نبودِ نظام انگیزشی، دلیل بیرغبتی معلمان به آموزشهای ضمن خدمت
کاملا صحیح است که دورههای ضمن خدمت فرهنگیان از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیست اما به نظر نمیرسد که کیفیت دورهها، عامل اصلی کاهش رغبت معلمان برای حضور در آن باشد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، ذکریا حسینی، پژوهشگر حوزه سیاستگذاری آموزش در یادداشتی به بررسی موضوع آموزشهای ضمن خدمت معلمان و تأثیر آن در بهروزرسانی و توانمندسازی معلمان برای ایفای وظایف تخصصی پرداخته است.
او در بخشی از این یا داشت تأکید دارد که برخلاف تصور مسئولان فقدان کیفیت، علت اصلی استقبال نکردن معلمان از دورههای ضمن خدمت نیست.
مشروح این یادداشت بدین شرح است:
علی الهیار ترکمن معاون وزارت آموزش و پرورش به تازگی «فقدان کیفیت» را علت اصلی عدم استقبال معلمان از دورههای ضمن خدمت اعلام کرده است، او ضمن تشریح تلاشهای وزارت آموزشوپرورش در جهت توسعۀ دورههای تربیت معلم تصریح کرد که معلمان نیز مشابه دیگر کارمندان دولت نسبت به دورههای بازآموزی بیاعتنا هستند و این مسئله را یک ایپدمی در کشور توصیف کرد.
راهحل پیشنهادی برای حل این مشکل را «ارتقاء کیفیت دورههای آموزشی» دانست در واقع به نظر میرسد که او «فقدان کیفیت» را علت اصلی عدم استقبال معلمان از دورههای ضمن خدمت میداند بر این اساس این نتیجه قابل احصاء خواهد بود که در صورت ارتقاء کیفیت دورههای ضمن خدمت، استقبال معلمان از این دورهها افزایش خواهد یافت. اما آیا به راستی این رابطه برقرار است؟
فقدان کیفیت، علت اصلی عدم استقبال معلمان از دورههای ضمن خدمت نیست.
البته در شناسایی چالش با معاون وزارت آموزشوپرورش همعقیده هستیم اما پیرامون تحلیل و ریشهیابی عوامل به وجود آورندۀ آن خیر؛ در واقع درست است که معلمان آنطور که باید نسبت به دورههای ضمن خدمت رغبت ندارند، همچنین کاملا صحیح است که این دورهها از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیستند اما به نظر نمیرسد که کیفیت دورهها، عامل اصلی کاهش رغبت معلمان باشد.
برای تایید تحلیل فوق کافی است چند پرسش مهم در ذهن مرور شود؛ اینکه به راستی معلمان چه میزان از کتب و منابعی که میتواند برای حرفۀ معلمی آموزنده باشد استفاده میکنند؟ اساسا کتب این چنینی چه میزان تیراژ چاپ دارد؟ معلمان سالانه چه میزان نیاز خود برای ارتقاء دانش و مهارت را به وزارتخانه اعلام میکنند؟
علت اصلی عدم استقبال معلمان از دورههای ضمن خدمت، ضعف در «نظام انگیزشی» معلمان است.
به نظر میرسد ریشۀ چالش فوقالذکر، «نظام انگیزشی» معلمان است؛ اینکه ساختارها به گونهای است که اغلب معلمان اساسا انگیزهای برای ارتقاء دانش و مهارت حرفهای خود ندارند. اما کدام ساختارها این پدیده را رقم زده است؟
برای پاسخ به پرسش فوق ضروری است نخست به سوالی دیگر پاسخ دهیم؛ اینکه اساسا چرا افراد دانش و مهارت حرفهای خود را ارتقاء میدهند؟ هدف افراد از ارتقاء دانش و مهارت حرفهای، افزایش بهرهوری و ارتقاء عملکرد است تا به موجب آن ارزشافزودۀ خلق شده توسط آنان ارتقاء یابد و نهایتا سطح حقوق و دستمزد ایشان افزایش یابد.
با عنایت به تبیین فوق، پاسخ به سوال اصلی – اینکه کدام ساختارها انگیزه معلمان برای ارتقاء مهارت را از بین برده است – بسیار سهل خواهد بود؛ وقتی در نظام آموزشی، هستۀ مرکزی عملکرد معلمان که همانا تحقق یادگیری در دانشآموزان است، تاثیر معناداری در تشویق و تنبیه آنها ندارد، چگونه انتظار داریم که انگیزهای برای ارتقاء عملکرد خود داشته باشند؟
در ساختاری که میان معلم فعال و دغدغهمند و خلاق و یک معلم تنبل و غیرمتعهد تفاوت معناداری وجود ندارد – به جز حداکثر دریافت یک لوح تقدیر – آیا انتظار ارتقاء عملکرد از مسیر افزایش دانش و مهارت انتظاری غیرمعقول نیست؟
برای ترغیب معلمان به ارتقاء دانش و مهارت، کافی است تفاوت میان معلم بد و خوب معنادار شود.
بر این اساس اگر مسئولین به دنبال ارتقاء دانش و مهارت حرفهای معلمان هستند، به نظر میرسد اقدام منطقی آن است که تلاش کنند ساختارها به گونهای اصلاح شود که تفاوت میان معلم خوب و بد معنادار شود؛ در این شرایط حتی اگر وزارت آموزشوپرورش هیچ دورۀ ضمن خدمتی برگزار نکند و گواهی گذراندن دورۀ ضمن خدمت نیز هیچ تاثیری بر روی حقوق معلمان نداشته باشد، معلمان به صورت خودجوش در پی ارتقاء دانش و مهارت خود خواهند بود و هدف نهایی که همانا ارتقاء وضعیت یادگیری دانشآموزان است به مراتب بهتر رقم خواهد خورد.
انتهای پیام/