مدیریت ریاض بر گروههای تروریستی با انتقال آنها به عرصههای خارجی
با اتمام کارآیی گروههای مسلح در افغانستان و بسیاری از مناطق دیگر دنیا، خطر بازگشت گروههایی که به رویکردهای جنگی و مبارزاتی خو گرفته بودند، عربستان را تهدید میکرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، حوادث 11 سپتامبر تنها یک نقطه عطف اساسی برای گروه تروریستی القاعده نبود، بلکه برای تمامی جهان و بهویژه عربستان سعودی یک حادثه تاریخی بهشمار میرفت که در نتیجه افزایش رویکردهای تنفرآمیز نسبت به سیاستهای آمریکا شکل گرفته بود. بسیاری از مسلمانان این حادثه را یکی از حلقههای توطئه طولانیمدت آمریکا برای توجیه افزایش موجودیت نظامی خود در جهان اسلام ارزیابی کردند.
پایگاه خبری الجزیره در گزارشی به بررسی نقش رژیم آلسعود در ایجاد تروریسم تکفیری در دنیا با هماهنگی سرویسهای جاسوسی آمریکا پرداخته است، اقدامی که در ابتدا تنها برای مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان بود، اما بعدها به یکی از استراتژیهای ثابت آمریکا برای تأمین منافع این کشور در خاورمیانه تبدیل شد، استراتژیای که طبعاً ابعاد مادی و رویکردهای ایدئولوژیک آن توسط عربستان سعودی تأمین میشد؛ چرا که شخصیتهای مطرح در سازمانهای تروریستی جهانی تا حد زیادی متأثر از فتواهای علمای وهابی هستند.
مبارزان افغان هسته اصلی گروههای تروریستی منطقه
سعودیها همچنین تلاش داشتند هر نوع پتانسیل انقلابی در داخل عربستان را بهسمت مسائل بزرگ خارجی سوق دهند. افغانستان نمونهای ایدهآل برای تحقق این دو هدف یعنی رقابت با ایران و انحراف پتانسیلهای انقلابی به خارج از کشور بود. طولی نکشید که حمایت عربستان از جهادگران افغانی به بالاترین حد خود رسید، بهگونهای که این حمایتها قابل مقایسه با حمایتهای ارائهشده توسط این کشور به فلسطینیها در عرصه مبارزه در برابر اشغالگران صهیونیست نبود.
جنبش آزادیبخش فلسطین طی 14 سال کامل بین سالهای 1978 تا 1991 تنها 3.7 میلیارد ریال سعودی از حاکمیت آلسعود دریافت کرد. اما عناصر تندروی اسلامگرا در افغانستان تنها طی سه سال از 1987 تا 1989 به کمکی بالغ بر 6.75 میلیارد ریال دست پیدا کردند. این کمکها علاوه بر حمایتهای نظامی و تسهیل در انتقال عناصر مبارز به جبهه افغانستان بود.
تا نیمه دهه 80 قرن گذشته میلادی حمایتهای عربستان از جهادگران افغانی منحصر به حمایتهای سیاسی و انسانی بود، آنها سازمان کنفرانس اسلامی را در مسیر حمایت از مقاومت افغانستان بهکار گرفتند و ریاض تمام نفوذ خود را در گروههای مجاهدین برای ایجاد اتحاد بین آنها و حمایت از تمام این گروهها بهکار بست. حمایتهای ارائهشده توسط جمعیت هلال احمر عربستان و کمیته مردمی جمعآوری اعانه به دست مبارزان میرسید. حاکمیت کمیته مذکور در اختیار حاکم وقت ریاض یعنی سلمان بن عبدالعزیز پادشاه کنونی عربستان بود.
بعد از اواسط دهه هشتاد حمایتهای بیدریغ عربستان از عناصر مسلح از ابعاد مادی و دیپلماتیک فراتر رفت و به تلاش برای جذب عناصر مبارز و مشارکت در روند مبارزات نیز گسترش پیدا کرد.
عبدالله عزام یکی دیگر از شخصیتهای وهابی و تکفیری بود که به اسلامآباد رفت تا علاوه بر تدریس در دانشگاه اسلامی پاکستان به فعالیتهای خود در حمایت از مبارزان افغان بپردازد. او مدتی بعد فتوای مشهور و جنجالی خود در خصوص لزوم جهاد در عرصه افغانستان را صادر کرد و جهاد در افغانستان را یک واجب عینی برای تمام مسلمانان دانست که قادر به مبارزه هستند.
