شگفتی‌ موسیقی و تصویر در «آواز جغد کوچک»/ داستان بی‌کلام، زبان بین‌المللی من برای مستندحیات وحش است

شگفتی‌ موسیقی و تصویر در «آواز جغد کوچک»/ داستان بی‌کلام، زبان بین‌المللی من برای مستندحیات وحش است

ما حدود پانصد روز فیلمبرداری داشتیم. در کار قبلی ــ در پناه بلوط ــ چهارصد روز فیلمبرداری کردیم. حدود ۱۵ ماه نیز برای تدوین و صداگذاری فیلم صرف کردیم. در کل برای این فیلم ۷۲ دقیقه‌ای، پنج سال عمرمان را گذاشتیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مهدی نورمحمدی کارگردان سینمای مستند است. او امسال با مستند «آواز جغد کوچک» به جشنواره حقیقت آمد.نورمحمدی پنج سال قبل با فیلم در پناه بلوط توانسته بود جایزۀ بهترین فیلم جشنوارۀ سینماحقیقت را بگیرد اما حالا با فیلم جدیدش به جایزۀ ویژه دبیر جشنواره رسید. صادق رضانیا نیز جایزه بهترین صدا را بخاطر این فیلم مستند دریافت کرد.

 

نورمحمدی در گفت‌وگو با تسنیم به مسائل مختلفی درباره محیط زیست و فیلم جدیدش پرداخته است. این گفت‌وگو یک روز قبل از اعلام نتیجه داوری‌‌های جشنواره حقیقت انجام شده است.

*از کجا به فیلمسازی مستند حیات وحش رسیدید؟

مهدی نورمحمدی هستم، متولد 1358 در ایلام و ساکن در آن استان. از سال 1374 به انجمن سینمای جوان راه پیدا کردم و تا الان به فیلمسازی ادامه می‌دهم. سال 1379 به استخدام تلویزیون درآمدم. با عکاسی شروع کردم و سپس تصویربرداری فیلم‌های کوتاه داستانی هشت و شانزده میلی‌متری و در نهایت ویدئو. در حوزۀ مختلف برنامه‌سازی تلویزیون کار کرده‌ام؛ از بخش‌های خبر، تاریخ، سریال‌سازی، فیلم داستانی تا یازده فیلم مستند کوتاه و بلندی که برای تلویزیون ساخته‌ام. در مرکز سینمای جوانان ایلام درس‌های عکاسی، فیلمسازی، کارگردانی و مستندسازی تدریس می‌کنم. در سال‌های اخیر، بر مستندهای حیات وحش متمرکز شده‌ام چون برایم خیلی جذاب است. علاوه بر فیلم‌های خودم با مستندهای حیات وحش که آقای فتح‌الله امیری می‌سازند همکاری می‌کنم.

* مستند «در پناه بلوط» (1392) اولین مستند حیات وحش از شما بود که اتفاقات خوبی برایش رقم خورد.

آن فیلم در خصوص سنجاب‌های ایرانی بود که جوایز متعددی گرفت. اولین جایزۀ معتبرش، تندیس بهترین فیلم مستند بلند و همچنین تندیس بهترین تدوین از هفتمین دورۀ سینماحقیقت بود. سیمرغ بلورین فجر را نیز در همان سال گرفت. در نمایش‌های بین المللی هم توانست نوزده جایزه معتبر از یازده کشور خارجی بگیرد. در اروپا و امریکا و ژاپن تقدیر شد. در سال 2017، جایزۀ ویژۀ هیئت داوران را از جشنوارۀ حیات وحش ژاپن (JWFF = Japan WildLife Festival) دریافت کرد. این جشنواره هر دو سال یک بار برگزار می‌شود.

* در جشنوارۀ سال 92 سینماحقیقت، به طور پنهانی مخالفت‌هایی با فیلم شما صورت گرفت. برخی‌ها با وجود تحسین فیلم، اعتقاد داشتند که نباید به شما جایزه داده شود.

بله. یکی از اعضای هیئت داوران به من گفت که روی ما خیلی فشار بود که جایزه را به فیلم شما ندهیم ولی ما مقاومت کردیم. می‌گفتند چرا به جک و جانور جایزه می‌دهید!

