تاویل پذیری اثر هنری در زمینهاش
این روزها تئاتر در ایران با مقولهای به نام تجارت مواجه شده است که موضوعیتش با گفتار مخالفان و موافقان بسیاری همراه بوده است؛ اما چرا تئاتر تجاری برای جامعه هنری ایران چنین حساس شده است؟
باشگاه خبرنگاران پویا - امید طاهری (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
در هر شرایطی و در هر دولتی، هنرِ ناب، بستری است برای زایش تفکر و تبلور اندیشه. این آخرین امید در وضعیتهایی است که ممکن است تسلط تکنولوژی، سیطره نظام سرمایهداری یا از خودبیگانگی و تقلیل اندیشه در بیمایگی و میانمایگی پوپولیستی، جوامع را گرفتارِ خود کرده باشند.
هنر همواره در چنین بحرانهایی، ترمزی است برای جلوگیری از سقوط جامعه در ورطه فراموشی اندیشه. هیچ جامعهای به یکباره و ناگهان، دچار ابتذالِ حاصل از خردگریزی نمیشود. این آفتی است که ذرهذره و در بازهای دراز مدت، بر ارکان مختلف یک اجتماع مسلط میشود. در چنین شرایطی است که هنر، جدیتر از همیشه، بر جهانِ اندیشه و تفکر رهنمون میگردد و با تمام اندام خویش، ابتذال موجود یا در حال شکلگیری را به انتقاد میگیرد.
تأکید میکنم با تمام اندام خویش چرا که در ساحت هنر، ارتباط معنامندی بین تمام عناصر شکلگیری یک اثر وجود دارد و هر یک بر دیگری تأثیر مستقیم میگذارند. در ساحت هنر، شما نمیتوانید فرم را از محتوا جدا کنید. در ساحت هنر، شما نمیتوانید شیوه زیستی خالق اثر را از ماهیت اثر جدا کنید. آنچه حقیقتِ یک اثر هنری است، چیزی نیست که نتوان خاستگاهش را در تفکرات، تمایلات و نحوه زیستِ خالق اثر جستجو کرد. مگر اینکه حقیقتی وجود نداشته باشد و جای خود را به شعار داده باشد.
حتی میتوانیم به زمینه و بستر ارائه اثر هم بپردازیم و دریابیم هر اثر هنری، در زمینه و بسترهای مختلفی که قرار میگیرد، معانی متفاوتی ایجاد میکند. تابلو سیبزمینیخورهای ون گوگ، بر دیوار قصرِ یک بورژوا، در ارتباط با زمینهاش یک معنا دارد و بر دیوار ویرانه بینوایان، معانی دیگری. بنابراین وقتی نمایشی را در سالن اجتماعاتی در پایین شهر اجرا میکنیم، زمینه اثر، معانی افزودهای را تولید میکند و اگر همین نمایش را در رویال هالِ یک هتل پنج ستاره روی صحنه ببریم، آن زمینه، معانی کاملاً دگرگونهای را تولید خواهد کرد.
شاید به همین سبب بوده که در مقاطعی از تاریخ، هنرمندان از استیلای قصرهای باشکوه، تالارهای پرزرق و برق، و سفارشدهندگان متمول به تنگ آمدهاند و در انقلابی معنامند، آثارشان را از حصرِ طبقاتی آزاد کردند و در کوچه و خیابان جاری ساختند تا هم خودشان نفسی تازه کنند و هم خیابان، نفس بکشد. خیابانی که این دههها به دلایل روشن از هنر خالی شده.
با این حال نمیتوان حکم راند که نباید سالنهای فاخر وجود داشته باشند. یا نباید هتلهای پنج ستاره، حتی با نیت برخورداری از دخلی پربارتر، خواهان خرید آثار هنری یا دعوت از نمایشها و فیلمهای مورد نظرشان نباشند؛ چرا که اساساً در هنر حکمرانی معنا ندارد. اما اگر یک جریان خاص در ساحت هنر، به واسطه برخورداری از سرمایه، نفوذ و قدرت، در جایگاه حکمرانی تکیه بزند و از آنجایی که در نظام سرمایهداری، اشباع شدن وجود ندارد؛ خواسته یا ناخواسته، تبدیل شود به بدنه تئاتر یک جامعه، در آن صورت شکی وجود ندارد که مرگ اندیشه و مرگ تئاتر به مثابه یک هنر، خیلی زود رخ خواهد داد.
در چنین شرایطی، سرمایهدار و کسی که در چرخه تولید تئاتر تجاری قرار دارد، در جایگاهی نیست که بتواند پاسخگوی این جنس از دغدغهها باشد. او اگر اندکی از قوانین نظام سرمایهداری فاصله بگیرد، ممکن است دچار شکست شود. پس طبیعی است که تمام دغدغه او گردش مالی پروژهاش و پاسخگویی به شرکای تجاریش باشد. اینجاست که دولت اگر دلسوز فرهنگ جامعه خود باشد، باید زمینه رشد متناسب تئاتر دغدغهمند، تئاتر اندیشهمحور و تئاتر پیشرو را فراهم کند. این عدالتی است که مورد نیازِ یک جامعه انسانی است و حقوق شهروندی ایجاب میکند شرایطی فراهم شود تا جامعه، نقاط امیدش برای بازیابی تفکر، اندیشه و هنرِ ناب را از دست ندهد.
سرمایهداری، توده را مانند دستههای اسکناس بازشده و پخششدهای میبیند که با ترفندهای مختلف باید به نفع خود جمعشان کند و اسکروچوار، کِشِ وحدت دورشان ببندد و آنها را روی هم بچیند و از قد و بالای اسکناسها و سکههایش کِیف کند! اما آیا دولت و حکومتی که مدعی است برآمده از خواست مردم است، دیدگاهش نسبت به همان مردم اینگونه است؟!
آیا مردم دولتی را بر سرنوشت خود مسلط میکنند که هر روز تنگتر از دیروز، راهها را بر تفکر و اندیشه و هنر ببندند و همه ارکان را در خدمت سرمایهدارانی قرار دهند که جز به دید چرخه پول، به حلقه آدمیان نمینگرند!! حاشا که چنین نیست و ما جستجو میکنیم نشانههایش را.
انتهای پیام/