خدمات و لطمات استقلال جشنواره جهانی فیلم فجر
اکنون پس از برگزاری چهارمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر به شیوهای مستقل از جشنواره ملی، فرصت خوبی فراهم شده است تا به بررسی اهم خدمات و لطمات ناشی از استقلال این دو جشنواره از یکدیگر بپردازیم.
خبرگزاری تسنیم- محمد خاجی
سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر امسال چهارمین دوره استقلال خود را از جشنواره ملی فجر سپری کرد. به زعم گروهی از کارشناسان و صاحب نظران سینما، مستقل شدن بخش بینالملل جشنواره فجر از بخش ملی آن، به معنای ایجاد فرصت تازهای است که میتواند موجب بهتر دیده شدن این بخش و افزایش تأثیرگذاری جشنواره فیلم فجر در مقیاس بین الملل شود. چه آنکه در دورههای پیشین که برگزاری بخش ملی و بین الملل جشنواره فجر با یکدیگر همزمان بود، عموم توجه افکار عمومی به فیلمهای ایرانی جشنواره جلب میشد و بخش بین الملل آنچنان که باید مورد اقبال و توجه مخاطبان قرار نمیگرفت. با این وجود، گروه دیگری از صاحب نظران سینما نسبت به مواردی مانند بریز و بپاشهای فراوان برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر، عدم راهبرد سیاستگذاری و فقدان دستاورد ملموس و مشخص بین المللی این جشنواره در سالهای استقلال آن از جشنواره ملی معترض بوده و بر این باورند که تفکیک جشنواره جهانی از ملی دستاورد ملموس و قابل اعتنایی جز تحمیل هزینه مضاعف به سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه نداشته است. طی سالهای اخیر چندین صنف سینمایی شامل انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، اتحادیه تهیه کنندگان، کانون کارگردانان سینما و... نیز با انتشار بیانیههای مجزا خواستار لغو برگزاری مستقل جشنواره جهانی از جشنواره ملی و ادغام این دو جشنواره با یکدیگر شدهاند. بدین ترتیب گروه دوم طرفدار ادغام دوباره جشنواره جهانی با ملی بوده و تفکیک این دو جشنواره از یکدیگر را تصمیم درستی نمیدانند.
استقلال بخش بین الملل جشنواره از بخش ملی آن ایده حجت الله ایوبی معاون سینمایی وقت بود که در زمان مطرح شدن موافقان و مخالفان بسیاری داشت؛ تا اینکه سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان، در سال 95 و از جشنواره سی و چهارم استقلال جشنواره جهانی از ملی جامه عمل به خود گرفت. نخستین بار بیست و پنجم شهریور ماه سال 93 بود که پس از برگزاری چندین نشست و هم اندیشی با حضور مدیران سینمایی و گروهی از سینماگران، علیرضا رضاداد دبیر وقت جشنواره فیلم فجر از جدایی بخش بین الملل از بخش ملی آن خبر داد. در شرایطی که کم توجهی مخاطبان و خنثی بودن بخش بین الملل جشنواره به ترجیع بند اظهارنظرهای عدهای از اهالی سینما بدل شده بود، مدیران سینمایی وقت، تمهید را در استقلال جشنواره جهانی از ملی یافتند تا شاید با اتخاذ این رویکرد، بخش بین الملل جشنواره فجر جانی تازه به خود بگیرد و از سوی سینماگران داخلی و خارجی مورد اقبال و توجه بیشتری واقع شود.
