کارگردان جِتسِمانی: در نمایش، با تضاد جسم و روح شخصیتهای نمایشنامه هملت روبهرو هستیم
محمدرضا غریبزاده، نویسنده و کارگردان جوان نمایش «جتسمانی» میگوید نام نمایش برگرفته از کلمهای یونانی به معنای باغِ خیانت است و اولین بار، احمد شاملو آن را به کار برده است، آنجا که مینویسد «پدرم مگر به باغ جتسمانی خفته بود؟».
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نمایش جتسمانی در تماشاخانه استاد مشایخی روی صحنه میرود. به گفته غریبزاده، قرار است به زودی شاهد یک اجرای عموم دیگر از این نمایش باشیم. آنچه میخوانید گفتگویی است با این هنرمند جوان.
***
* جتسمانی، اقتباسی از هملت شکسپیر است و در واقع میخواهید روایتی جدید از هملت را ارایه نمایید. در اینباره کمی توضیح میدهید؟
غریبزاده: همینطور است. در جتسمانی، سعی کردم به زندگی و روزمرگی هملت و در نهایت به مرگ او نگاه کنم و همچنین به مسائل انسانی به مانند عشق، خیانت و ایثار. اگر چه اینها را با چشم دل میتوان دید نه با چشم سَر؛ کسانی که توانستهاند به این تفکر دست بیابند که حیات روزمره ما یک جریان وهم و یک خیال است، آنها میتوانند به بیداری برسند.
* میگویید که اکثر ما آدمها نسبت به ارزشهای انسانی در خواب و غفلت به سر میبریم و نمایش تلنگری است به مخاطب. مخاطب جتسمانی، انسان اکنون و جامعه الان است؟
غریبزاده: در جتسمانی، زمان، مکان، موقعیت سیاسی و موقعیت اجتماعی، هیچکدام جایی ندارد. صحبت من در مورد کشوری خاص و ملیت و قومیت خاصی نیست بلکه در مورد خود انسان است، انسان همیشگی. همانطورکه گفتم یک انسان در طول زندگی انگار که در یک خواب به سر میبرد و لحظه مرگ میفهمد که زندگیش خوابی کوتاه بیش نبوده است. بنابراین ما در جهان هستی، واقعیت زندگی، انسانها، اجسام یا هر چیز دیگری را درک می کنیم نه حقیقت را.
برای مثال، من شیرین ایکس را دوست دارم و شما شیرینی ایگرگ را. اما اگر شکر را از هر دو این شیرینیها بگیریم، آیا تفاوتی با هم دارند؟ نه. پس ما توهم این را داریم که شیرینی مورد علاقه من با شیرینی مورد علاقه شما فرق دارد. اصل همان شکر است که ما در شیرینی در نظر نمیگیریم.
*در نمایش، برای برخی از شخصیتها همزمان هم جسم و هم روح را میبینیم. در این فرم اجرایی، به دنبال نشان دادن تضاد بین جسم و روح یا همان واقعیت و حقیقت بودهاید؟
غریبزاده:در هنگام اجرا، مخاطب فضایی را میبیند که شکلی خوابگونه و مابین خواب و بیداری دارد. در این فضا داریم هملتی را میبینیم که به دنبال حقیقت ماجرا است، همزمان هم جسم او را میبینیم هم روح او را. جسم میمیرد اما روح وجود دارد و از حقیقتی حرف میزند که جسم به آن نرسیده. در واقع مرز بین مجاز و حقیقت را شاهد هستیم و میتوانم اذعان کنم که مهمترین تمایز کار من با سایر هملتهایی که به اجرا میرسد، همان مبحث مجاز و حقیقت و نشان دادن آن در قالب جسم و روح است که منجر به یکسری اتفاقات در نمایش میشود. چرا که مثلا جسم در مورد انتقام حرف میزند اما روح در مورد اینکه حقیقت داستان چیست؟ این وضعیت در هملت و حتی گرترود و کلادیوس مشاهده میشود.
* نمایشی به سنگینی و البته جذابیت هملت و بازیگرانی که کم سنوسال هستند و داستان مجاز و حقیقت؛ اینها به هم ارتباطی مییابند؟
غریبزاده:همانطورکه میدانیم، مرحله گذر از نوجوانی به جوانی، مرحله بحرانی است که هر شخصی را دچار تحولات بسیار و جدالی بین واقعیتها و حقایق میکند. بازیگران دختر و پسر جتسمانی که بین 16 تا 18 سال سن دارند نیز از این قاعده مستثنی نیستند و بحران هویت را تجربه میکنند. بنابراین دلیل انتخاب هملت به جز اینکه نمایشنامهای بسیار اصولی و درست و به قول معروف استخواندار است، همین شرایط سنی بازیگران بود. در واقع جنبه تاثیرگذاری این نمایش بر خود بازیگران نمایش برایم از اهمیت بالایی برخوردار است. همین که همیشه متوجه این مجاز و حقیقتی که در نمایش از آن صحبت میکنند باشند و هشیار باشند که هر نوع رفتار و احساسی، ممکن است فقط یک خواب گذرا باشد و مطلوب آن است که به دنبال حقیقت باشند.
این دختران و پسران نوجوان که با دانش بازیگری نیز آشنا هستند، در آموزشگاه تخصصی بازیگری کودک و نوجوان پانیذ، رشد کردهاند و این امر نشان از آن دارد که پانیذ سعی در حرکت در مسیر حقیقت دارد. اما اکثر خانوادههایی که به پانیذ مراجعه میکنند تا فرزند کودک یا نوجوان خود را ثبت نام نمایند، مجاز را محور خود قرار میدهند؛ بهترین اتفاقی که برای یک کودک و نوجوان میتواند روی دهد، به دست آوردن اعتماد به نفس و آشنا شدن با روابط اجتماعی، احترام متقابل و تعهد هنری است اما متاسفانه خانوادهها بیشتر از هر چیز، به دنبال چهره شدن فرزندان خود هستند.
انتهای پیام/