* ایده  «آواز جغد کوچک» از کجا شکل گرفت؟

علاقمند بودم که دنیای پرنده‌ها را بشناسم. در ضمن عکاسی متوجه شدم که پرندگان در معرض نابودی هستند. سعی کردم نسبت به این موضوع هشدار بدهم. برای تحقیق اولیه، دو سال وقت صرف شد. پیش از کار ما، 130 گونه پرنده در ایلام شناسایی شده بود اما بنده این تعداد را به 250 گونه رساندم. در صدد برآمدم که کتابی در معرفی پرنده‌های ایلام منتشر کنم اما هنوز ناشری پیدا نکرده‌ام که بخواهد برای چاپ این کتاب هزینه کند، چیزی که محصول 10 سال کار من بر روی پرنده‌ها است.

 

ما سی هزار دقیقه راش داشتیم به غیر از تصاویر زائد که در پایان روز حذف می‌شدند. اگر کسی روزانه هشت ساعت برای تماشای این راش‌ها صرف کند بیش از دو ماه باید بگذرد تا بتوان یک بار تصاویر را از اول به آخر دید. ما در نهایت از 500 ساعت راش قابل استفاده، یک فیلم یک ساعته بیرون آوردیم.

 

* فیلم شما با سایر مستندهای حیات وحش متفاوت است.

من عامدانه از روش مستندهای گفتارمحور پرهیز کردم. این کار برایم ساده بود و نیازی به پنج سال کار مداوم نداشت اما من خواستم که یک اثر ماندگار در این حوزه تولید کنم. در دو سال آخر تولید به شخصیت «جغد کوچک» رسیدم. متوجه شدم که بسیار فتو ژنیک و خوش‌چهره است. روزگرد هم هست. لذا روی این شخصیت متمرکز شدم و سعی کردم تا جنگل و محیط را از منظر او ببینم.

* در فیلم شما قصه‌گویی وجود دارد. شما با تصویر و بدون استفاده از کلام، به زیبایی قصه گفته‌اید.

در تمام دنیا، فیلمسازان به دلیل سختیِ این نوع کار، به دنبال آن نمی‌روند. یعنی این روش که بتوان حس یک گونه از حیوانات را منتقل کرد؛ تصاویر آنها را گرفت و با قواعد سینمایی تدوین کرد. به این سبک، جان‌بخشی یا روح‌بخشی (animism) گفته می‌شود. از معروف‌ترین فیلم‌های این سبک، رژۀ پنگوئن‌ها/ لوک ژاک (2005) March of the Penguins است که گفتار هم دارد، با صدای مورگان فریمن بازیگر سیاه‌پوست. من دنبال این بودم که به این جغد، شخصیت و کاراکتر بدهم، بدون استفاده از گفتار و نریشن. به نظر من در سینما، تصویر اصالت دارد و من دوست دارم که با زبان تصویر حرف بزنم و نه کلام. سعی داشتم با دوربین بنویسم. نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام.

* کار قبلی شما نیز در همین سبک بود.

بله. در جشنواره‌های مختلف جهانی بارها از من می‌پرسیدند که چرا شما روی فیلمتان گفتار نگذاشته‌اید؟ به آنها اینطور جواب می‌دادم که تصویر، یک زبان مشترک برای همۀ انسان‌ها است و نیازی به ترجمه ندارد.

* مراحل بعدی تولید چه بود؟ چند روز فیلمبرداری داشتید؟

ما حدود پانصد روز فیلمبرداری داشتیم. در کار قبلی ــ در پناه بلوط ــ چهارصد روز فیلمبرداری کردیم. تجهیزات من در ابتدا مناسب نبود. باید یک دوربین اسلوموشن به کار می‌گرفتیم که بتواند پرواز پرنده‌ها در آسمان را با کیفیت بالا ثبت کند. چون فقط دوربین‌های اسلوموشن که 180 فریم در ثانیه تصویر برمی‌دارند قادرند اشیاء متحرک و سریع السیر را با کیفیت خوب ثبت کنند. بالاخره با فروش ماشین پاژرو، این دوربین را با لوازم جانبی‌اش به قیمت پانزده هزار دلار خریدم؛ یک سونی F7 با لنز‌های تله. به همین خاطر است که تصاویر فیلم، جشم مخاطب را اذیت نمی‌کند وگرنه حتی یک حرکت افقی دوربین هم چشم مخاطب را اذیت می‌کند. من به تجهیزات و موارد فنی بسیار اهمیت می‌دهم، صدا و تصویر هر کدام برایم بسیار مهم هستند.

* صدای فیلم شما هم واقعاً عالی است. مخاطب متوجه می‌شود که صداهای مختلفی که جغد تولید می‌کند با هم تفاوت دارند.