اکنون پس از برگزاری چهارمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر به شیوهای مستقل از جشنواره ملی، فرصت خوبی فراهم آمده است تا با اتکا به ادله هر یک از این دو گروه موافق و مخالف استقلال جشنواره جهانی از جشنواره ملی، اهم خدمات و لطمات بالقوه ناشی از استقلال این دو جشنواره از یکدیگر را که برخی از آنها نیز بالفعل شدهاند، مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
الف)چالشها:
1. تبدیل جشنواره جهانی به رقیبی برای جشنواره ملی:
نخستین چالش بالقوه ناشی از استقلال جشنواره جهانی فیلم فجر، به تبدیل تدریجی این جشنواره به بدیلی برای جشنواره ملی بازمیگردد. رویکرد و عملکرد متعارض هیئت انتخاب جشنواره جهانی نسبت به جشنواره ملی در انتخاب فیلمهای ایرانی حاضر در این جشنواره طی سالهای اخیر، موجب شده فیلمهایی که پیشتر جواز حضور در جشنواره ملی را دریافت نکردهاند، مسیر حضور در جشنواره جهانی را پیش بگیرند. مرور ترکیب فیلمهای ایرانی حاضر در جشنواره جهانی طی سالهای اخیر نشان میدهد که این جشنواره گاه به بستری برای نمایش فیلمهایی تبدیل شده است که پیش از این به دلیل ضعفهای کیفی یا موارد ممیزی جواز حضور در جشنواره ملی را نیافتهاند. تاکنون فیلمهایی نظیر «دلم میخواد»، «گرگ بازی»، «هتریک»، «آستیگمات»، «درساژ»، «پیلوت» و... به دلیل عدم پذیرش در جشنواره ملی، در جشنواره جهانی مورد پذیرش قرار گرفته و به نمایش درآمدهاند. رویکرد کنونی جشنواره جهانی در انتخاب فیلمهای ایرانیای که دلیل ضعف کیفی یا مسائل ممیزی امکان حضور در جشنواره ملی را نیافتهاند، بروز تعارض رویکرد و تقابل میان این دو جشنواره را بیش از پیش تقویت میکند. به نظر میرسد تداوم این رویه در بلندمدت میتواند جشنواره جهانی را به رقیب و بدیلی برای جشنواره ملی بدل کرده و در ادامه اعتبار جشنواره ملی را از حیز انتفاع ساقط کند. محصول محتوم تداوم روند کنونی این خواهد بود که طیف وسیعی از سینماگران ایرانی نسبت به حضور در جشنواره ملی مایوس و بی انگیزه شوند؛ کما اینکه پیش ازین برخی سینماگران ایرانی در مصاحبههای خود به صراحت اعلام کردهاند که ازین پس فیلمهایشان را در جشنواره ملی شرکت نمیدهند و تنها حاضر به نمایش آثارشان در جشنواره جهانی فیلم فجر خواهند بود.
2.انگاره سازی غیرواقعی در ذهن مخاطبان خارجی
تبدیل جشنواره جهانی به بدیلی برای جشنواره ملی، در برخی مواقع به ایجاد بستری برای حضور فیلمهای کم کیفیت یا مسئلهدار ایرانی در جشنواره جهانی منجر شده است. تداوم این رویه در بلندمدت میتواند موجب شکل گیری تصاویر و انگارههای منفی و عمدتا غیرواقعی نسبت به جامعه ایران در ذهن مخاطبان خارجی شود. نمایش فیلمهایی در جشنواره جهانی که عموما تصویری پر تنش و خلاف واقع از جامعه ایران به دست میدهند، میتواند بر شکل گیری تصویر ارائه شده از ایران و جامعه ایرانی در ذهن مخاطبان خارجی تاثیرگذار باشد و از آنجاکه هر مهمان خارجی میتواند در حکم یک سفیر فرهنگی برای کشورش عمل کند، تصور بدبینانه وی میتواند به مردم کشورش نیز تسری یابد و گستره این تصور منفی نسبت به جامعه ایران و مناسبات زندگی در آن بیش از پیش در میان مخاطبان خارجی سینمای ایران گسترش پیدا کند.
