وقایع تلخ و شیرین دوران اسارت از زبان جانباز قمی که در ۱۶ سالگی به اسارت درآمد
گروه استانها ـ علیاکبر ریحانی یکی از جانبازان آزادهای است که با روایت وقایع تلخ و شیرین دوران اسارت در بهترین سالهای زندگیاش، طلایهدار روایتگری روزهای حماسه سازی دفاع مقدس شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، به واسطه هماهنگی اداره شاهد و امور ایثارگران آموزش و پرورش استان قم برای نخستینبار فرصت گفتوگو با جانبازی آزاده برایم فراهم شد تنها تصوری که از دوران اسارت و استواری چنین شخصیتهایی در ذهن داشتم به مشاهده مجموعههای تلویزیونی خلاصه میشد که حتی برای لحظهای تاب و تحمل شرایط و موقعیتشان برایم قابل درک و تصور نبود. باور این مسئله با شنیدن صدای گرفته و رنج کشیدهای که جان شیرین خود را فدای آرمان و ارزشهای دینی و ملیاش کرده بود برایم ملموستر شد.
با اینحال اگر تمام تاریخ برای نگاشتن لحظهلحظه روزهای حماسهساز و دفاع مقدس قلم شود تا صحنهای از آن رشادتها و جانفشانیها را به ثبت برساند زیر بار سنگین آن روایتها قطعاً خواهد شکست با همه اینها در نگاه جانبازان عزیز که خود طلایهدار روایتگری روزهای حماسهساز هستند چیزی جز شور و عشقی از انوار الهی نمیتوان جست که دنبالهروی از مسیر نور، لاجرم روشنای راه همه اقشار جامعه خواهد شد.
علیاکبر ریحانی یکی از جانبازان آزادهای است که با روایت وقایع تلخ و شیرین دوران اسارت در بهترین سالهای زندگیاش، طلایهدار روایتگری روزهای حماسه سازی شده و با آرامشی بیبدیل و ستودنی، مساعدت و مدد الهی را مرهم رنج و مشقتهای آن دوران دانست.
به همین بهانه برای بهرهمندی از بیان شیرین و شیوای این جانباز آزاده و فرهنگی به گفتوگو با ایشان پرداختیم.
علیاکبر ریحانی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در قم، با اشاره به نحوه اعزام و حضور پرافتخار خویش در میدانهای نبرد اظهار داشت: با شروع فعالیت در پایگاه بسیج از سن 14 سالگی، حال و هوای حضور در جبهه به طورجدی در من شکل گرفت تا اینکه بنا به اقتضای آن دوران، هم گام و همنوا با دوستان و با دستکاری شناسنامه برای آموزش راهی تهران شدیم با علم به اینکه با جثههای کوچکمان احتمال برگشت به شهرمان وجود داشت اما با ذکر دعا و صلوات از این خان عبور کردم و برخی از دوستان نیز هنگام حرکت از شیشه وارد اتوبوس شده و به ما ملحق شدند.
از سال 62 بعد از گذراندن دوران آموزشی تا سال 64 با رفتوآمد به جبهه توفیق حضور در عملیات مختلفی چون والفجر 8، بدر و خیبر را داشتم که همزمان با آن در پی حملات شیمیایی صدام دچار مجروحیت شده و درنهایت بعد از گذشت 18 روز از عملیات فاتحانه والفجر 8 بدون مهمات به همراه سه نفر از همرزمانم اسیر دشمن بعثی شدیم حال از آنجاییکه سنگینی این اتفاق و عملیات برای دشمن از دست دادن مناطق و منافعی را در پی داشت همین امر شدت برخورد آنها را نسبت به این موضع بیشتر میکرد.
در طول مدت یک ماه اول دوران اسارت منزلبهمنزل از بصره، مقر الرشید تا استخبارات (ساواک) البغداد و آسایشگاه ویژه اسرا، دشمن بعثی از هیچگونه آزار و شکنجه جسمی و روحی آنهم در موقعیتهایی دشوار و فضایی نامطلوب فروگزار نکرد بااینوجود بیان تکتک وقایع آن روزها در حوصله این گزارش نمیگنجد و بنا داریم اگر خدا بخواهد در قالب کتابی کلیه اتفاقات و وقایع تلخ و شیرین مدت 5 سال اسارت خویش را به نشر درآورم.
این جانباز فرهنگی به بیان گوشهای از اتفاقات و رنجها و مشقتهای دوران اسارت خود و همرزمانش پرداخت و ادامه داد: بعد از اسارت ما چهار نفر، بنا به تصور دشمن بعثی با عنوان نیروهای اطلاعاتی مورد بازجوییهای متعددی قرار گرفتیم که در این میان حضور نوجوانی ظریف جثه با 16 سال سن در چنین عملیات فاتحانهای در برابر نیروهای عظیمالجثه خود قطعاً انزجار آنان را نسبت به این موضوع و افزایش شکنجههای سخت تحریک میکرد.