بله. علاوه بر تصویر من برای صدا نیز اهمیت قائلم. کسانی که نابینا هستند صداها را بهتر می‌شنوند. پیشنهاد می‌کنم که هر وقت به کوه می‌روید چشم‌هایتان را ببندید و صداها را گوش کنید.

در کارگاه‌های مختلف شرکت می‌کنم و سعی دارم همواره بیاموزم. سینما قبل از اینکه هنر باشد، یک فن است که باید آن را یاد بگیرید. اگر عناصر فیلم، درست کار کنند مخاطب، موضوع را بهتر درک خواهد کرد و از فیلم لذت بیشتری خواهد برد. من به صدا ایمان دارم. با گرفتن صدای خوب، سعی کردم که حس حضور در میان پرندگان را به مخاطب منتقل کنم. آقای رضانیا مونتور و صداگذار فیلم، برای اصلاح صداها و فضاسازی آن، بسیار زحمت کشید. سی در صد از فیلم ما وابسته به صداها است.

* صدا در فیلم شما چه کارکردهایی دارد؟

مثلاً در فیلم، صدای یک عقاب شنیده می‌شود. ما مخاطب را آماده می‌کنیم تا جغد نسبت به آن، عکس‌العمل نشان دهد. اینطور می‌توانیم به قصۀ فیلم، تداوم بدهیم. این تداوم در مواردی، با تصویر یا حرکت سوژه صورت می‌گیرد.

* سکانس‌هایی در فیلم شما هست که ظاهراً برنامه‌ریزی شده‌اند تا عملکرد جغد بررسی و فیلمبرداری شود. مانند آن چوپان که در حین عبور با گله‌اش نی‌لبک می‌زند.

بله. در زبان کردی، آن ساز را شِمشال می‌نامند. ما در فیلم از این نوع سکانس‌های برنامه‌ریزی‌شده، فراوان داریم. عبور این چوپان، اولین سکانس ورود انسان به فیلم ماست. دلم می‌خواست انسان را به زیبایی وارد کنم و لذا از موسیقی استفاده کردم. موسیقی آهنگسازمان آقای بهزاد عبدی هم این را به خوبی بازتاب داده است.

 

تجهیزات من در ابتدا مناسب نبود.با فروش ماشین پاژرو، این دوربین را با لوازم جانبی‌اش به قیمت پانزده هزار دلار خریدم؛ یک سونی F7 با لنز‌های تله. به همین خاطر است که تصاویر فیلم، جشم مخاطب را اذیت نمی‌کند وگرنه حتی یک حرکت افقی دوربین هم چشم مخاطب را اذیت می‌کند.

 

انسان سنتی، از طبیعت استفاده می‌کند و برای پرنده‌ها هم آب می‌ریزد اما انسان مدرن، طبیعت را تخریب و جنگل را آتش می‌زند. ماشین که می‌آید، همه چیز دگرگون می‌شود. به همین خاطر، من از دنیای واقعی پرنده‌ها و آن زیبایی بکر خدادادی شروع کردم تا انسان مدرن متوجه باشد که چه چیزهایی را دارد خراب می‌کند.

در فیلم، به تعارض انسان و پرنده‌ها توجه کردم. خیلی باید دقت کنیم که زندگی ما به طبیعت ربط دارد. اگر ما اینها را از بین ببریم، شرایط زندگی بسیار سخت‌تر خواهند شد. شما وقتی به یک جنگل بکر می‌روید، آنچنان آرامشی دارید که در هیچ کجای دیگر، آن را نخواهید یافت. ما برای زندگی‌مان به این ذخایر نیاز داریم. انسان‌ها به طور شتابزده، طبیعت را در جهت منافع عاجل خودشان از بین می‌برند.

* یکی دیگر از آن صحنه‌ها، آتش‌سوزی در جنگل است.

آیا شما در این خبرگزاری، اخبار مربوط به آتش‌سوزی در جنگل‌ها را گزارش نکرده‌اید؟ من لازم نداشتم برای ساخت فیلمم جنگل را آتش بزنم. تقریباً هر روز در جنگل آتش‌سوزی رخ می‌دهد. مردم دائماً به جنگل می‌آیند و فقط به فکر کباب خودشان هستند. چند مورد را خودم ثبت و ضبط کرده‌ام. سعی من این بوده که در تصاویر دخل و تصرف نکنم. خلاقیت من در تدوین بوده است که آن حس به شما دست می‌دهد. من افتادن یک تنۀ درخت آتش‌گرفته را کات زده‌ام به نگاه جغد یا جوجه‌هایی که درون لانه هستند. و لذا آن احساس منتقل می‌شود.