این فتوا جنجال گستردهای بهپا کرد، چرا که مغایر با رویکردهای کلاسیک فتوای جهاد میان علمای مسلمان بود، به این ترتیب بود که شخصیتهای اسلامگرا نظیر یوسف القرضاوی در مصر و حسن الترابی در سودان نیز از این فتوا انتقاد کردند.
ظهور اسامه بن لادن و بروز عرصههای جدید در گروههای تروریستی
یکی از داوطلبان مبارزه در افغانستان یک جوان سعودی 27ساله بود. او فرزند محمد بن لادن سعودی یمنیتبار و بازرگان بود و وضعیت مالی خوبی داشت. «اسامه بن لادن» طولی نکشید که شایستگیهای خود را در دفتر خدمات عبدالله عزام نشان داد و توانست تعداد بیشتری از مبارزان عرب را به اراضی افغانستان بکشد. این جوان سعودی در آن سال تمام درآمد سالیانه خود را که بالغ بر 300 هزار دلار بود، به تأمین مالی و تجهیز داوطلبان ورود به مبارزه در افغانستان اختصاص داد.
او همواره برای عضوگیری بیشتر و جمعآوری پول برای مبارزان بین افغانستان و عربستان در حال تردد بود.
عربستان بعد از سالهای میانی دهه 80 فعالیتهای خود برای حمایتهای مالی و تبلیغاتی از مبارزان مسلح افغان را بهسرعت بیسابقهای افزایش داد. این اقدام در نتیجه توافق سعودی آمریکایی بود که در نتیجه آن ریاض متعهد شده بود از مبارزان افغان بهشکل گستردهای حمایت کند، علاوه بر اینها کنگره آمریکا نیز بودجه قابل توجهی را برای حمایت از این عناصر تدارک دیده بود. ریاض در همین راستا به سازمان جاسوسی آمریکا (cia) اجازه داد از اراضی این کشور برای انتقال تسلیحات افغانستان استفاده کند.
عربستان حتی از مؤسسات رسمی خود بهعنوان مراکزی برای اعزام عناصر داوطلب از سایر نقاط جهان اسلام به افغانستان استفاده کرد، حتی خطوط پروازی عربستان نیز از تخفیفهای 75درصدی برای انتقال عناصر داوطلب مبارز در عزیمت به پاکستان و افغانستان خبر دادند.
در نتیجه این اتفاقات تعداد مبارزان افغان از چندین ده نفر در سال 1984 به چندین هزار نفر در سال 1987 افزایش پیدا کرد، در این میان حدود 12 تا 20 هزار مبارز عرب افغان سعودی بودند. با وجود عقبنشینی شوروی سابق از افغانستان در سال 1989، اما رویکرد مبارزاتی عرب و افغان همچنان در این کشور باقی ماند تا اینکه مبارزان در سال 1992 کنترل کابل را در اختیار گرفتند.
وقتی این اتفاق افتاد، مبارزان مسلح بهدنبال عرصه جدیدی برای مبارزه خود بودند. آنها یوگسلاوی را انتخاب کردند، این در حالی بود که اصلاً نمیدانستند اسلام چگونه وارد این کشور شده است. تنها طی چند هفته مبارزان عرب بهسمت بوسنی و هرزگوین گسیل شدند و جمعآوری اعانه از تمام منطقه خاورمیانه برای مبارزه در این منطقه آغاز شد.
بوسنی تنها عرصه مورد توجه مبارزان افغان نبود، تعدادی از آنها برای مبارزه به الجزایر سفر کردند و برخی دیگر نیز به سومالی رفتند. مهمترین عرصه برای مبارزان افغان اما تاجیکستان بود که اخیراً از اتحاد جماهیر شوروی استقلال گرفته بود. در پی بروز جنگ داخلی در تاجیکستان حزب نهضت اسلامی این کشور از مبارزان عرب درخواست کمک کرد. همین موضوع باعث شد تعداد قابل توجهی از این مبارزان به تاجیکستان اعزام شوند.
مشت آهنین عربستان ضد گروههای مسلح
با اتمام کارآیی گروههای مسلح در افغانستان و بسیاری از مناطق دیگر دنیا، خطر بازگشت گروههایی که به رویکردهای جنگی و مبارزاتی خو گرفته بودند، عربستان را تهدید میکرد، در نتیجه بازگشت تعدادی از این افراد به عربستان اقدامات تروریستی در داخل این کشور انجام شد، به این ترتیب بود که عربستان رویکرد سرکوب مجاهدان افغان عرب را آغاز کرد و این افراد برای اینکه از این مجازاتها در امان بمانند، در کشورهای دیگر آواره شدند و به عربستان بازنگشتند.