3. تحمیل هزینههای مضاعف به سازمان سینمایی و عدم شفافیت مالی
سومین چالش عارض بر جشنواره جهانی تحمیل هزینه مضاعف به سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. به باور گروهی از منتقدان، جشنواره جهانی در مقایسه با جشنوارههای بین المللی هم سطح، جشنوارهای پر هزینه و مملو از ریخت و پاشهای مالی است. این درحالی است که مدیران جشنواره جهانی تاکنون از ارائه گزارش مالی شفاف نسبت به ریز مخارج و درآمدهای جشنواره نیز امتناع کردهاند. بدین ترتیب، برگزاری مستقل جشنواره جهانی موجب شده همه ساله برای برگزاری این جشنواره هزینههای مضاعفی به سازمان سینمایی و وزارت ارشاد بار شود. این در حالی است که هم اکنون بسیاری از جشنواره های سینمایی معتبر دنیا بودجه مورد نیاز خود را توسط سرمایه گذار و اسپانسرهای مستقل تامین میکنند. به نظر میرسد طراحی مدل مناسب تامین بودجه برای جشنواره جهانی فیلم فجر ضرورتی کلیدی است که باید در راستای کاهش تخصیص بودجه دولتی به این جشنواره در دستور کار مدیران و دست اندرکاران جشنواره جهانی قرار گیرد. از دیگر سو، تعهد مدیران جشنواره نسبت به ارائه گزارشهای مالی شفاف و مستند درباره درآمدها و هزینه کردهای سالانه جشنواره جهانی فیلم فجر، ضرورت مهم دیگری است که باید در دستور کار مدیران این جشنواره قرار گیرد.
ب)فرصت ها
1.عطف تمرکز مضاعف جامعه سینمای بین الملل به سینمای ایران
نخستین فرصت بالقوه ایجاد شده در پرتو استقلال جشنواره جهانی فیلم فجر میتواند به جلب توجه مضاعف سینمای دنیا به سینمای ایران بازگردد. فرصتی که در صورت حُسن تحقق، زمینه ارتقای شناخت ظرفیتهای سینمای ایران در میان جامعه سینمایی بینالملل را فراهم میکند. از آنجاکه سینما اکنون به یک ابزار مهم جهت پیشبرد دیپلماسی فرهنگی و سیاسی کشورها بدل شدهاست، میتوان با بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه و پرشمار آن، تحقق بسیاری از اهداف سیاسی، فرهنگی و دیپلماتیک از پیش طراحی شده ملی و فراملی را تسهیل نمود. عطف تمرکز مضاعف جامعه سینمای بین الملل به سینمای ایران میتواند در گام بعدی به عطف توجه مردم ملل مختلف به سینمای ایران منجر شده و سرانجام در پرتو اهتمام ملتها، توجه دولتها را نیز به خود جلب کند.
2. تحقق امکان گفتگوی میان فرهنگی در گسترهای وسیع تر
سینما اکنون ابزاری پرکاربرد جهت گفتگو و تبادل میان فرهنگها به شمار میرود. نمایش اشتراکات و تاکید بر آموزههای ارزشمند دینی و فرهنگی در سینما، میتواند زمینه گفتگو و قرابت میان دین مبین اسلام و فرهنگها و ادیانهای مختلف جهان را به وجود آورد و از طریق صدور فرهنگ ایرانی-اسلامی به اقصی نقاط دنیا، منشاء تاثیر و تحولات مثبت فرهنگی و هنری در مقیاس بین الملل باشد. حضور مهمانان خارجی در جشنواره جهانی فیلم فجر که هر یک فرهنگها و گفتمانهای فکری مختلفی را نمایندگی میکنند، میتواند امکان گفتگوی میانفرهنگی با ابزار سینما را در گستره ای وسیعتر میسر کند. اکنون که جهان اسلام بیش از همیشه به گفتگو، وحدت و همگرایی استراتژیک نیازمند است، سینما میتواند نقشی کلیدی در راستای تسهیل گفتگو و تبادلات سازنده میان فرهنگها و ادیان مختلف در گسترهای جهانی ایفا نماید.
3. ایجاد پتانسیل بالقوه برای تبدیل شدن به ویترین سینمای خاورمیانه
به باور بسیاری از صاحب نظران، ظرفیت بالقوه سینمای ملی ایران به حدی است که در صورت طراحی و اجرای سیاستگذاریهای مناسب و مقتضی، میتواند به قطب موثر و محور جریانساز فعالیتهای سینمایی در سطح منطقه و خاورمیانه بدل شود و از این رهگذر، زمینه لازم برای تحقق بخش مهمی از اهداف دیپلماتیک ملی در سطح منطقه را فراهم آورد. جهتدهی و الهام بخشی به سینماگران مسلمان، انقلابی و استعمارستیز در سراسر دنیا، کارویژه بسیار مهمی است که در پرتو اهتمام به این امر میتواند محقق شود. جشنواره جهانی فجر میتواند با جمع آوری آثار مهم سینمای منطقه و خاورمیانه در طول یک سال، به ویترینی برای نمایش آثار مهم سینمای استراتژیک کشورهای خاورمیانه در جهان بدل شود.