* صحنۀ قطع درخت توسط مرد تبردار چطور؟

در آن سکانس می‌بینیم که دامدار می‌خواهد این درخت خشک را قطع کند اما متوجه می‌شود که جغد در آن درخت لانه کرده. لذا منصرف می‌شود. چون واقعاً همینطور بود و آن جغد که ما روی آن زوم کردیم در همین درخت خشک‌شده لانه کرده بود. حتی یک درخت خشک هم یک اکوسیستم است.

پارسال ادارۀ منابع طبیعی ایلام جنگل‌ها را فروخت. این را از زبان من بنویسید. قرار بود که درخت‌های خشک و بیمار را قطع کنند تا جنگل بهبود پیدا کند. در حالیکه خود جنگل به طور طبیعی قادر است که خودش را اصلاح کند. درختان خشک، طی چند سال به کود و خاک تبدیل می‌شوند. من باید به این افراد تذکر بدهم که حتی درون این درخت خشک نیز جانداران سکونت دارند. در فیلم قبلی ــ در پناه بلوط ــ دیده می‌شود که مردم در حفره‌های درخت سنگ می‌گذارند. این را ادارۀ منابع طبیعی به آنها آموزش داده بود که درختان با این سنگ‌ها رشد خواهند کرد. نمی‌دانم چه تفکری در پشت آن بود. ولی باعث می‌شد که سنجاب‌ها در لانۀ خودشان زنده به گور شوند. من با یک مورد مواجه شدم. آنقدر دردناک بود که نتوانستم در فیلم نشان دهم. الان خوشبختانه این طرح برچیده شده است.

* آیا اداره کنندگان محیط زیست اینقدر بی‌عقل هستند؟

یکی از مشکلات این است که ادارۀ منابع طبیعی از سازمان محیط زیست جدا است. اولی زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی است و دومی یکی از معاونت‌های رئیس جمهور. ادارۀ منابع طبیعی فقط درخت و جنگل را می‌بیند و حیوانات و اکوسیستم را نمی‌بیند. از طرف دیگر، محیط زیست فقط به حیوانات اهمیت می‌دهد و جنگل را نمی‌بیند. یادم هست که یک بار در جنگل آتش‌سوزی اتفاق افتاده بود و من پیگیر ماجرا بودم. به هر دو اداره سر زدم. منابع طبیعی می‌گفت به محیط زیست ربط دارد و بالعکس. حتی با هم دعوا کردند و دست به یقه شدند. من فیملش را هم گرفته‌ام. هر کدام می‌خواستند که از خودشان سلب مسئولیت کنند. عوامل منابع طبیعی با حیوانات آشنا نیستند و برایشان مهم نیست. منابع طبیعی باید از جهاد کشاورزی مستقل شود و یک سازمان یا وزارتخانۀ قدرتمند درست کند و وظیفۀ محیط زیست را هم بر عهده بگیرد. متأسفانه الان جنگل‌ها با رویکرد کشاورزی اداره می‌شوند. مثلاً در یک طرح جدید قرار است جنگل‌ها را به مردم واگذار کنند تا در زیر درخت‌ها، کشاورزی شود. در حالیکه آنجا، محل زندگی حیوانات است و نباید به انسان متعلق شود. این کار باعث مهاجرت و نابودی دسته‌جمعی حیوانات خواهد شد. من و چند نفر دیگر در یک بیانیه، مخالفت خودمان را با این طرح ابراز کردیم.

* تدوین فیلم شما خیره‌کننده است.