سرکوب گسترده مبارزان مسلح داخل عربستان بهصورت مستقیم جنبش الصحوة را هدف قرار داده بود. این اتفاق باعث شد نسل جدیدی از جهادگران سعودی میان جوانان بازگشته از افغانستان روی کار بیاید و همین موضوع طی سالهای آینده سبب بهوجود آمدن موجی از خشونتهای مسلحانه داخل عربستان شد.
بین سالهای 1996 تا 1998 صدها نفر از جهادگران سابق از جمله رهبران آنها شامل برباروس و دیگران بازداشت شدند. آنها در معرض شکنجههای شدید قرار گرفته و مدتهای طولانی را بدون محاکمه در زندانهای عربستان سپری کردند. این شکنجهها بهصورت ویژه در زندان الرویس در جده دنبال میشد.
عملیات ضدآمریکایی القاعده
شکنجههای صورتگرفته در زندانهای رژیم آلسعود سبب افراطگرایی بیشتر گروههای مسلح شد و به این ترتیب عربستان سعودی برای اولین بار در برنامه کاری این افراد قرار گرفت، به این ترتیب بود که مناسبات میان حاکمیت عربستان و افراطگرایان مسلح تیره شد و بین سالهای 2000 تا 2003 عملیات و حملات محدودی ضد فعالیتهای غربی شامل آمریکایی و انگلیسی و استرالیایی در عربستان شکل گرفت که قربانیانی نیز بهدنبال داشت.
در این شرایط بود که اسامه بن لادن تصمیم گرفت بهصورت دائمی به خارطوم پایتخت سودان نقل مکان کند. او اعلام کرد که تعهد بیشتری به رویکردهای گذشته خود در پیشاور پاکستان دارد. وی ساختار القاعده را بهصورت مجموعهای از کمیتههای متعدد با نوع ویژهای از حقوق ساماندهی کرد. اما طی مدتی که وی در سودان بود، هیچ برنامه نظامی متحدی بین این گروه دنبال نمیشد و هر کدام از کمیتهها اولویتهای خاص خود را دنبال میکردند.
اسامه بن لادن رویکرد همگرایانهای به جنبش الصحوة در عربستان نداشت، اما بهعلت مواضع آنها در رد موجودیت آمریکا در این کشور برای آنها احترام قائل بود.
اسامه بن لادن رویکرد انقلابی در تاریخ مبارزان مسلح ایجاد کرد و سلاح این عناصر را بهسمت دشمنان دوردست تغییر جهت داد و از جریانهایی که تلاشهای خود را متمرکز بر سرکوب رژیمهای حاکم در کشورهای خود کرده بودند، دور شد.
به این ترتیب اسامه بن لادن زمین را به عرصهای برای عملیات ضدآمریکایی تبدیل کرد و مجموعهای از خطرناکترین عملیاتها ضد اهداف و مؤسسات و عناصر آمریکایی را در نقاط مختلف جهان برنامهریزی کرد که از مهمترین آنها میتوان به انفجار سفارتخانههای آمریکا در نایروبی و دارالسلام در سال 1998 اشاره کرد که در نتیجه این عملیات بیش از 300 نفر جان خود را از دست دادند.
همچنین حادثه هدف قرار گرفتن ناوشکن یواساس آمریکا در نزدیکی سواحل یمن از دیگر عملیات ضدآمریکایی القاعده بود که باعث کشته شدن 17 نظامی آمریکایی شد. القاعده بزرگترین عملیات خود را در سال 2001 در قلب آمریکا انجام داده و دو برج مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون وزارت دفاع این کشور را هدف قرار داد که در نتیجه این عملیات بیش از سه هزار نفر کشته شدند.
اوضاع جدید منطقه بعد از حوادث 11 سپتامبر و جنگ آمریکا در افغانستان، القاعده را مجبور کرد در استراتژی و ماهیت عملیات خود تجدید نظر کند. حمله آمریکا به افغانستان باعث شد ارزیابی منفی و استراتژیک بیسابقهای برای بنلادن و همرزمانش شکل بگیرد و آنها بهصورت ناگهانی از مقر اصلی خود اخراج و آواره شوند، علاوه بر اینکه تحرکات عناصر القاعده در قاچاق پول و تسلیحات نیز بهعلت نظارت شدید در مرزها با پیچیدگیهای بیشتری روبهرو شد.
ادامه دارد... .
انتهای پیام/*