و تنها کلمات را در قالب میریزید. این که شاهکار نیست. بنابراین امروزه این اتهام یک اتهام مثبت است. یعنی اگر اینجا اتهام شاعر اثبات شود نکته مثبتی است و همچنین کار سختی است که در غزل فکر میکنم بی سابقه باشد. نمی دانم سابقه ای داریم یا نه! در شعر نو به کرار اتفاق افتاده اما در غزل بی سابقه است. یعنی اینکه تعداد زیادی غزل با یک درون مایه سروده شده باشد.
وی افزود: شاعر تا به اینجا موفق شدند نه تنها در روند شعرسازی بلکه در روند کتابسازی هم موفق بودند. در سینما این زیاد سابقه دارد حاتمی کیا را نگاه کنید از جنگ خارج نمیشود تمام فیلمهایش این روند است. از این منظر یکی دو تا پیشنهاد میتوانم داشته باشم اگر شاعر دارد این طور منظومه سازی میکند و اگر غزلها روی هم منظومه را میسازند چه خوب است که زمان بندی غزلها رعایت بشود به نظر میرسد که این تلاش را خود شاعر داشته است داشتند اما یکی دو جا یک لغزشهایی هست مثلاً همین غزلی که سرکار خانم غیاثوند از آن ایراد گرفتند به لحاظ زمانی خیلی جایش مناسب نیست. شاید بهتر باشد غزل چهار برود آن انتها فصول به نظر میرسد چیدن این اشعار با زمان بندی دوران بارداری همراه نیست.
این منتقد ادبی افزود: شاید بهتر باشد در نگارشهای بعدی و یا چاپ بعدی چنین نگاهی به کارها داشته باشند حالا که صحبت از کتاب و صحبت از مهندسی کلمه و شعر میکنیم ؛ شاید برخی از شعرها اساساً به گمان من جایشان در این کتاب نباشد. یعنی در روند کتابسازی شاید ایجاد اختلال کنند. شعرهای این کتاب دو گروه هستند یا شاعر فقط خودش در شعر حضور دارد و از آن دوران 9 ماهه حوادث و رویدادهایی را صحبت میکند یا فرم دوم اینطوری است که با جنین و بافرزند آیندهاش صحبت میکند.
شکارسری ادامه داد: یعنی به عبارت دیگر همه جا "من" شاعر هست اما "تو" گاهی اوقات نیست این یک ذهنیت مدرن را نشان می دهد انگار "من" بیشتر از "بچه" ارزش دارد به این معنی که تمامش "من" هستم اما "تو" برخی اوقات نیستی و اصلا برای "من" اهمیت ندارد که مثل "من" باشی خودت باش و در آن یک رگههایی از آن ذهنیت مدرن و به روز به نظر میرسد در این گزینشها که داشتم متوجه شدم که چند شعر نه در این فرم اول هستند و نه در فرم دوم هستند و بیشتر شعرهای جنگی هستند.آن شعرها شعرهای بدی است و جایشان در این کتاب خوب نیست و در یک مجموعه دیگر می گنجد ولی جایش در این مجموعه نیست.اما تعدادی از شعرها که اتفاقاً شعرهای متفاوتی نسبت به بقیه هستند دقیقا درست جاگذاری شدند. دو شعری هستند که شاعر نه با خودش صحبت می کند و نه با فرزندش بلکه با مادرش صحبت می کند مثلا شعر اول مجموعه و همچنین شعر سی و هفتم.
وی افزود: دقیقا جایی که شاعر میگوید که «مادر عزیزم دردهایت را نمی دیدم / حالا پس از سی سال می فهمم که چه کشیدهای» اینجا معلوم می شود که در واقع دارد با مادرش صحبت می کند.و یک شعر متفاوت دیگر شعر 39 است که همسر من پدر شده و این هم شعر متفاوتی است اما جایش اینجا هست و شعر متفاوت دیگر شعر 41 است به نظر من که خیلی نو است و می گویند با کسانی که بچه دار نمی شوند خیلی راجع به بچه صحبت نکنید؛ خیلی این مصیبت را یادشان نیاورید اگر تعبیر تعبیر درستی باشد پس این غزل از این منظر تازه است که خلاف عادت حرکت می کند.
شکاسری گفت: این شعر در واقع با خود زن نازا صحبت می کند و بسیار عاطفی است و آن عاطفه زنانه در آن پررنگ است و آن حس وحشتناک در این شعر وجود دارد و همینطو ر چند شعر دیگر این مجموعه هست.که خیلی هم عاطفی است و آن شعر صفحه 40 است که یکی دو تا شعر مانده به آخرکه می گویند «نظم برنامه ام عوض شده است/ خواب و بیداری ام مشخص نیست /ساعت از من مپرس چون دگر/ ساعت کاری ام هیچ مشخص نیست». چه کسی می تواند ادعا کند که من 9 ماه سختی کشیدم یک بار هم عصبانی نشدم، نمی شود. باید واقعگرا باشیم چرا اینها در شعر نیاید اتفاقا این فرازهاست که مخاطب را بیدار می کند و می گوید این چیز متفاوتی بود.