آقای رضانیا جوایز فراوانی گرفته است اما واقعاً آدم ناشناخته‌ای است. برای این فیلم 72 دقیقه‌ای، 15 ماه وقت گذاشت. علاوه بر تصویر، صداگذاری فیلم نیز با ایشان بود. آقای رضانیا در تهران زندگی می‌کند ولی برای کار ما، یک سال در ایلام مقیم شد.ما سی هزار دقیقه راش داشتیم به غیر از تصاویر زائد که در پایان روز حذف می‌شدند. اگر کسی روزانه هشت ساعت برای تماشای این راش‌ها صرف کند بیش از دو ماه باید بگذرد تا بتوان یک بار تصاویر را از اول به آخر دید. ما در نهایت از 500 ساعت راش قابل استفاده، یک فیلم یک ساعته بیرون آوردیم. من برای شات‌لیست کردن این تصاویر، دیسک گردن گرفتم. با اینکه فهرست شده بودند گاهی برای پیدا کردن یک نما، یک یا دو روز وقت صرف می‌کردیم. به طور معمول روزانه 13 تا 14 ساعت کار می‌کردیم.این اواخر برای رساندن فیلم به جشنواره، به طور شبانه‌روزی کار کردیم یعنی به طور نوبتی و جایگزین. من خودم اعتقاد دارم که نباید نماهای اضافی گرفت. اما در این فیلم، عملاً ممکن نمی‌شد. از دسترس ما خارج بود چون حیوانات به فرمان ما نیستند. گاهی دوربین را خاموش می‌کردیم و آن اتفاق می‌افتاد. به هر حال تدوین این فیلم نیز بسیار طاقت‌فرسا بود و سخت‌ترین بخش از کار. هرچند که من یک طرح کلی داشتم اما فیلمنامه را در هنگام تدوین نوشتیم.

* فیلم شما به گونه‌ای است که تحقیقاتش دیده نمی‌شود، مخصوصاً که گفتار هم ندارد و تبعاً اظهار فضل هم وجود ندارد. گمان می‌شود که شما فقط دوربینتان را به طبیعت برده‌اید و فیلم گرفته‌اید.

کسی که این نوع از فیلم را کار نکرده باشد نمی‌تواند عمق آن را بفهمد. ما سه چهار کتاب فقط دربارۀ انواع جغد و زندگی آنها مطالعه و ترجمه کرده‌ایم. ده‌ها مقاله خوانده‌ایم. کل سکانس‌های فیلم بر اساس تحقیق شکل گرفته است. اما ساختار فیلم به گونه‌ای است که پژوهش‌ها دیده نمی‌شوند. من در همین جشنواره فیلم‌هایی دربارۀ محیط زیست دیدم که اطلاعات کذب منتقل می‌کنند. فیلمساز اطلاعات غلط می‌دهد و در مواردی هم با شاید و احتمال حرفش را بیان می‌کند و برهانی هم وجود ندارد. اما سند فیلم ما تصویر ماست.

* چند مورد از موارد پژوهشی خود را بیان کنید.

مثلاً اینکه جغد چند نوع غذا می‌خورد؛ ملخ، موش، مارمولک و ...کجاها زندگی می‌کند؛ در حفرۀ درختان، زیر سنگ‌ها و... جغد در چه فصلی و در کجاها تخم می‌گذارد؟ چند روز روی تخم‌ها می‌خوابد؟ این تحقیقات باعث می‌شود که ما در حین تولید، گیج و گول نباشیم و موضوع برایمان روشن باشد.

 

عبور این چوپان، اولین سکانس ورود انسان به فیلم ماست. دلم می‌خواست انسان را به زیبایی وارد کنم و لذا از موسیقی استفاده کردم. موسیقی آهنگسازمان آقای بهزاد عبدی هم این را به خوبی بازتاب داده است.

 

* ظاهراً این نوع جغد که شما به آن «جغد کوچک» (Little owl) می‌گویید در زبان فارسی «بوف» گفته می‌شود. آیا در خصوص انواع جغد هم مطالعه کرده‌اید؟

بله. برخی انواع جغدهای ایرانی، اینها هستند:

1. شاه بوف (Eagle owl)، با قد حدود 70 سانتی متر، دومین جغد بزرگ جهان است

2. مرغ حق (Scops owl)، کوچکترین جغد ایرانی است و حدود 20 سانتی‌متر قد دارد. در فیلم ما، این جغد را می‌بینیم که همرنگ درخت است

3. جغد جنگلی (Tawny owl) یا جغد بی‌گوش که ما یک جفت از آن را با بچه‌هایشان در فیلم آورده‌ایم

4. جغد ماهیخوار که در فیلم ما نبود

5. جغد برفی شاید در ایران باشد

6. و جغد انبار (Barn owl)

ما نهایتاً «جغد کوچک» را انتخاب کردیم چون عکس العمل‌های جذاب دارد.

