نقد و بررسی کتاب «چالش هستهای»| ماجرای ویروسهایی که دولت هاشمی به جان انرژی هستهای انداخت
آقای روحانی در کتاب خاطرات خود بزرگترین مشکل این پرونده را ورود سانتریفیوژهای آلوده به چرخه هستهای عنوان کرده و نوشته است «وارد کردن حدود ۱۰۰ سانتریفیوژ آلوده از پاکستان در زمان آقای هاشمی توسط افراد غیرمتخصص مشکلات جدی را برای ما به وجود آورد.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مراسم نقد و بررسی از کتاب «چالش هسته ای» با حضور حجت الاسلام سید محمود نبویان نویسنده این اثر و علی باقری معاون سابق دبیر شورای عالی امنیت ملی در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد.
حجت الاسلام سید محمود نبویان در ابتدای این نشست با اشاره به هدف از انتشار این کتاب گفت: با توجه به مسئولیتم در کمیسیون بررسی برجام این دغدغه همواره وجود داشت که یک سابقهای از روند مذاکرات از قبل از انقلاب در مسئله هستهای را بنویسم تا مردم با این پرونده به خوبی آشنا بشوند. ما در این کتاب به دو نکته توجه خاصی کردیم. اول اینکه برای فهم و درک بهتر مخاطب و همچنین آشنایی بیشتر با این مسئله فوائد انرژی هستهای در حوزههای مختلف را بیان کردیم. همچنین اصطلاحات هستهای را هم معرفی کردیم.
نبویان با اشاره به اینکه این کتاب براساس مستندات واقعی تدوین شده است گفت: کتاب «چالش هستهای» برخی از مستنداتش مطالبی است که سازمان انرژی هستهای به چاپ رسانده و همچنین کتاب خاطرات حجت الاسلام حسن روحانی است.
نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت: آقای روحانی در کتاب خاطرات خود بزرگترین مشکل این پرونده را ورود سانتریفیوژهای آلوده به چرخه هستهای عنوان میکند. روحانی در این کتاب میگوید: وارد کردن حدود 100 سانتریفیوژ آلوده از پاکستان در زمان آقای هاشمی توسط افراد غیرمتخصص مشکلات جدی را برای ما به وجود آورد. زمانی که از اینها نمونهبرداری شد آلودگی 20، 36، 54، 75، 79 و 80 درصدی را کشف کردند، چرا که این سانتریفیوژها کل محیط را آلوده کرده بودند. بلافاصله پس از ارائه گزارش نامه 3 وزیر آلمان، انگلیس و فرانسه به دست ما رسید که هستهای باید متوقف شود چرا که ایران به دنبال بمب است.
نبویان در افزود: از نکات بسیار قابل توجه در دوران مسئولیت آقای روحانی در پرونده هسته ای، تعلیق تقریبا تمام فعالیت های مهم هسته ای کشور بوده است.تعلیق با درخواست شورای حکام در بیانیهاش در تاریخ 29خرداد 1382(19ژوئن 2003) آغاز گشت. شورای حکام: «طی بیانیهای از ایران خواست تا شفاف عمل کند، پروتکل الحاقی را امضاء نماید و ایران را تشویق کرد تا از تزریق مواد هستهای به سانتریفیوژها خودداری نماید (غنیسازی را تعلیق کند). این نخستینبار بود که موضوع تعلیق در شورای حکام آژانس در مورد فعالیت هستهای ایران مطرح میشد.[1]»
وی ادامه داد: به دنبال آن، کشورهای اروپایی از ایران توقف کامل برنامه هستهای را خواستار شدند: «نامه سه وزیر اروپایی و روز بعد هم نامه وزیرامور خارجه روسیه به وزیر امور خارجه ایران، که در آنها درخواست توقف کامل برنامه غنیسازی (و نه تنها تعلیق) مطرح شده بود، نگران کننده بود. چون در آن مقطع بیانیه شورای حکام آژانس تنها ما را به تعلیق غنیسازی تشویق کرده بود.»
