معادلات جدید در عرصه متغیر منطقه؛ عقبنشینی اردوگاه آمریکایی-صهیونیستی
اردوگاه امپریالیستی آمریکایی- صهیونیستی در حال عقبنشینی است و تلاشهای آن برای تحت کنترل گرفتن مقدرات منطقه و از بین بردن رویکردهای استقلالطلبانه با شکست روبرو شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری المیادین، پیروزی محور مقاومت در سوریه در یکی از ابعاد خود نشان دهنده اراده ایران برای مبارزه با استکبار جهانی بود. به این ترتیب بود که این کشور بعد از 7 سال جنگ در سوریه به عنوان برنده اساسی و قدرتمند عرصه تحولات سوریه مطرح شد. این موضوع پیامدهای مهمی در منطقه خواهد داشت.
در شرایط کنونی آمریکا به دنبال خروج از سوریه است و در مرحله آینده از تمام منطقه عقبنشینی خواهد کرد.اسرائیل نیز در شرایط دفاعی قرار گرفته و درگیریهای داخلی در محور آمریکایی بیش از هر زمان دیگر مشخص شده است. درگیریها در نتیجه پیامدهای شکست استراتژیک گستردهای است که در عرصه تحولات سیاسی سوریه گریبان ائتلاف آمریکایی را گرفته است.
این یک مبالغه نیست، البته آنها هنوز به صورت کامل شکست نخوردهاند و قدرت دارند، اما مبارزات خود را با عقبنشینی دنبال میکنند. برای اولین بار در تاریخ این منازعات ارتش رژیم صهیونیستی دیگر نمیتواند برای انجام حملات مختلف در منطقه برنامهریزی کند و با جنگی ناگهانی و آسان و با هزینههای کم پیروز شود. آمریکاییها نیز که پیش از این از اسرائیل به عنوان پایگاه نظامی برای حملات خود استفاده میکردند، از ورود به جنگهای مختلف ناتوان شدهاند.
شرایط دنیا در سال های اخیر تغییر کرده است. در دنیا محوری وجود دارد که به آرامی در حال افول است و محور دیگر در حال پیشروی است. اردوگاه امپریالیستی آمریکایی- صهیونیستی در حال عقبنشینی است و تلاشهای آن برای تحت کنترل گرفتن مقدرات منطقه و از بین بردن رویکردهای استقلالطلبانه با شکست روبرو شده است. این کشور همچنین نمیتواند منطقه ما را به عرصهای برای جنگ جهانی تبدیل کند تا جلوی واقعیتهای جدید در تناقض با برنامههای خود را بگیرد. در مقابل، محور مقاومت پیشروی کرده و ابتکار عمل استراتژیک را در دست گرفته و از شرایط دفاعی به حالت هجومی وارد شده است.
ایران در حال حاضر در ارتفاعات جولان استقرار دارد و تحرکات رژیم صهیونیستی را از نزدیک دنبال میکند. به این ترتیب، ایران عمق استراتژیک در حدود 2000 کیلومتر فراتر از مرزهای خود به دست آورده است. در مقابل، عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی تنها 12 کیلومتر است که از مرزهای اردن تا دریای مدیترانه امتداد پیدا کرده است. رژیم صهیونیستی از شمال در معرض تهدید حزبالله لبنان قرار دارد و در جنوب مرزهای سرزمینهای اشغالی نیز با جبهه غرب مواجه است. همچنین در جبهه داخلی نیز تحرکات شهروندان فلسطینی دنبال میشود.
تمام این تحولات باعث شده ایران در آیندهای نزدیک به بازیگری اساسی در جهان چند قطبی جدید تبدیل شود که چین ثروتمندترین دولت آن خواهد بود و روسیه نیز به عنوان قویترین دولت آن مطرح میشود. در این شرایط اسرائیل به عنوان پایگاه نظامی آمریکا قدرت و جرأت شکستن این قواعد را نخواهد داشت.
گفتمان کنونی رژیم صهیونیستی شکایت از نقض دامنه سیطره اسرائیل توسط محور مقاومت است. تبلیغات صورت گرفته در خصوص تونلهای هجومی حزبالله لبنان و عملیات سپر موشکی یکی از نمونههای بارز این گفتمان است. رژیم صهیونیستی در عین حال هشدار داده است که حزبالله خود را برای تحت تسلط گرفتن الجلیل آماده میکند. تلآویو همچنین اعلام کرده است که ایران و حزبالله تلاش دارند در جبهه اشغالی جولان پیشروی کنند. تمام مانورهای دفاعی رژیم صهیونیستی اولویت استراتژیک خود را خارج کردن ایران و حزبالله از سوریه قرار داده است. این در حالی است که در گذشته اولویت اصلی رژیم صهیونیستی مبتنی بر ساقط کردن ایران و حزب الله مطرح میشد.
در روند معادلات منطقه ای همچنین تنشها و درگیریهای قطر و عربستان سعودی نیز افزایش پیدا کرده است. اختلافات گستردهای در حاکمیت رژیمهای عربی بر سر بقایای تروریسم جهانی مطرح است که آن را ضد کشورها و گروههای انقلابی مختلف در دنیا به کار میگیرند. اروپا و آمریکا نیز در ابزارهای مختلف اقتصادی خود و همچنین در سیاستهای بین المللی دچار تناقض هستند.
طی 40 سال گذشته تلاشهای جمهوری اسلامی ایران و قدرت و پتانسیل این کشور در پیروزی در سوریه نمود پیدا کرده است. این موضوع پیامدهای بسیارمهمی دارد و نشان میدهد که تهران از یک موقعیت استراتژیک قوی و مهم در شرق دریای مدیترانه برخوردار شده است.
این اتفاق تهران را در آینده به یکی از محورهای اساسی نظم جدید جهانی که مبتنی بر قطبهای متعدد است، تبدیل میکند.
ایران موفق شده آزادی عمل آمریکا را در دریاهای سه گانه یعنی دریای سرخ و بحر العرب و خلیج فارس محدود کند. مهمترین نکته البته این است که این کشور طی 40 سال گذشته جلوی مداخله خارجی و اجازه تاثیرگذاری خارجی در تصمیمات سیاسی و امنیتی و حتی تصمیمات اقتصادی و اجتماعی خود را نمیدهد.
ایران همچنین در شرایط کنونی رویکرد استراتژیک خود را به سمت شرق تغییر داده است. این کشور در عرصه سیاسی و نظامی متمایل به روسیه شده و در عرصه اقتصادی و تجاری نیز به چین تمایل پیدا کرده است. هرگونه ائتلاف جدی و عمیق اقتصادی میان تهران و پکن تضمین کننده پروژه راه ابریشم است. طرح اعلام شده در خصوص کمربند مواصلاتی چین از شانگهای تا آبهای گرم منطقه خلیج فارس که قرار است از اوراسیا و قفقاز و آسیای میانه عبور کند و به تهران برسد، نقطه تحولی در شرایط منطقهای خواهد بود. چین همچنین به دنبال فعالسازی بندرهای مهم در منطقه از جمله بندر چابهار است.
پروژه های بزرگ منطقه مبتنی بر دستاوردهای سیاسی ائتلاف مقاومت است که روند تقابل آن با رویکرد تکقطبی آمریکا نقش اساسی در تدوین معادلات منطقه داشته است. این پروژهها نقش مهمی را به ایران میدهد. هر اندازه که اروپایی ها در نتیجه نگرانی از تحریم های آمریکا از رویکردهای اقتصادی ایران دور میشود، چین جای آنها را میگیرد.
سال گذشته در روند تقابل آمریکا با ایران، تحولات امنیتی قابل توجهی به وجود آمد و آمریکا تلاش کرد بازدارندگی ایران را با شکست روبرو کند. گفته میشود آنها در برخی موارد موفقیتهایی را کسب کردهاند. اما باید گفت که رویکردی واقعگرایانه به این تحولات نشان دهنده قدرت بالای ایران است.
عملیات هایی که در این زمینه انجام شد، تنها به کشته شدن تعدادی از شهروندان غیر نظامی و تعداد محدودی از نظامیان منجر شد، اما نتوانست هیچ آسیب جدی به ایران و موسسات حیاتی این کشور وارد کند. حتی عملیات صورت گرفته داعش در پارلمان و مرقد امام خمینی نیز نتوانست دستاورد قابل توجهی داشته باشد. این در حالی بود که ایرانیها موفق شدند فعالیتهای خود را به خارج از مرزها گسترش داده و موشکهای خود را به صورت مستقیم به صفوف نظامیان مسلح شلیک کنند.
تحریمهای اقتصادی آمریکا ضد ایران نیز با شکست مواجه شده است. آنها به دنبال صفر کردن صادرات نفت ایران از نوامبر گذشته بودند، اما نتوانستند این هدف را محقق کنند و در عین حال توافقنامههای جدیدی برای صادرات نفت ایران به امضا رسید. اروپاییها نیز که آمریکا به عنوان یکی از محورهای فشار بر ایران روی آنها حساب میکند، به دنبال راهکارهایی برای دور زدن تحریمها و کنار گذاشتن دلار در روند مبادلات در عرصه اقتصاد جهانی هستند.
همانطور که تحریمهای آمریکا ضد ایران با شکست مواجه شد، پروژه ناتوی عربی نیز به بنبست خورد و نشستی با حجم بسیار کم به سرپرستی اسرائیل در یکی از پایگاههای تلآویو در اریتره برگزار شد. به همین علت بود که آنها نام نشست مذکور را از ناتو به کشورهای حاشیه دریای سرخ تغییر دادند، چرا که نتوانست کشورهایی نظیر مغرب و اردن و تمامی کشورهای عربی را ضد ایران متحد کند.
معامله قرن نیز نشان دهنده تزلزل نتانیاهو بود. وی بنا به درخواست محمد بن سلمان به دنبال برگزاری نشست سرانی با ترامپ بود تا بتواند خود را نجات دهد. او در این زمینه از برخی سران کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز استفاده کرد تا در حاکمیت باقی بماند و به علت فسادهای خود به زندان نیفتد. در این زمینه کافی است به نوشته های برخی مسئولان و نظریه پردازان اسرائیلی از جمله آری شاویت بپردازیم.
در حال حاضر محمد بن سلمان حتی در نزد دوستان سنتی خود نیز از معادلات کنار گذاشته شده است. او حتی در کنگره آمریکا نیز محکوم شده است و شرایطش بهتر از نتانیاهو نیست. او نمیتواند آن طور که میخواهد از تخت پادشاهی پدرش محافظت کند. این در حالی است که زمزمههایی از جایگزینی احمد بن عبدالعزیز به جای محمد بن سلمان با حمایت آمریکا و دولت انگلیس مطرح شده است.
انتهای پیام/