* بازی گرفتن از جغد چطور بود؟

بازی وجود نداشت. ما در تدوین توانستیم این حس تداوم و بازی کردن او را به وجود بیاوریم. مثلاً جغد به دوربین ما نگاه می‌کند و من این تصویر را به یک حیوان دیگر کات زده‌ام. یعنی اینطور احساس می‌شود که او داشته به آن حیوان نگاه می‌کرده. ما البته در واقع امر، دستکاری نکرده‌ایم. اگر بهترین بیولوژیست‌ها را هم بیاورید نمی‌تواند از فیلم ما ایراد بگیرد که مثلاً جغدها فلان و بهمان کار را نمی‌کنند. مثلاً آنجا که در مقابل غذا خوردن کرکس‌ها عکس‌العمل نشان می‌دهد و پلت می‌کند، در مخاطب حس خنده به وجود می‌آید.

* پلت چیست؟

جغد تفالۀ غذاهایی را که قورت داده، در معده‌اش فشرده می‌کند و از دهان به بیرون می‌اندازد. در فارسی به آن ریمه می‌گویند. نام خارجی‌اش پلت (Pellet) است.

*  از تکنیک‌هایی که به کار برده‌اید بگویید، مثلاً درباره سکانس شکار.

سکانس شکار معمولاً جزو سخت‌ترین‌ها است و باید برایش برنامه‌ریزی دقیق کرد. ما دوربین‌هایمان را کنار لانۀ یک موش خانگی می‌کاشتیم، برایش غذا می‌ریختیم تا از لانه بیرون بیاید. از طرف دیگر با پخش صدای خودِ جغد در محیط، او را ترغیب می‌کردیم که به سمت ما بیاید، روی شاخه بنشیند و موش را ببیند. این نوع صدا را در ضمن تحقیق، شناخته بودیم که صدای تعیین قلمرو است. خودمان را در کومه استتار می‌کردیم تا از جغد در لحظۀ شکار فیلم بگیریم. گاهی موش نمی‌آمد، گاهی جغد نمی‌آمد. گاهی باتری تمام می‌شد، گاهی یک فرد یا حیوان مزاحم عبور می‌کرد و آنها را فراری می‌داد، گاهی نور خوب نداشتیم، گاهی جغد خارج از کادر یا پشت درخت شکار می‌کرد و غیره. بعد از صد برداشت، به برداشت خوب رسیدیم. همان دوازده ثانیه شکار که در فیلم هست، سه ماه از ما وقت گرفت. اما در مستندهای بی.بی.سی، یک موش و جغد تربیت‌شده می‌آورند و یک ساعته فیلم را می‌گیرند.

* شما از جغد تربیت‌شده استفاده نکردید؟

نه خوشبختانه. فقط یک جغد بود که از سازمان محیط زیست گرفتیم برای رهاسازی. همان که در فیلم می‌بینید و در قفس است. وقتی ما قفس او را تعویض کردیم، جغد فوراً عکس‌العمل نشان داد. ما این عکس‌العمل را کات زدیم به جغد دیگری که احساس می‌شد همسر اوست. لذا آن حس ایجاد شد.

* مخاطب احساس می‌کند که شما این جغد را اسیر کرده‌اید.

نه. این جغد را از قاچاقچی‌ها گرفته بودند و محیط‌بان‌ها آزادش کردند. جغدی که در قفس باشد شکل و ریختش به هم می‌ریزد و به درد فیلم نمی‌خورد. متأسفانه در بازار، انواع جغد هم فروخته می‌شود. ما در طی چند ماه نامه‌نگاری، توانستیم همین یک جغد را بگیریم و رها کنیم.

 

پیش از کار ما، 130 گونه پرنده در ایلام شناسایی شده بود اما بنده این تعداد را به 250 گونه رساندم. در صدد برآمدم که کتابی در معرفی پرنده‌های ایلام منتشر کنم اما هنوز ناشری پیدا نکرده‌ام که بخواهد برای چاپ این کتاب هزینه کند، چیزی که محصول 10 سال کار من بر روی پرنده‌ها است.

 

* در مورد فیلمبرداران فیلم بگویید.

دو فیلمبردار داشتیم. محمود منصوری و حبیب‌الله حیدریان. هر دو از شاگردان خودم بودند. داستان فیلمبردار شدن آقای منصوری که قبلاً کشاورز بوده است در فیلم دیگر جشنواره ــ افعی دم عنکبوتی/ فتح‌الله امیری ــ نشان داده می‌شود. آقای منصوری از هفت سال قبل در شرکت فیلمسازی بنده کار می‌کند. حدود هفتاد درصد از فیلم را او گرفته است و الباقی را آقای حیدریان. هر دو، بسیار خلاق هستند.