همه برادران آزاده در دوران اسارت خویش قطعاً گذرشان به کوچهای با عنوان (تونل وحشت) و تعبیه نیروهای عظیمالجثه عراقی در دو طرف آن خورده است به این صورت که با گذشتن هر اسیری از آن کوچه ضربههای کابل بر سروصورت و بدن آنها فرود میآمد و چه بسیارند آزادگان نابینا و قطع عضو و نخاعی در این مسیر و بعدازآن قرار گرفتن 20 نفر مجروح در اتاقی 6 متری، بدون هیچگونه امکانات بهداشتی و حتی نور و تهویهای و از این قبیل شکنجههای روحی و جسمی که بیشمارند.
روزهایی را که زیر باران در سرمای شدید زمستانی، تنها با یک زیرپوش ساده به همراه همرزمانم در معرض شوک الکتریکی و جریان برق قرار میگرفتیم را هرگز فراموش نخواهم کرد سپس با آن شرایط نامطلوب در مقابل پنکههای روشن و شدت سرما بیماری و جراحت بسیاری از اسرا بیشتر و حادتر میشد و میتوان تنها از هوش رفتن ما یا خستگی خودشان را معیاری برای اتمام شکنجههایشان دانست اما با آن وضع و حال کوچکترین تردیدی به دل راه نداده و همواره مدد و مساعدت الهی مرهم رنجهای ما بود.
جانباز و آزاده سرافراز میهن با دلی رنجور از جور زمانه از عزاداریهای مخفیانه ماه محرم و صفر در سالهای اسارت یاد میکند: در دهه اول محرم و یکی از روزهای عاشورایی به دنبال عزاداری مخفیانهای که داشتیم با برنامهای از پیش تعیینشده، برای بیحرمتی به ارزشهای دینی ما، با رقص و آواز عدهای از نگهبانان مواجه شدیم و همزمان تاب نیاورده و همصدا با 8 آسایشگاه دیگر اسرا، نوای حسینی سر دادیم بهقدری آشکاری این مرثیهخوانی بر جان خسته ما نفوذ کرد که علارغم شکنجههای سخت و سنگین بعدازآن اتفاق، دل بیتابمان اندکی قرار گرفت.
روزها و شبهایمان آسمان ندیده گذشت تا پس از 5 سال با شنیدن خبر مبادله در سال 69، هر یک از سر شوق پیشبینیهایی از نحوه آزادیمان و چگونگی رسیدن به مقصد داشتیم اما غافل از آنکه مردم عزیز کشورمان با همراهیشان تا کنار مرز با استقبالی بینظیر به دیدارمان آمده بودند و شور و شعفی بیسابقه و ستودنی که زبان قاصر از وصف آن و تنها اشک شوق دیدار بر دیدگانمان پاسخگوی محبت آنان شد.
این جانباز فرهنگی پس از بازگشت از اسارت به حرفه پیشین خود نجاری ادامه داد تا اینکه فرصت ادامه تحصیل در رشته مدیریت و به همراه آن اشتغال در بخش اداری آموزش و پرورش استان قم برایش فراهم شد او با رقابتی پیروزمندانه در عرصه انساندوستی و عرق ملی، میهنی و دینی خویش، اکنون با 28 سال سابقه خدمت فرهنگی این بار در عرصه تعلیم و تربیت و انسانسازی یکهتاز میدان علمآموزی شده است.
وی یکی از بزرگترین عنایات خداوندی را امروز وجود مقام معظم رهبری دانست و افزود: با وجود مشکلات و سختی شرایط زندگی که دشمنان ما آنها را لمس کردهاند و با تلاش به هر نحوی بر این مشکلات دامن زدهاند اما به برکت حضور مقام معظم رهبری همچنان جرأت حمله به ایران را پیدا نخواهند کرد حال برای حفظ و نگهداری این نظام که خونهای بیشماری در این راه ریخته شده حمایت و پشتیبانی از رهبری که سکاندار و پرچمدار این نظام هستند لازم و ضروری است.
این آزاده افتخارآفرین با اشاره به بیان امام خمینی (ره) در این زمینه که نگذارید پیشکسوتان انقلاب در پیچوخم زندگی قرار بگیرند خاطرنشان کرد: اینکه تمامی جانبازان عزیز با بازی با جانشان تنها وارد معامله با خداوند شده و اجر معنوی محفوظی در پیشگاهش دارند جای بحث نیست اما رعایت شأن این عزیزان که درراه دین جان شیرین خود را به خطر انداختهاند و اکنون باتحمل درد و رنجهای بیشمار توان انجام بسیاری از کارها را ازدستدادهاند جای تأمل و بحث دارد.
ازآنجاییکه با افزایش سن بهخودیخود قوای جسمی تحلیل رفته و سیستم ایمنی بدن نیز ضعیفتر میشود درنتیجه فرد ناچار به تحمل درد و رنج بیشتری است برخی از این جانبازان حتی در تأمین هزینههای درمان خود ماندهاند و با قطع بیمه تکمیلی آنها طی سه ماه گذشته این عزیزان علاوه بر مشقت بیماری بر مشکلاتشان نیز افزودهشده حال این نکته به نظر میرسد که در این زمینه اگر تنها بر رعایت قوانین مصوب نه کمتر و نه بیشتر پایبند شویم باری بر مشکلاتشان نمیافزاییم.
گزارش از الهام پناهی فر
انتهای پیام/ش