نبویان با اشاره به مدت تعلیق فعالیتهای هستهای گفت:آقای روحانی در بخش دیگری از این کتاب میگوید:«در مجلس چندتن از نمایندگان علیه این توافق نطق کردند و این مسئله باعث شد تا من دو، سه جلسه به مجلس بروم و ضمن توضیحات لازم برای نمایندگان، به سوالات آنها پاسخ دهم. حتی پیش از توافق پاریس در یکی از جلسات کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز شرکت کردم و برای اعضای کمیسیون چارچوب توافق و اوضاع بینالمللی را توضیح دادم و گفتم ممکن است برای چندماه، بخشی از فعالیتها تعلیق شود. در مصاحبه بعد از آن جلسه هم گفتم مدت مذاکرات و تعلیق چندماهبیشتر نخواهد بود.» «در مصاحبهها هم بارها تاکید کرده بودم که دوره تعلیق صرفا چندماهاست.» او در ادامه این چنین میگوید: «در مورد تعلیق هم گفتم برای اعتمادسازی به صورت محدود و داوطلبانه تعلیق موقت را میپذیریم.»
نبویان گفت: آقای روحانی درباره مدت تعلیق ها این چنین مینویسد:«... در مصوبه ابلاغی مربوط به توافق پاریس تصریح شده بود که دوره مذاکرات و بالطبع تعلیق نباید از ششماهبیشتر باشد.» اما در نهایت پس از عقب نشینیهای متعدد در پایان میگوید:«تعلیق، برای مدت نزدیک به 20 ماه با تمام عواقب اقتصادی و اجتماعی که آثار آن متوجه هزاران خانواده بوده، حفظ شده است.» ... «ایران به تعلیق داوطلبانه در خصوص فعالیتهای مربوط به غنیسازی ادامه خواهد داد.»
نویسنده کتاب چالش هستهای گفت: متاسفانه روند عقبنشینی موجب شد که اروپاییها بر مطالبات خود در مورد مدت تعلیق بیافزایند. بعد از 20 ماه از آغاز تعلیق، اروپاییها در نامهای در تاریخ 11/5/1384(2 اوت2005) به ایران آوردهاند که ایران باید همچنان به تعلیق وفادار باشد در غیر اینصورت فرایند مذاکرات متوقف خواهد شد:«ما در صورتی میتوانیم این فرایند را ادامه دهیم که هردو طرف به تعهدات خود، طبق موافقتنامه پاریس که شامل تعلیق کامل و راستیآزمایی شده تمامی فعالیتهای مرتبط با غنیسازی و بازفرآوری ایران است، پایبند باشد.»«اروپا تعلیق بلندمدت برنامه غنیسازی –دستکم برای چندسال- را پیشدرآمد این روند [مذاکرات] میپندارد.»
نبویان در ادامه گفت: پس از پذیرش تعلیق از سوی ایران، آقای روحانی تاکید میکند که مراد از تعلیق، صرفا تعلیق گازدهی به سانتریفیوژها است و شامل هیچ امر دیگر نمیشود. در تاریخ 24/7/1382 محمد البرادعی با هدف مذاکره با مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران پیرامون مفاد قطعنامه سپتامبر شورای حکام به ایران سفر و با حسن روحانی دیدار می کند. در این دیدار آقای البرادعی درخواست های خود را از ایران مطرح می کند؛ او تاکید می کند که ایران باید پروتکل الحاقی را بپذیرد، غنی سازی را تعلیق کند. آقای روحانی از آقای البرادعی می پرسد:«من از جنابعالی می پرسم مقصود شما از تعلیق چیست؟ آیا مقصود این است که فقط گازدهی را موقتا متوقف کنیم؟»البرادعی در پاسخ می گوید: «بله، دقیقا همیناست.»آقای روحانی می گوید:«از نظر ما معنای تعلیق این نیست که فعالیت قطعه سازی یا مونتاژ کردن و امثال آنها را متوقف کنیم. آنچه ما می فهمیم، معنای تعلیق، فقط گازدهی است. تعلیق ولو محدود و کوتاه مدت بسیار دشوار است.»آقای البرادعی نیز با قبول تفسیر آقای روحانی مجددا تاکید می کند که: «من فکر می کنم تعلیق به این معناست که ورود مواد هسته ای را موقتا متوقف کنید.»
نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت: به اعتقاد آقای روحانی، در زمان تصدی ایشان، مسئله هستهای از دوش نظام برداشته شد ولی در زمان تیم بعدی-یعنی تیم آقای لاریجانی- مسئله هستهای دوباره بار نظام شده بود.او در بخشی از کتابش می گوید:«درواقع، ما بار را از دوش نظام برداشتیم، فضا را آرام کردیم، کشور را از بحران دور کردیم و گام به گام پرونده را به سمت حلوفصل بردیم. به عبارتی موفق شدیم پرونده را از حالت اضطراری شورای حکام خارج کنیم. ... در زمینه وام، اعتبار، پوشش بیمه، تجارت و سرمایهگذاری نیز وضع بهتری پیدا کردیم. در مجموع، میتوان گفت در آن مدت، دیگر مسئله حادی برای نظام وجود نداشت. در این مدت، بار را از روی دوش نظام برداشته شده بود. اینکه در ماههای بعد برنامه هستهای دوباره تبدیل به بار نظام میشود، به سبب اتفاقاتی بود که افتاد و دوباره مسئله به جای حلوفصل نهایی، به بار نظام تبدیل شد.»
نبویان افزود: آقای روحانی مدعی است که در زمان مسئولیتش، مسئله نظامی به پرونده هستهای ایران وارد نشده بود، اما در تیم بعدی-یعنی تیم هستهای آقای لاریجانی- این مسئله وارد پرونده هستهای شد:«سومین مسئله حائز اهمیت، مراقبت بر این امر بود که آژانس به بهانههایی موضوع پرونده هستهای ایران را نظامی نکند. اقدامات بسیار دقیقی، هم از جانب دیپلماتها وحقوقدانان و هم از طرف مسئولین فنی سازمان انرژی اتمی ایران، در این زمینه انجام شد تا مبادا بحث هستهای ایران، روزی رنگ نظامی به خود بگیرد. ... اما در عین حال یکی از توطئههای امریکا و رژیم صهیونیستی وارد کردن پرونده هستهای ایران به مسائل نظامی بود. خوشبختانه تا پایان دوره مسئولیت من، امریکا و رژیم صهیونیستی در این امر ناکام ماندند و فعالیت حسابشده و منسجم و دقیق تیم هستهای، نقشههای آنها را نقش برآب کرد، گرچه در سالهای بعد، به بهانههای مختلف، این موضوع به پرونده هستهای وارد شد.»
در ادامه این نشست علی باقری معاون سابق دبیر شورای عالی امینت ملی کشورمان گفت: عبرت گرفتن از گذشته و کسب تجربه از اتفاقات گذشته، به منظور عدم تکرار اشتباهها و از دست ندادن فرصتها، امری عقلایی است که هیچ انسان عاقلی نمیتواند در لزوم آن تردید کند، براین اساس روایت از وقایع گذشته بسیار حائز اهمیت است، اما نکته مهم آن است که رعایت الزامات درک و فهم درست و دقیق واقعیتهای گذشته به گونهای که ما را به حقیقت رهنمون میسازد، اهمیت زایدالوصفی دارد.
