گزارش تسنیم-۱|تفاوتهای «سازش» و «مقاومت»؛ پیامدهای سازش در فلسطین
زمانی که مبارزان فلسطینی دهههای ۶۰ تا ۸۰ در حال رسیدن به نتایج مبارزات مسلحانه خود بودند صهیونیستها با ایجاد کانال ارتباطی آنها را از مبارزه دور کرده، با مذاکره و سازش زمینگیر کردند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، اواخر دهه 1980 میلادی، صهیونیست ها که از انتفاضه فلسطین به شدت ترسیده و موجودیت خود را در خطر دیده بودند به سمت مذاکره با فلسطینیان گام برداشتند. البته ریشه تلاش های رژیم صهیونیستی برای ایجاد کانال های ارتباطی با فلسطینیان به یک دهه قبل از آن باز می گردد که در پی نبرد الکرامة در اردن و قدرت گرفتن جنبش های مسلحانه فلسطینی و حادثه المپیک مونیخ 1972، صهیونیست ها ضمن مقابله با گروه سپتامبر سیاه که عاملان این حادثه بودند تلاش کردند کانال هایی را برای ایجاد ارتباط با فلسطینیان به وجود آورند.
این کانال های ارتباطی از طریق ارتباط جریان های چپگرای حامی صلح در رژیم صهیونیستی با برخی غربگرایان فلسطینی- که ساکن اروپا بودند- ایجاد شده بود. صهیونیست ها سال 1982 برای در تنگنا قرار دادن، جنبش های آزادی بخش فلسطین، بیروت را اشغال و فلسطینیان را از آنجا اخراج کردند. هرچند که حضور صهیونیست ها قریب دو دهه پس از آن در لبنان به طول انجامید، اما اشغال جنوب لبنان توسط صهیونیست ها، زمینه آغاز مذاکره بین صهیونیست ها و فلسطینیان را فراهم کرد. انتفاضه اول یا همان انتفاضه سنگ که سال 1987 آغاز شد به صهیونیست ها این منطق را دیکته کرد که اگر به سمت مذاکره نروند باید منتظر درگیری های بیشتری باشند تا زمانی که از هستی ساقط شوند.
اعلامیه استقلال سازمان آزادی بخش، آغاز سازش
15 نوامبر 1988 سازمان آزادی بخش فلسطین به ریاست یاسر عرفات، در نشست شورای ملی (مجلس الوطنی) که در الجزایر برگزار شد استقلال فلسطین را اعلام کرد. اگرچه ظاهر این اقدام، انقلابی و تلاش در جهت استقلال فلسطین بود، اما حقیقت آن یک عقب نشینی از مبارزه مسلحانه ای بود که از سه دهه قبل آغاز کرده بودند. این اعلامیه که یکبار سال 1948 صادر شده بود بر صلح جویی و مبارزه مسالمت آمیز تأکید داشت و در زمانی صادر می شد که هنوز یکسال از انتفاضه اول (8دسامبر1987) نگذشته بود. مردم فلسطین طی این مدت شهدای زیادی را تقدیم کرده بودند و صهیونیست ها در اوج فشار حاصل از انتفاضه قرار داشتند. حسنی مبارک که خود از ایادی غرب بود به عرفات گفت دارد با خون ملتش معامله می کند.
اعلامیه استقلال 1988 نشان دهنده این موضوع بود که کانال ارتباطی صهیونیست ها خوب عمل کرده اند و این اقدام صهیونیست ها نتیجه بخش بوده است.
کنفرانس 1991 ، خفت ساف در مادرید
بوش پدر سال 1990 در زمانی که انتفاضه ادامه داشت، طرحی را با عنوان «روند صلح خاورمیانه» (middle east peace process) ارائه کرد. براساس این طرح بوش پدر، کنفرانس مادرید در سال 1991 برگزار شد. در این کنفرانس که با شعار زمین در برابر صلح به وجود آمد و قرار بود کشورهای عربی در برابر صلح با رژیم صهیونیستی، زمین های اشغالی خود را دریافت کنند، هیچ نتیجه ای برای هیچ طرفی نداشت و در این میان وضع سازمان آزادی بخش فلسطین از همه وخیم تر بود. صهیونیست ها پیش شرط خود را برای حضور در این کنفرانس اعلام کرده بودند: هیچ عضوی از سازمان آزادی بخش فلسطین یا فلسطینیان ساکن قدس نباید در این کنفرانس حضور داشته باشند.
صهیونیست ها تا آخر نیز روی این شرط خود ایستادند و در نهایت یک کمیته مشترک اردنی- فلسطینی تشکیل شد و چند نفر فلسطینی که عضو ساف نبودند در کنار هیئت اردنی در این کنفرانس حضور یافتند.
در 3 روز مذاکرات مادرید نتیجه ای حاصل نشد. طی دو سال بعد که نشست های تکمیلی این کنفرانس در واشنگتن برگزار شد نیز نتیجه ای به دست نیامد و این کنفرانس رسما پس از دو سال تلاش بی فایده در بن بست به شکست انجامید. این نخستین تلاش ساف برای مذاکره بود که رسماً با قلدری صهیونیست ها بی فرجام مانده بود.
