چرا «معامله قرن» به تعویق افتاد؟
شکستهای بازیگران اصلی طرح «معامله قرن»، باعث به تاخیر افتادن اعلام آن شده است بهویژه اینکه گروههای مقاومت در نوار غزه مواضع خود را بهبود و مستحکم و پیروزیهای میدانی کسب کردهاند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «عبدالباری عطوان» تحلیلگر مطرح جهان عرب در سرمقاله روزنامه «رای الیوم»، به پشت پرده درخواست تلآویو برای تاخیر در اعلام طرح موسوم به «معامله قرن» پرداخته و طبق سبک همیشگی خود چند سوال را برای عنوان این مقاله برگزیده است.
عطوان در ابتدا این پرسشها را مطرح کرده است: چرا نتانیاهو بعد از شکست در نوار غزه، تاخیر در اعلام «معامله قرن» را خواستار شده است؟ آیا این معامله همچنان بعد از بحرانهایی که قهرمانان آن از ترامپ تا بنسلمان را غرق کرده است، زنده میماند؟ چرا ابومازن میانجیگری پادشاه اردن برای دیدار با رئیسجمهوری آمریکا، در سازمان ملل متحد را رد کرد؟ آیا او مجوز امضا کردن این طرح را دارد؟
وی افزود: درخواست «بنیامین نتانیاهو» از متحد نزدیکش، «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا برای به تاخیر انداختن اعلام جزئیات طرح «معامله قرن» به دلیل بحران سیاسی، که دولت اشغالگر اسرائیل را در نتیجه شکست نظامی و اطلاعاتی اخیر در نوار غزه به دست مردان مقاومت، فرا گرفته است، ما را غافلگیر نمیکند. تمام بازیگران اصلی در این «معامله»، از رئیسجمهوری آمریکا، «ابومازن» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین گرفته تا «محمد بنسلمان» ولیعهد سعودی، که محور اصلی آن محسوب میشود، با شرایط دشواری روبرو میشوند.
یک مقام ارشد اردنی، 10 روز پیش به رایالیوم گفت که ترامپ تماسهایی با طرفهای ذیربط این معامله گرفته است، و درصدد است آن را تا پایان ماه جاری میلادی( نوامبر) اعلام کند. این مسئول، که خواست نامش ذکر نشود، گفت که پادشاه اردن تلاشهای فراوانی برای ترتیب دادن دیداری میان ترامپ و ابومازن در حاشیه نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل متحد انجام داد، ولی ابومازن با آن به شدت مخالفت کرد؛ چرا که او معتقد است که فقط دیدار با ترامپ، بدون عقبنشینی از انتقال سفارت کشورش به قدس اشغالی، به معنای به رسمیت شناختن یا قبول «معامله قرن» و آمادگی برای مذاکره درباره بندهای آن است.
نتانیاهو دربحران وزارتی در نتیجه استعفای وزیر جنگش «آویگدور لیبرمن»، که شکست نیروهایش در نوار غزه و شکست عملیات اطلاعاتی یگان ویژه در شرق شهر «خان یونس» او را سرنگون کرد، بهسر میبرد. لیبرمن تلاش کرد با طرح این ادعا، که خواهان تداوم این جنگ، حمله به باریکه غزه و از بین بردن گروههای مقاومت در آن است، بر این جنایت سرپوش بگذارد. ولی گزینه او «خودکشی» بود که نتانیاهو آن را رد کرد؛ چرا که به خوبی میداند هزینههای نظامی، سیاسی و انسانی هر حملهای در این چارچوب، برای اسرائیل بسیار گزاف خواهد بود آن هم به دلیل توانمندیهای بسیار پیشرفته مقاومت و شکست گنبدهای آهنین در مقابله با موشکهای بسیار دقیق و پیشرفته مقاومت.
ترامپ، پدرخوانده این معامله، با بحران داخلی و خارجی خطرناکی مواجه است؛ کنگره آمریکا در بیشتر مواقع از دفاع بیقید و شرط او از پادشاهی سعودی و شاهزاده «محمد بنسلمان» ولیعهد آن، و نیز تبرئه کردن وی از هرگونه نقشآفرینی در جنایت ترور «جمال خاشقجی» روزنامهنگار منتقد مخالفت میکند. خطرناکتر از آن، اینکه صداهایی در داخل مجلس نمایندگان، با حمایت رسانهها و روزنامهنگاران، شنیده میشود که خواستار اجرای تحقیقات در روابط مالی و تجاری ویژه رئیسجمهوری آمریکا و دامادش با عربستان سعودی شدهاند. بسیاری از نمایندگان، او را «دلقک» و «دروغگو» توصیف میکنند.