4. پویایی مضاعف اقتصاد سینمای ایران
اقتصاد سینما از جمله موثرترین عوامل در رشد و شکوفایی سینماست. چنانچه چرخه اقتصاد سینما در تعامل و تبادل با سینمای اقصی نقاط دنیا قرار گیرد، میتواند بیش از پیش مسیر پویایی و شکوفایی را پیش بگیرد و گردش سرمایه را به سمت خود جذب کند. بازاریابی و تبلیغات موثر برای فیلمهای سینمایی ایرانی به ویژه در حوزه تولیدات استراتژیک سینمای ایران در بخش بازار جشنواره جهانی فیلم فجر، میتواند زمینه دیده شدن مضاعف این آثار را فراهم سازد و احتمال سفارش و پخش آنها در کشورهای منطقه و جهان را بیش از پیش افزایش دهد. این امر افزون بر کارکرد مثبتی که در راستای تحقق اهداف دیپلماسی فرهنگی کشور ایفا میکند، میتواند به خودی خود چرخه اقتصادی سینمای ملی را شکوفاتر ساخته و آن را با سرعت بیشتری به حرکت درآورد.
5. افزایش احتمال تولیدات استراتژیک میان کشورها
یکی دیگر از مکانیزمهای تحقق دیپلماسی فرهنگی و سیاسی کشور در سطح منطقه و دنیا، افزایش تولیدات سینمایی استراتژیک مبتنی بر مصالح، اقتضائات و منافع ملی و منطقهای است. این امر افزون بر تاثیرگذاری مثبت بر مناسبات سیاسی و دیپلماتیک میان ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان، میتواند بستر لازم جهت تاثیرگذاری و اقناع افکار عمومی در سطح ملی و فراملی را نیز فراهم سازد و امکان تقریب بین الاذهانی ملتها و دولتها حول محورها و مفاهیم مشترک و ارزشمند دیپلماتیک و فرهنگی را تسهیل سازد و در نهایت وحدت رویه میان آحاد مردم در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی را گسترش دهد. حضور فیلمسازان و سرمایهگذاران بینالمللی سینمایی در جشنواره جهانی فجر میتواند بستر مناسبی برای عقد قراردادهای سینمایی و افزایش تولیدات استراتژیک سینمایی مشترک میان ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان را فراهم سازد. گرچه اکنون پس از گذشت چهار سال از استقلال جشنواره جهانی فیلم فجر از جشنواره ملی، این کارکرد در معنای تام و تمام خود محقق نشده است.
6. روزآمدسازی دانش و بینش سینماگران ایرانی از طریق تبادل تجربه با سینماگران خارجی
حضور سینماگران مجرب و متخصص خارجی در جشنواره جهانی فیلم فجر در کنار برگزاری کارگاههای تخصصی در رشتههای مختلف سینمایی، میتواند بستر مناسبی جهت انتقال دانش و تجربه به سینماگران ایرانی را فراهم ساخته و گامی موثر در راستای توانمندسازی آنها به شمار آید. تبادل و تعامل سینماگران ایرانی با سینماگران بینالمللی امکانی است که در جشنواره جهانی بیش از پیش میسر شده است اما همچنان تا رسیدن به کارکرد مطلوب و مورد انتظار خود فاصله دارد. در این راستا باید توجه داشت دعوت از سینماگران متعهد و ضداستعمار سینمای جهان، میتواند در کنار انتقال دانش به سینماگران ایرانی، به انتقال بینش نیز منجر شود. از این رو ضروری است مدیران و دست اندرکاران جشنواره جهانی فیلم فجر در انتخاب فیلمها و فیلمسازان خارجی حاضر در جشنواره جهانی فیلم فجر، از اتکاء صرف بر مولفههای دانشی و تکنیکال آنها پرهیز کرده و به بینش و اندیشه آنها توجه جدیتری داشته باشند.
