غزلهای بیپرده؛ مروری بر شعرهای فاطمه سلیمانپور
الهام فرجی در یادداشتی بر کتاب «سرم به شانه تو فکر میکند» مینویسد: از ویژگیهای ملموس که در عین حال میتوان بهعنوان یکی از امتیازات این مجموعه نیز به آن اشاره کرد، زبان بی پردۀ شاعر است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مجموعه شعر «سرم به شانه تو فکر میکند»، اولین اثر فاطمه سلیمانپور است که از سوی انتشارات شهرستان ادب برای علاقهمندان به حوزه شعر عرضه شده است. الهام فرجی، از شاعران جوان کشور، در یادداشتی به نخستین اثر سلیمانپور پرداخته و نوشته است:
کتاب «سرم به شانه تو فکر میکند» اولین مجموعه شعر بانوی شاعر جوان فاطمه سلیمانپور، شامل 36 قطعه شعردر قالب غزل است. این کتاب مجموعه اشعاری است که از سال 85 تا 94 سروده شده و به ترتیب سال سرایش در سه بخش مجزا قرار گرفتهاند. اشعار این کتاب درونمایه عاشقانه دارند. شاعر این مضمون عاشقانه را گاه برای بیان عمق احساس خود استفاده کرده است:
«تار و پود من از این عشق چنان مست شده است/که به هر خاطره هربار به هم ریختهام» (ص/29)
«تکاندهای همه خانه را نرفته ولی/غبار عشق تو از تارو پود بالینم» (ص/49)
یا از معشوق خود شکایت کرده:
«شایسته نیست گفتن این درد با کسی/درمان من تویی که به دادم نمیرسی»(ص/51)
«رودم ای دریای من آغوش پرمهرت کجاست؟/دیدهام در راه خاطرخواهیات آزارها»(ص/56)
این تفاوتها و تنوع در بیان احساسات تداعی کننده احوال متغیر عاشقی است که غرق در عواطف عاشقانه است و از احساس خود نسبت به معشوق میسراید، ولی زمانی که مورد بیمهری وقدرناشناسی قرار میگیرد، از رنج دوری میگوید و زبان به گلایه میگشاید.
از ویژگیهای ملموس که در عین حال میتوان بهعنوان یکی از امتیازات این مجموعه نیز به آن اشاره کرد، زبان بی پردۀ شاعر است. زنان شاعر در بسیاری از موارد به دلیل برخی از اصول اجتماعی و گرایشهای فرهنگی از ابراز علایق و مسائل خصوصی خود در شعر اجتناب میکنند یا اشارات غیر مستقیم دارند اما شاعر این مجموعه، زبان محافظهکارانه را برای بیان احوال خود کنار گذاشته و شجاعانه از عشقی میگوید که طالب آن است و به قول شاعر نزدیک است باعث رسوایی او شود:
«بیم آن است که بر باد رود قصه من/شهر را پرکند آوازه عاشق شدنم»(ص/18)
«قصهام افتاد دیگر برسر بازارها/بس که سر میکوبم از دست تو بر دیوارها»(ص/55)
«روزی جوانی کردم و گفتم نمیخواهم/حالا تو را میخواهم و پیر از تو خواهم شد»(ص/ 20)
«ای پادشه این دختر کمرو دلش با توست/ورد زبان شد هر چه را بر لب نیاوردم»(ص/54)
یا این بیت از غزل سوم:
«من خودم دامن زدم بر آتش این عاشقی/رونق بازار عشقت را دوچندان کردهام» که صرفاً از جهت شباهت موضوع، ناخودآگاه این ابیات از شعر وحشی بافقی را در ذهن تداعی میکند:
«این همه مشتری و گرمی بازار نداشت/یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم/باعث گرمی بازار شدش من بودم»
این جسارت در بیان حس درونی و تجربیات زنانه در اشعار شاعران معاصر چون فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی دیده میشود، اما تفاوتی که میتوان در اشعار این مجموعه با شاعران زن گذشته به آن اشاره کرد آن است که شاعر تنها به بیان تجربههای حسی خود پرداخته است و شعر او مخاطب خاص دارد و تقریباً خالی از دغدغههای اجتماعی است؛ در حالی که در شعر شاعری چون فروغ فرخزاد بیان این تجربیات شخصی با انتقادات اجتماعی همراه بوده و سیمن بهبهانی نیز در ضمن اشعارش به مشکلات زنان پرداخته است.
شاعر گهگاه با بازگشت به طبع زنانه، خود را در جایگاه معشوقی دوراز دسترس قرار داده، و عاشق را برای دیدن ثمر وصال به مبارزه میطلبد:
«تو اما جز نگاهی ساده از این زن نخواهی دید/که من تنها میان شعرهایم بی مبالاتم»(ص/79)
«اگر که مردی و میخواهیام مبارزه کن/ مرا به خشم بیاور، مرا به جنگ بکش
مرا از آن خودت کن اگر توانستی/ وگرنه جور جدایی و بار ننگ بکش»(ص/73)
مخاطب این عاشقانهها عمدتاً معشوق زمینی است و شاعر کمتر به جنبههای دیگر پرداخته، جز در این بیت که به نوعی به تقدس عشق آسمانی اشاره کرده است:
«امروز باورم شده عشق آسمانی است/ بعد از خدا تویی که برایم مقدسی»(ص/52)
علاوه بر مراعات نظیر و تشبیه، از جمله آرایههای ادبی پرکاربرد این مجموعه تلمیحاتی است که میتوان گفت در اغلب اشعار بهکار رفته و نمونههای موفقی دارد:
«از ننگ گریزانم و الحق که گواه است/ بر پاکی من رشتهی پیراهن چاکم»(ص/15)
«با تو پیدا میکنم در عشق راه تازهای/ خستهام از شیوه منصورها و دارها»(ص/56)
«به گاه خشم تو چاقوی تیز زنجانی/ که میدری دل سهراب را و رستم را»(ص/64)
همچنین شاعر از استعاره نیز بهره برده است. البته در به کارگیری برخی از استعارهها به تکرار افتاده است و شاید همین تکرار برای خواننده ملالآور باشد. در این رابطه میتوان به ابیات زیر اشاره کرد:
«این ماهی دلتنگ از دریا به تنگ آمد/ بعد از تو قدر تنگی آسایش نمیخواهم»(ص/26)
«مثل یک ماهی از تنگ به دریا رفته/ از به هم خوردن تکرار به هم ریختهام»(ص/29)
که شاعر چندین نمونه دیگر از آن را در این مجموعه آورده است. استفاده از واژه «شاه» نیز نمونهای از این استعارههاست که برای جلوگیری از اطناب تنها به ذکر مثالی از آن اکتفا میکنیم.
«شاه من! از تو فقط دل خواستم، میشد اگرچه/ با توزیباتر اگر آن روز من صبحانه را هم...»(ص/ 82)
علاوه بر اینها تلاش شاعر در ایجاد تصاویر نو و خلاقانه نیز قابل تحسین است:
«مثل یک جوی که از پای گلی میگذرد/ میکشم یکسره تصوبر تورا بر بدنم»(ص/17)
« ای گل نیلوفری! من طاقت پروا ندارم/ گاهی عاشق میشوم بر بازویم، پیچیدنت را»(ص/76)
با این حال در مواردی درخلق این تصاویر گرفتار کلیشه شده است که البته در مقایسه با نمونههای درخشان آن بسیار اندک هستند:
«چقدر برف نشسته است روی موهایم/ بعید نیست زمستان به آن خطاب شود»(ص/88)
«بی تو همیشه چشمهایم خیس باران است/ با تو هوایش قطرههایی مختصر دارد»(ص/32)
لازم به ذکر است سادگی، روانی زبان و انسجام محتوایی ابیات نیز از خصوصیات بارز اشعار فاطمه سلیمانپور است. از دیگر ویژگیهای این مجموعه زبان صمیمی است که خوانش این اثر را برای مخاطبانش لذتبخش کرده است.
این مجموعه شعر در88 صفحه و با شمارگان هزار نسخه و با بهای 8000 تومان از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. دومین مجموعه شعر او نیز با عنوان «گمراهی مرسوم» توسط انتشارات «مایا» به زودی منتشر میشود.
انتهای پیام/