اجرای «معامله قرن» یا باقیماندههای بندهای آن، به امضای فلسطینی آن هم از جانب خود ابومازن، به عنوان رئیس تشکیلات و سازمان آزادیبخش( ساف) نیاز دارد. ولی دو امر مانع از چنین امضایی میشود: اول مخالفت ابومازن، که به همراهانش میگوید که نمیخواهد خائن بمیرد، دوم اینکه او فقط جنبش «فتح» یا بخشی از آن را نمایندگی میکند. بسیاری از گروههای فلسطینی، نه تمام آنها، نشست اخیر شورای مرکزی( اواخر اکتبر گذشته) را تحریم کردند و این نشست محدود به حضور یاران رئیس در جنبش فتح و برخی گروههایی شد که هیچ نمایندهای در میان ملت فلسطین ندارند. اظهارات غافلگیر کننده و بیسابقه «صائب عریقات»، که طی آن گفت که رئیس واقعی فلسطینیان همان آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ(سابق)، رئیس و «یوآو بولی مردخای» (هماهنگکننده این رژیم در مناطق اشغالی) نخستوزیر واقعی فلسطینیان هستند، تاملبرانگیز است.
اگر به محمد بنسلمان، شاهزاده سعودی منتقل شویم که ترامپ او را ضامن عربی برای معامله قرن توصیف میکند،( میبینیم که) او در بین دیگر بازیگران با بحران وخیمتر و نبردی شدیدتر برای بقا در منصبش مواجه است؛ تمام انگشتهای اتهام تقریبا او را نشانه میگیرند و او را مسئول اصلی ترور خاشقجی و قطعهقطعه کردن و چه بسا ذوب کردن این قربانی با اسید معرفی میکنند. ترامپ فاش کرد که اگر عربستان سعودی نبود اسرائیل از وجود مطمئنا حذف میشد. گزارشهای خبری اسرائیلی نیز تأکید کردهاند شاهزاده بنسلمان، که سفر نتانیاهو به مسقط، پایتخت عمان و مقصد بعدیاش، یعنی بحرین را ترتیب داده است، در واقع پدرخوانده عادیسازی است که با مخالفت قوی مردمی حتی در داخل خود عربستان روبرو شده است.
هجمه عادیسازی میان اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، که روندی بیسابقه طی چند هفته گذشته پیدا کرده است، با هدف فراهم کردن بستر دو امر اساسی انجام میشود: نخست: معامله قرن و تقویت جایگاه داخلی نتانیاهو و حفظ ائتلاف حاکم، دوم: رهبری اسرائیل بر ناتوی عربی سُنّی است.
در سایه چنین شکستها منطقی است که «معامله قرن» به تاخیر بیفتد بهویژه اینکه محور دیگر، یعنی مخالف آن، مواضع خود را بهبود و مستحکم و پیروزیهای میدانی کسب کرده است، ما در اینجا به گروههای مقاومت در غزه اشاره میکنیم که اسرائیل را به وحشت انداخته و میلیونها شهرکنشین صهیونیست را به پناه بردن به پناهگاههایی در شهرکهای «غلاف غزه» مجبور کرده است. اگر جنگ برای دو روز دیگر ادامه داشت ساختمانها و عمارتهای در اراضی اشغالی فرو میریختند.
سیاستهای آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، که میخواهد قضیه فلسطین را از بین ببرد و آن را تا مرحله ذوب شدن، مانند جسد خاشقجی، با ارههای «معامله قرن» قطعهقطعه کند، در حال دادن نتایج معکوس است و در راستای منافع تهران و محور آن در حرکت است. «صالح العاروری» معاون هنیه، که از سوی دولت ترامپ در صدر فهرست تروریسم قرار دارد و جایزهای برای کسانیکه اطلاعاتی درباره مکان او بدهند، اختصاص یافته است، در راس هیئتی دیگر از این جنبش، وارد قاهره میشود. «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان، عضو اصلی و قدیمی، که در همان فهرست قرار دارد، کلید تشکیل دولت لبنان را در دست دارد و 150 هزار موشک در اختیار دارد که تهدیدی وجودی علیه اسرائیل است، در حالیکه تنها وزرا و تیمهای ورزشی اسرائیل و تجار تسلیحاتی آن به پایتختهای برخی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس میروند.
معامله سیاسی و نظامی عملا در حال تغییر یافتن است و «معامله قرن» در اتاق مراقبتهای ویژه «آیسییو» زندگی میکند. آن و تمام بازیگران اصلی، که معتقدند که فضا برای آن خالی شده است، آزادانه اقدام کنند؛ چرا که سِحرشان به خودشان بازمیگردد... منتظر ایام میمانیم.
انتهای پیام/