وی ادامه داد: اولین ملاحظه مهم در روایت درست وقایع گذشته، دریچه نگرش به واقعیتهای گذشته است. به عبارت دیگر مهم است که واقعیتها را با چه عینک و از چه دریچهای مینگریم، چرا که عدم دقت در نوع نگاه و دریچه نگرش به واقعیتهای گذشته، نه تنها تأثیری در کسب تجربه برای عدم تکرار خطاهای گذشته ندارد، بلکه میتواند به عنوان توجیه و ابزاری برای فرورفتن در مسیر اشتباه گذشته هم مورد استفاده قرار گیرد. از اینرو، دریچه نگرش به واقعیتها چه در زمان حال و چه در زمان گذشته در ترسیم مختصات، ویژگیها، ابعاد و پیامدهای آن تأثیر جدی دارد. به عبارت دیگر، هیچ کس نمیتواند ادعا کند که یک واقعیت را بدون پیشزمینه ذهنی و فارغ از نگاه ارزشی میبیند.
باقری در ادامه افزود: در این چارچوب، غربگرایان با "ژست واقعگرایی" مدعی هستند که واقعیت محض را روایت میکنند، ولی با این وجود، آنها در روایت رویدادهای گذشته از "ترفند واقعنمایی" استفاده میکنند و به همین دلیل نیز مخاطب را از دسترسی به حقیقت واقعیتهای گذشته محروم نموده و افکار عمومی را از دستیابی به حقیقت محروم میکنند. در مقابل، گفتمان انقلاب اسلامی بر واقعگرایی هنگامی محقق خواهد شد که هدف ما "واقعبینی" باشد.
این دیپلمات کشورمان گفت: همه به خاطر داریم که چند سال قبل غربگرایان، انقلابیها را مسخره میکردند و میگفتند "منتقدان برجام مخالف چیزهای نو هستند"، سپس منتقدان برجام را مخاطب قرار داده و ادامه میدادند: "اگر شما مخالف هواپیماهای نو که به واسطه برجام خریداری شده هستید، آنها را سوار نشوید و بروید الاغسواری کنید!" در حالی که همان زمان انقلابیها به جریان غربگرای طرفدار برجام پاسخ دادند که ما مخالف هواپیمای نو نیستیم، ولی هواپیمای نو حقیقت واقعیت برجام نیست، بلکه این نمایش واقعیت برجام است. واقعیت برجام تهی کردن دست ملت ایران از مؤلفههای قدرت در برابر دشمنان و گستاختر کردن دشمن در تعدی به حقوق و منافع ملت ایران در آینده است که متأسفانه امروز حقیقت واقعیت برای همه نمایان شد.
وی ادامه داد: در موضوع مذاکره با آمریکا نیز همین اختلاف نگاه وجود دارد؛ غربگرایان با واقعنمایی و برجستهسازی چند دستاورد ظاهری، موقت و زودگذر از مذاکره، ادعا میکنند که واقعگرایی آن است که با آمریکا مذاکره کنیم. به عبارت دیگر، غربگرایان برای توجیه مذاکره با آمریکا صرفا نشاط و خوشی موقت و ظاهری فرد مبتدی در مصرف مواد مخدر را برجسته میکنند و اینگونه به افکار عمومی القا میکنند که مذاکره با آمریکا دارای دستاورد است. این در حالی است که انقلابیها عاقبت کار را میبینند و میفهمند که نتیجه مذاکره با آمریکا موجب تضییع حقوق ملت و پایمال شدن منافع ملی خواهد شد و در بهترین حالت میتواند ما را هم به یک گاوشیرده دیگر تبدیل کند!