* از نماهای ورود به کادر بگویید. چطور یک پرنده می‌آید و جلوی دوربین شما می‌نشیند؟ اگر یادم باشد این نوع از نماها، در فیلم قبلی شما خیلی کم بود.

بله. موفقیت ما در این زمینه، از دانش و تحقیق گستردۀ ما در خصوص جغد ناشی می‌شود. رفتار پرنده‌هایی که قلمرو طلب هستند با انواع دیگر، تفاوت دارد. ما دوربین خودمان را در جاهایی که احتمال می‌دادیم جغد در آنجاها بنشیند می‌کاشتیم. صدها بار خطا کردیم. گاهی در گوشۀ راست می‌نشست یا چپ، گاهی سرش از کادر بیرون بود، گاهی ضد نور می‌شد، بعضی اوقات وضوح تصویر به هم می‌ریخت، هر بار یک اتفاق مختلف می‌افتاد. الان در فیلم ما، حدود یکصد مورد ورود به کادر وجود دارد. حتی میزانسن و حرکت دوربین هم در مواردی هست.

تصویربرداری از پرواز جغد هم خیلی سخت بود. چون جغدها موجی حرکت می‌کنند و بالا و پایین می‌روند. اگر می‌خواستیم نمای بسته بگیریم از کادر خارج می‌شد. اگر نمای باز می‌گرفتیم چیز واضحی دیده نمی‌شد. آن را هم صدها بار ضبط کردیم تا دو سه بارش خوب از کار درآمد.

* خیلی از اوقات جغد به دوربین شما نگاه می‌کند اما مخاطب این را احساس نمی‌کند.

بله. من با یک طرفند سینمایی، این نما را به نمای جغد دیگری که او نیز به دوربین نگاه می‌کند، کات زده‌ام. با این مونتاژ، مخاطب احساس می‌کند که اینها دارند به هم نگاه می‌کنند. انگار نمای نقطه نظر است (P. O. V.). قبل از اینکه من این موضوع را برای شما بگویم شاید شما به آن فکر نکرده بودید. چون ما سعی کردیم که طوری فیلم را بسازیم که حضور کارگردان و تصویربردار و موسیقی و دوربین احساس نشود تا مخاطب بتواند در داستان غرق شود.

* در خصوص موسیقی فیلمتان که آقای بهزاد عبدی ساخته است توضیح دهید. ایشان از آهنگسازان برتر هستند و موسیقی‌اش نیز بر روی فیلم به خوبی نشسته است و با موضوع تغییر می‌کند.

من اساسا در فیلمسازی، برای آهنگ اورجینال و ارکسترال اهمیت بسیار قائلم. به همین خاطر با تحمل هزینۀ فراوان، آهنگ این فیلم را به آقای بهزاد عبدی سفارش دادم. ایشان یکی از بهترین آهنگسازان ایرانی  هستند که در کشور اکراین و با ارکستر بزرگ آنها ضبط شده است.

 

در سال 1392، این فیلم در یک مجموعه چهار قسمتی در تلویزیون تعریف شد.قرار شد که به ازای هر دقیقه 1.5 میلیون تومان به ما بدهند. فیلم 60 دقیقه‌ای ما به 72 دقیقه افزایش یافت. یعنی برای این فیلم نهایتاً 105 میلیون تومان به ما خواهد رسید.من به غیر از هزینۀ تجهیزات و انرژی‌های خودم، در کل 550 میلیون تومان هزینه کردم.

 

* مخاطب ایرانی با دیدن فیلم شما شگفت‌زده می‌شود. هم به لحاظ طبیعت و اکوسیستم، و هم به لحاظ ساختار فیلم.

فیلم‌های حیات وحش در سطح کیفی بالا می‌توانند اکوسیستم ایران را به خوبی معرفی کنند. اما هزینه‌های فراوانی نیز دارند. هیچ سازمانی، از این نوع کار حمایت نمی‌کند. مخصوصاً در این اوقات که دیگر هیچ سازمانی پشتیبانی نمی‌کند. الان اگر این فیلم دوباره ساخته شود، بیش از یک میلیارد هزینه خواهد برد. هر چند که با این گول می‌توان یک فیلم سینمایی کوچک در لوکیشن‌های آپارتمانی هم ساخت.

* از هزینه‌های ساخت فیلمتان بگویید.