توافقنامه اسلو 1993
در همان روزهایی که کنفرانس مادرید در جریان بود، یک تیم فلسطینی به ریاست ابومازن در اسلو نروژ در حال مذاکره مخفیانه با صهیونیست ها بود. مذاکرات اسلو توسط دولت های اروپایی به شدت محافظت می شد تا قبل از پایان رسانه ای نشود. طی 12 دور مذاکره که از سال 1991 آغاز شد، ساف نتوانست خواسته های خود را به کرسی بنشاند و سرانجام با فشار اروپایی ها به توافقی نیم بند تن داد تا مقدمه ای برای توافقات تکمیلی باشد. توافقنامه اسلو تنها نتیجه ای که در بر داشت به رسمیت شناخته شدن رژیم مجعول «اسرائیل» از سوی ساف بود. در مقابل صهیونیست ها حاضر نشدند کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند بلکه ساف را به عنوان نماینده رسمی ساکنان فلسطینی کرانه باختری رود اردن به رسمیت شناختند. یعنی آنها نه کشور فلسطین را به رسمیت شناختند و نه ملت فلسطین را. در مقابل ساف، «اسرائیل» را به رسمیت شناخت.
غزه اریحا 1994
در توافقی که در سال 1993 بین اسحاق رابین و یاسر عرفات در واشنگتن به امضا رسید مقرر شد صهیونیست ها بخش هایی از فلسطین را به ساف بدهند. در توافقنامه غزه اریحا 1994 قرار شد منطقه نوار غزه و بخشی از اریحا را به سازمان آزادی بخش فلسطین بدهند و در این منطقه حاکمیتی موقت از سوی عرفات به وجود آید و پس از آن طی مذاکراتی که نباید بیش از پنج سال به طول انجامد، توافقات نهایی بین دو طرف انجام شود و دو کشور فلسطینی و یهودی در فلسطین ایجاد شود. یاسر عرفات سال 1994 وارد نوار غزه شد و حاکمیت موقتی با عنوان «سلطة الفلسطینیة» را که در فارسی حکومت خودگردان خوانده می شود را به وجود آورد.
قاهره 1995
سال 1995 صهیونیست ها باز خواسته های خود را تغییر دادند و خواستار این شدند تا نوار غزه و کرانه باختری رود اردن به 3 منطقه تقسیم شوند و حاکمیت موجود در این 3 منطقه بین حکومت خودگردان و رژیم صهیونیستی به نحو زیر تقسیم شود. منطقه «الف» شامل شهرهای فلسطینی که حاکمیت سیاسی- اداری و امنیتی آن در اختیار حکومت خودگردان است. منطقه «ب» شامل روستاهای فلسطینی و جاده های منتهی به آنها که این مناطق از حیث سیاسی- اداری در اختیار حکومت خودگردان و از حیث امنیتی تحت اشراف صهیونیست ها خواهد بود. منطقه «ج» که شامل شهرک های یهودی نشین، پادگان های نظامی رژیم صهیونیستی و جاده های منتهی به آنها است از حیث سیاسی-اداری و امنیتی در اختیار صهیونیست ها خواهد بود. این خواسته ها، تحت عنوان توافقنامه قاهره یا «اسلو2» در شهر طابا مصر انجام شد و در قاهره به امضای دو طرف رسید.
این توافقنامه اعمال خواسته های صهیونیست ها و تغییر توافقنامه ای بود که 4 سال روی آن مشورت و رایزنی صورت گرفته بود. پس از این نشست در سال 1997، برخی تغییرات در خصوص تغییر استقرار نیروها به وجود آمد که تحت عنوان پروتکل الخلیل شناخته می شود. اما در حد یک توافق بین مقامات درجه 1 نبود.
وای ریور اول 1998
این دور از مذاکرات که با هدف تکمیل توافقات قبلی و رسیدن و توافق نهایی آغاز شد از همان ابتدا با مانع تراشی های صهیونیست ها روبرو بود. در این مذاکرات اسحاق رابین ترور شده بود و به جای او بنیامین نتانیاهو به عنوان نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مذاکرات حاضر بود. در این توافق، صهیونیست ها متعهد شدند 13درصد از منطقه «ج» را به ساف تحویل دهند تا به منطقه «ب» و «الف» تبدیل شود. این اقدام انجام نگرفت، اما در مقابل ساف متعهد شد با تروریست نامیدن مبارزان فلسطینی، هرگونه اقدام مقاومتی را سرکوب کند. همچنین هرگونه اقدامی که می تواند مردم فلسطین را به سمت مقاومت و مبارزه علیه صهیونیست ها تشویق کند متوقف کنند و در مدارس هر گونه آموزشی که می تواند به مقاومت اشاره کند را حذف کنند.
علاوه بر این، بندهایی از منشور ساف که در آن بر مبارزه مسلحانه تأکید شده بود از این منشور حذف شد و مقرر شد برای اجرای این بندها تیم های مشترک فلسطینی و اسرائیلی تشکیل شوند و نشست های مشترکی داشته باشند.
انتهای پیام/