باقری در ادامه گفت: دومین ملاحظه مهم در روایت واقعیتهای گذشته، آن است که همه پدیدهها و تحولات مرتبط با واقعیت مورد بحث، به دقت بررسی شده و در معرض مخاطب قرار گیرد. برای مثال، در برخی روایتهای تاریخی هیچ خبری از پیشنهاد غیررسمی طرف ایرانی به آمریکاییها درباره مذاکره با این رژیم در دوره مذاکراتی سالهای 1382 تا 1384 نیست. در آن پیشنهاد که در کتاب خاطرات جک استراو و نیز کتاب سیدحسین موسویان هم از آن یاد شده، آمده است: «طرف ایرانی به آمریکاییها اعلام کرده حاضر است درباره موضوعات مختلف از جمله «اعمال فشار بر گروةهای فلسطینی برای متوقف کردن اقدامات خشن علیه شهروندان غیرنظامی در داخل مرزهای 1967»،« تشویق حزبالله برای تبدیل شدن به یک سازمان صرفا سیاسی در داخل لبنان»، «تحمل بیانیه اتحادیهی عرب (پذیرش ابتکار در دولت در فلسطین و پذیرش دو فاکتوری رژیم صهیونیستی)»،« بیانیه کلی ایران در حمایت از راهحلهای صلحآمیز در خاورمیانه که شامل همه طرفهای درگیر باشد» جالب آن که آمریکاییها در واکنش به این پیشنهاد از وزارت خارجه سوئیس و سفیر این کشور در تهران که این پیشنهاد را دریافت کرده، انتقاد نموده و تصریح کردند پیشنهاد تهران حتی ارزش بررسی هم نداشته است و در موضعی دیگر هم معاون رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به این پیشنهاد، اعلام نمود "ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم".
عضو سابق تیم مذاکره کننده هستهای افزود: سومین ملاحظه مهم در روایت واقعیتهای گذشته، مبانی ایدئولوژیک نگرش به واقعیتها است، چرا که هیچ روایتی از گذشته نمیتواند فارغ از الزامات نگاه ارزشی فرد بررسی کننده باشد. دست کم دو دیدگاه مبتنی بر آموزههای ایدئولوژیک در این زمینه وجود دارد: "دیدگاه حقمحوری" و "دیدگاه سهممحور". تفکر انقلاب اسلامی مبتنی بر دیدگاه حقمحور و در مقابل، تفکر لیبرالیسم که توسط جریان غربگرا در داخل دنبال میشود، مبتنی بر دیدگاه سهممحور است.
باقری با تشریح گفتمان حق محوری گفت: این گفتمان به این معنا است که چون ملت ایران داریا حقوق گوناگون از جمله سیاسی، اقتصادی و علمی است، پس "حق دارد رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناسد"، "حق دارد از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند"، "حق دارد درباره هر موضوعی که جوانانش توان دارند و کشور به آن نیاز دارد، به تحقیق و پژوهش بپردازد" و...
باقری ادامه داد: غربگرایان که پیروان گفتمان سهممحوری هستند یا معتقدند که ملت ایران از حقوق سیاسی، اقتصادی و علمی برخوردار نیست و یا تصریح دارند که با وجود برخورداری ملت ایران از چنین حقوقی، ولی از آنجا که قلدرهای دنیا به ویژه غربیها و در رأس آنها آرمیکا با استفاده از سازوکارهای قدرتی خود مانند سیطرهی مالی در جهان و یا ساختارهای قدرتی مانند شورای امنیت سازمان ملل اجازه نخواهند داد که ملت ایران از حقوق خود از جمله حق هستهای بهرهبرداری کند و چنانچه ملت ایران بخواهد برخلاف خواست آمریکا عمل کند، با هزینههای مختلف از جمله تحریمها مواجه میشود، پس توان استیفای حقوق وجو ندارد، لذا نگاه حقمحویر با "واقعگرایی" تناسبی ندارد و واقعگرایی سه»محوری را به عنوان گزینهی بهینه تجویز میکند. پس هم غربگرایانی که برای ملت ایران هیچ حقی قایل نیستند و هم غربشیفتگانی که قایل به حقوق ملت ایران هستند، ولی تأکید دارند که استیفای این حقوق ممکن نیست، مروج گفتمان سهممحوری هستند.