وی اضافه کرد: هرچقدر که این تفاوت ها بیشتر شود تبعاً مجموعه علی رغم کتاب بودن کمتر خسته کننده است و بیشتر مخاطب را جذب میکند چون از معضلات کتاب همین است که مخاطب خسته می شود. از ویژگیهای دیگر کتاب این است که زمانی که کتاب تمام می شود؛ یک شخصیت از راوی داریم که تیپ نیست. حالا نمی گویم نویسنده یا شاعر چراکه ممکن است اینها با هم نه تنها مطابقت نداشته باشند بلکه گاهی اوقات تضاد هم داشته باشد یعنی شاعر خودش را می گذارد جای کسی که از قول او صحبت می کند و به همین خاطر است که متفکران و اندیشمندان و منتقدان می گویند اگر کسی را به جرم کتابش ببرید زندان کار اشتباهی است چون راوی را باید از داخل کتاب بگیری و ببری! من که راوی نیستم ؛ من به جای او حرف زده ام.
تیپ سازی در شعر کار دشواری است
شکاسری ادامه داد: در متنهای نثر یا داستان به راحتی شما میتوانید تیپ سازی کنید اما در شعر قدری سخت تر است اما کار دشوارتر این است که شما تیپ نسازید بلکه شخصیت بسازید تفاوت شخصیت با تیپ این است که تیپ ها دائم تکرار می شوند اما شخصیت تکرار نمی شود ویژگی راوی در طول این چهل شعر به درستی مشخص می شود. یعنی شما راوی را می شناسید مثلا می توانید بگویید این آدم آدم خیرخواهی یا شخصیت جزء نگری است.
این شاعر و متقد ادبی افزود:جزئی نگری در این کتاب بیشتر بود. روزمره نویسی با زبان محاوره باعث می شود.که ما جزءنگر بشویم یا جزءنگر بودن این طور کمک میکند که ما از روزمرهها بنویسیم یک رابطه دوجانبه دارند.از ویژگیهای دیگر این شخصیت راوی هویت دینیاش است که از آن تکه کلامهای دینی خیلی استفاده میکند. بخواهم مثال بزنم خیلی زیاد است. به قول ایشان "روزی تو را سالم و صالح" در واقع فرزند صالح خواستن یا در انتخاب اسم استفاده از احادیث یا قسم صاحب الزمان خورده است. ما این تکه کلامها را از کجا میآوریم از نوع زندگیمان یا چیزی که در پس زندگیمان داریم و یک جاهایی به آن مراجعه میکنیم که دست خودمان نیست.
شکارسری اضافه کرد: در آن شعر معروف فروغ هم هست گویا او در پس زمینه ذهنش هنوز یک چیزهایی از کودکیاش باقی مانده است . بنابراین راوی آن شخصیت دینی خودش را هم نشان میدهد و شخصیت دینی او دارد بروز می کند این را هم بگویم که گاهی اوقات شاعر یک اصطلاحات علمی را میخواهد استفاده کند اما می داند که ضمخت است مثل همان ویتامینه که از متن بیرون زده است گاهی اوقات به نظرم شاعر رندانه تر عمل می کند و این حقایق علمی را می پوشاند و که به نظرم کار خیلی سختی انجام شده است مثلا:« بین آنها کسی نمی داند که یک نطفه در شکم دارم روزها می شود جنینم را مثل یک راز با خودم دارم اینجا را نگاه کنید هر نفس نصف می شود در من بیشتر سهم قلب کوچکتر شادیام را به نام او کردم مانده با من هر آنچه غم دارد در لایه اول شاید خود شاعر حتی در ذهنیتش نباشد پس ذهنش در واقع بوده اما نگاه کنید می گوید هر نفسی که میکشم نصف میشود نصفش برای من است نصفش برای اوست و تقسیم سلولی را به زبان شعر توضیح می دهد.
شکارسری در پایان گفت: شاعر در غزل 11 می گوید:« نبض گرم پر اشتیاقش را دستگاهی به ما نشان می داد/ دکمه ایست را زدند اما او مرا بازهم صدا می کرد»از سونوگرافی نام بردهاست ولی تا حدی با ما صمیمی است که ما میدانیم شاعر چه می گوید. اینها به گمان من رندی شاعر و تجربه شاعراست. همان طور که میشود پیشبینی کرد تظاهرات اجتماعی سیاسی در این شعر خیلی کم است. شاید به آن خاطر آن دو سه تا شعر جنگی که خیلی درون گرایانه است و خیلی شخصی است. حال آنکه من اصلا شعر شخصی را قبول ندارم نمی دانم شعر شخصی یعنی چه هر چیزی که شخصی خوانده می شود. در اوج شخصی و فردیت ممکن است کسانی با آن همزاد پنداری کنند. حال در این شعرها هم به همین ترتیب است. شاید آن شعرهای جنگ به این خاطر آمده است که بگوید من نسبت به اطراف خودم هم بی تفاوت نیستم. به نظر من اگر در کتاب نباشد بهتر است 25 شعر از 41 شعر مردف است. یعنی حدود 60درصد و 26درصد آن در اوزان دوری است. یعنی بیشتر از حدود 62 درصد و نزدیک بودن اینها به هم خیلی معنادار است. چه دلیلی دارد که این دو آنقدر به هم نزدیک باشد. دلیلش این می تواند باشد که این شعرها بیشتر از اینکه غزل های فرمالیستی باشند. غزل های محتوا گرا هستند و در نتیجه شاعر بیشتر از آنکه بخواهد روی فرم و لفظ دقت کند. روی حرف و روی محتوای شاعرانه تمرکز دارد.
انتهای پیام/