شعر نصرالله حکمت برای محسن جهانگیری
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: در روزگار ظهور که عصر غوغا و جنجال است، افرادی همچون جهانگیری که در ساحت حضور قرار دارند الگوها و مستمسکانی برای عبور از وضع شهرت زدگی و دیده شدن های کنونی هستند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یادبود علمی مرحوم محسن جهانگیری، از اساتید و پژوهشگران شهیر فلسفه، امروز(دوشنبه 10تیرماه) با حضور دکتر محمدرضا بهشتی(عضو هیأت علمی دانشگاه تهران)، دکتر نصرالله حکمت(عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)، دکتر شهید اعوانی(عضو هیأت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران)، دکتر مالک شجاعی جشوقانی(عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی) به همراه همسر و خانواده این استاد فقید فلسفه به همت مرکز نشر دانشگاهی و جشنواره بین المللی فارابی در مرکز خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
نصرالله حکمت نویسنده کتاب فارابی،گفت: بنده با مرگ مرحوم جهانگیری به یاد خروج فارابی از بغداد افتادم. معلم ثانی، حکیم فارابی قریب به 50سال در شهر بغداد زندگی کرد و روزی که از این شهر خارج شد، بغداد از خروج او مطلع نشد زیرا آن هنگامی هم که فارابی در بغداد بود، این شهر نمی دانست که چه حکیم بلندمرتبه ای در آن زیست می کند.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی گفت: وجود فارابی در بغداد کالعدم بود و بودش همانند نبودش؛ اینَک پس از گذشت بیش از صدسال از زمان خروج فارابی از بغداد این حس را داریم که گویی در زمان و مکانی زیست می کنیم که وجود همه متفکران، صاحب نظران، فیلسوفان و معلمان کالعدم است و بودشان همانند نبودشان زیرا گویی ما به تفکر و فیلسوف نیاز نداریم و امور مملکتمان بی تفکر هم جاری است. این امر نشانه آن است که کون فی العالَم و کون فی العالِم منسوخ گشته و انسان ها بیشتر به این میل دارند که کون فی المعلوم داشته باشند و در جهان لانه زیست کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: افتخار بنده این است که همواره شاگرد فیلسوف فقید مرحوم جهانگیری هستم و قریب 15سال محضر ایشان تلمذ کردم. اگر بخواهم فضایل او را بشمارم فهرست بلندبالایی در دست خواهم داشت از جمله خلق نیکو و ادب مثال زدنی ایشان حتی در مواجهه با شاگردانشان، تدین، تقوا و وارستگی او نیز بسیار چشم گیر بود.
وی گفت: انتقاد پذیری و تغافل ایشان در مواجهه با افراد بسیار دیدنی بود. خاطرم هست که در جلسه ی دفاع از رساله دکتری، بنده در محضر مرحوم جهانگیری، داور رساله بودم. در آن جلسه نکته ای را از یکی از نسخه های بدلی درباره الهیات شفاءِ بوعلی ذکر کردم که با متن اصلی منطبق نبود و حس کردم اگر این نکته را درون نسخه اصلی قرار بدهیم آنگاه متن الهیات شفاء کاملا دگرگون می شود، در جلسه مرحو م جهانگیری به گفته بنده اعتنایی نکرد اما بعد از مدتی که ایشان نسخه بدل و متن را تطبیق داد به بنده فرمود که نکته تو درست بود؛ اینچنین خلقی در کمتر استادی یافت شدنی است.
استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی گفت: بنده تصور می کنم مرحوم جهانگیری به مقام معلمی رسیده بود، معلمی این نیست که کسی دانسته ها و معلومات خود را به دیگری منتقل کند بخصوص در شرایط امروز که انفجار اطلاعات است و به راحتی می توان به اطلاعات دست یافت، معلمی منوط به این است که فردی این قدرت داشته باشد که شخص دیگری را به مقام تعلّم برساند و از یک انسان، متعلم خلق کند، به عبارت دیگر معلم باید بتواند متعلم را به مقام قابلیتِ فاعلی برساند. کسی که متعلم است الزاما نیازمند حضور جسمی در نزد استاد نیست، رابطه متعلم اصلی با معلم، رابطه صوت نیست و محدود به زمان نیز نمی باشد، بلکه اینگونه تعلیمی ولو در سکوت نیز محقق می شود حتی اگر معلم هم نباشد، تعلیم در این رابطه محقق می شود.
نویسنده کتاب حکمت و هنر در عرفان ابن عربیگفت: بنده قصد دارم تمام آموخته هایم از خلق و سلوک مرحوم جهانگیری را در قالب سه آموزه راهبردی بیان کنم: 1-کمتر از آنچه هستیم دیده شویم؛ امروزه متاسفانه روزگار دیده شدن و رسیدن به شهرت است و در چنین روزگاری، بزرگانی همچون جهانگیری به دنبال دیده نشدن بودند. 2-کمتر از آنچه می دانیم بنویسیم. مرحوم جهانگیری در کتاب عظیمشان درباره ابن عربی همین نکته را تصریح می کند. بنده معتقدم هر فردی که در ایران قصد دارد در زمینه ابن عربی پژوهش کند اگر کتاب مرحوم جهانگیری را نبیند در شناخت ابن عربی دچار ضعف خواهد بود. امروزه در جامعه ما، انسان هایی هستند که چندین مجلد کتاب می نویسند اما یک کلمه درون این چندین مجلد معنایی منتقل نکرده اند. بسیاری از ما ساعت ها سخنرانی می کنیم اما فی الواقع یک کلمه سخن نمی گوییم. 3-بیشتر از آنچه می گوییم رفتار و عمل کنیم. مرحوم جهانگیری به راستی نصف آنچه را عمل می کرد به بیان نمی آورد و پیرو این بیان ائمه(ع) بود که:«کونوا دعاةً الناس بغیر السنتکم»(بی زبان، دیگران را دعوت کنید)
وی گفت: نقطه اشتراک این سه آموزه، وارد نشدن در عرصه غلبه، غوغا و جنجال است که متاسفانه این روزها شایع است. این سه آموزه کمک می کند که ما به ساحت حضور برویم نه اینکه غرق ساحت ظهور شویم که یکی از ویژگی های ساحت ظهور، غلبه و غوغاست، در وادی غوغا و جنجال، مرید پروری مطرح است نه شاگرد پروری. مناسب است که در پایان بیتی را که برای مرحوم جهانگیری سروده ام بیان کنم. بنده گاها مرتکب شعر می شوم و چندی پیش شعری برای مرحوم جهانگیری به قلبم الهام شد و این یک بیت شعر که برای شأن ایشان گفته شده بدین قرار است:« تو آن حواشی ناخوانده ای که صدها متن/ به یُمن بودن تو در در کنار خوانده شدند»
انتهای پیام/