معاون سابق دبیر شورای امینت ملی کشورمان گفت: گفتمان سهممحوری بر این باور است که واقعیت قدرت قلدرها را باید پذیرفت و حرفی از حقوق ملت در برابر ابرقدرتها نزد، آنها متقلبانه، نام چنین رویکردی را واقعگرایی میگذارند. غربگرایان مدعی هستند که تفکر اسلامی به دلیل اتکا به آرمانها از واقعیتها فاصله گرفته و لذا قادر نیست واقعیتها را درک کند و صرفا براساس ارزشها و آرمانهای مورد نظر خود تصمیم گرفته و عمل میکند و به همین جهت گفتمان حقمحوری را نخطئه نموده و آن را منطبق بر واقعگرایی نمیدانند. برای درک درست موضوع و رساتی آزمایی ادعای غربگرایان دربارهی این معنا که حقمحوری مطابق با واقعگرایی نیست و سهممحوری منطبق با واقعگرایی است، ابتدا باید تفاوت میان دو مفهوم "واقعنمایی" و "واقعبینی" را به طور دقیق تبیین نموده تا مشخص شود که ادعای غربگرایان تا چه حد با حقیقت فاصله دارد.
وی ادامه داد: سهممحورها شکست برجام را ناشی از آن میدانند که ایران حاضر نشد تا در موضوعات دیگر از جمله مسایل منطقهای و توانمندیهای دفاعی توافقی مشابه با برجام با آمریکاییها امضا کند! به عبارت دیگر، غربگرایان به جای عبرتگیری از فاجعهی برجام و عدم تکرار آن در موضوعات دیگر، با گستاخی و وقاحت شرمآور تصریح میکنند که عقبنشینی هستهای و بتنریزی در توانمندیهای هستهای کشور کافی نبوده و برای جلب رضایت آمریکا و سهم خود از قلدرهای جانی باید ظرفیتهای قدرتی کشور در منطقه و نیز توانمندیهای دفاعی کشور از جمله موشکی را نابود کرد و پس از آن چنانچه آمریکاییها مصلحت دیدند، سهمی هم به ما خواهند داد! این تفکر قرون وسطایی و ضدملی که معلول عدم باور غربگرایان به حقوق ملی است آنها را به گدایی سهم در بازارهای بینالمللی میکشاند!
معاون سابق دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان افزود: از پیامدهای کنار گذاشتن رویکرد حقمحوری در مناسبات بینالمللی آن است که در توافق با بیگانگان به جای تکیه بر توانمندیهای درونی و تعبیهی سازوکارهایی ضمانتی که سکان آن در اختیار خودمان باشد، به ابزارهای بیخاصیت یا سازوکارهایی متکی میشویم که سکان آن نهتنها در اختیار ما نیست، بلکه دشمنان ما صحنهگردان آن هستند. برهمین اساس هم بود که در برجام به جای تعبیهی "سازوکار گام به گام" (یعنی یک گام ما در ازای یک گام طرف مقابل) که مورد تأکید رهبری هم بود، مذاکرهکنندگان ضمانت اجرای تعهدات طرف مقابل را به تصمیم شورای امنیت سازمان ملل گره زدند. به عبارت دیگر، به جای اتکا به صخرهی قدرت ملی، به دیوار سستبنیان حقوق بینالمللی اتکا کردن و ترامپ هم از این نقطهی ضعف نهایت استفاده را نمود و با تصمیم خود در خروج از برجام، عملا حقوق بینالمل را مانند دستمال کاغذی به زبالهدان انداخت و متحمل هیچ هزینهای هم نشد.
باقری گفت: هرچند که احترام از الزامات اولیه و بدیهی در مناسبات بینالمللی است، اما نمیتواند یک رکن از ارکان تعاملات خارجی محسوب شود. به عبارت دیگر، چنانچه کشوری به طور احترامآمیز با ما سخن بگوید و در همان حال حقوق ملت را پایمال و منافع ملی را مخدوش کند، نمیتوان به واسطه موضع و یا رفتار احترامآمیز آن کشور وارد تعامل ثمربخش با آن کشور گردید. از همینرو، برخی غربگرایان فقط به دلیل موضع و رفتار توهینآمیز ترامپ، مذاکره با او را توصیه نمیکنند، ولی در همان از کنار دشمنیهای علنی و عینی آمریکا علیه ملت ایران به راحتی عبور میکنند، چرا که به دلیل عدم باور به حقوق ملی، دشمنی آمریکا را موجب تضییع حقوق ملی نمیدانند و لذا صرفا بر روی یک موضع و رفتار ظاهری تکیه میکنند و عمق کینه و دشمنی آمریکا با ملت ایران را درک نمیکنند.