در سال 1392، این فیلم در یک مجموعه چهار قسمتی در تلویزیون تعریف شد. سه قسمت 30 دقیقه و یک قسمت 60 دقیقه. قرار شد که به ازای هر دقیقه 1.5 میلیون تومان به ما بدهند. فیلم 60 دقیقه‌ای ما به 72 دقیقه افزایش یافت. یعنی برای این فیلم نهایتاً 105 میلیون تومان به ما خواهد رسید. اگر این مبلغ را به پنج سال زمان ساخت تقسیم کنید سالیانه 21 میلیون تومان می‌شود. واقعاً آن را به چه کسی باید داد؟

من به غیر از هزینۀ تجهیزات و انرژی‌های خودم، در کل 550 میلیون تومان هزینه کردم. مردد بودم که یک فیلم معمولی و کارمندی از سر وظیفه بسازم یا یک فیلم خوب و ماندگار و با کیفیت. من دومی را انتخاب کردم و مجبور شدم پنج برابر بودجۀ مصوب، هزینه کنم. خودم و همسرم خانم صدیقه خدایی نیز بدون دستمزد کار کردیم.

* خیلی خوب است که شما سعی کرده‌اید حق مطلب را به بهترین نحو ادا کنید.

من این مبلغ را از ساخت فیلم‌های تبلیغاتی در شرکتم به دست آوردم. هنوز هم هشتاد میلیون تومان به عوامل فیلمم بدهکارم. در کار قبلی نیز همینطور عمل کردم. نگاه تلویزیون به مستند خیلی بد است. مستند باید در جایگاه فیلم‌های الف ویژه باشد. اما در ردۀ ب قرار می‌گیرد. قرارداد ما با سیمای استان‌ها بود که آنها موضوع را به شبکۀ ایلام سفارش دادند.

* قصه‌گویی شما با تصویر حیرت‌انگیز است.

من سعی کرده‌ام که با تصویر بنویسم. و عناصر داستانی را در مستند دخالت بدهم؛ کنش، تعلیق، کشمکش و نقطۀ اوج. برای این فیلم، دو کنش تعریف کرده‌ام. کنش جغد با دیگر پرندگان و با محیط، و کنش با انسان که منجر به تخریب خانه‌اش می‌شود.

* کار بعدی‌تان چیست.

احتمالاً فیلمی دربارۀ جیجاق بسازم که به عنوان پرندۀ خشمگین هم شناخته می‌شود. پرنده‌ای است از خانوادۀ کلاغ‌ها. در کردی به آن قیشقِرِنَک گفته می‌شود که معنای قشقره به پا کن است. اما هزینه‌ها بسیار سنگین است. هنوز تهیه کننده‌ای برایش پیدا نکرده‌ام. البته 90 درصد از کار تصویربرداری را انجام داده‌ام. در 9 سال اخیر آن را هم به عنوان یک کار جنبی به پیش برده‌ام.

* فیلم داستانی نمی‌خواهید بسازید؟

چرا اتفاقاً. در حال نگارش فیلمنامه‌ای دراماتیک هستم در خصوص زندگی یک مستندساز حیات وحش که به مسائل جالب توجهی برمی‌خورد. اسمش را گذاشته‌ام «مستندساز». من البته قبل از سینمای مستند کارهای داستانی هم کرده‌ام. ساخت فیلم داستانی برایم خیلی راحت‌تر است.

* ان شاء الله فیلم‌های خیلی بهتری از شما ببینیم. فیلم‌هایی با همین سخت‌کوشی و زحمات فراوان که انگار جزو ذات شما شده.

من سعی دارم به دنبال کارهای سخت بروم. شاعر می‌گوید:

هر کجا عشق آید و ساکن شود

هر چه ناممکن بوَد، ممکن شود

عاشق کارم هستم و این سختی‌ها را به جان خریده‌ام. تاوان آن را هم پس داده‌ام.

* من پنج سال قبل نیز با شما مصاحبه کرده بودم. واقعاً این روحیۀ پژوهشگری شما ستودنی است. بسیاری از فیلمسازان اصلاً اهل پژوهش یا مطالعه نیستند.

بنده همیشه دنبال یادگیری هستم. آقای فتح‌الله امیری نیز همینطور است. او چون خودش بیولوژیست است فیلم‌های خوبی می‌سازد. حیوانات و رفتارهای آنها را می‌شناسد و می‌داند چطور کار کند که حیوان اذیت نشود.

* امیدوارم جوایز خوبی از جشنواره سینماحقیقت کسب کنید.

هر چه خدا بخواهد.

.........................
گفت‌وگو: امیر اهوارکی
.........................

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران