نگاهی به پروسه انیمیشنسازی در استودیوی «صبیان»
پروسه انیمیشنسازی فرآیندی جذاب در نگاه مخاطبان این حرفهاست که گزارش از این فرآیند تولید در استودیوی صبیان را به روایت تسنیم میخوانید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، هنگامی که صحبت از انیمیشن میشود همهی ما به دنیای رنگارنگ کودکی میرویم، خاطرات پروازِ رویاهایمان برایمان زنده میشود، به ایامی سفر میکنیم که آمال و آرزوهایمان محدود میشد به پینوکیو، حنا دختری در مزرعه، موش و گربه، دختر کبریتفروش، پلنگصورتی، شیرشاه و... . روزهایی برایمان زنده میشود که دوان دوان از مدرسه میآمدیم و پای کارتونهای تلویزیون مینشستیم. یا جایزه ما در قبال ساکت بودن و مؤدب بودن، انیمیشنی بود از طرف پدر یا مادر؛ که بخاطرش ساعتها یا روزها کاری را که شاید دلمان نمیخواست انجام میدادیم تا فقط بتوانیم دوساعت، خوش باشیم با فیلمی که بابا یا مامان از کلوپ سرِکوچه میخواست برایمان بخرد.
ما انیمیشن را با خاطرهبازیهایش، دنیای رنگارنگش، حالوهوای خیالیاش و نوستالژی هایش میشناسیم، اما کمتر میدانیم همین انیمیشن چگونه ساخته و تولید میشود؟ حتی با اینکه برای خیلیها که درک درستی از انیمیشن دارند، جهان انیمیشن برایشان تمام نشده و منحصر برای سنوسال کودکی نیست، هنوز هم دنبالش میکنند و با شور و شعف خاصی به پای تماشایش مینشینند و با آن پرواز میکنند؛ حتی اگر کودکی 60 یا 70 ساله باشند. ولی نمیدانند چه پروسهای باید طی شود تا داستان و تصاویر ذهنی یک هنرمند به انیمیشن تبدیل شود.
ساعت 10 صبح روز گذشته جمعی از خبرنگاران در هوای بارانی تهران به سمت استودیو انیمشین سازی «صبیان» حرکت میکنند، داخل خودرو هنگامی که قطرات باران به شیشه میزند در ذهن خود آنچه را خواهند دید تخیل میکنند. مقابل ساختمانی در شرق تهران از ماشین پیاده شده و داخل سالنی میشوند که به فضای کاری و اداری شباهتی ندارد.
چندین عروسک در مسیر چیده شده است، بنرها و پوسترهای کارتونی متعددی از درو دیوار آویزان است. حوزچه و فواره آبی، وسط سالن صدای دلنشینی ایجاد میکند. حتی مبلهایی که وسط سالن برای مهمانان چیده شده است هم رنگارنگ است، از رنگ بنفشِ جیغ بگیرید تا رنگهای آرامتر.
هرلحظه منتظری چندبچه و کودک به استقبالت بیایند و صاحبان آنجا باشند، اما وقتی میبینی چندنفر که حداقل سنشان 30 یا سیوچندساله است، با لبخند با طرفت میآیند و خوشآمد میگویند، حقیقتاً آدمی تعجب میکند. نمیداند کدام را باور کند، اصلا این سنوسال و ریشها به چنین فضایی نمیخورد! چندکلام که همصحبتشان میشوی، میبینی نه خیلی هم عجیب نیست، دنیای درونشان همچنان کودک است. اصلا اگر اینطور نباشد که نمیشود انیمیشن ساخت. بگذریم.
«محمدامین همدانی» رئیس خانه انیمیشن انقلاب اسلامی قرار است کمی بچهها را با فضا آشنا کند، بعد از خوشآمدگویی به مهمانان میگوید: جایی که آمدهاید نامش استودیو انیمیشنسازی «صبیان» است که در زبان عربی به معنای «بچهها» است. این ساختمان متعلق به شرکتی به نام «رایمون مدیا» است که در تولید انیمیشن، بازیهای رایانهای و جلوههای ویژه فعالیت میکند. دو طبقه از این ساختمان در اجاره «صبیان» است. استودیویی که تاکنون دو سریال پویانمایی و سه اثر سینمایی تولید کرده است و هماکنون 2 انیمیشن سینمایی و دو سریال را در دست ساخت دارد.
سپس گروه بازدید کننده را به سالن نمایش هدایت میکنند، آنجا از تولیداتی که تاکنون این استودیو داشته است، به صورت گزیده کلیپی پخش میشود. محمدامین همدانی در ادامه توضیحاتش میگوید: صبیان یکی از شرکتهای خلاق و دانشبنیان در حوزه تولید انیمیشن است که توانسته با حفظ کیفیت اثر، تولید صنعتی یعنی تولید بهروز و همراه باسرعت را داشته باشد.
وی همچنین گفت: ما از لحاظ بینالمللی هم جایگاه ویژهای در حوزه تولید انیمیشن داریم، به عنوان مثال آثار ما را با آثار مشابهش در کشورهای منطقه، تقریبا با 20 برابر قیمت ارز شگذاری و خریداری میکنند.
همدانی همچنین افزود: در حال پروسه تولید انیمیشنی هستیم به نام «جینگیلیکس» که تولید مشترک با روسیه است. حق رایت این اثر در آسیا کاملا متعلق به ماست ولی در کشورهای دیگر سهامش مشترک بین ما و روسیه میباشد.
پیشبینی روسیه بر این است که حدود 800 هزار دلار این اثر بتواند فروش داشته باشد.
سپس ادامه داد: پس از گران شدن دلار یکی از مشکلات مهم دنیای انیمیشن بحث فرار مغزها بود، ما نیروهای متخصص، خلاق و خوب بسیاری را داشتیم که مهاجرت کردند. بخش زیادی از دوستانمان در پروژه «فهرست مقدس» که از تولیدات قبلیمان بود، الان در ایران نیستند. ولی بخش زیادی از همکاران فعلیمان شرایط مهاجرت را دارند، لکن ماندهاند تا در کشور خودشان کار کنند.
صحبتهای همدانی در این بخش تقریبا تمام شد و مهمانان به یکی از مهمترین بخشهای تولید انیمیشن رفتند. به نام «موشن کبچر»، اینجا قسمتهایی که باید فیلمبرداری شود انجام میشود. سالنی تقریبا بزرگ که دورتادور آن دوربینهایی با 16مگاپیکسل (که بالاترین دوربینهای موشن کبچر است) چیده شده است.
این استودیو متعلق به شرکت «رایمون مدیا» بود که در تولیدات استودیو صبیان هم از آن استفاده میشود، اما از این به بعد وارد استودیو اصلی «صبیان» میشویم. استودیویی که شامل دوبخش است، سمت راست انیمیشنهای دوبعدی و سمت چپ سهبعدیها تولید میشوند. به اینگونه است که ابتدا فیلمنامه و طرح نگاشته میشود، بعد طراحی کاراکتر و فضاها انجام میشود، سپس حجم داده میشوند و کاراکترها استخوانبندی می شوند. سپس اصطلاحاً «انیمیِت» شده و تصاویری که کنار هم چیده شده به حرکت در میآیند.
بعد از بازدید از این سالن، گروه به سمت طبقه بعدی میروند، یکی از اتاقها جوایز و افتخاراتی چیده شده است که این بچهها کسب کردهاند.
شاید یادمان باشد سال قبل کلیپی در فضاهای مجازی منتشر شد که یک انیمیشنی تولید شده بود که فضای کربلا را مجسم میکرد، عینکی روی چشم میگذاشتی و هدفونی روی گوش و صحنه مقتل حضرت عباس (ع) را میدیدی. دیدیم آنهایی که تجربهاش میکردند ناگهان چگونه منقلب میشدند، که انگار این صحنه را واقعی دیدهاند و حضور داشتند. گریههای همراه با حزنشان را فراموش نکردیم. اما شاید کمتر کسی باشد تیمی که این اثر را با عنوان (vrکربلا) تولید کرد، چند جوان نخبه ایرانی باشند که گوشهای از همین استودیو در اتاقی 5 متری فیلمشان را ساختند.
شاید کسی نداند دانمارک با آن ادعا و مدعیانش، نتوانست این اثر را بسازد و به چند جوان ایرانی سفارش میدهد، همین بچههایی که حداکثر سنشان 30سال بود ولی بدون هیچسروصدا و پروپاگاندایی فیلمی ساختند که حتی خیلی از کمپانیهای خارجی و صاحبنام انگشت به دهان ماندند. حالا هم باز بدون سروصدا 7 پروژه در دست دارند که دوباره بتوانند چنین تجربههایی را ثبت کنند.
تور گردشی به پایان میرسد، یک نفر ساعت را اعلام میکند، ساعت 2بعدازظهر است، همه تعجب میکنند، نفهمیدیم چگونه گذشت، باید برویم. پرسنل «صبیان» به بدرقهمان میآیند اما قبل رفتن یک بار همان فیلم «vr کربلا» را برایمان دوباره پخش می کنند. عینک را میزنیم، صحرای کربلاست، از نزدیک میبینی، هر طرف که سر میگردانی روضهای میبینی، بین واقعیت و خیال راه میروی اما ته دلت از اینکه این صحنهها را چند جوان ایرانی بدون حمایت خاصی ساختهاند احساس غرور میکنی و همچنان بازهم اشک میریزی.
از سالن استودیو خارج شدیم، دوباره همان فضای دنیای واقعی، سنگ و آسفالت خشک، ماشینهای آهنی و... دیگر نه عروسکی بود، نه نقاشیای و نه خبری از خیال و رویا. راستی باران هم قطع شده بود.
انتهای پیام/