این دیپلمات کشورمان افزود: در نگاه انقلابیها، مشکل آمریکا فقط در بیاحترامی به ملت ایران نیست که با رفع آن بتوان با آمریکا مانند یک دولت عادی برخورد نمود، بلکه مشکل آمریکا در زیادهخواهی، سلطهجویی، عهدشکنی و عدم پذیرش حقوق مسلم و منافع حیاتی ملت ایران است که این خصوصیتهای ذاتی با مذاکره قابل حل نیست، بلکه این ویژگیها مبنای مذاکرات آمریکا است. برجام نمونهی عینی این واقعیت است که در آن 100 حق هستهای از ملت ایران سلب شد که 20 مورد آن ابدی است و ملت ایران تا دنیا، دنیا است نمیتواند از این حقوق برخوردار شود. اکنون نیز ترامپ تصریح دارد که این بخش از برجام را که مستلزم سلب 20 حق ملت ایران تا ابد است، قبول دارد، ولی باید طرف ایرانی 80 حق دیگر را که سلب آن زماندار و موقتی است، در قالب توافقی جدید برای همیشه از ملت ایران سلب نماید.
باقری با اشاره به اینکه غربگرایانی که معتقد به سهممحوری هستند، باز هم مذاکره با آمریکا را تجویز میکنند، گفت: در همین چارچوب است که با وجود این همه دشمنی آمریکا و اعمال انواع و اقسام فشارها علیه ملت ایران که به اذعان خودشان سیاست فشار حداکثری را علیه ملت ایران دنبال میکنند، غربگرایان که معتقد به سهممحوری هستند، باز هم مذاکره با آمریکا را تجویز میکنند، چرا که مبنای غربگرایان در تحرک سیاسی قدرت داخلی و هدف آنها در نقشآفرینی سیاسی تأمین منافع ملی نیست، بلکه مبنای آنها در حرکت سیاسی قدرت برتر آمریکا و هدف آنها در نقش آفرینی سیاسی تأمین مطالبات آمریکا است. در این چارچوب آنها معتقدند که با تامین خواستههای آمریکا، سهمی هم برای ایران در نظر گرفته خواهد شد و برای تعیین این سهم باید به مذاکره تن داد و برای دریافت این سهم باید پاید توافق مورد نظر آمریکا را امضا نمود.
وی ادامه داد: غربگرایان به جای اینکه در سفر مقامهای کشورهایی که در حال اجرای تحریمهای غیرقانونی آمریکا علیه ایران هستند، مطالبات ملی از جمله فروش نفت ایران و نیز خرید کالاهای مورد نیاز ملت یاران از جمله دارو را مطرح و برجسته کنند، بادکنک مذاکره را باد میکنند.
باقری در پاسخ به این سوال که نتیجه دیپلماسی مقاومت را چگونه ارزیابی میکنید گفت: تجربه نشان میدهد دیپلماسی مقاومت ارزشمندترین راه برای مقابله با دشمن است. به عنوان مثال عرض میکنم در زمان مدیریت آقای روحانی در سالهای 82 تا 84 دوستان به دنبال مذاکره با آمریکا بودند و حتی قولهایی در مورد مسئله فلسطین هم به طرف آمریکایی داده بودند که آنها گفتند ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم ولی همین آمریکا در سال 89 ظرف مدت 45 روز 25 بار درخواست مذاکره دوجانبه را با ما داد. نمیخواهیم بگوییم مذاکره با آمریکا مزیت است بلکه این نتیجه مقاومت است که دشمن به دنبال تو میآید.
[1] . روحانی، حسن، امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای، چاپ پنجم، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، تهران، 1391، ص122.
انتهای پیام/