7.آشنایی مضاعف مخاطبان با سینمای بینالملل و ارتقای سطح سواد سینمایی آنها
آشناسازی مخاطبان داخلی با جریان روز سینمای بینالملل میتواند زمینه ارتقای سطح سواد سینمایی آنها را نیز فراهم آورد. این امر میتواند به افزایش قدرت تحلیل و خوانش انتقادی مخاطبان نسبت به تولیدات سینمای ملی و بینالمللی منجر شود و امکان آشنایی مخاطب ایرانی با تولیدات روز سینمای جهان را افزایش دهد. جشنواره جهانی به سبب افزایش امکان حضور سینماگران بین المللی و نمایش آثارشان در ایران، میتواند در تحقق این امر موثر باشد. آنچه بایسته است در این راستا مورد توجه مدیران جشنواره قرار گیرد آن است که با دعوت از فیلمسازان و سینماگران متعهد و ضداستعمار سینمای جهان، زمینه آشنایی مخاطبان سینمای ایران با جریان سینمای متعهد و ضداستعمار سراسر جهان را بیش از سایر جریانها و مکاتب سینمایی جهان فراهم کنند.
بنابرآنچه شرح آن رفت، به نظر می رسد استقلال جشنواره جهانی فیلم فجر از بخش ملی رخدادی است که در صورت مدیریت و راهبری مقتضی و کارشناسانه، میتواند ایران را به ویترین سینمای خاورمیانه و قطب سینمایی جریانساز در سطح منطقه بدل سازد و ملجائی مطمئن برای ظهور و بروز فیلم سازان مسلمان، استعمارستیز و معارض با جریان اصلی سینمای جهان باشد. از این رهگذر میتوان امیدوار بود زمینه تقویت تعامل و ارتباطات استراتژیک سینمای ایران با سینمای منطقه و اقصی نقاط جهان در راستای تحقق اهداف دیپلماسی فرهنگی کشور نیز بیش از پیش میسر شود. رسالتی که هنوز به طور تام و تمام محقق نشده است.
اکنون پرسش مهم آن است که چرا باوجود استقلال بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر از بخش ملی آن و علیرغم همه برنامهریزیهای صورت گرفته در طول چهار دوره گذشته، همچنان رسالت فوق مغفول باقی مانده و جریانسازی و تأثیرگذاری این رویداد سینمایی در سطح ملی و منطقهای آنگونه که باید و شاید محقق نشده است؟ شاید بتوان دلیل این امر را در فقدان سیاست و راهبرد معین دست اندرکاران جشنواره جهانی فیلم فجر در برگزاری این جشنواره دانست. چه آنکه بسیاری از جشنوارههای پرآوازه جهانی به سبب اعمال سیاستها و استراتژیهای معین و مختص خود به شهرت و اعتبار جهانی دست یافتهاند اما جشنواره جهانی فیلم فجر همچنان از فقدان یک سند راهبردی مدون و معین که تشریح کننده سیاستهای کلیدی و راهبردهای خرد، کلان و میانه این جشنواره باشد، رنج میبرد و بدین ترتیب، نوعی تشویش و سردرگمی در برگزاری همه ساله آن مشاهده میشود که گاه آن را تا سر حد یک «هفته فیلم» تقلیل میدهد.
در تحلیل نهایی، باید گفت جشنواره جهانی فیلم فجر پس از گذشت 4 سال از استقلال خود، هنوز نتوانسته است بخش مهمی از مطالبات و انتظارات جامعه سینمایی کشور را در سطح ملی و بینالمللی برآورده سازد. تبیین چرایی این مسئله، ضرورت بسیار مهمی است که باید در جهت تنویر افکار عمومی و رفع دغدغه منتقدان جشنواره جهانی فیلم فجر از سوی مدیران و دست اندکاران این جشنواره مورد توجه قرار گیرد.
انتهای پیام/